باید توجه کرد که برای بهرهی هرچه بیشتر از لذات معنوی، باید از لذات مادی رهایی یافت. شخصی که غرق در لذتهای دنیوی باشد، از لذات معنوی محروم میگردد. در کتاب شریف نهج البلاغه، برای رهایی از وابستگی به لذات دنیوی، دو راه معرفی شده است:
۱٫۲٫۱٫۱ یاد مرگ
امیرالمومنین۷ میفرمایند:
أَلَا فَاذْکرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِیاتِ عِنْدَ الْمُسَاوَرَهِ لِلْأَعْمَالِ الْقَبِیحَهِ وَ اسْتَعِینُوا اللَّهَ عَلَی أَدَاءِ وَاجِبِ حَقِّهِ وَ مَا لَا یحْصَی مِنْ أَعْدَادِ نِعَمِهِ وَ إِحْسَانِهِ[۸].
هشدار که به زمان یورش به سوی کارهای زشت، مرگ را که ویرانگر لذتها، فرو شکنندهی شهوتها و بُرندهی آرزوهاست، یاد آورد شوید؛ و از خدا بر ادای حقوق واجب، نعمتها و نیکیهای بیشمارش یاری جویید.
۱٫۲٫۱٫۲٫ یاد لذات بهشتی
مولای متقیان۷ میفرمایند:
فَلَوْ رَمَیتَ بِبَصَرِ قَلْبِک نَحْوَ مَا یوصَفُ لَک مِنْهَا لَعَزَفَتْ نَفْسُک عَنْ بَدَائِعِ مَا أُخْرِجَ إِلَی الدُّنْیا مِنْ شَهَوَاتِهَا وَ لَذَّاتِهَا وَ زَخَارِفِ مَنَاظِرِهَا وَ لَذَهِلَتْ بِالْفِکرِ فِی اصْطِفَاقِ أَشْجَارٍ غُیبَتْ عُرُوقُهَا فِی کثْبَانِ الْمِسْک عَلَی سَوَاحِلِ آنهارِهَا وَ فِی تَعْلِیقِ کبَائِسِ اللُّؤْلُؤِ الرَّطْبِ فِی عَسَالِیجِهَا وَ أَفْنَآنها وَ طُلُوعِ تِلْک الثِّمَارِ مُخْتَلِفَهً فِی غُلُفِ أَکمَامِهَا تُجْنَی مِنْ غَیرِ تَکلُّفٍ فَتَأْتِی عَلَی مُنْیهِ مُجْتَنِیهَا وَ یطَافُ عَلَی نُزَّالِهَا فِی أَفْنِیهِ قُصُورِهَا بِالْأَعْسَالِ الْمُصَفَّقَهِ وَ الْخُمُورِ الْمُرَوَّقَهِ قَوْمٌ لَمْ تَزَلِ الْکرَامَهُ تَتَمَادَی بِهِمْ حَتَّی حَلُّوا دَارَ الْقَرَارِ وَ أَمِنُوا نُقْلَهَ الْأَسْفَارِ فَلَوْ شَغَلْتَ قَلْبَک أَیهَا الْمُسْتَمِعُ بِالْوُصُولِ إِلَی مَا یهْجُمُ عَلَیک مِنْ تِلْک الْمَنَاظِرِ الْمُونِقَهِ لَزَهِقَتْ نَفْسُک شَوْقاً إِلَیهَا وَ لَتَحَمَّلْتَ مِنْ مَجْلِسِی هَذَا إِلَی مُجَاوَرَهِ أَهْلِ الْقُبُورِ اسْتِعْجَالًا بِهَا جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیاکمْ مِمَّنْ یسْعَی بِقَلْبِهِ إِلَی مَنَازِلِ الْأَبْرَارِ بِرَحْمَتِه[۹].
اگر با چشم دل به آنچه که از بهشت برای تو وصف کردهاند بنگری، از آنچه در دنیاست دل میکنی، هر چند شگفتیآور و زیبا باشد. و از خواهشهای نفسانی و خوشیهای زندگانی و منظرههای آراسته و زیبای آن کناره میگیری. اگر فکرت را به درختان بهشتی مشغول داری - که شاخههایشان همواره به هم میخورند، و ریشههای آن در تودههای مشک پنهان است، و در ساحل جویباران بهشت قرار گرفتهاند آبیاری میگردند، و خوشههایی از لؤلؤ آب دار به شاخههای کوچک و بزرگ درختان آویخته، و میوههای گوناگونی که از درون غلافها و پوششها سر بیرون کردهاند - سرگردان و حیرت زده میگردی. شاخههای پر میوه بهشت که بدون زحمتی خم شده در دسترس قرار گیرند، تا چیننده آن هر گاه که خواهد بر چیند، مهمانداران بهشت گرد ساکنان آن و پیرامون کاخهایشان در گردشند و آنان را با عسلهای پاکیزه و شرابهای گوارا پذیرایی کنند.آنها کسانی هستند که همواره از کرامت الهی بهرهمند اند تا آنگاه که در سرای ثابت خویش فرود آیند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند.
ای شنونده! اگر دل خود را به منظرههای زیبایی که در بهشت به آن میرسی مشغول داری، روح تو با اشتیاق فراوان به آن سامان پرواز خواهد کرد، و از این مجلس من با شتاب به همسایگی اهل قبور خواهی شتافت. خداوند با لطف خود من و شما را از کسانی قرار دهد که با دل و جان برای رسیدن به جایگاه نیکان تلاش میکنند.
۳/۱٫ تعریف فرح، سرور و نضره
با توجه به موضوع این نوشتار، لازم است علاوه بر لذت، لغات دیگری نیز به طور مختصر توضیح داده شود. لسان العرب در توضیح کلمهی فرح مینویسد:
الفَرَحُ: نقیض الحُزْن؛ و قال ثعلب: هو أَن یجد فی قلبه خِفَّه[۱۰]
فرح نقیض حزن است. ثعلب میگوید: فرح آن است که شخص در قلب خود احساس سبکی کند.
میتوان گفت که این احساس سبکی در قلب، حالتی خوشایند و لذت بخش برای آدمی است. در نتیجه فرح نوعی از لذات است.
کلمهی دیگری که لازم است تبیین شود، نضره است. لسان العرب نضره را اینگونه توضیح میدهد:
النَّضْره: النَّعْمه و العَیْش و الغِنى، و قیل: الحُسْن و الرَّوْنَق[۱۱]
نضره نعمت، خوشی و غنی است. برخی در معنای آن حسن و رونق نیز گفته اند.
واضح است که نعمت و خوشی همراه با لذت است. یعنی نعمت موجب لذت میشود.
فصل دوم: لذات معنوی در کلام بزرگان
همانطور که گذشت، لذت از مفاهیم وجدانی است و از آنجایی که در کتب کهن تعریف کاملی از آن ارائه نشده است، در اینجا به بیان کلام دو تن از بزرگان متأخر در باب لذات میپردازیم.
۲٫۱٫ کلام مرحوم نراقی
مرحوم ملا احمد نراقی در فصل ششم کتاب شریف معراج السعاده، چنین میفرمایند:
فصل ششم: لذت و الم جسم و روح
چون که دانستى که: آدمى را روحى و بدنى است که هر کسى مرکب است از این دو، باید بدانى که هر یک از این دو جزء را المى و لذتى و محنتى و راحتى و مرضى و صحتى است.
و آلام و محنتهاى بدن عبارت است از: امراض و بیماریها که عارض بدن مىگردد، و جسم را لاغر و نحیف مىکند، و آن را از درک لذات جسمانیه باز مىدارد، و با مسامحه در معالجه به هلاکت منجر مىشود. و «علم طب» موضوعى است از براى بیان این امراض و معالجات آنها.
و آلام و بیماریهاى روح عبارت است از: اخلاق ذمیمه و صفات رذیله، که موجب هلاکت و بدبختى روح است، و باز مىدارد آن را از درک لذات روحانیه، و رسیدن به سعادت ابدیه. و آن را محروم مىگرداند از مرافقت محرمان خلوتخانه انس، و مجاورت عالم قدس.
و صحت و راحت روح، عبارت است از: اتصاف به اوصاف قدسیّه و ملکات ملکیّه، که موجب قرب حضرت بارى، و باعث نجات و رستگارى است. و تفصیل این امراض و معالجات آنها در «علم اخلاق» است که در این کتاب بیان مىشود[۱۲].
۲٫۲٫ کلام مرحوم مطهری
مرحوم شهید مطهری در باب لذات مادی و معنوی میفرمایند:
«در تکمیل این مطلب باید بگویم مسألهای از قدیم برای بشر مطرح بوده به نام ماده و معنا. امور را تقسیم میکرده اند به امور مادی و امور معنوی. فعلاً مقصود از امور معنوی، امور مجرّد ماوراء الطبیعه (خدا و فرشتگان و غیره) نیست. در متن همین زندگی دنیایی انسان، دو سلسله مسائل وجود دارد: ۱٫ مادی ۲٫ معنوی. و یکی از تفاوتهای انسان و حیوان در همین است که در متن زندگی انسان مسائلی مطرح است که محسوس و ملموس نیست، دارای حجم و وزن نیست ولی وجود دارد، مثل همین چیزهایی که ذکر شد. همیشه برای بشر این مسأله مطرح بوده که آزادگی چیست.
قرار در کف آزادگان نگیرد مال
نه صبر در دل عاشق، نه آب در غربال
آنچه که بشر برایش ارزش و قیمت قائل بوده، منحصر به امور مادی و جسمانی، امور محسوس، اموری که حجمی دارد و وزنی و به اصطلاح مشت پرکن است، نیست. آب و نان برای انسان باارزش است ولی چیزهای دیگری هم ارزش دارد؛ مثل آزادگی، آزادی اجتماعی و آزادی عقیده. آزادی عقیده برای انسان یک ارزش خاصی دارد که من هر عقیدهای را که دلم میخواهد اختیار کنم و بعد هم در عقیدهی خودم آزاد باشم، یعنی کسی به خاطر عقیدهام مزاحم من نشود. علمای قدیم اینها را به همین تعبیر «امور معنوی» بیان میکردند. انسان از نیل به اهداف مادی خود لذت میبرد و از نیل به اهداف معنوی خود نیز لذت میبرد، و لهذا لذتهای انسان دوگونه میشود: لذتهای مادی و لذتهای معنوی. متقابلاً رنجهای انسان هم دوگونه میشود که از نرسیدن به هدفهای مادی یا معنوی، و یا از رسیدن به ضد آنها حاصل میشود:رنجهای مادی و رنجهای معنوی.
در روان شناسی هم چنین تفسیر میکنند و از لذات مادی و لذات معنوی و آلام و رنجهای مادی و آلام و رنجهای معنوی سخن میگویند، و میان اینها فرق میگذارند که مثلاً لذات مادی، عضوی است یعنی به یک عضو خاص بستگی دارد، و بعلاوه با یک عامل مادی خارجی ارتباط دارد، یعنی در اثر تلاقی و تماس با یک عامل خارجی پیدا میشود، مثل لذت خوردن که اولاً به عضو بستگی دارد (یعنی انسان آن را در یک عضو معین احساس میکند، در ذائقهاش احساس میکند و مثلاً در کف دستش احساس نمیکند) و به علاوه شیئی باید باشد که روی زبان انسان قرار گیرد تا این فعل و انفعال ایجاد شود و لذت دست دهد.
اما لذتهای معنوی اولاً به عضو بستگی ندارد، محل ندارد، نمی شود یک جایی را نشان داد که اینجا محل این لذت است، و ثانیاً موکول به این نیست که عاملی از خارج با انسان تلاقی پیدا کند. بسا هست خود یک فکر به انسان لذت میدهد، مثل لذت افتخاری که به برندهی یک مسابقه دست میدهد. فرض کنیم یک کسی به عنوان بهترین هنرمند یا نویسنده شناخته میشود، اطلاع پیدا میکند که در فلان جا از او ستایش کردهاند؛ در خود احساس لذت میکند. نباید گفت که این هم عامل خارجی دارد و او شنیده. این شنیدن وسیلهی اطلاع اوست. لذتش لذت گوش نیست مثل لذتی که از موسیقی میبرد. این لذت در کجاست؟ در باصره است؟ در سامعه؟ ذائقه؟ نه، او با تمام وجود و در تمام وجود احساس لذت میکند بدون اینکه بتواند نقطهای را نشان دهد یا لااقل بتواند فعلاً احساس کند که این، آن نقطه است که دارد لذت میبرد.
به هر حال، امور مادی و امور معنوی برای انسان مطرح بوده. فلاسفه اعتقاد دارند که لذات سه قسم است: ۱٫ لذات جسمی ۲٫ لذات عقلی ۳٫ لذات واسطه یا وهمی، که دستهی اخیر در مقابل لذات عقلی حقیر است و انسان باید به دنبال لذات عقلی باشد نه وهمی. این است که در دستورهای اخلاقیِ آنها لذات جسمی تقریباً محکوم است یعنی تشویق نمیشود، ولی به طور قطع لذات وهمی جزء لذات جسمی و حسی نیستند.[۱۳]»
فصل سوم: گونه های لذت معنوی خیالی
با توجه به بیانی که درباره لذات معنوی شد، هر گونه حالت خوشایند و مورد اشتهایی که مورد تأیید دین و مطلوب شارع نباشد را لذت خیالی مینامیم. به برخی از این لذات خیالی که دارای ارزش نیز نیستند، در زیر اشاره میکنیم:
۳٫۱ لذت عبادت در چهارچوب ادیان باطل
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
(وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرین[۱۴])
هر کس دینی را جز اسلام اختیار کند، هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است.
بر این اساس تمام کسانی که در عبادتگاههای مسیحی، یهودی، بودایی، زرتشتی و… مشغول انجام آداب و رسوم دین خویش میشوند، اگر چه احساس قرب به خداوند داشته باشند و از این مناجات لذت ببرند، در لذتی موهوم و خیالی بهسرمیبرند.
همان طور که در قرآن کریم در مورد زیانکار ترین اشخاص چنین آمده است:
(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً * الَّذینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعاً[۱۵])
بگو آیا شما را نسبت به زیان کار ترین مردم خبر بدهیم؟! (آنان) کسانی هستند که تلاششان در زندگی دنیا به گمراهی (و نابودی) رفت، در حالی که میپندارند که کار نیکی انجام میدهند.