دلالت می کند که چیزی را چه باید و شاید مانند :
ایشان را از آن روی بر من حقی واجب شده است. (کلیله و دمنه، تصحیح مینوی، ص ۱۶۱)
در کتب نحوی عربی حرف جر به این معنی یافت نشد.
۵۲- فاعلیت ( در حروف اضافه)
دلالت می کند که مضاف الیه در حکم فاعل فعلی است که از مضاف می توان استنباط کرد،مانند:
عاشقان کُشتگان معشوقند برنیاید زکشتگان آواز (حروف ربط واضافه، دکتر خطیب رهبر، ص ۶۲)
« قال ربِّ السِّجنُ أحَبُّ ألیَّ مِمّا یَدْعُونَنی إلَیْهِ ….. » (یوسف ،۳۳) یعنی ای خدا زندان خوشتر از این کار زشتی است که زنا که از من تقاضا دارند. ) (ترجمه و شرح مغنی الأدیب، حسینی، ج ۱، ص ۱۸۹)
۵۳-فرض (در حروف ربط)
نشان می دهد که برای تحقق حکمی باید حکم دیگر را تحقق یافته، پنداشت. مانند.
باطلی گر حق کنم عالم مرا گردد مقرّ ورحقی باطل کنم منکر نگردد کس مرا
(کلیله ودمنه ،تصحیح مینوی ،ص۶۴) در کتب نحوی عربی، حرف عطف به این معنا یافت نشد.
۵۴- فضل و تمیز (در حروف اضافه)
بر باز شناختن دو چیز از یکدیگر دلالت می کند. مانند:
قهررا از لطف داند هر کسی خواه دانا خواه نادان یا خسی(مثنوی)
(حروف ربط و اضافه، خطیب رهبر، ص ۶۲)
در کتب نحوی عربی حرف جر به این معنا یافت نشد.
۵۵- فورّیت و عدم تراخی (در حروف ربط)
وقوع فعلی را بیدرنگ پس از وقوع فعل دیگر نشان می دهد، مانند :
« و فرود رفتن آن بود و قلعت گرفتن، که مردمِ ما برفتند و قلعت بگرفتند بدین رایگانی و غارت کردند و مردم جنگی او همه گرفتار شد»
(تاریخ بیهقی، خطیب رهبر، ج ۳، ص ۸۹۳)
«فأنجیناهُ و اَصحابَ السفینهِ » (عنکبوت، آیه ۱۵) (معانی حروف، دکتر رادمنش ، ص ۱۶۴)
۵۶-قسم ( در حروف اضافه)
بر سوگند خوردن به چیزی دلالت می کند، مانند:
جایی که یار ما بشکر خنده دم زند ای پسته کیستی تو؟ خدا را بخود مخند.
(حافظ، غزل ۱۸۰)
«تاللّهِ لأکیدَنَّ أصنامَکم» ( أنبیاء ،۵۷)
(جامع الدروس العربیهِ، غلایینی، جزء سوم، ص ۱۸۵)
۵۷-مجاوزت (در حروف اضافه)
بر گذاشتن و انصراف چیزی از چیزی دلالت می کند، مانند:طمع کارهای بزرگ و درجات بلند بر خاطر گذرانم. (کلیله ودمنه، تصحیح مینوی ص ۱۳۵)
ملک بار دگر گفت: ای دل افروز به گفتن گفتن از ما می رود روز
(خسرو و شیرین نظامی تصحیح دستگردی، ص ۳۱۸)
(رَغِبْتُ عن الأمرِ)
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، جزء سوم، ص ۱۷۵)
۵۸-محاذات ( در حروف اضافه)
مقابل شدن و در برابر هم افتادن چیزی را با چیز دیگر نشان می دهد، مانند:
و فضل را معذرت کردن گرفت تا بازگردد و او بهیچ نوع بازنگشت و عنان با عنان او تا در سرای او برفت.
(تاریخ بیهقی ، به کوشش خطیب رهبر ، ج۱ ،ص۲۸ ) در کتب نحوی عربی، حرف جر به این معنا یافت نشد.
۹-مشابهت ( در حروف اضافه)
برهمانندی چیزی با چیزی دلالت می کند،مانند :
تو گویی هست این افلاک دوّار به گردش روز و شب چون چرخ فخّار
«العلمُ کالنورِ» علم مانند نور است. (مفاتیح الأعجاز فی شرح گلش راز، شمس لاهیجی، ص ۲۴۱)
(معانی حروف، دکتر رادمنش، ص ۳۸)
۶۰-مصاحبت و معیّت(از حروف اضافه)
بر همراهی چیزی با چیز دیگر دلالت دارد، مانند :
مستور بر فور ساخته و پسیجیده بخدمت شتافت، هر دو بهم پیش ملک در آمدند.
(کلیله و دمنه، تصحیح مینوی، ص ۳۹۴)
«أهْبِطْ بسلام» ( با سلامت فرودبیا)
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، جزء سوم، ص ۱۶۹)
۶۱- مضادت ( در حرف اضافه)
بر مخالفت چیزی با چیزی دلالت کند، مانند :
و پدرش او را فریاد نمی توانست رسید که امیر مسعود سخنِ کس بر هارون نمی شنید، و با وزیر بد می بود. (تاریخ بیهقی، خطیب رهبر، ج ۳، ص ۱۱۱۳)
« مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کفُرُهُ » (روم ، ۴۴) یعنی :هر کس کفر بورزد، کفرش به زیان اوست.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۶۵)
مقایسه حروف ربط و اضافه فارسی با عربی (بیان اشتراکات و تفاوت ها)- فایل ۸