مهمّترین و برجسته ترین شاخه در ادبیات تعلیمی فارسی، آثار متأثر از قرآن و حدیث و منابع اسلامی دیگر چون نهج البلاغه است.
علاوه بر این، نهضت زٌهد و جنبش عرفان اسلامی نیز هر یک با رنگ و بوی خاص خود، ادبیات فارسی دری را غنی تر کرده اند. که از آن جمله می توان:
آداب الصوفیه ابو عبد الرحمن سلمی(قرن چهارم) نام برد که در آن دستورهای اخلاقی صوفیه با نام آداب یا ادب معروف شده است. و در آن راجع به دو موضوع اصلی صحبّت شده است.
اوّل مطلبی است که برای مریدان و حلقه متصوّفه نوشته شده است و رفتار مرید با مراد، تربیت نفس در سلوک عرفانی، رفتار انسان و ادب نفس در قبال خدا موضوع اصلی آثاری از این دست است.
دیگر مطالبی است که از آداب معاشرت صوفی در خارج از حلقه صوفیه سخن می گوید و رفتار صوفی با خانواده و اقشار مختلف اجتماع را تعریف و تبیّین می کند.
و صوفیه همواره در تلاش بودند که ثابت کنند که تعلیم اخلاقی خود را بر پایه سیرت حضرت رسول و صحابه بنا نهاده اند.
کتابی دیگر کیمیای سعادت غزالی(قرن پنجم)
این کتاب که افکار و اندیشه ها رشته ای امتداد یافته در طول اعصار و قرون را تشکیل می دهد. افکار حکیمان و اندیشمندان ایرانی نیز هر یک در حکم حلقه هایی است که از زنجیره به هم پیوسته افکار و عقاید؛ به ویژه در دوره ی اعتلای تمدن اسلامی پیوستگی رشته فکر از عصری به عصر دیگر به شکل بارز و برجسته نمایان است و از «سنتی» ریشه دار و اصیل حکایت می کند.
در زمینه علم اخلاق نیز رشته به هم پیوسته ای از افکار و عقاید از قرن اوّل به تدریج ساخته و پرداخته شده است. علم اخلاق که ریشه در تعالیم انسان ساز دین مبین اسلام داشت و در طول چهار قرن از ترکیب اندیشه های اسلامی و فکر ایرانی و فلسفی پدید آمده و در آثار حکیمانی چون بوعلی سینا، بوعلی مسکویه، یحیی بن عدی و ابو الحسن عامری مدوّن شده بود، در قرن پنجم به امام محمد غزالی رسید و در آثار او به کمال دست یافت.
غزالی در کتاب احیاء علوم الروح و کیمیای سعادت نظریه تعلیمی خود را که آن را کیمیای سعادت انسان دانسته است به زیباترین وجهی تعریف و تبیّین نموده است. وی در دیباچه کیمیای سعادت هدف اخلاقی و تعلیمی خود را از نگارش این کتاب بیان کرده است. وی می نویسد:
«بدان که آدمی را به بازی و هرزه نیافریده اند، بلکه کار وی عظیم است و خطر وی بزرگ است. که اگر چه وی ازلی نیست، ابدی است و اگر چه کالبد وی خاکی و سفلی است، حقیقت روح وی علوی و ربانی است و گوهر وی اگر چه در ابتدا آمیخته و آویخته به صفات بهیمی و سبعی و شیطانی است چون در بوته مجاهدت نهی، از این آمیزش و آلایش پاک گردد و شایسته جوار حضرت ربوبیت شود و از اسفل السافلین تا اعلی اعلیین همه نشیب و بالا، کار وی است و اسفل السافلین وی آن است که به درجه ملک رسد. چنان که از دست شهوت و غضب خلاص یابد و هر دو اسیر وی گردند و وی پادشاه ایشان گردد و چون به این پادشاهی رسد شایسته بندگی حضرت الوهیت گردد و این شایستگی صفت ملائک است و کمال درجه آدمی است و چون گوهر ادمی در اوّل آفرینش ناقص و خسیس است، ممکن نگردد وی را از این نقصان به درجه کمال رسانیدن الا به مجاهدت و معالجت و چنان که آن کیمیا که مس و برنج را به صفای زر خالص رساند، دشوار بود و هر کس نشناسد، و همچنین این کیمیا که گوهر آدمی را از خست بهیمیت به صفا و نفاست و ملکیت رساند تا بدان سعادت ابدی یابد، هم دشوار بود و هر کسی نداند. و مقصود از نهادن این کتاب شرح اخلاط این کیمیاست که به حقیقت کیمیای سعادت ابدی است».
آنچه که کتاب کیمیای سعادت را با مباحث تعلیمی و اخلاقی مربوط می سازد، رکن سوم و چهارم یعنی مجلد دوم کتاب است. که در آن از «مهلکات» روح یعنی آنچه برای روح مرگبار است و از «منجیّات» روح یعنی آنچه نجان روح در آن است، سخن می گوید.
۵-۳ ساختار منظومه
حدیقه الحقیقه در وهله اوّل اثری تعلیمی است و در قالب مثنوی امّا می توان گفت ساختار کلّی آن به قصیده نیز شباهت دارد و مراد از شباهت به قصیده این است که حدیقه الحقیقه نیز همچون مثنوی دیگر سنائی، سیرالعباد، در خاتمه به مدح می انجامد. و همچون قصیده ای بلند است که در ابتدای آن مقدمه ای موافق سنّت های قراردادی قرار گرفته است. سپس شاعر به قسمت میانی اثر می رسد که اغراض تعلیمی متعدّد در آن جمع است و از پند و اندرز فراوان تشکیل شده است و در خاتمه آن نیز مدح و دعا و شریطه قرار گرفته است.
البته حجم مدح حکومتی به نسبت کل اشعار زیاد نیست و در حدود هزار بیت(از رقم تقریبی پنج هزار بیت کل منظومه) را تشکیل می دهد. این قسمت در کل چندان مربوط با بحث تعلیمی ما نیست مگر در زمینه موضوع عدل پادشاهان و حکایت های مربوط به آن. این موضوع در واقع ادامه سنّت مدح و نصیحت توأمان شاهان است که از گذشته باستانی ایران به ادبیات فارسی دری رسیده است و پس از فراز و فرود بسیار در مثنوی های معروف پیش از سنائی چون شاهنامه فردوسی و گرشاسب نامه حکیم اسدی داخل شده است.
در کنار این نوع مدح و نصیحت شاهان، مدایح دینی را نیز از نظر نمی توان دور داشت. مدایح دینی شامل تقدیس و تسبیح حق تعالی و تأمل در صفات اوست(حدود ۳۵۰ بیت)؛ به علاوه منقبت بزرگان دین، پیامبران پیشین حضرت رسول، امامان، حضرت علی (ع) و امام حسن و امام حسین(ع) و نیز مدح و ستایش خلفای راشدین و ابوحنیفه و شافعی(در حدود ۷۰۰ بیت). بنابراین تقریبأ ۱۰۵۰ بیت حدیقه الحقیقه نیز مربوط به مدایح و منقبت های دینی است. این بخش ها اغراض تعلیمی مستقیم ندارند و بیشتر با هدف تذکار و یادآوری قهرمانان دینی و سجایای اخلاقی آنان به طور غیر مستقیم در تکمیل خطاب های اخلاقی و پند و اندرزهای که غرض اخلاقی خود را با صراحت بیان می کنند.
همان طور که می دانیم امام محمد غزالی همه نظریه اخلاقی صوفیه را با میراث فکری ایرانی و یونانی تلفیق کرده و به ویژه آداب و تعلیمات صوفیه را به طور کامل و مدوّن بیان کرده است. غزالی کتاب کیمیای سعادت را در یک مقدمه و چهار فصل تنظیم کرده است.
مقدمه کتاب، «عنوان مسلمانی» است و غزالی معرفت آن را در چهار چیز قرار داده است: شناخت خویش، شناخت خدا، شناخت حقیقت دنیا و شناخت حقیقت آخرت. امّا می توان گفت هر چند در زمینه محتوا سنائی بسیار از غزالی الهام گرفته است، امّا در زمینه فرم و صورت یا ساختار کار بیشتر پیرو سنّت شعر زمانه خویش است و همان گونه که گفتیم ساختار مثنوی بلند او بیشتر ملهم از ساختار قصیده است و ساختار مثنوی های بلند نیز چه بسا که با الهام از همان ساختار قصیده ساخته و پرداخته شده است.
سنائی نیز به پیروی از همین چارچوب قراردادی مثنوی خود را با ستایش و تقدیس حق تعالی آغاز می کند. این قسمت مقدماتی در حقیقت دیباچه مثنوی محسوب می شود و همان گونه که گفتیم موافق سنّت قراردادی شامل قطعه هایی مرتبط با هم است که تسبیح و تقدیس حق تعالی میان آن ها وحدت معنایی و هماهنگی موضوعی ایجادکرده است.
فصل در توحید و معرفت، وحدت و شرح عظمت و تنزیه قدم عنوان این قطعه هاست که خواننده را به یاد کرد عظمت و جلال حق تعالی دعوت می کند.
و در حدیقه الحقیقه آن انسجام ذهنی و ساختاری که در کیمیای سعادت هست، دیده نمی شود؛ امّا دلیل این امر همان گونه که پیش تر گفتیم پای بند سنائی به صورت ها و ساختارهای منبعث از سنّت ادبیات منظوم بوده است. هرگاه اصول تعلیمی صوفیه را در حدیقه الحقیقه جدای از مناقب دینی و مدایح در نظر بیاوریم، خواهیم دید که سنائی افکار مدوّن شده پیشین را در حوزه اخلاقیّات به نظم کشیده است و در این زمینه نه فقط اصول اخلاق متصوّفه بلکه اخلاق عمومی را نیز که مد نظر حکیمان بوده است، در نظر داشته است. در حدیقه سنائی تعلیمات اخلاقی کهن و فرهنگ و تمدن ایران به هم می پیوندد. این تعلیمات جدا از سنّت ادبی پیشین نیست و می توان آن ها را در سه دسته متمایز جای داد: اخلاق صوفی، اخلاق فلسفی، اخلاق حکومتی.
۶-۳ بازتاب تعلیمات اخلاقی صوفیانه در حدیقه الحقیقه
زٌهد و نکوهش جهان و یادکرد دایمی مرگ مهمّترین موضوع ادبیات زاهدانه است. هرگاه شماری از کتاب های موسوم به «کتاب الزهد» را ورق بزنیم شگفت زده می شویم که گذشتگان نه تنها عادت داشتند مرگ را در دو قدمی خود ببینند، بلکه تصّور می کردند که قیامت نیز به زودی فرا خواهد رسید.
یادکرد دائم مرگ که سبب ساز ترک دلبستگی به حطام دنیا بوده است؛ در دوره ای که به دوران زٌهد اسلامی شهرت دارد و اوج آن قرن دوم هجری است، صورتی مبالغه آمیز به خود گرفت.
به گفته ی غزالی اصل دنیا سه چیز است: خوراک، پوشاک و مسکن.
این سخن یادآور کلام سری سقطی است که گفت کل دنیا زاید است.
مگر پنج چیز: نان به قدری که سیر کند و آب اندک و جامه به قدر پوشاندن بدن و خانه به قدر سقفی بالای سر و علمی که به کار آدمی آید.
در منظومه ی سنائی نیز ** خوراک و سادگی پوشاک و مسکن سفارش شده است. نکوهش جهان از مضمون هایی است که سنائی در طول حدیقه به آن باز می گردد.
سشیزٌ بسیار میان آموزه های اخلاقی صوفیان و فیلسوفان وجود دارد. هر چند غرض آن ها از اخلاقیّات متفاوت است. صوفیان رستگاری اخروی را غایت اخلاق می شمارند و فیلسوفان نیک بختی دنیوی را، ولی از بسیاری جهات رویکردی مشابه دارند و به نتایجی یکسان می رسند. مسئله تأثیر عقول و نفوس در سلسله مراتب وجود، درجات نفس، تکامل روح از طریق شناسایی عالم جسم، احوالات نفس و ریشه یابی رذایل و فضایل در قوای نفس، از مواردی است که نویسندگان اخلاق گرای مسلمان ترمینولوژی (اصطلاح شناسی) آن را از ادبیات فلسفی اقتباس کرده اند.
در مثنوی های قرن چهارم و پنجم دیدیم که چگونه زبان حکمی در متن های نثر اخلاقی پرورش یافته و سپس راه خود را به شعر فارسی باز کرده است و در روشنایی نامه و گرشاسبنامه صورتی زیبا به خود گرفته است.حدیقه ی سنائی نیز این سنّت فلسفی بی بهره نیست. سنائی عقل و نفس را پدر و مادر معنوی انسان دانسته است که کالبد جسمانی را برای شناخت حق تعالی به روح ارزانی داشته اند. سنائی همچون ناصر خسرو مراتب وجودی عقل کل و نفس کل و پیدایش روح حیوانی را شرح داده و تعلق صورت و صفت و حس را به روح بیان کرده است تا بتواند جایگاه انسان را در نظام عالم بیان کند و بتواند به اغراض تعلیمی خود از این بحث نایل شود. در این زمینه سنائی بسیار وام دار غزالی است.
۷-۳ اندرزنامه های سیاسی سنائی در مثنوی حدیقه الحقیقه و
سرچشمه های آن:
اندرزهای سیاسی و آداب کشورداری بخشی از حدیقه الحقیقه سنائی را تشکیل می دهد. اگرچه صوفیه با دربارها به لحاظ اصولی مراوده و سر و کاری نداشتند، مگر به حکم ضرورت، بازتاب این گونه افکار در کتاب حدیقه الحقیقه که اثری عرفانی و موضوع اصلی آن تعلیم معرفت باطنی است، تأمل برانگیز است و ما را بر آن می دارد که به جز «آداب صوفیه» و عقاید عرفانی محض، سرچشمه های دیگری برای افکار مطرح شده در بخش مدح این مثنوی جستجو کنیم و وجود ریشه های آن را در آثار غیر متصوّفه محتمل بدانیم.
حقیقت این است که تا زمان تألیف حدیقه الحقیقه، به تدریج سنتی در مثنوی سرایی پارسی شکل گرفته بود که سنائی شایسته ترین وارث آن به شمار می آمد. مثنوی سرایان پیش از او در طول چند قرن، بخش هایی از حکمت عملی را در آثار خود جذب کرده بودند. سیاست مدّن یا آیین کشورداری، به همراه تهذیب اخلاق و تدبیر منزل، سه شاخه ی حکمت عملی را پدید می آورد. مروری در مثنوی های فارسی نشان دهنده ی نفوذ اندیشه های مربوط به حکمت عملی در این مثنوی هاست که از حوزه ای مستقل از عرفان و تصوّف نشأت می گیرد. در طول قرن ها، اندیشمندانی چون افلاطون و ارسطو، ابن سینا و فارابی و امام محمد غزالی، هر یک سهمی در پدید آمدن و شکل گیری حکمت عملی داشته اند. افزون بر این، سهم ایرانیان و میراث باستانی آنان را نیز در پرورش این شاخه از حکمت در ادوار اسلامی نمی توان نادیده نگاشت. در اینجا اصول مربوط به سیاست مدّن را در منظومه های فارسی با تکیه بر حدیقه ی سنائی بررسی می کنیم. لیک در ابتدا لازم است به زمینه های کهن آیین سیاسی در نزد ایرانیان قدیم اشاره ای بشود. سپس نفوذ این آیین ها را که در دوره ی اسلامی به «ادب» شهرت یافت.
اندرزهای سیاسی در حقیقت بخشی از اندرزهای پهلوی است که بیشتر در دوره ی ساسانی رواج یافت. در دوره ی ساسانی دسته ای از اندرز بدان در دربارها حضور داشتند و تربیت بزرگ زادگان و نصیحت فرمانروایان بر عهده ی آنان بود. آنان تجربه ی سیاسی حاکمان پیشین را به نسل های بعد منتقل می ساختند و با نصایح اخلاقی خود تا حدّ امکان مانع تصمیم گیری های شتابزده و جور و ظلم شاهان می شدند و آنان را به دادگری و ملاطفت تشویق می کردند. ترجمه ی عربی این اندرزهای سیاسی که صورت بر جسته ی آن را در «عهد اردشیر» می توان بازجست، در آثار دوره ی اسلامی از قبیل جاویدان خرد مسکویه، غرر ثعالبی، کتاب التاج محمد بن حارث ثعالبی نقل شده است. همچنین مقدار زیادی از این آثار در کتاب هایی چون عیون الاخبار ابن قتیبه، مروج الذهب مسعودی و کتاب ادب الصغیر و ادب الکبیر ابن مقفع به عربی ترجمه شده و به یادگار مانده است در واقع میراث فرهنگی عصر ساسانی از این طریق به دوره ی اسلامی منتقل گردید. موضوع اصلی کتاب ادب الکبیر، نقل آیین های کشورداری و اندرزهای سیاسی است. از اندرزهای سیاسی معروف کتاب نامه ی تنسر است که اصل پهلوی آن از میان رفته و صورت فارسی دری آن که از عربی ترجمه شده در کتاب ابن اسفندیار، راحه الانسان به جای مانده است. اندرزهای سیاسی این کتاب در کلیله و دمنه نیز نمود دارد.
اندرزهای سیاسی که در دوره ی شکوفایی ادبیات حماسی و داستان سرایی منظوم، در قالب نظم حکایات و اخبار پیشینیان به سنّت مثنوی سرایی فارسی راه یافته بود، در دوره ی غزنوی نیز به حیات خود ادامه داد و بسا اوقات در قالب مدح قرار گرفت. مثنوی سرایان، در لوای مدح و ثنا داروی نصیحت را در جان فرمانروایان خود سر فرو می ریختند و اصول مملکت داری را به آنان یادآور می شدند. به ویژه هنگامی که بیگانگی سخت بیگانه با آیین کشورداری و مبانی مدنیت و فرهنگ، سکان دار سلسله های حاکم بر ایران شدند، ضرورت پاس داشت میراث کهن بیش از پیش احساس شد. پس از اعراب، غزنویان و سلجوقیان و مغولان نیز برای اداره ی قلمرو وسیعی که به دنبال فتوحات مسلمانان نصیب آنان شده بود، نیازمند مدیران کارآزموده ای بودند که این اصول را به آنان بیاموزد. از این رو علیرغم عنصر ایرانی ستیزی ای که در این سلسله های پیاپی دیده می شود؛ آنان به میراث باستانی ایران به ویژه از منظر اصولی که بعدها با نام سیاست مدّن معروف شد و بخشی از حکمت عملی را تشکیل می داد، و آموزه های ایران باستان را در خود جمع آورده بود، سخت نیازمند بودند. این پادشاهان با همه ی استبداد رای، گوش خود را بر این نصایح نمی بستند، چرا که بقای ملک خود را در به کار بستن این تجربه های کهن می دیدند، و صحت بسیاری از اصول این «ادب» و حکمت کهن را در عملی آزموده بودند.
۸-۳ اندرزهای سیاسی در حدیقه الحقیقه
هر چند صوفیه از دیرباز در سنّت شفاهی و کتبی، ادب خاص خود را پرورش داده بودند و تا قرن چهارم این اصول را در کتاب های خاص خود مدوّن ساخته بودند، امّا هنگامی که ادب صوفیه در مثنوی های تعلیمی عرفانی مانند حدیقه الحقیقه وارد شد، صورتی به خود گرفت که نشان دهنده ی تلفیق ادب صوفی یا آداب الصوفیه با زمینه های دیگری از «آداب» است.
که ریشه های غیر صوفیانه دارد. سنّت ادبی صوفیانه در تلفیق میراث «آداب» باستان، در حدیقه سنائی جلوه گر است.
در مقابل روحیّه ی نظامی گری حاکم بر عصر غزنویان و رواج عصبیّت مذهبی و نفی دگراندیشان، سنائی نیز چون حکیم اسدی طوسی و نیز مانند ناصر خسرو (و پیش از آنان فردوسی) خود را در مقام مصلح اجتماعی موظف می دید تا در زمینه های فکری اثر خود، موجبات تلطیف روح حاکمان جامعه را نیز در کنار راه سعادت و اخلاق عمومی در نظر گیرد. در بعضی از کتاب های اخلاقی پیش از سنائی، مسئله حکومت ها و طرز حکومت کردن و معنای ظلم و عدل و تأثیر قوای نفسانی در قوای دماغی جامعه به تفضیل بحث شده بود که از مهمّترین آن ها، السعاده و الاسعاد عامری است که تقریباً بیش از نیمی از آن درباره ی اخلاقیّات در حکومت است. سنائی از این منظر وارث میراث حکمت و فلسفه ی باستان است که در کنار اندرزنامه های پهلوی، در قالب جریانی نیرومند، محتوای فکری آثار اخلاقی را رقم می زد. سنائی در تدوین بخش پایانی حدیقه الحقیقه که در مدح بهرام شاه است، از مجموع آرای پیشینیان استفاده کرده و روح آن را در این بخش بازتاب بخشیده است.
این بخش، مشتمل بر نظریه ی سیاسی خاصی است که در ریشه های خود با دیدگاه های اخلاقی سنائی کاملاً در پیوند است. صوفیه به طور خاص، حشر و نشر با سلطان و دربار را خوش نداشتند و در آداب خاص آنان، رفت و آمد به دربار پادشاهان نفی شده است، امّا سنائی به پیروی از سنت اخلاقی غیر متصوّفه که در آثار تعلیمی قرن های پیش مدون شده بود، به مسئله اخلاق پادشاه پرداخته و ابیات بسیاری در بیان چگونگی عدل و ظلم در سیرت حاکمان سروده و حکایت های بسیاری نیز در تأیید سخنان خود آورده است که نشان دهنده ی توّجه خاص او به تلفیق سنّت تعلیمی صوفیه با سنّت غیر متصوّفه است. در همه ی کتاب های اخلاقی – فلسفی قرن ها قبل از سنائی، در ضمن بحث از اعتدال و میانه روی، موضوع عدل و معنای ظلم مطرح شده است. بنابر باور حکیمان، عدالت محور جامعه ی مدنی است. گروهی عدالت را نه بخشی از فضایل بلکه لُب و اساس همه ی فضایل دانسته اند. این مسئله از آنجا که با خلق پادشاه و شیوه ی برخورد او با زیردستان و رعایا ارتباط دارد، جنبه ی پند و اندرز به خود می گیرد.
مطالب حدیقه الحقیقه از بیت ۴۹۴۸ به بعد، مرتبط با مدح شاهان است. سنائی بهرام شاه را به یوسف و به ستاره ی بهرام مانند می کند و در حین ستایش او به حوادث سیاسی دوران مملکت داری وی نیز اشاره ای دارد و خلق حسن وجود و بخشش و کرم و عدل او را می ستاید. از بیت ۴۰۴۱ شاعر بر موضوع عدل مکث می کند و ابیاتی در آن می پردازد. وی مجدداً در ابیات ۴۳۳۶ تا ۴۶۲۹ به موضوع عدل باز می گردد و در ضمن بیان مواعظ و حکایت هایی پادشاه را به عدل تشویق می کند. در ابتدای این قطعه ی بلند، وی عدل را معنای حقیقی جاه شاه می شمرد نه باد در گلو انداختن را:
بنه ای عدل تو بقای جهان در کنار جهان سزای جهان
عدل و تأیید جاه شاه بود غبغب اندر گلو چه جاه بود؟
چون در عدل باز شد بر تو در دوزخ فراز شد بر تو
هست حال دل ستمکاران خشک و اندک چو خواب بیماران
شرع را عدل قهرمان باشد ملک را عدل پاسبان باشد
(ابیات ۴۳۳۶-۴۳۴۱)
سپس به بیان سه حکایت همراه با موعظه از پادشاهان گذشته احنف قیس، انوشیروان و هُشام می پردازد. این حکایت ها صورت روایی ضعیفی دارند و در حقیقت ادامه ی همان موعظه ی بهرام شاهند که از زبان اندرزگران دیگر بیان می شود. تکیه ی کلام، همواره بر پرهیز از ظلم و ستم و تشویق به دادگری و عدالت است. همچنین از عفو زندانیان و چشم پوشی از جرم آن ها یا تخفیف مجازات سخن می رود. شاعر می گوید که قصر امل و ذکر مرگ، دل شاه را بر مسکینان نرم می کند. جمع آوری مال و انباشته کردن گنج از رنج رعیّت و مالیات های نادرست، موجب تضعیف مبانی ملک است.
هر که او بیگناه ترساند دان که در جای ترس درماند
ظالم ار مال و جان خلق ببرد نه هم آخرش می بباید مرد؟