چارچوب نظری پژوهش حاضر تفسیر گرایی خواهد بود. چرا که فارابی یک متفکر فرهنگی و تفسیر گرا است که پدیده های فرهنگی نقش مهم و اصلی را در رخدادهای سیاسی مد نظر او ایفا می کنند. هر چند که معلم ثانی علاوه بر مولفه های فرهنگی به موارد مختلفی نیز عنایت دارد.
روش پژوهش ما نیز کتابخانه ای و توصیفی- تحلیلی می باشد. به گونه ای که ابتدا منابع مد نظر به دقت مطالعه و فیش برداری شده و سپس با تحلیل و تفسیر داده های جمع آوری شده، مطالب مختلف استخراج و نگارش شده است.
سازمان دهی تحقیق
پژوهش حاضر دارای یک کلیات و چهار فصل بوده که به شرح زیر سازمان دهی شده است :
کلیات تحقیق شامل مقدمه، طرح موضوع، پیشینه تحقیق، مفاهیم تحقیق، سوالات و فرضیه، چارچوب نظری و روش پژوهش می باشد. فصل اول از شش بخش( آشنایی با شخصیت و دوران فارابی- مبانی اندیشه سیاسی فارابی- نظام سیاسی در اندیشه فارابی- نوآوری های فارابی در اندیشه سیاسی- دیانت و اندیشه سیاسی فارابی- مقایسه اندیشه سیاسی فارابی با دیگران ) تشکیل شده است. فصل دوم نیز چهاربخش فرد و جامعه، امت و نظام سیاسی، امت در مدینه فارابی و حقوق و تکالیف امت را شامل می شود. فصل سوم نیز مرکب از چهاربخش (اهمیت و اوصاف امام - امام و گروه های مخالف - کارکرد امام در نظام سیاسی - حقوق و تکالیف امام) می باشد. فصل چهارم و پایانی نیز دربرگیرنده نتیجه گیری تحقیق خواهد بود.
فصل دوم :
مروری بر اندیشه سیاسی فارابی
بخش اول: آشنایی با شخصیت و دوران فارابی
مقدمه
محمدبن طرخان بن اوزلع، معروف به ابونصر فارابی درسال ۲۹۸ ه.ق (۸۷۰م ) در وسیج، یکی از روستا های فاراب به دنیا آمد. اوذوق فراگیری فلسفه وعلوم نظری وعقلی را داشت. فارابی درانواع علوم بی همتا بود چنانکه در هر علمی ازعلوم زمان خویش استاد بوده وکتاب می نوشت. او سرانجام درسن هشتاد سالگی درشهر دمشق وفات یافته وهمان جا نیز دفن گردید. اگر چه فلسفه اسلا می با الکندی آغاز شد، ولی در واقع فارابی را باید موسس فلسفه اسلامی دانست زیرا وی پرسش تازهای در فلسفه مطرح و پاسخی تازه به آن دادکه با پرسش وپاسخ یونانیان تفاوت داشت. وی بعد از آن که فلسفه یونانی وعلوم اسلامی زمان خود را فرا گرفت در حد یک شارح فلسفه یونانی باقی نماند بلکه درصدد برآمد که به تحکیم پایگاه فلسفه در جامعه پرداخته وثابت کند که صرفا از طریق فلسفه وعلم برهانی می توان به حقایق رسید. منطق یکی از مقولات فرهنگی یونان بود که سخت مورد توجه دانشمندان اسلامی قرار گرفت. مسلمانان منطق را به عنوان یک ابزار پژوهش جدی گرفتند واز آن برای اثبات مسائل دینی وتتبعات فلسفی سود جستند. به عقیده بسیاری از اندیشمندان اگر فرهنگ اسلامی را به دو بخش تقسیم کنیم، یک بخش آن را باید زاده ی قران وحدیث به شمار آورده و بخش دیگر را زاییده ی ارتباطات فرهنگی جهان اسلام با دیگر اقوام دانست. دراین صورت باید اذعان کرد که فارابی نماینده بخش دوم این نظام فرهنگی است.
فارابی درزمینه های مختلف دارای تالیفات بسیاری است .اما متاسفانه بیشتر آن ها از میان رفته وتنها سی رساله که به زبان عربی نگاشته است، از او باقی مانده است. مهم ترین آثار وی که در زمینه اخلاق وسیاست ودر بردارنده آراء اجتماعی او هستند عبارتنداز :تحصیل السعاده، السیاسه المدینه، التنبیه علی السعاده ، فی مبادی وآراء اهل المدینه الفاضله، فی وصایا یعم نفعها جمیع من یستعملها من طبقات الناس، کتاب المله ونصوص اخری، فصول المدنی یا فصول منتزعه.آثار او در حقیقت پیشرو عواملی بود که در ایجاد و بنای تمدن و فرهنگ اسلامی موثر افتاد و راه را برای آینده باز کرد تا آثار یونانیان را به خوبی درک وتالیفات فلسفی را به طور واضح تفسیر کنند. روح کلی ومبانی اساسی حاکم بر اندیشه های اجتماعی فارابی را روش شناسی، انسان شناسی و بینش های فلسفی او تشکیل می دهد. اونخستین فیلسوف بزرگ درعالم اسلام است که نظریه های خاصی در علم سیاست، مطابق با بینش اسلامی دارد. سیاست از نظر وی: عبارت است از بحث پیرامون نحوه ایجاد شرایط زندگی بهترکه درآن آرامش وامنیت وجود داشته باشد تا درسایه امنیت وآرامش ٰامکانات همه جانبه برای پرورش استعدادهای افراد فراهم گردد. در چنین شرایطی است که ذوق شعرا وهنرمندان واندیشه فلاسفه وطالبان علم وپژوهش شکوفا شده وبارور میگردد ومراحل رشد وکمال خودرا سیر می کند تا آن ها بتوانند درحل معمای طبیعت وکشف رموز ونوامیس آن توفیق حاصل کنند و در نتیجه زندگی آسوده ومرفه برای همه ی افراد جامعه بوجود آورند.
زندگی نامه فارابی
ابو نصر فارابی معلم ثانی در سال ۲۹۸ق در وسیج نزدیک فاراب ترکستان به دنیا آمده و پدرش نیز از نیروهای لشکری به شمار میامده است. وی در جوانی ذوق تحقیق و فراگیری فلسفه داشته و در طلب استاد و راهنما از این دارالعلم به آن دارالعم رهسپار بوده و کاری جز مطالعه و مقصدی جز علم نداشته .فارابی در حدود چهل سالگی به بغداد رهسپار شده و در این زمان از علم صرف و نحو وفقه و حدیث بهره ها داشته ولی در منطق و فلسفه مطالعات چنانی نداشته است . هنگامی که به بغداد رسید از زبان عربی چیز زیادی نمیدانست پس نزد ابن السراج به خواندن علم نحو پرداخت و در مقابل به او منطق آموخت. فارابی مردی زاهد بود و در کسوت درویشان زندگی میکرده و جز به تحقیق و تالیف به چیز دیگری رغبت و علاقه ای نداشت است[۱]. وی ده سال آخر عمر خویش را در حلب و دمشق سپری کرد و در سال ۳۲۹ دفات یافت و وی را باعزت و احترام در دمشق دفن کردند.کار بزرگی را که کندی آغاز کرده بود فارابی با متانت و قدوت ادامه داد. او زبان عربی را با فلسفه آشنا کرد . فلسفه ای که از یونانی به زبان ای عربی و سریانی نقل شده بود با این زبان ها انس نداشت اگر فارابی جز اینکه به زبان عربی فلسفه آموخته کاری نکرده بود مقام معلمی او در عالم اسلام محروز بود .
مذهب فارابی
اگر چه در عصر فارابى، ماوراء النهر و ترکستان و بخش اعظم شمال و شمال شرقى خراسان، سنى مذهب و پیرو مذهب شافعى بودند، اما در مورد فارابى تقریباً اجماع نظر وجود دارد که شیعه است و مخالف جدى دراین باره وجود ندارد. براى پى بردن به حقیقت مذهب فارابى سه راه وجود دارد: اول، شهادت اهل تراجم معتبر بهویژه از مشاهیر شیعه. دوم، تفکر و اعتقاد ایشان که از طریق آثار و تألیفاتش به دست میآید. سوم، اعمال و رفتار وى که از طریق نقل تاریخى بیان شده است. بسیارى از شرح حال نویسان در شیعى مذهب بودن فارابى تردید نکردهاند. صاحب «اعیان الشیعه» معتقد است: فارابى اولین فیلسوف در اسلام است و بعضى از معاصران گفتهاند که فارابى با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از شیعیان به خاطر جامعیت عقیده و مذهب. و گفتهاند که هر کس درباره فارابى تأمل کند، درمییابد که او از امامیه عدلیه و قائلان به عصمت ائمه علیهم السلام است. علامه شیخ آقا بزرگ طهرانى آورده است که از مواضعى از آثار فارابى روشن میشود که ایشان جزء امامیه عدلیه و قائلان به عصمت ائمه علیهم السلام بوده است[۲]. الفاخورى و الجر معتقدند که فلسفه فارابى، آمیزهاى از حکمت ارسطویى و نوافلاطونى است که رنگ اسلامى و به خصوص شیعه اثناعشرى به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویى و در اخلاق و سیاست، افلاطونى و در ما بعد الطبیعه، فلوطینى است. لاووست میگوید: «ویژگیهایى که فارابى درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگیهاى شیعه در مورد امامان و مخصوصاً امام على علیه السلام اولین امام و یکى از صحابه پیامبر و جانشین شرعى او است. سپس این که رئیس مدینه فاضله میتواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبى و امام هر دو داراى نفس برتر هستند و از فیض قدسى برخوردارند و عنایت الهى شامل آنها میشود. این همان دیدگاهى است که شیعه به آن معتقد است. همچنین استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق میگوید: «شروط و حدود و اوصافى که فارابی براى رئیس مدینه فاضله شمرده است همان اوصافى است که پیامبر و ائمه علیهم السلام از نظر شیعه باید متصف بدان باشند؛ مثلاً میگوید: رئیس مدینه فاضله باید به مقتضاى طبیعت و فطرت، شایسته مقامى باشد که به او سپرده میشود.»
بنابراین، شرایط و اوصافى که فارابى براى رئیس مدینه بر میشمارد بر اساس تفکر شیعى وى است. او در «تحصیل السعاده» و دیگرکتابهاى سیاسى خود معتقد است: «امام» و «واضع نوامیس»، «ملک مطلق»، «فیلسوف کامل» و «رئیس اول» معنای واحدی دارند. سپس ویژگیهاى آنها را چنین بر میشمارد:
- ولایت مطلقه دارند.
- ولایتشان مقتضاى فطرت و طبیعت آنها و ماهیت صناعتشان است.
- عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت امامت.
- عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت.
- فعلیت امامت.
- عنایت ویژه الهى و ارتباط خاص با خداوند از طریق عقل فعال.
- عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت.
دکتر جعفر آل یاسین در ذیل عبارت فارابى میگوید: «تأکید فارابى بر فطرى بودن امام یا رئیس است، خواه مقبول باشد یا نباشد و از نبى مکرم اسلام صلّى الله علیه وآله روایت شده است که فرمود: «الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا»؛ امام حسن و امام حسین علیهما السلام امام هستند، خواه قیام به امر امامت بکنند و یا قیام نکنند.» و البته رگههاى تفکر شیعى فارابى، منحصر در بحث ریاست فاضله نیست بلکه در رویکرد نظرى وى در مباحث عرفانى و متافیزیکى و انسان شناسى و حتى فقهى و… این گرایش را به خوبى میتوان دریافت؛ اما در میان اندیشمندان بعضاً افرادى فارابى را فرامذهبى تلقى کردهاند. جابرى در این باره میگوید: «فارابى در بیان مدینه فاضلهاش از اصول اساسى در اندیشه شیعى بهره نگرفته است[۳]. ما در آثار ایشان نه بهطور صریح و نه بهطور تلویحى اثرى درباره وصیت، عصمت، تقیه و تعظیم و تکریم سلاله پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله نمیبینیم و اصولاً فارابى در بیان نظرهایش بر اساس هیچ فرقه مذهبى و کلامى در اسلام عمل نکرده است.
برجستگی علمی فارابی
تنوع آثار فارابى در علوم و صناعات مختلف نظیر فلسفه، منطق، نجوم، طبیعیات و الهیات، موسیقى، ادبیات و سیاست از ویژگیهاى شخصیت او است. او در «احصاء العلوم»، علوم را به پنج دسته تقسیم میکند:
۱٫علم لسان و اجزاى آن ۲٫ علم منطق و اجزاى آن ۳٫ علوم تعالیم؛ یعنى علم عدد، هندسه، مناظره، نجوم تعلیمى، موسیقى و علم اثقال و حیل ۴٫ علم طبیعى و اجزاى آن و علم الهى و اجزاى آن ۵٫ علم مدنى، علم فقه و علم کلام. او در همه این علوم از خود آثارى را به جاى گذاشته است. اگر چه برخى از آنها به ما نرسیده، اما آن چه فعلاً در دسترس است، مجموعه بسیار غنیاى است. آثار فارابی عبارت اند از:
- آراء اهل المدینه الفاضله.
- احصاء العلوم.
- الاسئله اللامعه و الاجوبه الجامعه.
- الالفاظ المستعمله فى المنطق.
- الامکنه المغلطه.
- تحصیل السعاده.
- التحلیل.
- تلخیص النوامیس.
- التناسب و التألیف.
- التنبیه على سبیل السعاده.
- التعلیقات.
- التوطئه.
- الجدل.
- جوامع الشعر.
- الجمع بین رأى الحکیمین.
- الحروف.
- الخطابه.
- الدعاوى قلبیه (دعاء عظیم).
- رساله البرهان.