نداشتن شناخت و آگاهی کافی در مورد احکام دینی و عبادت ها موجب بروز رفتارهای غیر عقلانی و مشقّت بار و بدعت گذاری در دین می شود،حال آنکه دین اسلام سفارش کرده است که از به رنج انداختن خود بپرهیزیم. [۵۸۲]
۳-۲-۲-۲-۶-۲- دعا و توسّل و واداشتن فرد به ذکر ویاد مستمر خدا وند[۵۸۳]
پس از یادگیری و شناخت وظایف دینی، اوّلین مرحله در درمان این اختلال، دعا، توسّل و رابطه با خدا، برای رفع این صفت رذیله است. پروردگار عالم در قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکَى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم»،[۵۸۴] ای کسانی که ایمان آورده اید ، پای به جای پای شیطان مگذارید و هر، که پای به جای پای شیطان گذارد، بداند که او به فحشا و منکر فرمان می دهد و اگر فضل و رحمتی که خدا بر شما ارزانی داشته است نمی بود ، هیچ یک از شما هرگز روی پاکی نمی دید ولی خدا هر کس را که بخواهد پاکیزه می سازد و خدا شنوا و داناست.
امام صادق (ع) نیز می فرمایند: «شیطان موفّق به وسوسهی بندهای نمیشود مگر آن گاه که از یاد خدا روی بگرداند و آن را سبک بشمارد و در جایگاه نافرمانی خدا قرار گیرد و فراموش کند که خدا بر پنهان او آگاه است.» به کاربردن ذکر لاحول ولا قوه الّا بالله به کرّات ، غم و وسوسه را از انسان دور می سازد و ذکر هوالاول والاخر والظاهر والباطن وهو بکل شیء علیم زمینه ای برای جهت دهی به سوی خداست ونیز با استغفار می توان بر وسواس غلبه کرد.[۵۸۵]
۳-۲-۲-۲-۶-۳- آگاهی دادن
بی اطّلاعی یا آگاهی ناقص یا نادرست از احکام دینی و مسایل مذهبی، باعث پیدایش وسواس می گردد. آشنا شدن با احکام و مسایل دینی مورد ابتلا، می تواند تأثیر مثبتی در درمان وسواس بگذارد. بنابراین واجب است که هر فرد مسلمانی احکام و دستورات مورد نیاز خود را به طور کامل و درست بیاموزد تا هم دچار وسواس نگردد و هم در انجام فرامین الهی کوتاهی نکرده باشد. همان طور که قبلاً نیز اشاره شد یکی از ریشه های وسواس «جهل» است. جهل نسبت به آن چه که خداوند از بنده اش انتظار دارد، باعث می شود که راه را به خطا رفته و دچار افراط و تفریط در عمل به احکام و دستورات دین گردد.
۳-۲-۲-۲-۶-۴- کمک گرفتن از نماز
مطلب دیگری که برای مقابله با وسواس از قرآن استفاده می شود، این است که از نماز اوّل وقت باید کمک گرفت. این آیهی شریفه در قرآن دو بار تکرار شده: «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه»[۵۸۶] از صبر و نماز یارى بجویید. یعنی هم از صبر و استقامت و فعالیّت خودتان کمک بگیرید، هم از ایجاد رابطه با پروردگار عالم بهره مند گردید تا به نتیجه برسید. [۵۸۷]
۳-۲-۲-۲-۶-۵- بی اعتنایی به شک و تردیدها و عمل کردن خلاف خواست شیطان
روشن است که شک وتردیدهای وسواسی از جانب شیطان است و هرگز نباید به آن ها اعتنا کند. فرد وسواسی اگر در نماز وسواس دارد باید با نیّت نماز باطن، نمازش را به پایان برساند و اگر در وضو و غسل شک می کند، تصمیم بگیرد که با وضو و غسل باطل نماز بخواند. اگر در طهارت و نجاست بدن یا لباس وسواس دارد، با خود قرار بگذارد که با بدن نجس نماز بخواند تا بتواند به این ترتیب شیطان را از خود مأیوس نموده و از خود دور سازد. امام باقر(ع) دراین باره می فرمایند: « هنگامی که شک تو در نماز زیاد شد، به نمازت ادامه بده و به شکت اعتنا مکن؛ زیرا امید آن است که با این کار، شک تو پاین یابد. همانا شک از جانب شیطان است.»[۵۸۸]
بی اعتنایی به شک و تردیدها از اهمیّت فوقالعاهای برخوردار است و بدون آن، دعا و توسّل و عمل به سایر راهکارها فایدهای در بر نخواهد داشت. مبارزهی منفی با وسواس یا همان بی اعتنایی نمودن به آن چه در تخیّل فرد میگذرد، در واقع مبارزه با چیزی است که شیطان از انسان می خواهد. این بیاعتنایی وسوسه را از بین میبرد. «بی اعتنایی به وسواس» که در واقع همان روش«مواجهه و اجتناب از پاسخ »، در درمان روان شناسی می باشد، وسواس را از هرنوعی که باشد مخصوصاً در نوع عملی، به تدریج برطرف می سازد. امام على(ع) در این زمینه فرموده اند: «اِذا هِبْتَ اَمْرا فَقَعْ فیهِ فَاِنَّ شِدَّهَ تَوَقّیهِ اَعْظَمُ مِمّا تَخافُ مِنْهُ» [۵۸۹] هرگاه از کارى هراس و بیم داشتى، خود را در آغوش همان کار بیفکن، چرا که سختى پرهیز و هراس، بزرگتر از خود آن چیزى است که از آن مىترسى. این از ویژگی های روان انسان است که از هر چیز ناشناخته ای می هراسد و از آن اجتناب می کند اما اگر یاد بگیرد که با ترس هایش روبرو شود، درخواهد یافت که تحمّل سختی رویارویی با ترس، به مراتب راحت تر از تحمّل سختی پرهیز و هراس است.[۵۹۰]
ازنقطه نظر روانشناسی نیز یکی از درمان های رایج همان شیوه مواجهه سازی و ممانعت از پاسخ است. دراین شیوه اصل برآن است که اگر فرد وسواسی با وجود اجبار درونی برای انجام وتکرار عمل، از انجام آن اجتناب کند ویا پاسخی به آن اجبار ندهد، این رفتار به مرور رو به خاموشی می گذارد وکم کم محو می شود. این روش اشاره به این اصل دارد که اگر رفتاری بازخورد تشویقی دریافت نکند خودبه خود فروکش کرده وخاموش می شود.
در ارتباط با این شیوه یعنی رویارویی مستقیم و جلوگیری از پاسخ، گفته شده که فرد وسواسی اول باید نادرستی و نامعتبر بودن آنچه را که به عنوان قاعده ی درست و معتبر، در ذهن وخیال وتصورش جای گرفته است، بپذیرد. درمقابل باید متقاعد گردد که لازم است قواعد واصول صحیح ومعتبر جدیدی را که مبنای علمی و شرعی دارند ، برای رفع مسئله اش، به ویژه درمسئله طهارت ونجاست، جایگزین آنها نماید. ذهن و روان انسان درپروسه ی یادگیری، درابتدا باورهایی را از بیرون از وجود خود و در قالب دستورات دینی، بهداشتی، فرهنگی و غیره دریافت می کند و آن ها را به عنوان برنامه و نیروی محرکه ی رفتار در ذهن و روان خود ذخیره سازی می کند. سپس در مرحله ی بعدی، این باورهای اعتقادیِ بنیادین را پردازش کرده و همراه با سایر عوامل تعیین کننده ی رفتار تلفیق می کند وبه عنوان قاعده ودستورالعمل می پذیرد. پذیرش این باورها موجب می شود که ذهن وروان برای به اجرا درآوردن برنامه های دیکته شده حرکت کند، آن ها را بکار ببندد واجرا کند، بعد از مدتی به آن هاعادت کرده واطمینان می یابد. حال اگر دریک فرایند متقابل و باز دارنده، بتوان این قواعد نادرست رااز قلمرو ذهن و روان فرد خارج ساخت وبه جای آنها اصول درست وعلمی را جایگزین ساخت، مشروط به این که اراده فرد، برقبول آن اصول معتبر وصحیح تعلق گیرد، روان فرد کم کم دراثرتمرین وتکرار به سوی پذیرش وعمل کردن به همان قواعد جدید پیش می رود وبالاخره به صورت عادت جدیدی در ذهن و روان وضمیر ناخودآگاه او می نشیند. از این مبحث می توان این گونه استنباط کرد که احکام ومسائل فقهی وشیوه هایی که برای مقابله با وسواس در روایات ودستورات دینی ذکرشده اند مبنای علمی وروانشناسانه دارند و نه تنها هیچ تناقضی بین آنها به چشم نمی خورد بلکه برعکس به نوعی یکدیگر را تایید و تقویت نیز می کنند.
آن چنان که از احکام طهارت ونجاست مخصوصاً احکام ویژه ی وسواسی ها برمی آید باید تا آنجا که امکان دارد درقطعیّت مکلّف نسبت به نجاست و عدم طهارت چیزی، شبهه ایجاد کرد، باید با استناد به قاعده طهارت،صحت وسوق مسلمانان عمل کرده واز یقین کردن به نجاست دوری کردتا اولاً موجبات عدم تکرار عمل فراهم شود وثانیاً با این نگرش در واقع فرد وسواسی را باآنچه که از آن هراس دارد وپرهیز می کند مواجه ساخت تا ترسش به تدریج زایل گردد. استفاده از این روش هم مبنای روانی وفقهی دارد و هم مبنای علمی وتخصصی روانشناسی،هم در روایات از روش مواجهه سازی به عنوان راه حل یادشده است و هم در مسائل فقهی بیان شده است که فرد وسواسی نباید به شک خود عمل کند وعلیرغم وسوسه شیطانی ونیروی درونی مرموز که او را به تکرار عملش دعوت وتشویق می کند، باید قوی ومحکم با اعتماد به نفس و قوت در مقابل این وسوسه بایستد و با وجود احساساتی مبتنی بر عذاب وجدان، دلشوره، اضطراب وپریشان حالی، عصبی شدن وحتی پرخاشگری، بازهم مقاوت کند وعمل خود را حتی اگرباطل می داند تکرار نکند یا اگر چیزی را نجس می داند، رفتاری مبتنی بر طهارت با آن داشته باشد. زیرا «برشخص وسواسی حرام است که عملی رابیش ازیک بارانجام دهد» ودرصورتی که به حکم وسواس، عمل خود راتکرار کند، عملش باطل فرض می شود. ازنظر روانشناسی نیز یکی از درمان های رایج درشیوه سنتی همان شیوه مواجهه سازی است.که دراین شیوه اصل برآن است که وقتی فردبا وجود اجبار درونی برای انجام وتکرار عمل،از انجام آن اجتناب کندویا پاسخی به آن اجبار ندهد، این رفتار به مرور رو به خاموشی می گذارد وکم کم محو می شود. یعنی این اصل که اگر رفتاری بازخورد تشویقی دریافت نکند، خودبه خود فروکش کرده وخاموش می شود.
۳-۲-۲-۲-۶-۵- انتخاب الگو
نکتهی دیگری که در درمان وسواس باید مورد توجّه قرار داد، انتخاب یک الگوی قابل اعتماد است، البته الگویی که خود دچار این مشکل نباشد. فرد وسواسی باید عرف مردم را الگوی خود قرار دهد و باید مثل متعارف مردم عمل کند. یعنی در برخورد با شک و تردید هایش همان کاری را انجام دهد که غالب افراد انجام می دهند. از نظر فرد وسواسی همه افراد دیگر جز خود او نجس هستند، نماز همه جز نماز او باطل است، همه به جز او به جهنّم میروند. در حالی که این عمل اوست که غلط است و او باید از بقیه الگو بگیرد. چون عمل فرد وسواسی غیر متعارف و نوعی هنجارشکنی محسوب می شود و باید به مجرای اصلی خود بازگردد و متعارف گردد. [۵۹۱]
۳-۲-۲-۲-۶-۶- تلقین کردن
تلقین مثبت در تصحیح بسیاری از اندیشه ها و عملکرد های منفی اشخاص اثرگذار است. اگر انسان به جای اندیشه های موهوم و شک برانگیز، به امور مثبت و تقویت کننده ی ذهن و روان و استحکام دهنده ی اراده، بیندیشد، عملکرد روان او نیز به همان سمت و سو حرکت خواهد کرد و به تدریج به مسیر اصلی و مستقیم خود بازخواهد گشت.[۵۹۲]
۳-۲-۲-۲-۶-۷- مراقبه داشتن
مهمتر از همهی راه کارهای دیگر «اهل مراقبه بودن» است. علمای علم اخلاق در مورد قانون «مراقبه» بسیار پافشاری می کنند. مراقبه نه فقط برای درمان وسواس مفید است، بلکه برای درمان همهی صفات رذیله چارهساز است. این قانون دارای سه مرحله است. در ابتدا فرد باید با خود، شرط کند که از شیطان درونش متابعت نکند و به وسوسههای آن بی اعتنا باشد. در مرحلهی بعد، در طول روز مراقب باشد به شرطی که با خود کرده، وفادار بماند و زمانی که وسوسه به سراغ او میآید، عملاً بیاعتنا باشد. همان عملی را انجام دهد که مرجع تقلیدش میگوید، همان چیزی که متعارف مردم انجام میدهند، نه آن چیزی که شیطان درونش به او دستور میدهد.[۵۹۳]
علاوه بر این شیوه ها، توصیه های متعدّد دیگری اعم از توصیه های اخلاقی، بهداشتی، اعتقادی و عملی، برای برطرف نمودن افکار و به ویژه اعمال وسواسی، در خلال احادیث و روایات بسیاری که از قول ائمه ی معصومین(ع) نقل گردیده، بیان شده است که اجمالاً عبارتند از: وضوپیش وپس ازغذا، ذکرنام خداوند، توکل به خداوند،[۵۹۴]اذان گفتن،[۵۹۵] نمازخواندن، نمازشب، بی اعتنایی به وسوسه درنماز،[۵۹۶] اختصارنماز، روزه گرفتن، تلاوت قرآن، [۵۹۷] ذکرویادخدا، [۵۹۸] ذکرعملی، طلب آمرزش، دعا، عمل بر اساس اصل استصحاب،[۵۹۹] تسبیحات حضرت زهرا(س)، یاداهل بیت عصمت و طهارت(ع)، [۶۰۰] تربت حسینی،[۶۰۱] اذان گفتن درگوش نوزادان، زندگی خداپسندانه، خشمگین نشدن، [۶۰۲] مضمضه واستنشاق،[۶۰۳] تلقین به خویشتن و یادمرگ که می تواندراه پیروزی بر وسوسه های شیطان باشد.[۶۰۴]
۳-۲-۲-۲-۸- فرایند شش مرحله ای آگاهی تا اجتناب
در ادیان توحیدی، بهویژه دین اسلام، روند کلی برای حرکت از کفر تا ایمان مشتمل بر شش مرحله ی اساسی می باشد. این روند در تمام دستوراتی که نقش هدایت انسان را از جهل تا ایمان برعهده دارند، قابل تشخیص است. درمان وسواس نیز در احکام و آموزه های دینی شامل یک پروسه ی شش مرحله ای است که از مرحله ی آگاهی دادن و شناساندن آنچه درست است و با واقعیت خارجی به مثابه حقیقت، انطباق دارد (مقدمه ایمانآوری) شروع می شود؛ مثلاً ابتدا قانون درستی مثل اصل طهارت به فرد وسواسی معرفی می شود. سپس ایمانآوری به آنچه درست است به منزله یک واقعیت و باور بنیادین درست و منطقی مورد تشویق و ترغیب قرار می گیرد. در این مرحله از فرد وسواسی خواسته می شود که در عمق ضمیر و روان خود بپذیرد، باورکند و ایمان آورد که همه چیز پاک ومطهر است مگر آن که خلاف آن ثابت شود. برای ایمان آوری به آیات قرآن و روایات گوناگون و فتاوا و نظرات مراجع تقلید هم می توان استناد و استدلال کرد.
بعد از پذیرفتن و ایمان آوردن به اصول بنیادین، اکنون نوبت به مرحله ی سوم یعنی مرحله ی تشویق به عمل کردن به این باورها می رسد. هنگامی که فرد وسواسی پذیرفت عمل کردن بر اساس این باورها تضمین کننده ی بازیابی سلامت روح و روان اوست، مرحله ی چهارم شروع می شود که عبارت است از آگاهی دادن و شناساندن آنچه نادرست است و با واقعیت خارجی به عنوان حقیقت انطباق ندارد؛ مثل این که همه چیز نجس است مگر این که خلاف آن ثابت شود. وقتی که فرد وسواسی عمل کردن به باورهای درست را آغاز می کند و نادرست ها را می شناسد، کم کم وارد مرحله ی کفرورزی و انکار باورهای غلط و نادرست می شود؛ و بالاخره درمی یابد که برای داشتن یک روان سالم و بهنجار،چاره ای جز اجتناب کردن از نادرست ها ودوری کردن از باورهای غلط ندارد. بدین ترتیب فرد موفق می شود برخی سازمانیافتگیهای درست را در خود به وجود آورد و برخی از سازمان یافتگیهای غلط را از بین ببرد.[۶۰۵]
در ارتباط با این شیوه گفته شده که فرد وسواسی اول باید بپذیرد آنچه را که به عنوان قاعده درست، در ذهن وخیال وتصوّر او ساخته شده است، قواعدو اصولی نادرست وبی اساس ونامعتبر هستند. درمقابل باید متقاعد گردد که قواعدو اصول صحیح ومعتبر جدیدی که مبنای علمی و شرعی دارند برای برخورد با مسئله خود، به ویژه درمسئله طهارت ونجاست جایگزین آنها نماید. ذهن و روان انسان درپروسه ی یادگیری،آنچه را که به عنوان قاعده ودستورالعمل می پذیرد، در مرحله ی عمل به کارمی بندد واجرا می کند و به همان ها هم عادت کرده و اطمینان پیدا می کند.حال اگر دریک فرایند متقابل و باز دارنده، بتوان این قواعد نادرست را از قلمرو ذهن و روان فرد خارج ساخت و به جای آنها اصول درست وعلمی را جانشین کرد، البته مشروط به این که اراده فرد برقبول آن اصول معتبر وصحیح تعلّق گیرد، روان فردکم کم دراثرتمرین وتکرار به سوی پذیرش وعمل کردن به همان قواعد جدید پیش می رود وبالاخره به صورت عادت جدیدی در ذهن و روان وضمیر ناخودآگاه او می نشیند.از این مبحث می توان این گونه اسنباط کرد شیوه ها واحکام ومسائل فقهی که برای مقابله باوسواس در روایات وفقه ذکرشده اند مبنای علمی وروانشناسانه دارند و نه تنها هیچ تناقضی بین آنها به چشم نمی خورد بلکه برعکس به نوعی یکدیگر راتایید و تقویت نیز می کنند.
به عنوان مثال می توان به روش درمانی غرقه سازی و مواجهه اشاره کرد که تاحدود زیادی برای درمان انواع وسواس مناسب است. اما مخصوصاً در درمان وسواس نسبت به طهارت ونجاست، کارآیی بسیار زیادی دارد. در این روش درمانی، لازم است که قبل از مواجهه سازی ابتدا بیمار با ناهنجاری های شناختی ونگرش غلطی که احیاناً نسبت به مفاهیمی همچون پاک ونجس، گناه وثواب ونیز عبادت، در ذهن خود دارد، آشنا گردد ونیز مفاهیم مثل احتیاط، شک ویقین وسوءظن راخوب درک کند تا بتواند در ابتدا باورهای پایه ای غلط را از ذهن خود بیرون کند، سپس باورهای درست را جایگزین سازد.
اکنون فرد می تواند با بهره گیری از نحوه عملکرد کلّی ذهن وروان ، خود را به دست جریان خودکار ذهن بسپارد. با قرار دادن فرد در معرض آن چه که ازآن وحشت دارد، در واقع اورا در وضعیّت جدیدی قرار داده ایم که در ابتدا سخت وغیرقابل قبول است اما به مرور عکس العمل قبلی نسبت به عامل های نجس کننده با باورهای پایه ای جدید در ذهن، خو می گیرد، پذیرفته می شود وتطابق می یابد وسپس خودکار می شود. در این مرحله دیگر بیمار احساس ترس و وحشت خود را نسبت به موضوع «نجاست» از دست می دهد، چون هم می داند که از نظر شریعت وشارع، نجاست فقط یک مانع است برای نماز خواندن که با توجه به اصول وقواعد گفته شده مخصوصاً اصل پرهیز از احتیاط های ناروا و نفی عسروحرج، لاضرر ولاضرار، و اصل تسهیل نیازی به «یقین و قطع» در رفع نجاست نیست بلکه تنها اطمینان کفایت می کند وملاک عرف جامعه است و هم این که سیستم ذهنی و روانی او در برخورد با این موضوع، براساس برنامه ریزی جدید عمل می کند و در مسیر مستقیم تعیین شده حرکت خواهد کرد.
در مبحث روش های پیشگیری از بروز وسواس در فقه اسلامی و آموزه های دینی، اصول عملیه و قواعد فقهی ای را مطرح کردیم که عمل بدان ها اساساً از تبدیل شدن افکار وسواسی به اعمال وسواسی ممانعت به عمل می آورند. بررسی و تفحّص در آیات قرآن، روایات ائمه ی هدی(ع) و فتاوای مراجع تقلید، نشان می دهد که در صورت ابتلا به اختلال وسواس، به ویژه در وسواس های مذهبی، بکاربستن همین قواعد و اصول موثرترین و مطمئن ترین راه برای درمان مبتلایان خواهد بود.
برای رهایی از وسواس همان گونه که در درمان های روان شناسانه ی مبتنی بر شناخت درمانی نیز بیان گردید، لازم است که فرد وسواسی قبل از هر کاری با باورهای درست بنیادین در مورد عمل به احکام و دستورات دین آشنا گردد تا در مرحله ی بعدی بتواند باورهای پایه ی غلطی را که مبنای اعمال خود قرار داده است، تغییر داده و تصحیح نماید. به همین منظور برخی از این باورهای پایه ای را مختصراً از نظر می گذرانیم:
۱- فقها با استناد به آیات قرآن [۶۰۶]و روایات معصومین(ع) [۶۰۷] و براساس قاعده ی نفی عسرو حرج در استدلال های فقهی خود بیان می کنند که اگر فهم افراد از دین به سمتی برود که زندگی آنان را مختلّ کرده و اعمال عادی و روزمرّه ی آنان را دچار مشکل و مشقّت نماید، مفهوم آن این است که برداشت آنان از دین، نادرست بوده و از آنچه پیامبر (ص) به عنوان اسلام معرفی کرده اند، فاصله گرفته و دور شده اند. اگر انسان مومن احساس کند که برای حفظ طهارت مجبور است خود را از تفریح ها و زیبایی های زندگی محروم نماید، باید یقین داشته باشد که چون این محدودیت به معنای سختی و مشقّت در زندگی است حتماً با دستور طهارت اسلام تعارض دارد. حتی اگر حکم طهارت تغییری هم نکند، در هر موردی که به مشقّت و سختی زیاد مکلّف منجر گردد، در آن مورد خاص، آن حکم لغو می شود.[۶۰۸]
۲- با وجود این که شارع مقدس، راه های گریز فراوانی برای دوری جستن از وسواس پیش روی مکلّفین قرار داده است، اما باز هم گروهی از مومنین بنا به دلایلی که در دو فصل گذشته بحث شد، در مسائل شرعی دقّت زیادتر از حدّ می کنند و به وسواس مبتلا می شوند. فقها برای این افراد احکام و فتاوای خاصی را صادر کرده اند که در بعضی موارد با احکامی که افراد عادی ملزم به رعایت آن هستند، متفاوت است. مهمّ ترین حکم در این زمینه، آن است که «فرد وسواسی نباید به شکهای خود اعتنا کند و هر عملی را بیش از یک بار نباید انجام دهد و اگر به شکّ خود اعتنا کرده و عملش را تکرار کند، مرتکب کار حرامی شده است و معصیت کار است.»[۶۰۹] دیگر این که غالب فقها یقین وسواسی را نامعتبر می دانند. از جمله این حکم است: « علم شخص وسواسی هیچ ارزشی ندارد.»[۶۱۰] این عبارت به این معنا است که شخص وسواسی بر اساس علم خود نباید عمل کند. مثلاً اگر فرد وسواسی یقین کند لباسش نجس است این یقین او باعث نجس بودن آن لباس نمی شود؛ یعنی نماز او با آن لباس صحیح می باشد و اگر این یقین درمورد مواد خوردنی باشد، خوردن آن ها بی اشکال است.
۳- لازم نیست فرد وسواسی در امور مشکوک و مظنون به قطع و یقین دست یابد. انسان ها در زندگانی عادی و روزمره خود، در باره مسائل جزئی و گاه کلّی، به طریقی به یقین و تصمیم قاطع دست پیدا می کنند که همان، منشأ اثر در ترسیم اعمال و رفتارهای آنان است. در عرصه عمل به احکام شرعی نیز چنین است. فقها و مجتهدین برای این حالت، اصطلاح «قطع» را به کار می برند که به معنی یقین، تصمیم و برداشت قطعی است. در نظر آنان، قطع و یقین هر کس، درباره مسائل شرعی، برای خود او حجّت است. مثلاً اگر کسی یقین داشته باشد که لباسش به نجاست آلوده است، نمی تواند با آن جامه نماز بخواند، اگر چه دیگران او را به این کار ترغیب کنند. اما «قطع» و یقین فرد مبتلا به وسواس حجّت نیست. وسواس تخیّل و وهم آدمی را تشدید می کند و آن را به همه افکار و احساسات و حتی به اندیشه، تسرّی می دهد. به همین علّت است که فرد مبتلا به وسواس، نمی تواند در باره مسائل جزئی و کوچک به یقین برسد و در همه جزئیّات، تردید می کند. بنا بر این یقین او حجّت نیست. مثلاً فرد وسواسی در شکّ و تردید به جایی می رسد که وقتی احتمال وجود هیچ آبی نمی رود، یقین پیدا می کند که ترشّحی به پایش رسیده است و حتّی صدای چکیدن آب را در گوش خود طنین انداز می یابد. چنین فردی باید در نجاست و طهارت، بر طریق یقین و قطع دیگران رفتار نماید و از یقین سرشار از تردید خود چشم بپوشد. [۶۱۱]
حال با دانستن این باورهای درست منطقی و پایه ای، فرد وسواسی باید به مطالعه و یادگیری مجدّد احکام و دستورات عملی دین مبادرت ورزد. آن چه که فرد وسواسی در مورد «طهارت و نجاست» باید بداند، این است که بیشتر فقیهان، با استناد به آیات قرآن و روایات معصومین(ع)، نجاسات را در یازده مورد خلاصه کرده اند و غیر از این، همه چیز پاک است، مگر این که به نجس بودن آن یقین حاصل شود.
نجاست هر چیزی به سه طریق قابل اثبات است و تنها در این سه حالت، می توان اطمینان پیدا کرد که چیزی نجس است: اولاً خود انسان یقین پیدا کند، ثانیاً کسی که چیزی را در اختیار دارد، مانند همسر و کارمند بگویند این جسم نجس است، ثالثاً دو مرد عادل گواهی بدهند که آن چیز نجس است. [۶۱۲]
۳-۲-۲-۲- ۸- درمان پزشکی و طب سنتی
تقویت قوای جسمانی، راه حل مناسبی است که برای درمان وسواس پیشنهاد شده است. تردیدی نیست که روح سالم در بدن سالم، ارتقاء، ارتفاع و تکامل بیشتری حاصل می کند. بنابراین استفاده از غذاهای طیّب وپاک، کم حجم وانرژی زا کمک بسیار مناسبی برای تقویت قوای جسمانی فرد بوده و راه کار خوبی برای افزایش اعتماد و اطمینان و کاهش اضطراب ناشی از رنج ها و روان رنجوری های اوست.[۶۱۳]
در طب سنتی استفاده از روغن زیتون، خوردن انار، خرما، سیب و خوردن سبزیجات و دم کرده ی گل گاوزبان، برای درمان و رفع حالات وسواسی توصیه شده است. علاوه بر این ها استفاده ازکندر و اسپند، دست کردن انگشترعقیق، شستن سر با سدر، خضاب کردن، مسواک کردن، شانه کردن مو، نوشیدن آب نیسان و غیره نیز مواردی هستند که به ایجاد آرامش روحی و روانی فرد کمک کرده و در کاهش استرس ها موثّر می باشند و از همین طریق به رفع حالت های وسواسی کمک می کنند.[۶۱۴]
درطب اسلامى اعتقاد بر آن است که اگر در بدن افراد خلط سودا افزایش پیدا کند، فرد دچار وسواس فکرى مى شود و انزوا و گوشه گیرى را پیشه مى کند و اگر این حالت افزایش یابد، بدن فرد خشکیده و لاغر مى شود. از نظر طب سنتى، سوداوى مزاج ها کسانى هستند که داراى طبیعتى سرد و خشک هستند. سودا از نظر معنا معادل خاک است. افراد سوداوى همیشه احساس خستگى مى کنند و پوست بدنشان خشک و زبر است و از نظر خلقیات نیز افرادى خشک و متعصّب هستند. براى درمان سوداوى مزاج ها باید درمان به ضد را پیش گرفت و از غذاهاى گرم و تر استفاده کرد. گرمى غذا موجب از بین رفتن سردى بدن و رطوبت و ترى غذا موجب از بین رفتن خشکى آن مى شود. [۶۱۵]
۳-۲-۲-۲-۹- راه های تدبیر شده برای درمان وسواس در احکام و استفتائات
جستجو در احکام مربوط به وسواس و استفتائات مقلّدین درخصوص موضوع وسواس و پاسخ های مراجع ومجتهدین عظام، نشان می دهد که دین اسلام و فقه اسلامی، در برخورد با مسئله ی وسواس و به ویژه وسواس در طهارت و نجاست-که در جامعه ی ما از شیوع بالایی برخوردار است- بسیار سهل و آسان حکم داده است. چراکه شارع مقدّس بهتر و بیشتر از هر کسی می داند آفت های سلامت روانی انسان چیست و چه تمهیداتی برای حفظ سلامت تن و روان او ضروری است.
علماء اسلامی و مجتهدین عظام، معمولاً امر مشتبه در نجاست و حرمت را حمل بر طهارت و حلّیّت می کنند و به مصداق آیه کریمه «ولاتجسَّسوا» [۶۱۶] بررسی و تجسس نمی نمایند و تا می توانند برای آن امر، محمل قرار می دهند و به طورکلّی براساس اصل«سمحهو سهله» دینی، در هر مشتبهی از نجاست و طهارت، همین گونه عمل می کنند. تفحص و موشکافی در تحصیل علم و یقین به نجاست واجب نیست، حتی سنت و مباح نیزشمرده نشده است. در حدیث است که: «اسکتوا کما اسکت الله عنه و ابهموا کما ابهم الله عنه»،[۶۱۷] در مسائل و مواردی که پروردگار[دانا] آنها را مبهم گذاشته و سکوت اختیار فرموده است، شما هم ساکت باشید. ونیز در نهج البلاغه آمده است که: «ان الله سکت لکم عن أشیاء لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها»،[۶۱۸] باری تعالی در کار و امورری سکوت فرموده ،آن هم نه از سر فراموشی، پس شما خود را به زحمت و تکلّف نیندازید. حلال و حرام شرعی نیز همچون طهارت و نجاست است؛ یعنی حلیت و حرمت ظاهری، ملاک است و نه حلیت و حرمت واقعی و«نفس الامری».
براساس اجماع فقها وسواس رذیله ای است که غالباً گناهانى را در پی داشته و عمل کردن براساس آن حرام بوده و موجب معصیت و نافرمانی امر پرردگار به شمار می آید. بنابراین دوری جستن و مقابله با آن امری است واجب، اما بسیار وقت گیر و مشکل.[۶۱۹] برچیدن ریشه های وسواس از روح و روان انسان، مستلزم برنامه ای دقیق و طولانی مدت و عزمی راسخ است و حذر کردن از آن نیازمند تمرین و ممارست و پیگیری علمی و مجدّانه می باشد. تحقیق و تفحّص در احکام فقهی توجه ما را به سوی نکاتی معطوف می دارد که مد نظر قرار دادن و بکاربستن آن ها می تواند راه گشای انبوهی از گرفتاری های فرد وسواسی باشد. در اینجا به برخی از این نکات که از دل احکام عملیِ فقهی استخراج شده اند، نظری می افکنیم.
«بىاعتنایى کردن» به شک بلکه به یقین، اولین و مهم ترین اصل در رفع و درمان این اختلال روانی و صفت رذیله ی روحی محسوب می شود.[۶۲۰] زیرا عمل به وسواس در حقیقت به منزله قبول نداشتن حکم خدا و رسول خدا (ص) مىباشد بنابراین اجتناب از تخیّلات شیطانى و بىاعتنایى نسبت به آن ها شرعاً و عقلاً لازم است.[۶۲۱]
عمل کردن براساس عرف و آن چه که در میان مردم متدیّن معمول و متعارف[۶۲۲] است و تکلیف نداشتن بیش از این مقدار؛ حتی اگر فکر فرد وسواسی نجس بودن را به او القا کند، زیرا در این گونه موارد افراد متدیّن عادى به نجاست علم و یقین پیدا نمى کنند.[۶۲۳] در مجموع، فرد وسواسی باید کاری را انجام دهد که به نفع اوست، یعنی عملی را انجام دهد که اضطرابش را کم می کند و درمانش را سرعت می بخشد، اگرچه که به زعم خود فرد وسواسی، آن فعل موجب انتشار بیشتر نجاست یا عدم امتثال کامل امر شارع گردد. مثلاً شخصی که در طهارت و نجاست زیاد شک می کند و گرفتار وسواس است؛ حتی اگر یقین کند که از زمین متنجّس یا از عین نجس به او ترشح شده است، نباید اعتنا کند. یا کسی که در نماز دچار وسواس است و در غلط و درست گفتن کلمات یا کم و زیاد کردن جزئی از نماز بین شک و یقین در نوسان است باید آن چه را خوانده است صحیح فرض کند.[۶۲۴] اگر انسان حالتى دارد که در آب کشیدن چیز نجس یقین پیدا نمىکند، مىتواند به گمان خود اکتفا کند.[۶۲۵] فرد وسواسی نه تنها ملزم به اعتنا کردن به شک خود نمی باشد بلکه حتی لازم نیست در مورد طهارت و مانند آن تحصیل یقین بنماید. به گونه ای که اگر شخصی پس از فراغت از وضو، بفهمد آب نجس بوده، تجدید و اعاده وضو و شستن و طهارت اعضای وضو واجب نیست؛ چراکه احتمال دارد (اگرچه یک درصد) نجاست آن آب، پس از وضو بوده باشد. [۶۲۶] عبدالله بن سنان می گوید: از امام صادق (ع) سؤال شد و من حاضر بودم.سؤال کننده عرض کرد: لباس خود را به کافر ذمی عاریه دادم ،درحالی که می دانم او مشروبات الکلی و گوشت خوک مصرف می کند. او پس از استفاده، آن لباس را به من برمی گرداند، آیا در آن نماز بخوانم؟ حضرت فرموند: در آن لباس نماز بخوان و شستن هم لازم ندارد؛ زیرا وقتی لباس خود را به او عاریه دادی یقین به طهارتش داشتی و یقین نداری که آن کافر ذمی آن را نجس کرده باشد.[۶۲۷] پروردگار متعال می فرماید:«لا یکلف الله نفساً الّا وسعها»،[۶۲۸] خداوند هیچ کسی را جز به قدر و توانایی اش تکلیف نمیکند.
متنجّس براى افراد وسواسى متنجّس نیست. از آن جایی که فرد وسواسی در حقیقت بیمار است، از سوی شارع مشمول نوعی تفضّل و تخفیف در انجام تکالیف شرعی می شود؛ به طوری که انتظار اتیان تکلیف تا حدّ وُسع و طاقت فرد کاهش می یابد. بنابراین آب و گِل و لای و برفهایی که چند روز در کوچهها مانده است، اگرچه فرد وسواسی بنا بر محاسبات خود یقین به نجاست آن ها داشته باشد، براى او پاک است و مىتواند با همان گِلها و با همان کفشها که به مستراح رفته است به مسجد برود، و با همان گِل ها که به لباس یا بدن او ترشح شده است نماز بخواند، و با افراد لاابالى در طهارت و نجاست، گرچه یقین داشته باشد که آنها نجس هستند، معاشرت کند و از غذاهاى آنها بخورد و حرام است که بعداً دست و دهان خود را آب بکشد.[۶۲۹] به طور کلّی اگر فرد وسواسی فقط از عین نجس اجتناب کند و متنجّس را نجس نداند و پرهیز نکند، وسواسش درمان می شود.
عمل کردن بدون فکر، تجسّس و تفحّص در مورد چیزهایى که متعلَّق وسواس هستند. براى وسواسى حرام است در مورد چیزهایی که وسواس او مربوط به آنها است دقّت نماید، بلکه لازم است با بىتفاوتی کامل و بدون هیچ واکنشی با آن ها برخورد کند، تا بنا بر روایت امام صادق(ع) شیطان از او مأیوس گردد و رهایش سازد.[۶۳۰]
حکم به عدم نجاست، در مورد افرادی که داراى حساسیّت نفسانى شدیدى در خصوص نجاست هستند، حتى اگر گاهى هم یقین به نجاست پیدا کنند؛ مگر در مواردى که نجس شدن یک شىء را با چشمان خود ببینند، به طورى که اگر فرد دیگرى هم آن را ببیند، یقین به سرایت نجاست پیدا کند، فقط در این موارد باید حکم به نجاست کنند.[۶۳۱]
تجسس از نجاست و طهارت، در صورتی واجب است که مکلّف یا صاحب جنس مورد نظر بخواهد آن را در کارى مصرف کند که شرط آن طهارت واقعى است، به عنوان مثال اطلاع حاصل کردن یا اطلاع دادن از نجاست خوردنی ها و آشامیدنی ها ونیز نجاست آبی که برای وضو و غسل استعمال می شود، واجب است؛ ولیکن خبر دادن از نجاست چیزی که شرط استعمال آن طهارت واقعى نیست، مثل نجس بودن لباس یا فرش، لازم نیست، حتی اگر بداند صاحبش در آن یا روى آن نماز مىخواند. [۶۳۲]
پاک کننده بودن زمین اعمّ از آسفالت، سیمان، چوب، آجر، موزائیک و فلزاتی که با آن کف زمین را مفروش میکنند نسبت به کف پا، کفش و لاستیک وسائل نقلیه مانند اتومبیل، ویلچر وغیره.[۶۳۳]
نگارش پایان نامه در مورد وسواس، احکام و آثار آن- فایل ۳۶