۱-لعل، استعاره از لب./ کرد، به معنی انجام داد./ تضاد بین دروغ و راست./
۲-آرایه ی عکس در بیت وجود دارد، مقصود وغایت وغایت مقصود./ غایت، نهایت./
۳-آفتاب رخ، تشبیه بلیغ اضافی./ بیت اغراق دارد./تشبیه تفضیل ، زیبا تر بودن چهره معشوق از گل./ چوخرمن مه، تشبیه . /
۵-چرخ جفاکار، کنایه از روزگار ستمگر./ راست کردن، کنایه از فراهم ساختن./ کج نهاد، آن که سرشتی بد دارد، کنایه از بد اصل و بدکار./
۶-دل بریدن، کنایه از ناامید شدن./شکر لب، کنایه از معشوق، و لبی شیرین چون شکر ونیز شیرین سخن ./ از جان گذشتن، کنایه از مردن وفنا شدن در راه عشق./
غزل ۴۳۴
| شاهان اگر به صحبت رندان نظر کنند یا دشمنان عتاب بود مصلحت ولی خون دلم چنین که دو لعل تو می خورند ما را بهشت صحبت پیرست و جام می اهلی مگوی شرح غم خود به گل رخان |
شاید که ناز و سروری از سر به در کنند با دوستان به چشم عنایت نظر کنند دل رفت و رخنه عاقبتم در جگر کنند طفلان راه میل به شیر و شکر کنند ایشان کجا تحمل این درد سر کنند |
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی: عشوه معشوق و نیاز عاشق به غمزه یار
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-افراد زیرک، رجوع کنید به غزل ۳۱۷٫/ نظر کردن، کنایه از توجه کردن./ سروری، بزرگی وآقایی./
۲-دوست ودشمن، تضاد./ عتاب، سرزنش./ چشم عنایت، اضافه اقترانی، به معنی توجه ولطف ومحبت./
۳-لعل، استعاره از لب./
۴- صحبت پیر و جام می برای ما بهشت است ، تشبیه تسویه است. « تشبیه تسویه که آن را تشبیه مزدوج نیز گویند، آن است که مشبّه متعدد و مشبّه به یکی باشد یعنی چند چیز را به یک چیز مانند کنند.»(همایی: ۱۵۵ )./ شیروشکر، کنایه از سخت آمیخته ونهایت اختلاط ./
۵-گلرخان، کنایه از زیبارویان./ دردسر، کنایه از گرفتاری./
غزل ۴۳۵
| گاهم دو آهوی تو سگ خویش خوانده اند ما دل نمی بریم که شاهان چو باز خود ما را چو چشم خویش حریفان بی وفا تا داده اند جرعه ی جامی ز لعل خویش آن را که داده اند بتان نوش لعل خود اهلی به درد بی دلی و بی کسی بساز |
گاهم به سنگ تفرقه از پیش رانده اند کس را نرانده اند که بازش نخوانده اند مخمور و ناتوان به کناری نشانده اند خوبان عشوه ساز به جانم رسانده اند از زهر چشم چاشنیی هم چشانده اند درمان طلب نکن که طبیبیان نخوانده اند |

