- در وسواس مذهبی- اخلاقی، فرد قادر به فائق آمدن برتر دیدهای خود نیست. در این حالت، شخص از یک استدلال به استدلال دیگر میرود امّا هیچگاه به نتیجه نمیرسد و در این چرخه باطل گرفتار میشود، در حالی که تردیدهای معمولی با استدلال قابل حلّند.
- رفتارهای مذهبی وسواسگونه (نمازهای تکراری، وارسیهای اجباری و غیره) اغلب در پاسخ به افکار نفوذگر مزاحم صورت میگیرند و در صورتی که فرد تصمیم به قطع این رفتارها بگیرد، با مقاومت و افزایش وسواسها و اجبارها مواجه خواهد شد.
کیاروچی (۱۹۹۵، ۱۹۹۸) سه نوع وسواس مذهبی – اخلاقی را مشخص نموده است: الف) هیجانی[۳۶۶] ب) تحوّلی[۳۶۷] ج) محیطی[۳۶۸]. نوع هیجانی در واقع نوعی از OCDاست که به عنوان یک اختلال هیجانی شناخته میشود. نوع تحوّلی به مرحلهای طبیعی از رشد در دوران نوجوانی یا جوانی اشاره دارد که در آن فرد به شدّت نسبت به برخی مسائل معنوی یا اخلاقی حسّاس میشود و ممکن است نوعی اشتغال ذهنی یا کمالگرایی اخلاقی یا معنوی را تجربه کند. این نوع از وسواس مذهبی – اخلاقی معمولاً بهطور طبیعی خود به خود با گذشت زمان و یا به کمک یک فرد راهنما به تعادل رسیده و از بین میرود. در رابطه با وسواس مذهبی – اخلاقی نوع محیطی، کیاروچی مشاهده کرد که در برخی خردهفرهنگها، رفتار وسواسگونه مذهبی تقویت میشود. به عقیده وی، برخی گروههای مذهبی اصول سختگیرانهای مبنی بر پیروی بیقید و شرط از ارزشهای معنوی یا اخلاقی را ترویج میکنند که از هنجارهای عمومی فراتر میرود و از این طریق سبب اشاعه وسواس مذهبی – اخلاقی میگردند.کیاروچی مثالی از یک زن مسیحی ارائه میکند که توسط رهبران مذهبی به این باور رسیده بود که رابطه جنسی فینفسه کثیف و نفرتانگیز است، حتی اگر در چهارچوب رابطه زناشویی باشد. پیش از رابطه جنسی با همسرش، او انجیل را در یک کشو قرار میداد. وی میگفت که نمیخواهد افکار مذهبی و جنسی در فکرش با هم آمیخته گردند.
برخی پژوهشگران اشاره میکنند که وسواس مذهبی ـ اخلاقی ناشی از محیط ممکن است در برخی افراد موجبات ابتلا به OCD را فراهم آورد (راچمن،۱۹۹۷، ۱۹۹۸،۲۰۰۳؛ سالکووسکیس و همکاران،۱۹۹۹). با این حال، آگاهی نسبت به تفاوتهای فرهنگی و مذهبی ضروری است و یک رواندرمانگر نباید به مراجعان برچسب بیماری بزند به صرف اینکه آنها مذهبی هستند یا عقاید دینیشان با وی متفاوت است (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۲).
۵-۳-۲ وسواس مذهبی – اخلاقی و نشانههای وسواس فکری – عملی
همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، مطالعات انجام گرفته در خصوص وسواس مذهبی – اخلاقی نسبت به سایر انواع OCD بسیار کمتر است (میلر و هجز، ۲۰۰۸). در تلاش برای شناخت هرچه بهتر وسواس مذهبی – اخلاقی و توضیح برخی ویژگیهای منحصر به فرد آن از جمله پاسخدهی ضعیف به درمان (آلونسو[۳۶۹] و همکاران، ۲۰۰۱؛ فرائو[۳۷۰] و همکاران، ۲۰۰۶؛ ماتایکس – کولز و همکاران، ۲۰۰۲؛ روفر[۳۷۱] و همکاران، ۲۰۰۵) برخی پژوهشگران به بررسی ارتباط میان وسواس مذهبی – اخلاقی و ابعاد مختلف نشانههای وسواس پرداختهاند.
یکی از علل پاسخدهی ضعیف وسواس مذهبی – اخلاقی به درمان را میتوان بینش ضعیف مبتلایان دانست. برخی پژوهشها (آلونسو و همکاران، ۲۰۰۱، تولین[۳۷۲]، آبراموویتز، کوزاک[۳۷۳] و فوآ[۳۷۴]، ۲۰۰۲) حاکی از آنند که وسواس مذهبی – اخلاقی با بینش ضعیف مرتبط است و خاصیت خودهمخوانی[۳۷۵] دارد. در ایران نبی پوراشرفی (۱۳۸۰) با مطالعه موردی بر روی ۱۵۵ بیمار مبتلا به وسواس دریافت که میزان بینش نسبت به وسواسهای نجسی و پاکی و مقاومت در برابر آنها بهطور معنیداری مختل است. همچنین مبتلایان به وسواسهای مذهبی، خودبیمارپنداری و شستشو بهطور معنیداری دارای تأخیر در مراجعه به پزشک بودند. با این وجود، مطالعه تک و اولوگ (۲۰۰۱) بر روی مبتلایان به OCD در ترکیه نشان داد که میان وسواس مذهبی – اخلاقی و سایر گروههای فرعی OCD به لحاظ بینش و شدّت بیماری تفاوتی وجود ندارد و تعداد وسواسهای فکری – عملی در افراد تنها پیشبینی کننده وسواس مذهبی – اخلاقی است. این یافتهها به وسیلهٔ نلسون[۳۷۶]، آبراموویتز، وایت ساید[۳۷۷] و دیکن[۳۷۸] (۲۰۰۶) نیز تأیید گردیده است.
در برخی مطالعات تحلیل عاملی نشانههای OCD (بائر، ۱۹۹۴؛ ماتایکس کولز و همکاران، ۱۹۹۹)، وسواسهای جنسی و مذهبی با فاکتوری که اغلب “وسواسهای فکری خالص[۳۷۹]” یا “OCD فکری اوّلیه" نامیده میشود بار عاملی دارند (دان، ۲۰۰۰؛ تک و اولوگ، ۲۰۰۱). برخی دیگر از بررسیها نشان دادهاند که وسواس مذهبی – اخلاقی با وسواسهای فکری (نلسون و همکاران، ۲۰۰۶؛ اولاتونجی[۳۸۰]، آبراموویتز، ویلیامز[۳۸۱]، کانلی[۳۸۲] و لر[۳۸۳]، ۲۰۰۷؛ ویتزیگ، ۲۰۰۵؛ ورشووسکی، ۲۰۰۶) و تردید وسواسگونه (آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۲؛ ورشووسکی[۳۸۴]، ۲۰۰۶) که خود نوعی وسواس فکری است، همبستگی دارد. ازآنجایی که برخی پژوهشها نشان دادهاند که افکار وسواسگونه بدون اعمال اجباری با پاسخدهی ضعیف به درمان مرتبط است (آلونسو، ۲۰۰۱)، همبستگی وسواس مذهبی – اخلاقی با وسواس فکری را میتوان به عنوان یکی از دلایل پیامد درمانی ضعیف وسواس مذهبی – اخلاقی ذکر کرد.
مشاهدات بالینی در کشورهای غربی (ویتزیگ، ۲۰۰۵) نشان میدهد که افراد مبتلا به وسواسهای مذهبی – اخلاقی اغلب وسواسهای عملی بسیار کمتری نسبت به سایر انواع OCD (مانند احتکار و شستشو) دارند و معمولاً درگیر تشریفات ذهنی[۳۸۵] میگردند، مثلاً شخص ممکن است به اعمالی چون خنثیسازی ذهنی و تکرار دعا و نماز دست بزند یا برای کسب اطمینان از عدم ارتکاب گناه، افکار و اعمالش را بارها در ذهن خود مرور کند. در همین راستا نشان داده شده که افراد مبتلا به وسواسهای ذهنی معمولاً تشریفات ذهنی را برای خنثیسازی ناراحتی ناشی از این وسواسها به کار میگیرند (بائر، ۲۰۰۱؛ راچمن و همکاران، ۱۹۹۶). بهطور کلّی راهبردهای خنثیسازی در وسواس مذهبی – اخلاقی طیف وسیعی از راهبردهای ناآشکار (ذهنی) و آشکار (اجتناب، آیینهای وسواسگونه) را دربر میگیرد (آبراموویتز و همکاران ۲۰۰۲). شواهدی مبنی بر رابطه خنثیسازی با بهره گرفتن از شمارش و وسواس مذهبی – اخلاقی وجود دارد (ورشووسکی، ۲۰۰۲) که در توضیح آن به این نکته اشاره شده که وسواس مذهبی – اخلاقی ارتباطی قوی با تفکر جادویی دارد (آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۰). از سوی دیگر تفکر جادویی به عنوان یکی از پایههای شناختی وسواس شمارش شناخته شده است (اینشتین[۳۸۶] و منزیس[۳۸۷]، ۲۰۰۴) که یکی از انواع وسواسهای خنثیسازی است.
برخی مطالعات به ارتباط وسواس مذهبی – اخلاقی با وسواس وارسی اشاره کردهاند (ورشووسکی، ۲۰۰۶؛ لکمان[۳۸۸]، گرایس[۳۸۹]، بوردمان[۳۹۰] و زانگ[۳۹۱]، ۱۹۹۷؛ آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۲). در جمعیت عمومیOCD، وسواس وارسی بیشتر شامل وارسی در، اجاق گاز، کمدها، پنجرههاو غیره است. در افراد مبتلا به وسواس مذهبی – اخلاقی امّا، وسواس وارسی ممکن است به صورت وارسی آرای مراجع مذهبی، وارسی اشتباهات یا آسیبهای وارده به دیگران (نلسون و همکاران، ۲۰۰۶)، وارسی متون مذهبی یا وارسی اعمال و افکار مذهبی خود (ویتزینگ، ۲۰۰۵) جلوهگر شود.
بررسیهای بسیار اندکی در تأیید رابطه میان وسواس مذهبی – اخلاقی و وسواس آلودگی/ شستشو در نمونههای غربی منتشر شدهاند، ورشووسکی (۲۰۰۲) نشان داده که رابطهٔ ضعیفی میان این دو وجود دارد. اولاتونجی و همکاران (۲۰۰۷) نشان دادند که وسواس شستشو یکی از پیشبینیکنندههای ترس از گناه[۳۹۲] (یکی از زیرمقیاسهای پرسشنامه وسواس مذهبی – اخلاقی پن[۳۹۳]) است و مطرح کردند که این ارتباط میتواند بدان دلیل باشد که پاکیزگی اغلب به عنوان نشانهای از خلوص اخلاقی به شمار میرود. نتایج همین پژوهش نیز بر نقش وسواس احتکار به عنوان یکی از پیشبینیکنندههای ترس از گناه تأکید میکند. اولاتونجی و همکاران (۲۰۰۷) وجود این رابطه را به حسّاسیت نسبت به تنبیه[۳۹۴] نسبت میدهند که در مبتلایان به وسواس احتکار دیده شده (فولانا[۳۹۵] و همکاران، ۲۰۰۴؛ به نقل از اولاتونجی و همکاران، ۲۰۰۷). در همین راستا، مور[۳۹۶] و آبراموویتز (۲۰۰۷) نشان دادند که وسواس مذهبی – اخلاقی با بهره گرفتن از تنبیه به عنوان یک روش کنترل فکر، مرتبط است. با این وجود، با توجه به آنکه وسواس مذهبی – اخلاقی درفرهنگهای مسلمان عمدتاً با وسواس نجسی و طهارت در ارتباط است (فتی،۱۳۷۷؛ دادفر، ۱۳۸۰)، این احتمال وجود دارد که در افراد مسلمان مبتلا، وسواس مذهبی – اخلاقی و آلودگی/ شستشو با هم درارتباط باشند، امّا هنوز گزارشی در این خصوص منتشر نشده است. تک و اولوگ (۲۰۰۱) در بررسی خود دریافتند که در یک نمونهٔ متشکل مسلمان مبتلا به OCD، میان وسواس شستشو و میزان مذهبی بودن رابطهای قوی امّا به لحاظ آماری غیرمعنادار وجود دارد، که این یافته بیش از آنکه به پیوند میان OCD مذهبی و OCD شستشو مربوط باشد، حاکی از تأکید دین اسلام بر رعایت پاکی و دوری از نجاست، و دستورات صریح عملی دراین خصوص است.
۶-۳-۲ وسواس مذهبی ـ اخلاقی و حوزهٔ شناختهای مرتبط با وسواس فکری - عملی
در سالهای اخیر، وسواس مذهبی ـ اخلاقی مورد توجه صاحبنظران حوزهٔ شناختی قرار گرفته است. با وجود آنکه هنوز نظریه مستقلی در خصوص وسواس مذهبی – اخلاقی پیشنهاد نشده است، برخی نظریههای شناختی – رفتاری OCD به نقش باورها و هنجارهای اخلاقی در پدیدآیی و نگهداری اختلال وسواس فکری – عملی اشاره کردهاند (به عنوان مثال، سالکووسکیس، ۱۹۸۵؛ سالکووسکیس و همکاران، ۱۹۹۹؛ راچمن، ۱۹۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳؛ روزین[۳۹۷]، ۱۹۹۹). باورهای اخلاقی و مذهبی در بسیاری از موارد با شناختهای (باورهای ناکارآمد) مرتبط با OCD در تعاملند و از تشدید تأثیرگذاری این سبکهای شناختی بر نشانههای OCD مؤثرند (آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۱؛ ورشووسکی، ۲۰۰۶).
۱-۶-۳-۲ دیدگاه شناختی – رفتاری سالکووسکیس
دیدگاه شناختی – رفتاری سالکووسکیس (۱۹۸۵) بیان میدارد که ویژگی اصلی اختلال وسواس، افکار، تصاویر و تکانههای مزاحم و رخنهگرست که برای فرد قابل پذیرش نیستند. محتوای این افکار معمولاً دربارهٔ صدمهٔ احتمالی به خود و یا دیگران است. بر اساس این نظریه، بروز افکار مزاحم منحصر به افراد مبتلا به OCD نیست و همهٔ افراد کم و بیش آنها را تجربه میکنند، امّا آنچه که افکار مزاحم وسواسگونه را از افکار مزاحم عادّی متمایز میکند معنایی است که افراد مبتلا به OCD برای افکار رخنهگر خود قائلند. هنگام بروز افکار مزاحم دربارهٔ صدمه و آسیب، افراد غیرمبتلا آنها را بیمعنا فرض کرده و به فراموشی میسپارند، در حالی که افراد دارای OCD، آنها را حاکی از خطری واقعی برای خود یا دیگران دانسته و خود را برای پیامدهای احتمالی آن (صدمه و آسیب به خود و دیگران) مسئول به حساب میآورند. سالکووسکیس (۱۹۸۵) عنوان میکند که علاوه بر ارزیابیهای یاد شده، برخی باورهای کلّی دربارهٔ محتوای افکار و تلویحات آنها را نیز میتوان در پدیداری و حفظ وسواسها دخیل دانست. در این میان، باورهای تخلاقی و دینی از اهمیت ویژهای برخوردارند.
به عنوان مثال فردی که به آموزهٔ مسیحی مبنی بر همسنگ بودن افکار گناهآلود با اعمال گناهآلود ("گناه از طریق تفکر[۳۹۸]“) باور دارد، ممکن است صرفاً داشتن افکار مزاحم را فینفسه گناهآلود تلقی کند. باورهای مربوط به آسیب ("اگر فردی روی پیامد موضوعی تأثیر بگذارد، پس نسبت به آن مسئول است") و یا افکار مربوط به آسیب ـ"اگر فردی بتواند خطری را پیشبینی کند امّا برای آن کاری انجام ندهد، پس برای هرچه پیش آید مقصّر است") که اغلب با معیارهای اخلاقی نیز مرتبطند، مثالهای دیگر از باورهای کلّی دربارهٔ محتوای افکار هستند. این باورها و مفروضات یا در جریان تجربیات اوّلیه زندگی فرا گرفته شده و در زمان خودسازگارانه بودهاند، یا اینکه از شیوههای سختگیرانه در خصوص تربیت اخلاقی و مذهبی ناشی میشوند (سالکووسکیس و همکاران، ۱۹۹۹).
به عقیده سالکووسکیس (۱۹۸۵)، ادراک خطر و آسیب نسبت به افکار مزاحم و ارزیابی مسئولیت درباره آن موجب میگردد که افراد آسیبپذیر به منظور رفع خطر فرضی و پیشگیری از عواقب مربوط به آن دست به اعمال خنثیکننده بزنند. این اعمال همان رفتارهای اجباریاند و گسترهای از رفتارهای آشکار و پنهان را در بر میگیرند. در افراد مبتلا به وسواس اخلاقی – مذهبی، رفتارهای آشکار شامل شستشوی اجباری (تک و اولوگ، ۲۰۰۱)، بررسی آرای مراجع و متون مذهبی (نلسون و همکاران، ۲۰۰۶؛ ورشووسکی، ۲۰۰۶) و رفتارهای پنهان دربرگیرنده سرکوب افکار کفرآمیز و تکرار ذهنی دعاها و آیات است (نلسون و همکاران، ۲۰۰۶).
۲-۶-۳-۲ دیدگاه اخلاقیسازی روزین
روزین (۱۹۹۹) در بررسی روند اخلاقیسازی[۳۹۹] مشاهده کرد که خواستها و ترجیحات شخص به ارزشهای اخلاقی درونی شده تغییر شکل میدهند. مسائلی که بار اخلاقی دارند طی روند تعلیم و تربیت اخلاقی از والدین به فرزندان منتقل میشوند و در صورت تخطی فرد از آنها سبب برانگیخته شدن واکنشهای انزجار[۴۰۰] در دیگران و تعاملات اجتماعی منفی مانند طرد و دوری توسط آنان میگردد (روزین، هایدت[۴۰۱] و مک کالی[۴۰۲]، ۱۹۹۳، ۲۰۰۰). روزین (۱۹۹۹) دریافت که واکنشهای انزجار در معیارهای اخلاقی ادیان مختلف منظور شدهاند تا روح را از فساد و آلودگیهای اخلاقی محافظت کنند، بدین گونه که در صورت تخطی از ارزشهای درونی شده، احساس انزجار برانگیخته شده در فرد مانع انجام اعمال غیراخلاقی گردد. در همین راستاست که روزین (۱۹۹۱) انزجار را یک هیجان “اخلاقی” میداند. دراشل[۴۰۳] و شرمان[۴۰۴] (۱۹۹۹) بیان میدارند که حسّ انزجار ممکن است یک مکانیزم دفاعی باشد که از تعلیمات مذهبی سرچشمه گرفته و از تمامیت و سلامت زیستی و روانشناختی فرد محافظت میکند. چنین پیوندی میان انزجار، اخلاقیات و مذهب از نقش حسّاسیت به انزجار[۴۰۵] در سببشناسی وسواس مذهبی – اخلاقی حمایت میکند. رابطه میان انزجار و وسواس مذهبی ممکن است توسط تعلیمات مذهبی در خصوص پاکیزگی تعدیل گردد. برخی مطالعات از ارتباط میان مذهبی بودن و وسواس شستشو خبر میدهند (تک و اولوگ، ۲۰۰۱) و اینکه اعمال مذهبی معمولاً دربرگیرنده پاکسازی و آلودگیزدایی هستند (سیکا و دیگران،۲۰۰۱). احساس انزجار مذهبی ممکن است به افکار و تمایلات نامطلوب و کفرآمیز و غیراخلاقی نیز تعمیم یابد (راچمن، ۱۹۹۴).
بررسیهای اخیر از رابطه میان حسّاسیت به انزجار و ترس از آلودگی خبر میدهند (اولاتونجی، ساوچوک[۴۰۶]، لور[۴۰۷] و دویانگ[۴۰۸]، ۲۰۰۴؛ ساوچوک، لور، تالین، لی[۴۰۹] و کلاینکنشت[۴۱۰]، ۲۰۰۰). اولاتونجی و همکاران (۲۰۰۵) نشان دادند که برخی ترسهای خاص و حساسیت به انزجار با وسواس مذهبی مرتبطند. رگرسیون چندگانه چند مرحلهای حاکی از آن بود که ترسهای بین فردی و ترس از آلودگی و نیز حسّاسیت به انزجار از رابطه جنسی و مرگ پیشبینیکنندهٔ وسواس مذهبی هستند. سیکا و همکاران (۲۰۰۲) معتقدند که برای افراد بسیار مذهبی، مسائل جنسی دارای بار شرم و گناه بسیار است. افکار مزاحم جنسی اغلب یکی از موضوعات اصلی در وسواس مذهبی است (گرینبرگ و شافر، ۲۰۰۲). در همین رابطه، برخی مطالعات تحلیل عاملی نشان میدهند که وسواس مذهبی اغلب بار عاملی مشترکی با وسواسهای جنسی و پرخاشگرانه دارد (مککی و همکاران، ۲۰۰۴) فصل مشترک این سه نوع وسواس، ارتباط محتوای آنها با منعیات مذهبی و اخلاقی و آن چیزی است که به عنوان “گناه” شناخته میشود. همچنین در پژوهش اولاتونجی و همکاران (۲۰۰۵) همنوایی با سحر و جادو[۴۱۱] با وسواس مذهبی ارتباط معنادار داشت. همنوایی با سحر و جادو به معنای ادراک آلودگی توسط یک شیئی است، حتی در شرایطی که هیچ تهدید عینی مبنی بر انتقال آلودگی وجود ندارد (روزین و فالون[۴۱۲]، ۱۹۸۷). همنوایی با سحرو جادو بسیار مشابه تفکر جادویی دانسته شده و تحقیقات اخیر از شیوع بالای تفکرجادویی در میان مبتلایان به وسواس مذهبی حکایت میکنند (راسین و کاستر، ۲۰۰۳؛ تالین و همکاران، ۲۰۰۱). بنابراین انزجار اخلاقی میتواند توسط محرّکهای بسیاری (افراد غیرپایبند به اخلاقیات، افکار کفرآمیز و غیره) فعال شود زیرا تخطی از اصول اخلاقی و مذهبی ممکن است به عنوان یک “آلودگی ذهنی” در نظر آید که در غیاب تماس واقعی با “جسم آلودهکننده” به وجود میآید (اولاتونجی و همکاران، ۲۰۰۵). بار اخلاقی مرتبط با افکار ناخواسته در وسواس مذهبی و نیز ارتباط قوی آن با تفکر جادویی میتواند توضیحدهنده خود همخوانی وسواسهای مذهبی – اخلاقی باشد.
۳-۶-۳-۲ دیدگاه شناختی راچمن
راچمن (۱۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳) در تبیین دیدگاه شناختی خود درباره OCD، اشاره میکند که وسواس حاصل سوءتعبیر فاجعهآمیز فرد از اهمیت افکار (تصاویر، تکانهها) مزاحم خود است. در نتیجه OCD تا زمانی که سوءتعبیرها ادامه دارند به وقت خودش باقی خواهد ماند و در صورت تضعیف و یا حذف سوءتعبیرها وسواس نیز کاهش یافته یا از میان خواهد رفت. راچمن (۱۹۹۳) معتقد بود که همهٔ انسانها هرازگاهی دچار افکار مزاحم می شوند امّا اهمیت و معنابخشی به این افکار، آنها را بیش از پیش ناراحتکننده و عذابآور کرده و نیاز به خنثیسازی آنها را در فرد بیدار میسازد. بنابراین محتوای افکار مزاحم از آن جهت اهمیت دارد که چنانچه در حوزه مسائل مهم برای فرد قرار گیرد، وی میتواند محتوای افکار مزاحم را به لحاظ شخصی به خود مربوط و برای خود پراهمیت بداند. به عنوان مثال، برای یک فرد بسیار مذهبی، افکار مزاحمی که مستقیماً باورهای اخلاقی و مذهبی وی را زیر سؤال میبرند، از اهمیت شخصی بسیاری برخوردارند. راچمن (۱۹۹۷) برای تعریف اهمیت شخصی معیارهایی ارائه داده که مشخصاً در مورد افراد مبتلا به وسواس مذهبی – اخلاقی صدق میکنند:
- محتوای فکر وسواسی برای فرد مهم است.
- محتوای فکر وسواسی برای وی اهمیت شخصی دارد.
- شخص فکر وسواس گونه را با خود بیگانه و خودناهمخوان میداند.
- فرد میپندارد که فکر وسواسگونه پیامدهای بالقوهای دربردارد.
- وی میپندارد که این پیامدها جدی هستند.
به عنوان مثال، یک فرد مذهبی را در نظر بگیرید که هنگام نماز افکار وسواسگونه کفرآمیز تجربه میکند و میترسد که مشمول قهر و عذاب خداوند گردد. برای چنین شخصی هر ۵ معیار ذکر شده در بالا صادق است.
راچمن (۱۹۹۷) به این نکته اشاره میکند که ادغام فکر و عمل بهویژه برای افراد مذهبی مشکلآفرین است. مثلاً یک مادر مذهبی که تصاویر مزاحم کشتن فرزندش را تجربه میکند، نهتنها از داشتن چنین افکاری دچار هراس میگردد، بلکه احساس گناه میکند که “در دلش مرتکب قتل فرزندش شده” و در نتیجه در روز قیامت به لعن ابدی خداوند محکوم خواهد شد. بنابراین معانی اخلاقی/ مذهبی افکار مزاحم سبب تشدید فاجعهآمیز ارزیابیهای مربوطه میگردند.
نظریه راچمن (۱۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳) از آن جهت برای درک وسواس مذهبی – اخلاقی اهمیت دارد که توضیح میدهد که چگونه پیشینه مذهبی و فرهنگی فرد میتواند زمینهساز ارزیابی فاجعهآمیز از افکار مزاحم گردد. در عین حال، این نظریه با رد این موضوع که تنها مذهبی بودن سبب ابتلا به OCD میگردد، از افتادن در دام تعمیمهای افراطی پرهیز میکند. این نظریه به برخی هنجارها و باورهای مذهبی/ فرهنگی اشاره میکند که به اهمیّت عدم اجرای فرایض اخلاقی/ مذهبی و پیامدهای آن مربوطند. در اینگونه موارد، جدّیت پیامدها سبب تشدید معانی و ارزیابیهای فاجعهآمیز نسبت داده شده به افکار مزاحم میگردد. به همین علّت است که وسواس مذهبی – اخلاقی بیشتر در افرادی بروز میکند که در آنها باورهای مذهبی نقش ویژهای در تعیین اخلاقی بودن یا نبودن رفتارها و اعمال ذهنی بازی میکنند (راچمن و همکاران، ۱۹۹۵).
نظریه شناختی راچمن برای وسواس (۱۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳) چهارچوبی مفهومی برای پژوهشهای مرتبط با پدیدآیی وسواس مذهبی – اخلاقی فراهم میآورد. همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، عواملی که فرد را برای ابتلا به وسواس آسیبپذیر میکنند عبارتند: از الف) معیارهای اخلاقی بالا، ب) برخی سوگیریهای شناختی، ج) افسردگی و د) اضطراب. با آنکه اشخاص مبتلا به وسواس مذهبی – اخلاقی معمولاً معیارهای اخلاقی بالایی برای خود در نظر میگیرند، چرا همهٔ افراد با ایمان مذهبی قوی به OCD مبتلا نمیگردند؟ پژوهشهای روانشناسی تاکنون ارتباط سببزایی مستمر و مستقیمی بین عقاید مذهبی قوی و OCD نیافتهاند. بهعلاوه در مواردی که چنین ارتباطی نشان داده شده (آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۲؛ راسین و کاستر، ۲۰۰۳) در همهٔ گروههای مذهبی صادق نبوده و تنها به گروههای خاصی منحصر بوده است.
دلایل احتمالی برای این ناهماهنگی را باید در تعامل میان آسیبپذیری جست. به عنوان مثال، چنانچه شخص دارای معیارهایاخلاقی بالایی باشد و باورهای وسواسی نیز داشته باشد (مثلاً ادغام فکر و عمل، مسئولیتپذیری افراطی و غیره)، احتمال ابتلای وی به وسواس افزایش مییابد. بنابراین فصل مشترک مبتلایان به وسواس مذهبی – اخلاقی در بین گروههای مذهبی گوناگون میتواند داشتن الف) معیارهای اخلاقی بالا و ب) تحریفهای شناختی مرتبط با OCD باشد. عواملی مانند قوانین سختگیرانه، انعطافناپذیری (رافائل و همکاران، ۱۹۹۶)، معیارهای اخلاقی خیلی بالا، بازداری، خلوص و پاکیزگی (سیکا و همکاران، ۲۰۰۲)، احساس گناه (شفران و همکاران، ۱۹۹۶) و باورهایی در خصوص ماهیّت و اهمیت افکار (راسین و کاستر، ۲۰۰۳) با OCD همبسته هستند بهطوری که از گروههای مذهبی خاص فراتر میروند. به عنوان مثال، ویتزیگ[۴۱۳] (۲۰۰۵) نشان داد که افراد با وسواس مذهبی کم نسبت به اشخاص با وسواس مذهبی زیاد، دارای پایبندی مذهبی[۴۱۴] بالاتر و بهزیستی معنوی[۴۱۵] بالاتر بودند. این دو گروه در بنیادگرایی دینی با یکدیگر تفاوتی نداشتند. ویتزیگ استدلال می کند که آنچه موجب مشکلساز شدن عامل “کمالگرایی اخلاقی” (راچمن، ۱۹۹۷) میگردد، وجود باورهای وسواسگونه است و نه مذهبی بودن به تنهایی.
دلیل دیگر میتواند آن باشد که معیارهای اخلاقی بسیار بالا این احتمال که فرد تحریفهای شناختی مرتبط OCD را به کار برد را افزایش میدهد. در واقع مطابق با نظریههای شناختی (راچمن، ۱۹۹۷، ۲۰۰۳؛ سالکووسکیس، ۱۹۹۹) و یافتههای پژوهش های تجربی، بهکارگیری تحریفهای شناختی مانند ادغام فکر و عمل (راسین و همکاران، ۱۹۹۹) و تلاش برای خنثیسازی افکار مزاحم (سالکووسکیس، ۱۹۹۹) مستقیماً در علّتزایی OCD دخیلنذ. همانگونه که قبلاً اشاره شد باورهای مذهبی میتوانند زمینهساز ارزیابیهای فاجعهآمیز از افکار مزاحم و قائل شدن پیامدهای جدی برای اینگونه افکار گردند. احساس گناه و عذاب ناشی از اینگونه ارزیابیها معمولاً موجب میشود که فرد برای دستیابی دوباره به احساس خلوص و پاکیزگی در ارتباط با خداوند، تلاش نماید تا این افکار را خنثی کند (مثلاً فرونشانی، ابطال افکار و غیره). پژوهشها حاکی از آنند که افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی به خصوص OCD، استدلالهای هیجانی به کار میبرند تا به یک نتیجه کلی در خصوص افکار وسواسی خود برسند. ("من احساس گناه و اضطراب میکنم. پس حتماً کار اشتباهی انجام دادهام") (شافران و همکاران، ۱۹۹۶) که در هر دو صورت احساس گناه و عذاب ناشی از OCD، چرخۀ افکار و اعمال وسواسگونه را تقویت خواهد کرد. بهطور کلّی تفاوتی ماهوی وجود دارد میان دیدگاهی که مذهب را سببساز OCD میداند، و رویکردی که برای مذهب در این خصوص نقش زمینهساز قائل است، که در آن افراد به برخی ارزیابیهای به خصوص از افکار مزاحم سوق مییابند. برای درک وسواس مذهبی – اخلاقی توجه به این تمایز ضروری است.
۴-۶-۳-۲ وسواس مذهبی ـ اخلاقی و سبکهای شناختی مرتبط با وسواس فکری - عملی
همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، بررسیها نشان دادهاند که مذهب با برخی سوگیریهای شناختی مرتبط با OCD همچون اهمیت افکار، کنترل افکار، مسئولیتپذیری و کمالگرایی (سیکا و همکاران، ۲۰۰۲) ادغام فکر و عمل (راسین و کاستر، ۲۰۰۳) و به خصوص ادغام فکر و عمل اخلاقی (یورولماز و همکاران، ۲۰۰۹؛ کوهن و رازین، ۲۰۰۷، سیو و همکاران، ۲۰۱۰) رابطه دارند. با این وجود، بررسیهای انجام گرفته در خصوص رابطه وسواس مذهبی – اخلاقی و سوگیریهای شناختی مرتبط با OCD نسبتاً اندکند. پرسشنامه وسواس مذهبی – اخلاقی پن[۴۱۶] توسط آبراموویتز و همکاران (۲۰۰۲) تهیه شد که دارای دو زیرمقیاس ترس از گناه[۴۱۷] و ترس از خداست[۴۱۸]. این پرسشنامه بر روی دانشجویان مسیحی پیاده شد. نتایج، تفاوت معناداری در وسواس مذهبی – اخلاقی بین دو گروه نشان نداد، امّا در شرکتکنندگان مذهبی، یهودیان نسبت به مسیحیان در هر دو زیرمقیاس ترس از خدا و ترس از گناه نمرات پایینتری کسب کردند.
تالین و همکاران (۲۰۰۱) نشان دادند که وسواس مذهبی با ثبات باورها[۴۱۹]، تحریفات ادراکی[۴۲۰] و تفکر جادویی[۴۲۱] رابطه دارد. جوزف[۴۲۲] و دیدوکا[۴۲۳] (۲۰۰۱) نیز گزارشی مبنی بر همبستگی تفکر جادویی با وسواس مذهبی ارائه کردند. ورشووسکی (۲۰۰۶) دریافت که میان وسواس مذهبی – اخلاقی، OCD و تفکر جادویی رابطه وجود دارد. در این پژوهش رابطه مثبت و معناداری میان وسواس مذهبی – اخلاقی، با باورهای وسواسگونه، ادغام فکر و عمل اخلاقی و ادغام فکر و عمل احتمال مشاهده شد و همبستگی میان وسواس مذهبی – اخلاقی و ادغام فکر و عمل اخلاقی (۰۰۱b/p<03=rs) قویتر از وسواس مذهبی اخلاقی و ادغام فکر و عمل احتمال (۰۰۱/p<21-=rs) بود. از آنجایی که در این پژوهش باورهای خرافی[۴۲۴]، تحریفات ادراکی و تفکر جادویی با ادغام فکر و عمل احتمال مرتبط بودند و نه با ادغام فکر و عمل اخلاقی، ورشووسکی (۲۰۰۶) نتیجه گرفت که وسواس مذهبی – اخلاقی بیشتر به باورهای اخلاقی و دینی مربوط است تا به تفکر جادویی.
ویتزیگ (۲۰۰۵) در بررسی ارتباط میان باورهای وسواسی، مذهبی بودن، و وسواس مذهبی – اخلاقی نشان داد که وسواس مذهبی – اخلاقی با وسواس فکری و هر سه زیرمقیاس پرسشنامه باورهای وسواسی[۴۲۵] (مسئولیتپذیری/ ارزیابی تهدید، کمالگرایی/ اطمینان، اهمیت افکار/ کنترل افکار) همبستگی مثبت و متوسط دارد. با این حال نتایج رگرسیون حاکی از آن بود که تنها اضطراب صفتی[۴۲۶] و اهمیت افکار/ کنترل افکار قادرند کم یا زیاد بودن وسواس مذهبی – اخلاقی را در یک فرد پیشبینی کنند.
نلسون و همکاران (۲۰۰۶) مشاهده کردند که وسواس مذهبی – اخلاقی با وسواس فکری، ادغام فکر و عمل اخلاقی و هر سه زیرمقیاس پرسشنامه ارزیابی افکار مزاحم (اهمیت افکار، کنترل افکار، و مسئولیتپذیری) همبستگی مثبت و متوسط دارد. نتایج رگرسیون نشان داد که وسواس فکری، ادغام فکر و عمل اخلاقی و زیرمقیاس کنترل افکار قادرند ۴۵ درصد تغییرپذیری در نمرات وسواس مذهبی – اخلاقی را تبیین کنند.
اینزو[۴۲۷]، کلارک، و کارانجی[۴۲۸] (زیر چاپ) وسواس مذهبی – اخلاقی را در دو گروه مسلمان (ترک) و مسیحی (کانادایی) خیلی مذهبی و کم مذهبی مقایسه کردند. نتایج نشان داد که در شرکت کنندگان خیلی مذهبی، نمرات مسلمانان در زیر مقیاس ترس از خدا، اما نه ترس از گناه، نسبت به مسیحیان به طور معناداری بالاتر بود. تحلیل رگرسیون نشان داد که زیرمقیاس وسواس فکری پرسشنامه وسواس فکری- عملی کلارک- بک[۴۲۹]، زیرمقیاس اهمیت افکار/ کنترل افکار پرسشنامه باورهای وسواسی، و احساس گناه نقش منحصر به فردی در پیشبینی تغییرپذیری نمرات وسواس مذهبی – اخلاقی دارند.
۵-۲ نتیجهگیری
فصل حاضر به بررسی متون پژوهشی مرتبط با وسواس مذهبی- اخلاقی اختصاص داشت. در بخش نخست ابتدا توصیفی از اختلال وسواس فکری- عملی و پدیدار شناسی آن ارائه گردید و الگوی نشانههای وسواس فکری- عملی مورد بررسی قرار گرفت. سپس رویکردهای شناختی به اختلال وسواس فکری- عملی توضیح داده شدند که بهطور خلاصه متضمن این نکته اند که وسواس فکری- عملی حاصل سوء تعبیر فاجعهآمیز فرد از اهمیت افکار (تصاویر، تکانهها) مزاحم خود است. همچنین مفهوم ادغام فکر و عمل، ارتباط آن با مفهوم مذهبی “گناه از طریق تفکر” و نقش آن به عنوان یکی از سبکهای شناختی مرتبط با وسواس در پدیدآیی و نگهداری وسواس فکری- عملی مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه شش سبک شناختی اصلی مرتبط با وسواس فکری- عملی معرفی و به تفضیل توضیح داده شدند. در بخش دوم رابطه میان مذهب و اختلال وسواس فکری- عملی مورد بحث قرار گرفت و دلایل احتمالی ناهماهنگیهای موجود در ادبیات پژوهشی در خصوص ارتباط میان مذهب و اختلال وسواس فکری- عملی ارائه شد. در بخش سوم وسواس مذهبی- اخلاقی به تفضیل مورد توصیف و توضیح قرار گرفت و پدیدآوری و حفظ آن از دیدگاههای شناختی رایج تبیین گردید. در ادامه با بررسی متون پژوهشی مرتبط نشان داده شد که از میان نشانههای وسواس فکری- عملی، وسواس فکری و از میان سبکهای شناختی مرتبط با وسواس فکری- عملی، ادغام فکر و عمل اخلاقی و اهمیت افکار/ کنترل افکار دارای بیشترین همبستگی با وسواس مذهبی- اخلاقی بودهاند.
فصل سوم
روش شناسی پژوهش