۱-«داستان باید واقع گرا باشد و شرح دقیق واقعیت در آن ملحوظ شده باشد.» (میرصادقی،۱۳۷۶: ۱۴۳)
۲-«لازم نیست داستان حتمأ واقع گرا باشد و شرح ریزریز واقعیت در آن رعایت شود بلکه واقعیت به صورت عام به نمایش گذاشته میشود و جنبه نمادین و تمثیلی و سور رئالیستی به خود می گیرد.» (همان،۱۴۴)
«بنابراین حقیقت مانندی صرفأ چیزی را که وجود دارد بیان نمی کند بلکه چیزی را بیان می کند، که به عنوان تجلی قوانین تغییر ناپذیر زندگی می تواند وجود داشته باشد زیرا جهان داستان منطق خاص خود را دارد، که از منطق جهان واقع متمایز است،جهان داستان هرگز زندگی واقعی را عینأ تصویر نمی کند بلکه برگزیده ی وقایع زندگی در ذهن نویسنده پرداخت و بازآفرینی می شود. » (همان،۱۴۲)
افغانی با هماهنگ ساختن عناصر داستانی،در تمام طول داستان،نظامی از چیزهای محتمل و باور کردنی به وجود آورده به گونه ای که حقیقت مانندی با تار و پود حوادث و شخصیت های داستان عجین شده و خواننده می تواند به عمق زندگی و آدمهای رمان نفوذ کند.صحنه ها،لحن و فضا و رنگ و دیگر عناصر داستان به گونه ای تصویر شده که آن ها را می توان واقعی پنداشت.واقع گرایی داستان و اشاره به جزئیات ظاهری محیط و جامعه نیز بر حقیقت مانندی داستان افزوده است.
نویسنده با اشاره به اوضاع اجتماعی علاوه بر این که از یک دوران خاص اجتماعی پرده بر گرفته و سیر واقعی آن را با همه ی زیرو بم ها و سایه روشن هایش پدیدار کرده است آن را در خدمت پیرنگ و اشخاص داستان و حقیقت مانندی داستان قرارداده است و تأثیر آن را بر عمل افراد تشریح کرده است.
۱-۸-رئالیسم در شوهر آهو خانم
۱- شخصیت های رمان، آدم های طبیعی و عادی هستند که هیچ گونه تخیلی در آفریدن آن ها دخالت نداشته است. این شخصیت ها در عین حال نماینده همنوعان خویش و وابسته به اجتماعی هستند که در آن زندگی می کنند.
۲- نویسنده، در شوهر آهوخانم، درانتخاب وقایع و پدیده ها، خصوصیات کامل و بنیادی آنها را مورد بررسی قرار می دهد و از مسائل استثنایی و واقعیت های نادر و غیر عادی پرهیز می کند و با تطبیق قهرمانان و صحنه های کتاب با واقعیت این احساس را در خواننده تولید می کند که واقعیت است که ظاهر می شود.
۳- ازدیگر جلوه های رئالیسم که در شوهر آهوخانم، این است که گفتگوهای بین شخصیت ها به تدریج شرح ماجرای رمان را می سازند ومعمولاً صحنه ای که شرح داده می شود در همان لحظه روایت جریان می یابد.
۴- تشریح جزئیات، ازدیگر جلوه های رئالیستی، شوهر آهوخانم است، افغانی، در نشان دادن جزئیات و تجسم امور توانایی بسیاری دارد. نویسنده با توصیف وتشریح جزئیات که به صورتی با وقایع و پدیده ها مرتبط است و خصوصیتی توجیهی دارد، می کوشد خواننده بیشتر با قهرمانان و وضع روحی آن ها آشنا گردد.
۵- ازدیگر جلوه های رئالیستی، شوهرآهوخانم، این است که واقعیت های درونی و بیرونی بر هم تأثیر متقابل دارند و نویسنده با توجه به این تأثیر متقابل رابطه بنیادی دنیای درون و تضادهای جهان بیرون را تصویر می کند. افغانی در این رمان، جامعه ای را به تصویر کشیده است که رویدادهای روزانه آن درافراد جامعه تأثیر می گذارد. افراد جامعه نیز در به وجود آمدن رویدادها و حوادث سهیم ا ند. به دیگر سخن، واکنش در برابر حوادث و رویدادها،به بروز حوادث دیگر منجر می شوند، در نتیجه رفتارهای نیک و بد قهرمانان داستان نتیجه تأثیر و تأثر متقابل حوادث و احساسات است. نویسنده معتقد است که زندگی اجتماعی براساس ار تباط، استوار شده است و آنچه به انسان جنبه اجتماعی می دهد، روابط او با دیگر افراد جامعه خویش است.
افغانی را پیرو رئالیست های اروپا دانسته اند. دراین سخن، شکی نیست، اما باید دانست که رئالیسم او یک رئالیسم مبتدیانه و عاری از نوآوری نیست. در رئالیسم افغانی می توان شاخه های جدید واقع گرایی،ازجمله واقع گرایی انتقادی، واقع گرایی جادویی، واقع گرایی روانشناختی، واقع گرایی اجتماعی و واقع گرایی نو را شاهد بود. بنابراین رئالیسم افغانی، به معنای واقعی کلمه یک رئالیسم قرن بیستمی است، یک رئالیسم تراش خورده است که ذیلاً به نقل آن می پردازیم.
۱-۱-۸-رئالیسم روانشناختی:
«واقع گرایی روان شناختی به تصویر کردن حقیقت کار درونی ذهن وفادار است و به تشریح دنیای درونی شخصیت ها و تجزیه و تحلیل تفکر،احساس و ادراک آن ها می پردازد،از این رو واقع گرایی روانشناختی به حالت ها و عواطف پیچیده ذهنی و ویژگی های درونی شخصیت های داستان توجه دارد و به انگیزه های رفتاری که از شخصیت ها سر می زند ،می پردازد.» (میرصادقی،۱۳۸۸: ۳۱۲)
شوهر آهو خانم، با تلاش خلاقانه و آرمانگرایانه نویسنده اش، در ناخودآگاه شخصیت ها نقب می زند، به تشریح و تحلیل تفکر، احساس، ادراک و انگیزه های رفتاری آن ها می پردازد و کوچکترین تپش ها و حالات روانی شخصیت های اثر را به تصویر می کشد. بدین ترتیب، نویسنده شوهر آهو خانم، با نمایش دنیای درونی و ذهنی شخصیت هایش در پیش چشم خواننده ویژگی یک اثر رئالیستی ناب و امروزی را به رمان می بخشد.
۲-۱-۸-رئالیسم جادویی:
رئالیسم جادویی شاخه ای است از مکتب رئالیسم و مکتب ادبی مستقلی شمرده نمی شود.(میرصادقی،۱۳۸۸: ۳۱۱)«خاستگاه رئالیسم جادویی کشورهای آمریکای لاتین و جهان سوم است.نویسنده رئالیست جادویی می کوشد در عین طرح مسائل تاریخی،سیاسی و اجتماعی سرزمین خود،افسانه ها،عقاید و باور های قومی آن رابازسازی کند.» (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۳۱۷-۳۱۸)
در قطعه زیر از شوهر آهوخانم، حوادث معقول و منطقی زندگی در کنار سیلان ذهن و خیال، رؤیا و اعتقاد و باور مذهبی آهو صحنه ای به وجود آورده است که بی تردید به قلمرو رئالیسم جادویی تعلق دارد:
«طرف سایه،در حاشیه سنگچین دیوار باغی که درختهای میوه آن به بیرون،شاخه دوانیده بود ماری نسبتاً بزرگ به راحتی روی زمین چنبره زده بود. چشم های قشنگ و ترسناکش رابیحرکت به جاده دوخته بود و ازجای خود تکان نمی خورد. مادر و پسر هر دو بهت زده به هم می نگریستند و سرجای خود میخکوب گردیدند. مار لعنتی راه را بر آنها بسته بود. آهو با نیت پنهانی که در دل داشت پیشامد را به فال نیک نگرفت، مار خوش خط و خال وترسناک همان هووی او بود که نمی خواست از سر راهش به کنار برود. زن بینوا دل در دلش نمانده بود …… نزدیک آسیاب، سرپیچ یک راه فرعی که به باغ سابق خودشان می رفت، در سینه کش تپه ای پوشیده شده از گزنه و بته های خود روی گون، درخت کوتاهی که مثل گورزاها رشد نکرده مانده بود دیده می شد، درخت زالزالکی بود که به آن کهنه پاره و قفل شکسته دخیل بسته بودند و از اثر گردو غبار و آفتاب سوزان، رنگ برگها، تنه و میوه اش پیدا نبود. مقصد آهو ازاین راه پیمائی شتابزده و پر هول و ولا همین جا بود. چنان که گوئی بر سر قبر عزیزی آمده است با حالت تقدس آمیز و ساکت چنددقیقه ای در سایه فقیر و کوچک زیر آن نشست تا نفسش جا آمدو بعد بی توجه به بهرام که نگاهش می کرد با چشمی که حالت الحاح و خلوص روح در آن منعکس بود زیر لب دعائی خواند. ازدستمالی که با خودآورده بود پاره کرد و به یکی از شاخه های باریک و خاردار آن گره زد. پسرک در تمام مدتی که مادرش مشغول کار خود بود همچنان خاموش در سایه نشسته با سنگی بازی می کرد.» (افغانی،۱۳۴۵: ۶۹۳)
صحنه رئالیسم جادویی دیگر:
«زن ها جیغ و ویغ کنان در دور او هریک مژده خود را می خواستند و آهو پیاپی لبخند می زد. بالاخره درخت زالزالک زیرباغ برزه دماغ معجزه خود را نمود. بنازم کردگار توانا و طبع ناشناخته او را! دختر خورشید با همه این که میگفتند بله و بی عقل و دور از بد و خوب زندگی است. آهسته به آهو نزدیک شد، در بغل گوش او چیزی گفت، آهو خندید و یک شاهی به اوداد تا برود با یک کوزه شکسته از روی بام، پشت سرزن دک شده پائین بیندازد .» (افغانی،۱۳۴۵: ۷۳۷)
۳-۱-۸-رئالیسم انتقادی:
«اصطلاح واقع گرایی انتقادی یا رئالیسم انتقادی، اولین بار برای توصیف آن دسته از آثار ماکسیم گورکی، نویسنده روسی به کار رفت که در آنها شخصیت هااز محیط خویش جلوترند و برای رسیدن به وضع اجتماعی تازه تلاش می کنند، یعنی این شخصیت ها بااوضاع و احوال حاکم براجتماع در نبردند و برای تغییر آن در تلاش اند.» (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۳۰۱)
«بعضی ازمنتقدان آمریکایی، اصطلاح واقع گرایی انتقادی را برای آن دسته از ادبیات داستانی واقع گرا که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در آمریکا رایج بود،به کار بردند که در آنها نویسندگان به انتقاد ازجامعه و تحلیل وبررسی مسائل اجتماعی توجه داشتند. » (میرصادقی،۱۳۸۸:۳۱۱)
یکی ازویژگی های بارز رمان شوهر آهو خانم، بیان واقعیات و ساخت و مسائل جامعه در حال تحول و دگرگونی دوره رضا خان است. نویسنده با تحلیل حوادث و رویدادهای موجود در جامعه به انتقاد از جامعه و قوانین آن می پردازد. به عنوان مثال به یک مورد اشاره می شود:
«باهمه احوال او در بند وجدان نبود، یا اگر بود به نحوی بود که جامعه و محیط زندگی حدش را به دستش داده بود. در جامعه ای که پایه آن بر اصل تجاوز به غیر و هوس نهاده شده و هر چابک سواری که نیزه بلندتری دردست دارد حصه بزرگتری از گور بر آتش را می رباید، بدیهی است که مقیاس ها، ملاحظات یا همبستگی های اخلاقی افراد نیز در شکل معمولی خود چیزی لرزان و رنگ پریده و بی ثبات می باشد.» (افغانی،۱۳۵۴: ۲۶۶)
«طینت او و شوهر و وضع معمول قوانین و اخلاق اجتماع هر سه دست به دست هم داده بود تا زنی رنج بکشد و مادام العمر به کشیدن این بار طاقت فرسا محکوم باشد.» (افغانی،۱۳۴۵: ۷۵۵)
«اما کی بود که به این نکته ها توجه کند؟ این مردمی که عقلشان به چشمشان بود کجا می آمدند دقیق شوند و بدانند که حقیقت امر ازچه قرار است؟ آن طور که از نحوه عمل مأمورین برمی آمد، غیر از نسناس بازی ارژنگی که قرعه را به نام او زده بود، موضوع از جاها و چیزهای بس عمیق تری آب می خورد. پیدا شدن بازار سیاه و احتکار گندم،گران شد خواربار که از شش ماه پیش به این طرف پیوسته وضع را بر اهالی شهر سخت تر می کرد، چند روزی بود که عصبانیت و ناراحتی عمومی فوق العاده ای ایجاد کرده بود شایعه ترقی باز هم بیشتر نرخ نان را اگرچه شهردار رسماً تکذیب کرده بود اما مثل اینکه مردم همین تکذیب را دلیل بر خود حقیقت دانستند…. فکر سید میران به طور دردناکی منتقل به زمان های پیش از مشروطیت شد که در چنان لحظات باریکی برای نسق کردن مردم و کشیدن تسمه از پشت ها ، حاکم وقت چگونه شاطر بخت برگشته ای را در تنور می گذاشتند و طعمه آتش می کرد. این زمان نیز اگر چه شکل کارها عوض شده بود، اصل بر همان وضع و منوال سابق بود. مقامات حاکمه برای آنکه زنجیر عدل و داد زنگزده و گردگرفته خود را به صدا در آورند کاسه و کوزه را بر سر او شکسته بودند. کسی چه می دانست شاید هم مخصوصاً برای مقاصد خود او را که در شهر به خباز باشی معروف بود انتخاب کرده بودند. دل سید میران از این جا می سوخت که در تمام مدت بیست سال سابقه نانوایی در این شهر آبرومندانه کسب کرده بود، درمیان مردم به درستکاری و امانت، درست قولی و مردانگی معروف بود. وصله ناروائی که به او چسبانده شده بود برایش کم درد آمیز نبود.» (افغانی،۱۳۴۵ : ۸۳۲)
۴-۱-۸-رئالیسم نو:
«تجدید و احیای واقع گرایی را در رمان و داستان کوتاه که زندگی مردمان فقیر را در صحنه های امروزی توصیف می کند،واقع گرایی نو می گویند.» (میرصادقی،۱۳۸۸: ۳۱۳)
یکی از جلوه های واقع گرایی نو،در رمان مذکور، بیان شیوه زندگی طبقات مختلف و توصیف زندگی مردمان فقیر در جامعه امروز است.
برای نمونه به چندمورد اشاره میشود:
«آن جا در همان خانه، هرماه دست کم یک بار زن و شوهری که در اتاق بغل دالان می نشستند، یعنی خورشید خانم و آقاجان، با هم جنجالی داشتند که آرامش خانه را تا حدودی به هم می زد به این ترتیب که مردک کج خلق دست زن و همچنین بچه های خود را می گرفت و بیصدا به اتاق می برد، در را ازداخل می بست،کمربندش را باز می کرد و از دم یکی یکی همه را به باد کتک می گرفت… بعد ازآن، آقاجان بی درنگ از خانه بیرون می زد و دیگر خود را نشان نمی داد مگر آنکه توانسته بود در بیرون کاری یا پولی پیدا کند و با یک من نان و مقداری گوشت و بُنشَن دوباره به خانه بیاید…» (افغانی،۱۳۴۵: ۳۳۵)
در رمان شوهر آهوخانم، راز گویی های احساساتی، فلسفه بافی و اظهار فضل،نظردادن در باره شخصیت های داستان و حضور آشکار نویسنده از یک سو، از جمله عواملی است که مکتب رئالیسم رادر شوهر آهو خانم تضعیف می کند. ازسوی دیگر، وصف های پرآب و تاب رمانتیک، پایبندی به خیال و احساس، سرنوشت محتوم شخصیتهای داستان،تسلیم آنها در برابر غرایزخود و … خواننده را برآن می دارد تا به جستجوی مکاتب دیگری در رمان برآید.
۲-۸-رمانتیسم در شوهرآهوخانم
موارد منطبق با اصول مکتب رمانتیسم از شوهر آهو خانم نقل می کنیم:
۱- یکی از مهمترین جلوه های رمانتیسم در شوهرآهو خانم وصف های پرآب و تاب و اغراق آمیز رمانتیک است. برای نمونه میتوان به وصف آب تنی هما اشاره کرد که صفحه ۷۰۵تا۷۱۳ را به طور پراکنده به خود اختصاص داده است.
«…آب نهر با حباب های زاینده و پرجنب و جوش ،نقره گون شده بود و اندام خوش زن جوان در سایه بهشتی آن خلوتگاه انس، مانند برفی که مهتاب بر آن بتابد جلوه ای خیالی داشت … نه پای پیش رفتن و چهره بر پایش سودن داشت، نه دل برگشتن. اگر پائین جویبار بود که ایستاده بود از آن آب شیرگوئی که بوی بهشتی و گرمای تن دلدار را درخود داشت آنچنانکه مؤمنین آب خزینه را می نوشند در مشت می نوشید تا از ثوابش بی بهره نمانده باشد. به خاطر شوخی و تحرک، با یک وسوسه خوش آیند درونی چند گل از بته ها کند، پرپر کرد و به آب داد…» (افغانی،۱۳۴۵: ۷۰۷)
۲- سفر به سرزمین های دوردست گذشته و سپردن روح به آرزوهای بی پایان و تسکین ناپذیر و تخیلات خوشبختی و عشق و هیجان از دیگر ویژگی های رمانتیسم در شوهر آهو خانم محسوب می شود.
برای نمونه به یک مورد اشاره می شود:
«…به تو قول می دهم که انشاءالله پیش ازآن که بهار حقیقی آغاز می شود یک خانه خِنج و دِنج و موافق دلخواه تو با حیاط عالی و حوضخانه خوب تحویل بدهم. تا در آنجا خودت باشی و خودت. جیم ناستیک کنی، لخت بشوی و در حوض جست بزنی، برای شوهرت برقصی. آیا من قابل دیدن هنرهای تو نیستم؟ اگر جای گل در سبزه است جای همای عزیز نیز باید در چنان خانه ای باشد…هما با نیمخند ساده دلانه ای که دور دهانش موج می زد گفت:
- حوضش باید کاشی و حیاطش آجر فرش باشد، اما رقص بدون موسیقی و تماشاچی چگونه ممکن است باشد.
- آری، حوضخانه کاشی کریمخانی با مجسمه های مرمر که آب از سر و دوش آنها بریزد و مسلماً حیاط آجرفرش و به طور خلاصه هر طور تو دلت بخواهد…» (افغانی،۱۳۴۵: ۴۲۱)
۳- یکی دیگر از جلوه های رمانتیک رمان، آزردگی و سرخوردگی قهرمانان داستان از مسائل موجود در جامعه است. به طوری که در زندگی اجتماعی دوستدار زندگی روستایی و طبیعت وحشی و بدوی می گردند.
« هوای شهر با اوضاع نامطلوبی که هر لحظه بر وخامتش افزوده می شد دیگر قابل استنشاق نبود. وقتی که نمی شد خرمن گندم را به خانه نزدیک کرد آیا بهتر نبود خانه را نزدیک خرمن گندم برد؟ آیا نشاندن یک درخت هرچند عمر دیگر کفاف نمی داد که میوه اش را بچیند. کاشتن یک کرت سبزی، یا حتی به هم زدن کرت های بدبوی جالیز به همه این کاسبی های گندزده شهری نمی ارزید؟ تماشای کرمی در خاک یا پرنده ای بر درخت بر غرولند در شکه چی، تقاضای چپ و راست پشت میزنشینان یا غم حرف این وآن ترجیح نداشت…» (افغانی،۱۳۵۴: ۸۰۲)
۴ - نویسنده شوهر آهوخانم ، در لابه لای ماجراها و حوادث داستان ، فرمانروایی من را در رمان مستقر می سازد. این من که خود نویسنده است، حضور فیزیکی ندارد ولی خواهش های دل، رنجهای روح و فضل خود را در بیان حوادث و گاه نیز از طریق گفتگوی شخصیت های داستان بیان می دارد، او این روش را وسیله یا برای بیان فضل ها، احساسات و اندیشه های خود قرار می دهد، بر همین اساس گاه در شوهر آهو خانم، می بینیم که آدم های معمولی و شخصیتهای ساده، سخنان فاضلانه ای می زنند که با توجه به موقعیت و روحیه آنان، هیچ کس نمی توان از زبان ایشان بپذیرد.
گفتگوی اکرم با آهو شاهد این مدعاست:
«رفتند شب خوش خود را شروع کنند. عینهو گربه نوروزی. بنازم بخت واقبال را ! پنداری از روز ازل این دو به مهم هم ناف بُر شده اند. اگر مانند آن حکیم یونانی به حلول روح عقیده داشتم می گفتم اینها پیش از تولد، شاید در یکی از قرن های ماقبل تاریخ با هم زندگی کرده اند و بعد از مرگ نیز در جسم های عالیتری به زندگی مشترک خود ادامه خواهند داد. من که دیگر از کار و کردار این ها خسته شده ام. خدا به داد تو برسد آهو !» (همان:۵۲۱)
نقد و بررسی رمان شوهر آهو خانم- فایل ۳۹