تحقیقات تجربی این دیدگاه که ماهیت فناوریهای مرتبط داخلی از شکل گیری پویایی شبکه های دانش حمایت می کند را به اثبات می رساند. ارسنیگو[۱۶۲] رابطه بین ساختار و تکامل دانش علمی و ساختار و تکامل شکل های سازمانی را مورد بررسی قرار می دهد. او از تحقیقات تجربی خود چنین نتیجه گیری می کند که پویایی بنیادهای مرتبط دانش (مخصوصاً شیوه های تحقیق در حوزه های مرتبط دانش) شکل دهنده پویایی شبکه صنعت است. تحقیق آنها در خصوص تکامل بنیادهای دانش و شبکه های صنعت داروسازی نشان می دهد پویایی شبکه بازتاب خصوصیات بنیادهای دانش مرتبط با رویکردهای تحقیق در صنعت داروسازی است. این موضوع به روش های مختلفی صورت می گیرد. اول، با افزایش رویکردهای تحقیق، شبکه نیز بخاطر مشارکت شرکت های جدیدی که با تکنیک های جدید تحقیق آشنا می شوند بزرگتر می شود. دوم، پیشرفت دانش در صنعت داروسازی دارای ماهیت سلسله مراتبی بوده و این خصوصیت منجر به رتبه بندی مشابه شبکه می شود. سوم، شکل گیری فناوری های عمومی جدید بدنبال تغییرات ساختاری در شبکه ها صورت می گیرد.
لانگرن (Lundgren, 1995) نیز دیدگاه مشابهی در خصوص توسعه شبکه بعنوان یک فرایند تکاملی که دربرگیرنده فناوری ها و شکل های سازمانی است دارد. او رابطه بین نوآوری تکنولوژیکی و تکامل شبکه را با علاقه دنبال می کند. در این خصوص، تعریف شبکه های صنعتی دربرگیرنده ساختارهای سازمانی و تکنولوژیکی است. مجموعه سازمانی بصورت شبکه ای از فعالان که توسط روابط پایاپای کنار هم جمع می شوند تعریف شده و مجموعه تکنولوژیکی بعنوان یک سیستم فناوری در نظر گرفته می شود. به عبارت دیگر، مجموعه ای از اجزاء و دانش مکملی و وابسته. لانگرن معتقد است رابطه بین سیستم های فناوری و شبکه ای از فعالان مرتبط با هم با تکامل شبکه صنعتی از طریق فرایندهای غیر ترتیبی مستحکم تر می شود. سیستم های فناوری با انجام تغییرات در الگوهای استفاده شکل می گیرند اما شبکه های فعالان، فرایندهای شناسایی، قانونی سازی و سازگاری را تجربه می کنند. تاثیر این دو مجموعه منجر به توسعه شبکه صنعتی که متشکل از سه مرحله است می شود که عبارتند از: تکوین، ادغام، انتشار.
اگرچه این مدلها عوامل تاثیر گذار بر پویایی شبکه را مشخص می کنند ولی مدلهای مورد اشاره در بالا وابسته به شبکه ها و شرکتهایی هستند که در حوزه فناوری فعالیت می کنند. در این مدلها، وجود توانمندیهای خلاقانه بالا مسلم فرض می گردد. فرض بر اینست که شرکت ها با داشتن توانمندی های خلاقانه بالا می توانند از ساختارهای یادگیری داخلی و روابط خارجی خود در واکنش به تغییرات صورت گرفته در ماهیت فناوری ها بهره بگیرند. اما این چارچوب های ذهنی نمی توانند تجارب شرکتها در کشورهای در حال توسعه را به صورت کامل تشریح کنند، زیرا متغیرهای جزئی که در ارتباط با قابلیت دسترسی توانمندی ها هستند را مدنظر قرار نمی دهند.
بررسی های دیگری که پویایی شبکه ها را ارزیابی می کنند عوامل جزئی تاثیر گذار بر توسعه شبکه ها را مدنظر قرار می دهند. اما توجه عمده این مطالعات به الگوهای پیشین شرکتها در خصوص روابط بین شرکتی است (Gulati 1999, Powell 1996 ,Walker 1997 , Stuart 1998).
طبق گفته این نویسندگان، الگوهای پیشین مشارکت شرکت ها در شبکه ها از جمله عوامل تاثیر گذار بر توسعه آتی شبکه های آنها است. احتمال ورود شرکت ها به شراکت های جدید و مشخصه های این شبکه ها متاثر از تجارب آنها در خصوص روابط و جایگاه ها در شبکه ها است که در زمینه اطلاعات و اعتبار مزایایی برای آنها به همراه دارد (Walker 1997 , Stuart 1998 , Gulati 1999). به عنوان نمونه، گولاتی[۱۶۳] تاثیر منابع شبکه و قابلیت های تشکیل ائتلاف بر شکل گیری شبکه را مورد بررسی قرار می دهد. منظور از منابع شبکه، مزایای اطلاعاتی کسب شده بخاطر مشارکت شرکت ها در شبکه های موجود است. اما قابلیت های تشکیل ائتلاف به مهارتها در خصوص مدیریت شراکت هایی اشاره دارد که از تجارب قبلی بدست آمده است. میزان دسترسی شرکت ها به منابع شبکه و توانمندی شرکت ها برای مدیریت ائتلاف تاثیر مثبتی بر مشارکت هر چه بیشتر در شبکه ها و تکرار پیوندهای جدید دارد. اما این رویکردها که بر کارکرد مزایای سرمایه اجتماعی در توسعه شبکه ها تاکید دارند، توسعه روابط اولیه، نحوه و چرایی ورود شرکتها به شبکه (بدون سابقه قبلی روابط) را تشریح نمی کنند (Ahuja 2000:318) آنها همچنین تاثیر قابلیتهای فناوری شرکتها بر این فرایند را مورد بررسی قرار نمی دهند.
اهوجا (Ahuja, 2000) چارچوبی مطرح می کند که در برگیرنده تاثیر مزایای سرمایه اجتماعی بوده و تاثیر منابع فنی شرکت بر شکل گیری شبکه ها را نیز مد نظر قرار می دهد. یافته های اونشان می دهد رابطه مثبتی بین میزان سرمایه فنی شرکت و میزان همکاری های شرکت، همچنین میزان سرمایه تجاری شرکت و تعداد ارتباط های آن وجود دارد. شواهد نشان می دهد میزان بالای سرمایه فنی و تجاری دارای تاثیر منفی بر شکل گیری رابطه است زیرا انگیزه همکاری شرکت را پایین می آورد. وی عنوان می کند نوعی الگوی شکل گیری رابطه وجود دارد که وابسته به سطوح قبلی سرمایه اجتماعی، فنی و تجاری نیست. به عبارت دیگر، نوآوری های مهم احتمال شکل گیری رابطه برای شرکت هایی که سرمایه پایینی دارند را افزایش می دهد. اگرچه چارچوب او تاثیر منابع شرکت بر شکل گیری شبکه را بخوبی آشکار می سازد اما دارای محدودیت هایی نیز است. اول اینکه میزان منابع فنی موجود شرکت برای بازاریابی حائز اهمیت است اگر تنها بعنوان منبع جذابیت برای شرکتها در نظر گرفته شود. اما تاثیر توانمندی ها در شکل گیری مهارتهای شرکت برای مشارکت در پیشرفت های مشترک تکنولوژیکی در این مطالعه مورد بررسی قرار نگرفته است. دوم اینکه مدل پویا نبوده و نحوه تاثیر گذاری تغییرات صورت گرفته در میزان سرمایه تجاری و فنی بر ماهیت الگوهای روابط بین سازمانی را مد نظر قرار نمی دهد. سوم، ادعای ایجاد مسیر جایگزین برای شرکتهای دارای سرمایه پایین، باید توام با هشدارهایی باشد زیرا یک نوآوری مهم نتیجه فرایند انباشته سازی قبلی قابلیت ها و توانمندی ها است. بنابراین، باید بررسی شود آیا افزایش روابط، ناشی از یک رخداد خلاقانه واحد است یا به بخشی از یک پدیده گسترده انباشته سازی قابلیت ها تعلق دارد. این سوال در بررسی شکل گیری شبکه در محیط های جدیدی که شرکت ها قابلیت های پایینی در آن دارند نیز مطرح می شود.
اگرچه تاکید پاول[۱۶۴] وهمکارانش بر تاثیر الگوهای موجود روابط بعنوان عوامل تشریح کننده پویایی شبکه است ولی آنها اهمیت قابلیت جذب سازمانها در کسب دانش از شرکاء را نیز با اهمیت عنوان می کنند. تحقیق آنها تاثیر شراکتهای موجود R&D بر توسعه بیشتر شبکه های شرکتها به لحاظ تعداد ونوع روابط، و محوریت شبکه را مورد توجه قرار می دهد. آنها نتیجه گیری می کنند پیوندهای R&D شامل بلیط پذیرش، کلیات انواع متنوع همکاری، و محوری که شرکتها با آن ارتباط برقرار می کنند است. بنابراین، از نظر آنها متغیر تشریحی در خصوص شکل گیری شبکه ها، تجربه قبلی شبکه است. آنها اهمیت قابلیت های داخلی برای یادگیری از همکاری ها و مشارکت در آن را بازگوکرده و بیان می کنند چیزی که فراگرفته می شود توسط چیزی که تا آن موقع مشخص شده تاثیر می پذیرد. اما تحقیقات تجربی آنها، تاثیر روابط قبلی R&D بر توسعه بیشتر شبکه ها، نحوه ایجاد فرصت های بیشتر همکاری بخاطر مشارکت در روابط R&D را مورد توجه قرار می دهد. همانند رویکردهای میان سطحی، فرض براینست که شرکتها دارای قابلیت های نوآوری پیشرفته ای هستند. پاول وهمکارانش نحوه شکل گیری روابط اولیه R&D وا ینکه چگونه قابلیت جذب شرکتها بر این فرایند و توسعه بعدی شبکه تاثیر گذاشت را توضیح نمی دهند. این موضوع مهمی برای درک پویایی شبکه است؛ زیرا آنها عنوان می کنند قابلیت جذب شرکتها بر چیزی که می توان در شبکه فراگرفت تاثیر می گذارد.
مطالعات ما ارتباط توانمندی های داخلی سازمان با شکل گیری شبکه را مورد توجه قرار می دهند. به عنوان نمونه، طبق گفته هودویل و بوگرین[۱۶۵] شرکتهای کوچک و متوسطی که دارای ادارات طراحی داخلی هستند دسترسی بیشتری به اطلاعات شبکه هایی دارند که دارای منابع خارجی دانش هستند. بر عکس، فریدمن و هگدورن (Freeman and Hagedoorn, 1994: 779) عنوان می کنند اختلاف در توانمندی های بین کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه در همکاری های فناوری بین شرکتی نیز مشاهده می شود که ممکن است بیش از پیش بر اختلاف بیشتر توانمندی ها میان آن کشورها تاکید داشته باشد. آنها عنوان می کنند: “… ظاهراً ایجاد قابلیتهای فناوری داخلی که شبیه حوزه فناوری جهانی است برای آنهایی که خواهان ورود به جرگه همکاری تکنولوژیکی بین المللی هستند اجباری است.”
حال این سوال مطرح می شود که شرکتها برای ورود به بازی شبکه نیازمند چه توانمندی هایی هستند؟ برای ورود به شبکه های مختلف باید چه توانمندی هایی وجود داشته باشد؟ تاثیر توانمندی های موجود بر توسعه این شبکه ها چگونه است؟ فریدمن و هگدورن عنوان می کنند آگاهی از این رابطه در نمونه کشورهای در حال توسعه بسیار بجا است. این مساله اهمیت ارزیابی توانمندی فعالان و بهره گیری از این متغیر در بررسی پویایی شبکه را مطرح می کند.
۴-۳٫ چارچوب تحلیل شبکه های دانش
این بخش در خصوص گسترش شبکه های دانش شرکت محور بحث می کند و مشخصه های شناختی شبکه های دانش و دامنه تغییرات آنها با گذشت زمان را تعیین می کند.
۴-۳-۱٫ توسعه شبکه های دانش
توجه اصلی توسعه شبکه های دانش بعنوان یک فعالیت خاص و نحوه تاثیر پذیری این فرایند توسعه توسط قابلیتهای سازمان و عوامل سیستمی است. طبق گفته بل و البو (Bell and Albu, 1999) چارچوب مورد استفاده، بین شبکه های دانش مبتنی بر جریانهای دانش (صرفنظر از وجود یا عدم وجود جریان همزمان کالاها و خدمات) و شبکه های تجاری مبتنی بر جریان کالاها و خدمات تمایز قائل می شود. (Orsenigo, 2001:485-486) می گوید، شبکه های دانش بعنوان توافقات سازمانی در نظر گرفته می شوند که دربرگیرنده فعالانی با قابلیت های مختلف بوده و توجه عمده ای به جریانهای دانش و هماهنگی یادگیری و نوآوری دارند.
تعریف توسعه شبکه های دانش عبارتست از: فرایندی که طی آن سازمان روابط دانش محور با سازمانهای دیگر برقرار می کند و فرایندی که در آن مشخصه های شبکه هایی که بدین صورت شکل گرفته اند با گذشت زمان تغییر می یابد (Dantas, 2006).
شبکه های دانش در مورد فراگیری، ترکیب، تولید، تبادل و انتقال دانش و قابلیت های تکمیلی که سهم عمده ای در یادگیری و نوآوری دارند است. مشخصه های شبکه های دانش که در ارتباط با فرایندهای شناختی است (بجای تراکم، شدت و شکل جغرافیایی روابط یا مشخصه های ساختاری شبکه ها) یکی از موضوعات اصلی توسعه شبکه های دانش است. بنابراین بررسی توسعه شبکه های دانش در این چارچوب مبتنی بر مشخصه های شناختی برگزیده شبکه های دانش است. این چارچوب که مبتنی بر روابط و قابلیت های عنوان شده است، مشخصه های شناختی جمع بندی شده ذیل را مورد توجه قرار می دهد:
الف) تعمد در خصوص گردآوری فناوری شکل دهنده توسعه شبکه
ب) ماهیت فعالیتهای گردآوری فناوری که توجه اصلی شبکه نیز می باشد
پ) محتوا و مسیر جریانهای دانش که سهم عمده ای در گردآوری هر چه بیشتر فناوری دارند
ت) منابع جریانهای دانش
ث) تقسیم بندی کار در خصوص تولید دانش بین فعال خاص و شرکاء آن.
این چارچوب بیان می کند مشخصه های شناختی شبکه های دانش قادرند با گذشت زمان خصوصیات متفاوتی که دارای تنوع وپیچیدگی کم تا زیاد هستند را به خود بگیرند. بنابراین شکل های مختلف شبکه ها قابل شناسایی است اما توسعه شبکه های دانش بوسیله عدم بهینگی و عدم خطی بودن مشخص می شود. شبکه دانش ایده آل وجود نداشته و توسعه شبکه الزاماً نیازمند یک مسیر خطی به مرحله ایده آل نهایی برای تمام شرکتها در تمام صنایع نیست. بخش های بعدی به تشریح دامنه تغییرات در فرایندهای شناختی شبکه های دانش می پردازند تا چارچوب مشخصی برای بررسی توسعه شبکه های دانش با گذشت زمان فراهم آورند.
۴-۳-۱-۱٫ تعمد در خصوص توسعه شبکه
دکتر دانتاس (Dantas, 2006) بیان می کند در تحقیق خود مفهوم تعمد را از مطالعات صورت گرفته روی گردآوری قابلیت های شرکتی، گروهی و داخلی استخراج کرده و آن را به توسعه شبکه های دانش بسط می دهد. تاکید آن بر این اصل منطقی در خصوص فعالیتهای گردآوری فناوری در شبکه ها است. چارچوب مورد نظر تعمد در خصوص توسعه شبکه جهت گردآوری فناوری و نیت آگاهانه جهت توسعه شبکه ها برای گردآوری فناوری را از هم متمایز می سازد.
از یک طرف، شبکه های دانش از یک تعمد انفعالی[۱۶۶] بهره می گیرند. در چنین حالتی، فرایند تصمیم گیری برای راه اندازی شبکه های دانش در برگیرنده نیت آگاهانه جهت شروع همکاری ها برای گردآوری فناوری نیست. روابطی که تشکیل دهنده شبکه های دانش هستند به عنوان محصول فرعی روابطی که برای کسب دانش گنجانده شده در کالاها و خدمات ایجاد شده اند توسعه می یابند.
جدول ۲-۷: مشخصه های برگزیده شبکه های دانش (Dantas, 2006)
تغییرات | مشخصه ها | |||
راهبردی | فعال برای نوآوری | فعال برای یادگیری | غیر فعال | الف) تعمد در خصوص توسعه شبکه |
نوآوری /توسعه فناوریها، انتقال معکوس فناوری به شرکاء، تبادل فناوری، جذب دانش S&T در فناوریهای جدید | نوآوری/توسعه فن آوریها، جذب و دانش S&T در نوآوریهای جدید | تنظیم نوآوریها، فراگیری وجذب طراحی و دانش S&T در خصوص نوآوریها | کسب و همگون سازی کالاها، خدمات و تکنیک عملیاتی | ب) فعالیتهای گردآوری فناوری که شبکه نیز با آن در ارتباط است |
تلفیق جریانهای دوطرفه، یک طرفه و یک طرفه معکوس طراحی و دانش S&T | جریانهای عمدتاً یک طرفه طراحی و دانش S&T، همچنین جریانهای یک طرفه طراحی و دانش S&T | جریانهای عمدتاً یک طرفه طراحی و دانش S&T (علمی وفناوری) |