“
-
- باور در مورد تفاوتهای جنسیتی: باورهای قالبی هستند که بدون اساس علمی بوده و مردم پیشاپیش، ویژگی های خاصی را به دو جنس نسبت میدهند. به نظر بک این عقاید غیرمنطقی میراث اجتماعی هستند که از طریق تجارب شخصی، خانواده و فرهنگ جامعه به وجود میآیند (مولین[۱۵۴]، ۱۹۹۹؛ به نقل از شریفی، ۱۳۹۰). این باور با باور غیرمنطقی درماندگی الیس گره میخورد به این ترتیب که با اعتقاد به این مسأله که زنان و مردان ذاتاً از نظر نیازهای شخصی و ارتباطی متفاوت هستند و علت مشکلات اصلی زوج ها همین تفاوت های آن هاست و این که این ویژگی ها مانع درک زوجین از یکدیگر می شود. در نتیجه نمی توان کاری برای بهبود رابطه انجام داد. درست است که نظریه پردازان و محققان تفاوت ویژگیهای شخصیتی را در زنان و مردان تأیید میکنند و زن و مرد هر کدام باورها و نگرش هایی در مورد رفتار ارتباطی دارند و زن و شوهر با رفتارهای متنوع ارتباطی مرتبط با جنسیت خود وارد رابطه زناشویی میشوند، ولی آنچه که مورد تأکید است نحوه برخورد زن و شوهر با تفاوت ها است. از طرفی زوجین با قبول این باورهای غیرمنطقی توجه کمتری به خصوصیات شخصیتی همسرشان میکنند و همچنین تلاشی در جهت درک یکدیگر و به توافق رسیدن در این تفاوت ها انجام نمی دهند (شریفی، ۱۳۹۰).
پیشینه مطالعاتی
الف) تحقیقات انجام شده در داخل کشور
شهرستانی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی تحت عنوان پیشبینی رضایت مندی زناشویی از روی متغیرهای باورهای ارتباطی و صمیمیت زناشویی در زنان متقاضی طلاق و عادی با نمونه ای به حجم ۱۲۵ نفر زن متقاضی طلاق و ۱۲۵ زن مایل به ادامه زندگی مشترک (۲۵۰=N) که به روش نمونه گیری در دسترس در شهر مشهد انتخاب کردند به این نتایج دست یافتند که: رضایت مندی زناشویی را می توان از روی متغیرهای باورهای ارتباطی و صمیمیت زناشویی در دو گروه متقاضی طلاق و عادی پیشبینی نمود. به عبارت دیگر هر قدر باورهای ارتباطی ناکارآمدِ مختص رابطه زناشویی بیشتر و صمیمیت در رابطه زناشویی کمتر باشد، پیشبینی رضایت مندی در رابطه زناشویی کمتر خواهد بود و برعکس هر چه باورهای ارتباطی ناکارآمد کمتر و صمیمیت زناشویی بیشتر باشد، پیشبینی رضایت مندی در رابطه زناشویی بیشتر خواهد بود.
شریفی (۱۳۹۰) در پژوهش تحت عنوان «بررسی و مقایسه باورهای ارتباطی و باورهای غیر منطقی زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده با زنان مایل به ادامه زندگی مشترک» با نمونه ای به اندازه ۱۰۰ نفر که ۵۰ نفر از این افراد مربوط به جامعه زنان متقاضی طلاق و ۵۰ نفر دیگر مربوط به جامعه زنان مایل به ادامه زندگی مشترک بود به نتایج زیر دست یافت که بین دو گروه در نمره کل باورهای غیرمنطقی و خرده مقیاسهای( انتظار بالا از خود، تمایل به سرزنش، واکنش به ناکامی ،بی مسئولیتی عاطفی، دلواپسی شدید ،وابستگی،نا امیدی نسبت به تغییر و کمال گرایی تفاوت وجود دارد) و در سطح معنی داری این باورهای غیرمنطقی در متقاضیان طلاق بیشتر است. و در نمره کل باورهای ارتباطی و هر پنج خرده مقیاس آن (تخریب کنندگی مخالفت،توقع ذهن خوانی،عدم تغییرپذیری همسر،کمال گرایی جنسی و باور به تفاوت های جنسیتی )تفاوت وجود دارد و این باورها در سطح معنی داری در متقاضیان طلاق بیشتر است. به طور کلی به نظر میرسد که یکی از علت های طلاق در بین زنان جامعه مورد نظر، باورهای ارتباطی ناکارآمد و تحریف های شناحتی و انتظارات و توقعات غیرمنطقی زوجین در رابطه زتاشویی است. و هر چه تفکر افراد در زندگی به سمت غیر منطقی بودن سوق پیدا کند بر میزان رضایت افراد از زندگی تاثیر میگذارد و حتی در برخی از مواقع باعث برهم خوردن یک رابطه خواهد شد.
عارفی، نوابی نژاد و ثنایی ذاکر (۱۳۸۵) در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی با کیفیت دوستی در دانش آموزان دبیرستانی شهر کرمانشاه با نمونه ای به حجم ۲۰۰ نفر (۱۰۳ نفر پسر، ۹۷ نفر دختر) که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده بودند به ابن نتایج دست یافتند که بین سبک دلبستگی ایمن و کیفیت دوستی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بین سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و کیفیت دوستی رابطه منفی وجود دارد. همچنین بین سبک دلبستگی اضطرابی – دوسوگرا با مؤلفه های دوستی ارتباط منفی به دست آمد. بر اساس یافته های این پژوهش جنسیت آزمودنی ها نقشی در نوع سبک دلبستگی آن ها نداشت، اما تفاوت معناداری در میانگین سه سبک دلبستگی (بدون توجه به جنسیت) به دست آمد که آزمون تعقیبی شفه نشان داد بیشترین سهم را سبک دلبستگی ایمن به خود اختصاص داد و سبک ناایمن اضطرابی – دوسوگرا در مرحله بعد و کمترین میانگین مربوط به سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی بود.
عبدالمحمدی(۱۳۸۵) در پژوهش خود تحت عنوان بررسی و مقایسه رابطه باورهای ارتباطی و تعارضات زناشویی در زنان و مردان مراجعه کننده به دادگاه، به این نتیجه رسید که بین باورهای ارتباطی و تعارضات زناشویی رابطه معنادار وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد بین باورهای ارتباطی و خرده مقیاسهای تعارضات زناشویی در همه مؤلفه ها (به جزء مؤلفه کاهش رابطه جنسی، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، کاهش رابطه فردی با خویشان همسر و جدا کردن امور مالی در مردان )، بین تعارضات زناشویی خرده مقیاسهای باور ارتباطی در همه مؤلفه ها (به جز دو مؤلفه کامل گرایی جنسی در زنان و توقع ذهن خوانی در زنان و مردان)در زنان و مردان رابطه معنادار بود.
ادیب راد و ادیب راد (۱۳۸۵)به بررسی و مقایسه رابطه باورهای ارتباطی با دلزدگی زناشویی در زنان متقاضی طلاق و زنان مایل به ادامه زندگی مشترک پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که باورهای ارتباطی زنان متقاضی طلاق به طور معنی داری بیشتر از زنان مایل به ادامه زندگی مشترک بود و میزان باورهای عدم تغییر پذیری همسر و توقع ذهن، و تخریب کنندگی مخالفت به طور معنی داری بیشتر از زنان مایل به ادامه زندگی مشترک بود ولی در دو خرده مقیاس باور به کمال گرایی جنسی و تفاوت جنسیتی بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
حیدری، مظاهری و پور اعتماد (۱۳۸۴) در تحقیق خود با عنوان« بررسی رابطه باورهای ارتباطی با احساسات مثبت نسبت به همسر در دانشجویان متاهل»، به این نتایج رسیدند که باور به عدم تغییر پذیری همسر هم در مردان و هم در زنان پیشبینی کننده احساس مثبت آنان نسبت به همسرانشان بود و افزایش باور کامل گرایی جنسی در مردان پیشبینی کننده احساس های مثبت نسبت به همسر. از نتایج دیگر این پژوهش این بود که باور تفاوتهای جنسیتی در زنان پیشبینی کننده کاهش احساس های مثبت مرد نسبت به آنان می شد و رابطه منفی بین باورهای مخرب بودن مخالفت و توقع ذهن خوانی در زنان با احساس های مثبت نسبت به همسر وجود داشت. همچنین نتایج نشان داد که باور مخرب بودن مخالفت در زنان بیشتر از مردان بود.
“