مدل دیگری که در زمینه مدیریت ریسک ارائه شده است، مدلPRAM است که در شکل ۲-۲۱ گامهای شش گانه آن به تصویر کشیده شده است. این گامها عبارتند از تعریف پروژه، تمرکز بر PRAM، شناسایی، ارزیابی، برنامه ریزی و نهایتاً مدیریت. (وارد[۳۸]، ۱۹۹۹)
شکل ۲-۲۱- نمای مدل PRAM
۲-۳-۸-۶- مدل G.Smith
این مدل توسط اسمیت در سال ۲۰۰۲ تعریف و ارائه شده است. گامهای این مدل تا حدودی شبیه مدلهای پیشگفته بوده و برای اجرای هر کدام از این گامها از ابزارهای مشابهی استفاده می شود. گامهای پنجگانه این مدل عبارتند از: شناسایی ریسکها، تجزیه و تحلیل ریسکها، اولویت بندی و مسیریابی ریسکها، پاسخ به ریسکها و پایش ریسکها، که در شکل ۲-۲۲ نشان داده شده است. (اسمیت[۳۹]، ۲۰۰۲)
شکل ۲-۲۲- نمای مدل G.Smith
۲-۳-۸-۷- مدل Leach
این مدل که یک مدل علـّی میباشد در سال ۲۰۰۰ توسط لیچ ارائه شده است. در این مدل که در ۲-۲۳ دیده می شود، فازهای مختلف مدل به صورت علت و معلولی نشان داده شده است و تاثیر هر فاز بر سایر فازها به صورت شهودی و ملموس قابل درک است. (لیچ[۴۰]، ۲۰۰۰)
شکل ۲-۲۳- نمای مدل Leach
۲-۳-۸-۸- مدل Pritchard
پریتچارت مدل خود را در قالب چهار فاز به نامهای برنامه ریزی ریسک، ارزیابی ریسک، توسعه پاسخ به ریسک و کنترل پاسخ به ریسک ارائه می کند. فاز ارزیابی ریسک شامل سه فعالیت شناسایی، تعیین خاصیت و اولویت بندی ریسک میباشد و فاز کنترل پاسخ به ریسک او نیز دو وظیفه سنجش کنترل و مستندسازی ریسک را انجام میدهد. شکل ۲-۲۴ مدل و گامهای آن را به تصویر میکشد. (پریتچارد[۴۱]، ۱۹۹۷)
شکل ۲-۲۴- نمای مدل Pritchard
۲-۳-۸-۹- مدل Boehm
بوهم برای مدیریت ریسک فرایندی با دو فاز اصلی بیان می کند. یکی از این فازها «ارزیابی ریسک» میباشد که شامل مراحل شناسایی، تجزیه و تحلیل و اولویت بندی می شود. دومین فاز «کنترل» میباشد که خود در بردارنده مراحل برنامه ریزی مدیریت ریسک، تفکیک ریسک، برنامه ریزی پایش ریسک، ردیابی و اقدام اصلاحی است. (بوهم[۴۲]، ۲۰۰۸)
۲-۳-۸-۱۰- مدل Fairley
فیدلی در مدل خود سخن از هفت گام مجزا به میان می آورد که این گامها به ترتیب عبارتند از: شناسایی فاکتورهای ریسک، ارزیابی احتمالات و اثرهای ریسک، توسعه استراتژی با هدف کاهش ریسکهای شناسایی شده، پایش فاکتورهای ریسک، بکارگیری برنامه های پیشامد، مدیریت بحران، پوشش در برابر بحران. (فیرلی[۴۳]، ۲۰۰۶)
۲-۳-۹- مقایسه مدلها
در شکل ۲-۲۵ مدلهای مختلف مدیریت ریسک برحسب سال خلق و توسعهشان، به منظور مقایسه کنار یکدیگر قرار داده شده اند. برای این منظور فازهای هر مدل به صورت خطی در زیر یکدیگر نوشته شده اند. با بررسی این جدول مشاهده میگردد که از سال ۲۰۰۰ به بعد نگرش پژوهشگران نسبت به اطلاع از وضعیت ریسکهای پروژه دچار دگرگونی می شود. این تغییر تاحدی است که در آنان گرایش به استقرار فاز پایش ریسک به وجود می آید و فاز پایش از آن به بعد محل مشخصی برای خود در میان سایر فازهای مدیریت ریسک مییابد.
در تمامی مدلهای ارائه شده از سال ۲۰۰۰ تاکنون فاز پایش حالت ساده و تک فازی خود را حفظ کرده و تفکیک آن به صورت ریزتر در هیچ یک از مدلها دیده نمی شود.
این مسئله حاکی از آن است که پژوهشگران سالهای اخیر بر خلاف پژوهشگران سالهای قبل از ۲۰۰۰ نسبت به فاز پایش و اهمیت نسبی آن در پروژه به اتفاق نظر دست یافتهاند و برای همین است که گرایشهای یکسان ذهنی آنها نسبت به این مسئله در قالب فاز واحد پایش قابل درک خواهد بود. منشأ اختلاف پژوهشگران در این سالها عمدتاً بر سر سایر فازهای مدیریت ریسک میباشد. نگاهی به مدلهای اخیر (از ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴) چنین میرساند که نوعی هماهنگی و توازن میان مدلهای سالهای اخیر وجود دارد. در این مدلها تعداد فازها و ماهیت درونی آنها تقریباً مشخص و یکسان شده است. اختلاف نظر تنها در تقسیم بندی و تفکیک این فازها به فازهای ریزتر و جزییتر می باشد. فازهایی مانند شناسایی، تجزیه و تحلیل و سنجش (اولویت دهی) تقریباً بیانگر مفاهیمی واحد و حصول اطلاعات یکسانی است که گاه با تفکیک بیشتر و گاه با تفکیک کمتر در قالب مدلهای متفاوت بیان میشوند. آنچنان که از جدول زیر بر می آید، لیچ تاکید بیشتری بر تفکیک فازهای تجزیه و تحلیل و سنجش (اولویت دهی) مدل خویش دارد. به طورکلی میتوان گفت که مدلهای جدیدتر تاکید بیشتری بر ساده سازی فازهای تجزیه و تحلیل و سنجش (اولویتدهی) دارند و تنها تفکیک فاز شناسایی را به فاز دوگانه (آنچنان که در مدل PMBOK و PRMA دیده می شود) پیشنهاد می کنند. (عوضخواه و محبی، ۱۳۸۹)
مقایسه مدلها با یکدیگر نشان میدهد که به منظور بررسی ریسکهای یک پروژه اصولاً مفاهیم یکسان شناسایی، تجزیه و تحلیل، سنجش و پایش وجود دارد. این مفاهیم بسیار کلی و گسترده بوده و باید حیطه و دامنه عملشان کاملاً مشخص شود. مدلهای مختلف با توجه به نوع پروژه ها، خصوصیات و ماهیت آنها به وجود آمده و برای اینکه مدلها بتوانند با خصوصیات و ویژگیهای این پروژه ها هماهنگ شوند گاه برخی از فازها با یکدیگر ادغام شده و گاه به جزئیات تفکیک شده اند و اما در کل، تمامی مدلها با گذشت زمان به سوی شکل واحدی حرکت کرده اند و تغییرات یکسانی را به خود دیدهاند و شباهت آنها به یکدیگر بسیار نزدیک شده است. مدلهای پس از سال ۲۰۰۲ انطباق قابل ملاحظهای با یکدیگر دارند. بهطورکل، تفاوت عمده مدلهای ارائه شده برای فرایند مدیریت ریسک در درک کلی و عمومی از ریسک است که به تحلیلگر ارائه می کنند. این بدین معنا است که ممکن است چندین فاز که در مدلی از یکدیگر تفکیک شده اند، در مدل دیگر به صورت یک فاز مجزا، متحد و یکپارچه شوند و همان فاز واحد کار فازهای مفصل تر را انجام دهد.
بنابراین در این گونه مدلها تحلیلگر درک متفاوتتری از ریسک بهدست خواهد آورد که این امر به نوبه خود او را به اقدامات متفاوت دیگری رهنمون خواهد کرد. بنابراین چنین به نظر میرسد که کارایی این مدلها با یکدیگر متفاوت است. هر چندکه این نظر صحیح به نظر میرسد اما باید به این نکته اشاره کرد که کارایی و اثر بخشی مدلها تحت تاثیر فاکتورهای متعدد میباشد. محققان نظرات متفاوت و بعضاً ناسازگاری را در این باره شمردهاند.
چپمن بر اهمیت فاز شناسایی تاکید می کند و در مقالات خود بیان میدارد که چگونه درک کاربر از ریسک، سایر فرایندهای مدیریت ریسک را تحت تاثیر قرار خواهد داد. از سوی دیگر وارد با تایید این نظر در مقاله خود از فهرست جامع ریسک سخن به میان می آورد. او فهرستی از ریسکها ارائه میدهد که به نظر وی دارای اطلاعات گسترده و کلیدی از یک ریسک میباشد و تحلیلگران بهواسطه آن قادر خواهند شد کلیه جنبه های مبهم و مهمی راکه در کارایی فرایند تاثیر گذار است تحت پوشش قرار داده و آشکار سازند.
نکته دیگر این است که تمامی مدلهای ارائه شده برای کشورهای توسعه یافته خلق و ابداع شده اند و این در حالی است که شرایط اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و بازرگانی در کشورهای در حال توسعه و یا توسعه نیافته کاملاً متفاوت است. این عوامل به اندازهای گسترده هستند تا بتوانند ریسکهای متفاوتی را ایجاد کرده و شرایط مدیریت ریسک و یا حتی مدیریت پروژه را در این دسته از کشورها تغییر داده و سازمانها را در موقعیتهای بالقوه جدیدی قرار دهند. بنابراین تلاش برای ایجاد و توسعه مدلهای سازگار در این کشورها بسیار ضروری به نظر می رسد. (یان و همکاران، ۲۰۱۱) مقایسه مدلها به صورت عمومی در شکل ۲-۲۵ و بر اساس مقایسه فازها در شکل ۲-۲۶ دیده می شود.
۲-۳-۱۰- مدیریت ریسک پروژه بر اساس استاندارد [۴۴]PMBOK
همانطور که پیش از این اشاره گردید مدیریت ریسک پروژه بر اساس استاندارد PMBOK شامل ۶ فرایند بوده که به قرار زیر میباشد: (جوالد و رز[۴۵]، ۲۰۱۲)
برنامه ریزی مدیریت ریسک[۴۶]
شناسایی ریسکها[۴۷]
تجزیه و تحلیل کیفی ریسک[۴۸]
تجزیه و تحلیل کمّی ریسک[۴۹]
برنامه ریزی واکنش به ریسک[۵۰]
پایش و کنترل ریسک[۵۱]
جایگاه این شش فرایند در فرآیندهای اصلی مدل PMBOK در شکل ۲-۲۷ نشان داده شده است.
شکل ۲-۲۷- جایگاه فرآیندهای ۶گانه مدیریت ریسک در ۵ فرایند اصلی PMBOK:2008
پایش و کنترل ریسک
برنامه ریزی مدیریت ریسک
شناسایی ریسک
تجزیه و تحلیل کیفی ریسک
تجزیه و تحلیل کمّی ریسک
برنامه ریزی واکنش به ریسک
هریک از فرآیندهای نشانداده شده در شکل ۲-۲۷ دارای ورودی ها، ابزارها و تکنیکها و همچنین خروجیهایی هستند که در شکل ۲-۲۸ براساس استاندارد PMBOK:2008 از چپ به راست نمایش داده شده اند. (PMBOK:2008)
شکل ۲-۲۸- نمایش جزئیات فرآیندهای مدیریت ریسک در فرایندهای PMBOK:2008