فصل سوم : ساختار و سازمان نیروهای مسلح کویت
فصل چهارم: ساختار و سازمان نیروهای مسلح عمان
فصل پنجم : ساختار و سازمان نیروهای مسلح قطر
فصل ششم : ساختار و سازمان نیروهای مسلح بحرین
بخش سوم : اقدامات نظامی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از سال ۲۰۰۳ الی ۲۰۱۳
فصل اول : همکاری های نظامی کشورهای عضو شورا با یکدیگر
- بررسی بیانیه ریاض
- نیروی سپرجزیره
- برگزاری رزمایش های مشترک
- سامانه دفاع موشکی یکپارچه
فصل دوم: همکاری های نظامی کشورهای عضو شورا با کشورهای غربی
- واگذاری پایگاه های نظامی به کشورهای غربی
- برگزاری رزمایش های مشترک
- همکاری با ناتو
- برگزاری نمایشگاه های دفاعی
- خریدهای تسلیحاتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس
- حضور نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس درماموریت های
بین المللی
بخش چهارم : تاثیر اقدامات نظامی شورای همکاری خلیج فارس بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
فصل اول : مفهوم شناسی تهدیدات امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
فصل دوم: بررسی چگونگی تاثیر اقدامات و بر نامه های نظامی کشورهای عضو شورای همکاری
خلیج فارس بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
-
- نتیجه و پیشنهادات
فصل دوم
چارچوب نظری
مقدمه
همان گونه که مرشایمر به درستی اشاره می نماید، بدون وجود نظریه تسهیل کننده و سامان بخش
نمی توان درک درستی از جهان پیچیده اطراف پیدا نمود(Mearsheimer,2001:9).بنابراین برای درک بهتر واقعیت ها و سامان دهی پدیده ها چاره ای جزء انتخاب نظریه نداریم.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال ۱۳۵۷ ، کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس از بروز انقلابی با ریشه های مذهبی مبتنی بر تشیع در کشوری برخوردار از منابع انسانی ، منابع زیرزمینی ، نیروهای مسلح قوی و رهبری واحد مواجه شده و هم زمان با ماه های آغازین جنگ تحمیلی علیه ایران ، به منظور افزایش همکاری های امنیتی و نظامی بین کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و مقابله با افزایش قدرت منطقه ای ایران و تاثیرگذاری آن بر ساختار حکومتی خود ، نسبت به تشکیل شورای همکاری
خلیج فارس اقدام نمودنده و با گذشت ۳۴ سال از عمر شورای مذکور و از طرفی اثبات عدم وجود هرگونه نیات تهاجمی در دکترین نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران ، این کشورها با تحریک کشورهای غربی بویژه آمریکا و نیز لابی صهیونیستی و اجرای سناریوهای مختلف ایران هراسی ، همواره به افزایش قدرت نظامی در برابر جمهوری اسلامی ایران پرداخته و در طول یک دهه گذشته نیز بر اقدامات نظامی خود افزوده اند .
با توجه به این جمله کنت والتز که می گوید : « سیاست موازنه قدرت هر زمانی که دو پیش شرط وجود داشته باشد حکم فرما خواهد بود ، یکی اینکه نظم نظام آنارشیک باشد و دیگری اینکه نظام پر از واحدهایی باشد که به دنبال بقاء باشند »( Waltz, 1979: 12) و منطقه خلیج فارس نیز کاملاً دو پیش شرط مذکور را دارا می باشد ، بهترین نظریه جهت تبیین این نوع رفتارکشورهای عضو شورای همکاری
خلیج فارس را می توان نظریه « موازنه قوا » عنوان نمود که بخوبی دلایل اقدامات نظامی کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس را تشریح می نماید . از طرفی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دلیل افزایش اقدامات نظامی خود و عقد قراردادهای دفاعی با کشورهای غربی را ، تهدیدات ایران بواسطه تلاش جهت دستیابی به تکنولوژی هسته ای و نیز سامانه های موشکی دوربرد و میان برد پیشرفته و همچنین تلاش ایران برای صدور ارزش های انقلاب اسلامی عنوان نموده اند که این موضوع را نیز می توان بر اساس نظریه «موازنه تهدید» بخوبی تبیین نمود ولیکن آنچه مسلم است ، نظریه غالب در منطقه خلیج فارس، همانا نظریه موازنه قوا می باشد . در این فصل بصورت خلاصه نسبت به تشریح نظریه موازنه قوا و نیز نظریه موازنه تهدید اقدام می گردد .
۱-۲ نظریه موازنه قوا
یکی از مهمترین نظریه های سامان بخش روابط بین الملل ، نظریه موازنه قوا است که پس از گذشت سال ها از مطرح شدن این نظریه ، همچنان و بویژه در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس توانایی تبیین رفتار حکومت ها را دارا می باشد . در این قسمت نسبت به توضیح نظریه توازن قوا اقدام می گردد .
۱-۲-۱ تاریخچه نظریه موازنه قوا
تلاشها برای فهم نظریه موازنه قوا در روابط بینالملل به بیش از پانصد سال پیش بازمیگردد؛ از این منظر، شاید هیچ نظریهای را به قدمت آن نتوان یافت. علاوه بر این، موازنه قوا در حوزه مطالعات بینالملل و سیاست خارجی بسامد فراوانی داشته است. در پی این اهمیت و پیشینه است که عدهای از اندیشمندان روابط بینالملل موازنه قوا را شناختهشدهترین و احتمالا موثرترین نظریه موجود برای فهم و توضیح روابط بینالملل از قرن پانزده به بعد دانستهاند(Hass, 1953: 37)
گفتنی است که این مفهوم در ادبیات موجود به معانی مختلف از جمله توزیع قدرت، تعادل، ثبات و صلح مورد استفاده قرارگرفته و به عنوان تنها قانون عام تاریخی در روابط و سیاست بینالملل و مترادف سیاست قدرت و راهنمای عمل سیاستگذاران نیز شناخته شده است. علی رغم قدمت این بحث ، پس از جنگ جهانی دوم «هانس مورگنتا» موازنه قوا را به صورت نظریهای تدوین نمود و سپس متفکرانی همچون
«نیکلاس اسپایکمن»، «ریمون آرون»، «هنری کیسینجر» ، «هالفورد مکیندر» و «راینهولد نیبور» به تکمیل آن مبادرت ورزیدند. این نظریه از فرضیه کانونی واقعگرایی الهام گرفته است که بر اساس آن، دولتها بازیگران اصلی نظام بینالملل هستند و تحت فشارهای نظام آنارشیک بینالمللی به طور عقلایی در پی افزایش قدرت یا امنیت خود هستند و این نظریه تلاش دارد ثبات و صلح در سیاست بینالملل را درک کند (لیتل، ۱۳۸۹: ۱۲).
۱-۲-۲ تعریف موازنه قوا/ قدرت
برای مفهوم موازنه قوا تعاریف مختلف و گاه متعارضی عرضه شده است . تلقی عمومی از این مفهوم را در دایره المعارف ها و منابع نظیر آن می توان یافت : مثلاً دایره المعارف «راتلج» ، موازنه قوا را توزیع قدرت میان کشورها، پیکر بندی خاصی از توزیع، سیاست خارجی یا مجموعه ای از نظریات روابط
بین الملل می داند(لیتل،۱۳۸۹: ۱۴).
به این ترتیب می توان تعاریف متفاوت و گوناگونی از موازنه قوا را در آثار گوناگون جستجو کرد .
«مورگنتا» موازنه قوا را در چهار معنا به کاربرده است: ۱- سیاستی معطوف به وضعیتی خاص ۲- توصیفی از هرنوع وضعیت واقعی در سیاست بین الملل ۳- توزیع نسبتاً برابر قدرت ۴- هرنوع توزیع قدرت(مورگنتا،۱۳۸۹: ۳۰۱ - ۲۸۷).
«ارنست هاس» آن را در هشت معنا بکار می برد: ۱- هرگونه توزیع قدرت ۲- نوعی فرایند تعادل یا
متوازن سازی ۳- استیلا یا طلب استیلا ۴- ثبات و صلح در حالت اتفاق قدرت ها ۵- بی ثباتی و جنگ