۷- صاحب «ریاض المسائل» عیناً همان تعریف شهید در «الروضه» را نقل کرده است[۵۲]
۸- صاخب «حدائق» همان نظر شهید را اختیار کرده و گفته «آنچه عرفا بدان غناء میگویند حرام است هر چند طرب آور نباشد[۵۳]
۹- ابوحامد غزالی در «احیاء العلوم» غناء را اینگونه تعریف میکند:
«غناء صوت موزونی است که در بردارنده مفهومی باشد، یعنی قلب را تحت تاثیر قرار دهد [۵۴]
۱۰- علامه حلی در «حق الیقین» میگوید:
«غناء تحریر آواز در حلق است که موجب سرور یا اندوه گردد[۵۵]
۱۱- صاحب«جواهر» میگوید:
«غناء کیفیت خاص صوتی است که تشخیص آن موکول به عرف میشود.[۵۶]
۱۲- شیخ انصاری میفرماید:
«پس حرام آنست که از آهنگهای اهل فسوق و معاصی باشد، یعنی آنچنان فسق و فجوری که از قرائت قرآن به آن لحون و آهنگها نهی وارد گردیده است. حال چه آن صوت لهوی مساوی با غناء باشد و یا اعم یا اخص از آن البته ظاهر این است که غناء چیزی جز همان «صوت لهوی» نیست هر چند عبارات فقهاء و لغویین در مورد تعریف غناء مختلف است[۵۷].
جمع بندی
نتیجهای که از آن بدست میآید این است که:
غناء مدالصوتی است که مشتمل بر دو قید باشد:
۱-ترجیع ۲- مطرب بودن. براین اساس مجردد کشیدن صدا بدون اشتمال برترجیع و اطراب موجب تحقق غناء نمیباشد.
گفتار سوم: طرب و مطرب
آوازی که طرب آورو تغییر دهنده حالات و عواطف انسان باشد[۵۸] و جوهری میگوید: مراد از تطریب، کشیدن و زیبا نمودن است[۵۹] زمحشری مینویسد: طرب در عرف شادمانی و مطرب شاد کننده است، اهل سنت طرب را اعم از حزن و سرور میباشد و تخصیص طرب به سرور و شادی و هم و خیال است.[۶۰]
فیروزآبادی میگوید: طرب سبک شدن از غایت شادی یا از غایت اندوه یا از غایت آروزست[۶۱]
احمد فیومی در کتاب مصباح المنیر مینویسد: در معنای طرب این بیانها آمده است.
الف: مجرد خوشحالی لذت بخش
ب: پیدایش حالتی روحی که انسان بر اثر آن تعادل طبیعی را از دست بدهد
ج: پدید آمدن حالتی که انسان به هیجان و شهوت برانگیخته شود
د: به وجود آمدن حالتی که انسان توازن خودش را از کف بدهد، چه از ناحیه حزن و چه از ناحیه شادی این نظر از آن ابن قتیبه و زمخشری در اساس البلاغه است و شبیه همین مضمون را علامه اسماعیل جوهری در «صحاح اللغه» آورده است و گویا شاعر هم از شعر ذیل همین معنا را اراده نموده: آنجا که از پیرمردی سبکی سرزده چنین سرود:«یعنی آیا طرب میکنی و حال آنکه تو پیرمردی و روزگار نسبت به انسان حالی به حالی شونده است» اگر منظور از آن تنها حزن و خوشحالی معمولی بود از پیرمرد جای شگفتی نبوده است. [۶۲]
ابن منظور مصری در کتاب «لسان العرب» میگوید: منظور از تطریب در صوت، زیبا و دلکش ساختن و نیکوکردن آن است، به گونهای که باعث طرب شود و مقصود از طرب طنین آوازی است که نفس را از شدت سرور یا سخنی اندوه تحت تاثیر قرار میدهد و بیشتر موارد استعمال آن در شادمانیهاست. و این حالت نفسانی نزد آنان «وجد» و یا «شوق» کامل خوانده میشود.
جوهری در کتاب «صحاح اللغه » میگوید:
«طرب هیجان روحی است که به واسطه حزن و اندوه یا سرور و شادمانی به انسان دست میدهد و تطریب در صدا به معنی کشیدن صدا یا حرکات و زیبا ساختن آن است.[۶۳]
ابن منظور مصری میگوید: تطریب صدا به معنی کش وقوس دادن و زیبا ساختن آن است و تطریب در قرائت به معنای کشیدن صدا با زیروبم و بوجود آوردن ترجیح در آن است.[۶۴]
جوهری در صحاح اللغه ماده طرب و زمخشری در اساس البلاغه[۶۵] و فیروز آبادی در «قاموس المحیط»[۶۶] و طریحی در «مجمعالبحرین»[۶۷]و احمد فیومی در «مصباح المنیر»[۶۸] در تعریف طرب گفتهاند طرب آن حالت خفت، سبکی و تاثر شدید .و زیادی است که در اثر شادی بسیار و یا اندوه فراوان به انسان دست میدهد»
در اینجا جا دارد نکتهای را بیان کنیم که منظور از طرب، طرب بالقوه است نه طرب بالفعل زیرا اگر بالفعل باشد، چه بسیار آوازهایی که بنا به دلائلی طرب آور نیستند و حال آنکه بطور یقین در مواردی که به گونهای لهو دارای الفاظ باطل است از مصادیق بارزغناء محسوب میشود.
چنانکه مرتضی انصاری میگوید: :مراد از مطرب آن است که اجمالاً نسبت به شخص خواننده یا شنونده مطرب باشد. یا آنکه در صورت نبودن مانع، شانیت برای اطراب را داشته باشد مثل مسکرات»[۶۹]
محقق کرکی مینویسد: «هر جا صوتی کشیده شود و در آن غلطاندن صدا باشد بگونهای که اقتضای طرب انگیزی را دارا باشد در این صورت است، غنای لهوی محسوب میشود»[۷۰]
مشهور فقها گفتهاند: طرب یک نوع خفت و سبکی است که از شدت شادی و سرور و یا از شدت حزن و اندوه برانسان عارض می گردد.
نتیجهای که از مجموع سخنان بزرگان گرفته میشود این است که
طرب حالت سبکی خاصی است که ممکن است در اثر گوش کردن به یک قطعه آواز لهوی یا موسیقی سازی مبتذل برانسان عارض گردد: که این حالت خاص نمود ظاهرش این است که شنونده از شخصیت واقعی خود فاصله میگیرد و حرکاتی از او سر میزند که دون شانش میباشد مثل افراد مست که عقلشان تعطیل میگردد و حساب و کتاب را به کلی از دست میدهند. البته اشتباه نشود که این حالت خفت و سبکی از لحاظ عقلی است نه نفسی والا آن حالت نشاط و انبساط روحی که با شنیدن آواز قناری یا تلاوت زیبای قرآن به انسان دست میدهد بسیار مفید و ممدوح است.
گفتار چهارم: لهو و لعب
میگویند لهو و لعب یعنی بازی، آنچه مایه سرگرمی باشد و انسان خود را با آن سرگرم کند و در موسیقی لهوی به آن، نواها و صداها و آوازهایی گفته میشود که مناسب مجلس خوش گذرانی و عیاشی است
اهل سنت گفتهاند«لهو» هر عمل سرگرم کنندهای که انسان را از کاری مهم و وظیفه ای واجب باز دارد.
کلمه لعب به معنای بازی نظام داری است که دو طرف بازی به نظام آن آشنایی دارند. مانند الک دولک و نظیر آن که اطفال به منظور رسیدن خیالاتی آن را انجام میدهند.[۷۱]
لعب بروزن «فلس» به معنای بازی است. در اصل از ماده لعاب بروزن غبار به معنای آب دهان است که از لبها سراریز گردد.[۷۲]
و اینکه بازی را لعب میگویند و بخاطر آن است که همانند ریزش لعاب از دهان است که بدون اختیار انجام میگیرد.
مرحوم شیخ طبرسی در مجمعالبیان اینگونه بیان میدارد که «لاعب، بر غیر جهت حق میرود مثل آب دهان بچه[۷۳]
لعب آن فعلی است که مقصد صحیحی در آن قصد نشده باشد[۷۴]
در قاموس اللغه و اقرب الموارد لعب ضد جد معنی شده است. سپس کلمه لعب اصطلاحاً به معنای عملی است که با نظمی خاص انجام بشود. و غرض عقلانی بر آن مترتب نیست بلکه به منظور فرضی و موهومی است اثر دیگری ندارد چون لعب چیزی است که نفس آدمی را بسوی خود جذب نموده و از کارهای عقلانی و واقعی و دارای اثر باز میدارد. در نتیجه همین لعب یکی از مصادیق لهو هم خواهد بود.
شیخ انصاری مدعی شده است که من کسی را که به حرمت لعب فتوی داده باشد جز ابن ادریس و شاید او هم از لعب، همان لهو را اراده کرده است والاّ اقوی کراهت آن است.[۷۵]
گفتار پنجم: لغو
در لغت لغو یعنی کلام بیفایده، در قاموس گفته شده لغو شی بیاعتنا است، کلام باشد یا غیر آن کلام،[۷۶] راغب میگوید لغو آنست که اعتنایی به آن نیست و از روی عدم تفکر باشد.[۷۷]
۱-در روایت محمد بن ابن عباد- که امام رضا(ع) فرمود: «وهو (سماع) فی حیز الباطل و اللهو، اما سمعت الله عزوجل یقول: واذا مروا باللغو مروا کراما».[۷۸]
«سماع[غنا] در ردیف باطل و لهو است، مگر نشنیدی که خدای عزوجل میفرماید: مومنین هر گاه بر لغو گذر کنند، کریمانه بگذرند.»
۲- «ویادر روایت ابی ایوب، آنجا که از لغو، غناء اراده نموده و به آیه شریفه:[واذامروا باللغو مروا کراما] استشهاد کرده است.»[۷۹]
۳- ابی خالد کابلی از امام سجاد(ع) نقل میکند که حضرت در تفسیر «گناهانی که پردههای عصمت را میدرند»[۸۰]«اللهم اغفرلی الذنوب النی تهتک العصم» فرمود:
رویکرد فقها به موسیقی و احکام آن در فقه امامیه- فایل ۵