در واقع، یکی از مباحث بسیار مهم در فلسفه حقوق، بحث از هدف یا اهداف قانون است، زیرا اولاً هدف قانون، تأثیر زیادی در نوع قوانین دارد. علاوه بر آن، یکی از عوامل اختلاف در نظامهای حقوقی، اختلاف در اهداف و مبانی آن ها است. در این زمینه، آرای متفاوتی و احیاناً متناقضی وجود دارد. مارکس معتقد است که هدف حقوق و قانون، تأمین منافع طبقه حاکم در جامعه است و بسیاری دیگر از دانشمندان معتقدند که هدف حقوق، نظم و امنیت اجتماعی است. گروهی نیز هدف حقوق را رفع تضاد منافع و ایجاد محیط مناسب با تعاون اجتماعی میدانند( میرخلیلی و محمد زاده: ۱۳۹۱، ۴۵).
از دیدگاه حقوق دانان مسلمان، هدف حقوق اجرای عدالت و اعطای حقوق افراد است. به علاوه، نظم و امنیت و تعاون هر چه بیشتر جامعه و ایجاد محیط مناسب برای رشد اخلاقی و معنوی انسانها نیز از دیدگاه آنان بسیار مهم است، با این حال، این اهداف خارج از هدف اجرای عدالت نیست. بدین معنا که در سایه اجرای عدالت، امنیت و نظم و تعاون اجتماعی نیز به بهترین وجه حاصل میشود، ولی اگر عدالت در جامعه اجرا نگردد، اهداف دیگر نیز به صورت صحیح تحقق نمییابد. صلح در غیر سایه عدالت، از قابلیت بقای کمتری برخوردار است و در محیطی که عدالت مورد توجه نباشد، اخلاق افراد به انحطاط و پستی میگرایید(دفتر همکاری حوزه و دانشگاه: ۱۳۸۱، ۲۹۹).
بنابرین، در یک جمعبندی میتوان اهدافی چند برای حقوق برشمرد:
۱٫ تأمین آزادیهای فردی،
۲٫ تضمین حقوق طبیعی افراد،
۳٫ تأمین نظم عمومی،
۴٫ تأمین عدالت اجتماعی.
تأمل در این اهداف و اختلاف نظرهای موجود، روشن میسازد که پاسخ گویی به این پرسش که حقوق برای چه وضع شده، وابسته به این است که بدانیم حقوق بر چه مبنایی استوار است(جوان آراسته: ۱۳۸۳، ۴۸).
بنابرین، هدف حقوق عبارت از اصل یا اصولی است که نظام و مبانی آن، مقدمهای برای حصول آن ها است. بنابرین، هدف حقوق همیشه از مبنای آن اهمیت بیشتری دارد و به تعبیر فلسفی، علت غایی و قواعد و مقررات حقوقی به شمار میآید(دفتر همکاری حوزه و دانشگاه: ۱۳۸۱، ۱۷۰).
از دیدگاه قرآن، خدا جهان و انسان را آفریده و انسان، سرگذشت فراوانى را پشت سر گذاشته و عواملی را در پیش رو دارد و هرگز با مرگ از بین نمىرود و چگونگى حیات و زندگى جاوید او در آینده، بستگى تام به حیات دنیایى و چگونگى رفتار و اخلاق و عقاید او در این دنیا دارد. انسان از خدا است و به سوی خداوند باز مىگردد: «إِنّا لِلَّهِ وَإِنّا إِلَیهِ رجِعُون؛ «در حقیقت ما از آن خداییم و در واقع ما فقط به سوى او باز مىگردیم»(بقره/ ۱۵۶).
و بدین لحاظ، قوانین موجود در قرآن، اهدافی خاص را دنبال میکنند. این اهداف در چند محور مورد بحث است:
۲-۴-۱- تأمین سعادت انسان
یک انسان الهى، اگر تنها نیز زندگى کند، نیازمند قانونى براى نحوه زندگى و تأمین سعادت اخروى خویش است. در نظام الحادى، جامعه، مقدم بر قانون است، زیرا قانون، مولود تفکر اندیشوران جامعه مىباشد، ولى در نظام الهى، قانون، مقدم بر جامعه است، زیرا از ناحیه خداى سبحان و براى تأمین سعادت جامعه نازل شده است. بر همین اساس، خداوند اولین انسان یعنى حضرت آدم را فردى همراه قانون و داراى نبوت آفرید تا هیچ بشرى از قانون سعادت بخش محروم نباشد. در روایتى از حضرت صادق(ع) آمده است: «اگر بیش از دو نفر در جهان نباشد، بدون شک یکى از آن دو، امام و حجت خداوند خواهد بود و آخرین کسى که در جهان مىمیرد، شخص امام است، زیرا اگر امام در روى زمین نباشد، مىتواند برخداوند احتجاج کند که چرا مرا بدون حجت خود وانهادى»(مجلسی: ۱۴۰۳ه، ج۳، ۲۱-۲۳).
انسان، مسافر الى الله است« یاأَیهَا الْإِنسَانُ إِنَّک کادِحٌ إِلَى رَبِّک کدْحاً فَمُلاَقِیه؛ «اى انسان! در حقیقت، تو به سوى پروردگارت کاملاً تلاش مىکنى و رنج مىکشى و او را ملاقات مىکنى»(انشقاق/۶).
انسان پیوسته از دارى به دار دیگر منتقل مىشود و از مرحلهاى به مرحله دیگر در حرکت است و همواره سیر او با صیرورت درونى همراه است و چنین صیرورتى ادامه دارد تا به لقای خداوند نائل گردد و کسى که چنین جهان بینى و اعتقادى دارد، وقتى که با همفکران خود، جامعه را تشکیل مىدهد، هدفش این نیست که بر اساس آیه «إِنْ هِىَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَنَحْیا؛ جز همین زندگانی دنیوی ما هیچ نیست، به دنیا میآییم و میمیریم و دیگر بار زنده نمیشویم»(مؤمنون/ ۳۷).
از حیات دنیا، هر چه بیشتر بهرهمند باشد و هر چه افزونتر از آن لذت ببرد، بلکه زندگى او بر مبناى «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیوهِ الدُّنْیا وَالْبقِیتُ الصلِحتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّک ثَوَاباً وَخَیرٌ أَمَلا؛ ثروت و پسران، زیور زندگى پست دنیا است و کارهاى ماندگارِ شایسته نزد پروردگارت از نظر پاداش بهتر و امیدبخشتر است»(کهف/۴۶).
تنظیم شده و به دنبال باقیات صالحات و زندگى سعادتمندانه اخروى خود مىباشد(میر خلیلی و محمدزاده: ۱۳۹۱، ۴۴).
بنابرین از نظر نگارنده، هدف قوانین در قرآن، در عین تأمین سعادت دنیا «لقاءالله» است و اصول و مبانى حرکتش و راه وصول به هدفش، همان است که انبیای الهى از سوى خالق و پروردگارش آورده اند و خط مشى او نیز به استناد همین رهآورد آسمانى است
۲-۴-۲-تحقق حاکمیت الهی
در قرآن، حقوق جزیی از پیکره دین است. دلیل این ارتباط تنگاتنگ آن است که زمینههای اجتماعی و عوامل گوناگونی که در جامعه بشری حاکمیت یک نظام حقوقی را اقتضا میکند، در قرآن کریم به عنوان فلسفه بعثت انبیا و فرستادن دین و کتابهای آسمانی از سوی خداوند تلقی شده است. گویا رسالت اصلی دین، تحقق بخشیدن به حاکمیت نظام حقوقی آن در جامعه میباشد، هرچند حاکمیت نظام حقوقی نیز مقدمهای برای تعالی بشر و سعادت اوست. چنانچه قرآن کریم هدف ارسال رسولان را چنین بیان مىفرماید: «کانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النَّاسِ فِیما اخْتَلَفُوا فِیه؛ مردم، ملّتى یگانه بودند و خدا، پیامبران را مژدهآور و هشدار دهنده بر انگیخت و با آنان کتاب خدا را، که به سوى حق دعوت مىکرد، فرو فرستاد تا میان مردم، درباره آنچه در موردش اختلاف داشتند، داورى کند»(بقره/ ۲۱۳).
“