این بیان قرآن نظیر همان خطاب الهی است که در یک مورد از قرآن با عنوان «هدیً للناس»(بقره/۱۸۵) یاد کرده و در جای دیگر با عبارت «هدیً للمتقین»(بقره/۲) تنها پرهیزگاران را از آن هدایت یافته و بهره مند می داند.(معرفت شناسی در قرآن،جوادی آملی،ص۲۱۷)
در کل دین چهار ابزار و وسیله برای شناختن به انسان نشان می دهد:
-
- راه حس؛ که این راه برای همگان باز است.
-
- راه عقل؛ خواص توان پیمودن آن را دارند.
-
- راه تهذیب و تزکیه؛ این راه برای عارفان گشاده است.
-
- راه کتاب منیر و راه وحی.(همان،ص ۲۱۵و۲۱۶)
در کتاب حیات حقیقی انسان در قرآن شکل بهره گیری انسان از ادراکات را به شکلی بیان می دارد که رابطه آن با سبک سازی زندگی دینی در حوزه رفتار را نمایان می سازد. در صفحه ۱۲۰ این کتاب آمده است: « حس انسان او را در یافتن حقایق حسی یاری می کند و با این خدمت بزرگ، زمینه تداوم زندگی را برای او فراهم می سازد. قوه خیال نیز که مخزن صورت هاست، چنان برکاتی به همراه دارد که اگر کوتاه زمانی از آدمی جدا شود، تاروپود زندگی او از هم می گسلد؛ چنان که حتی راه خانه خویش را فراموش می کند و از شناختن دوستان دیرین بلکه خانواده اش عاجز می شود و از عمل به وعده های خود بی آنکه پیمان شکن باشد، باز می ماند و …؛ زیرا این امور همگی در دفتر خیال، ثبت است و اگر این دفتر بسته شود، آدمی تا بدین حدّی که اشارت رفت، درمانده و ناتوان می گردد.
ثبت و ضبط معانی و مفاهیم نیز بر عهده وهم است و به روشنی می توان تصوّر کرد که اختلال در واهمه انسان، او را حتی از مفاهمه با کودکان، عاجز و ناتوان می سازد؛ چه رسد به گفتگو و تفهیم و تفهم با بزرگان.
قوه متخیله نیز، میان خیال و واهمه ، نقش آفرینی می کند، یعنی از یک سو، همسایه خیال (خزانه صور) و از سوی دیگر هم مرز با واهمه (خزانه معانی) است؛ و از این رو، با گرفتن صور جزئی از خیال و مفاهیم جزئی از واهمه، به یک فن آوری شگفت انگیز در س ناراحت اندیشه انسان دست می یابد و با ترکیب این صورت های جزئی به خلق پدیده های اعجاب آوری می پردازد که حصول آن در بیرون از تخیّل، امکان ندارد.
هرچه صورتگری و چهره پردازی از ماورای طبیعت، تجلی کرده و بر دست و زبان و قلم هنرمندان بشر جاری شده است، ریشه در همین متخیله با برکت انسان دارد و بخش عمده ای از نبوغ شاعران، چهره پردازان، مجسمه سازان، نویسندگان، داستان سرایان، نوازندگان و…، از نیروی تخیّلِ پروریده آنان سرچشمه می گیرد و انسان های عادی نیز با کمک این نیرو، ماورای طبیعت را تصور می کنند و با معیارهای حسّی و مادی، مثلا بهشت و دوزخ را به تصویر می کشند و از این راه، ایمان و باورهای اصولی خویش را تقویت می کنند.
این شئون چهارگانه ادراکی (حس،خیال،واهمه،متخیله)، اگر تحت فرماندهی پنجمین نیرو، یعنی عقل نظری درآید، چنین برکات و ثمراتِ بزرگی به بار خواهد آمد؛ اما اگر انسان، عقلِ امیر را از مسند فرماندهی به زیر آورد و شئون ادراکی خود را از تأدیب و تعدیل و راهنمایی عقل محروم سازد، چنان است که کابل فشار قوی برق را بدون حریم و پوشش، به درون خانه خود وارد کرده، در معرض تماس مستقیم با خویش قرار دهد.(حیات حقیقی انسان در قرآن،جوادی آملی،۱۳۹۰،ص۱۲۰)
اینگونه می شود که عده ای در محدوده ادراکات حسی می مانند و عده ای نیز از سایر ادراکات که همه آنها نعم الهی برای شناخت بهتر زندگی است استفاده می نمایند.
-
-
-
- نگرش:
-
-
آنگونه که گفتیم؛ سبک زندگی تنها به جلوه های عینی رفتار، مانند الگوی مصرف یا شیوه گذران اوقات فراغت محدود نیست، بلکه باورها و نگرش های افراد و گروه های اجتماعی را نیز در بر می گیرد. به علاوه، این باورها در سطوح رفتاری افراد نیز اثرگذار است و از راه ایجاد ارزش ها و هنجارهای اجتماعی می تواند در جهت گیری رفتاری افراد، که از آن با عناوینی چون سلیقه یا ترجیحات فردی و گروهی یاد می شود، تعیین کننده و مؤثر می باشد.
بین تعیین سطح ادراکات و نگرش های ما رابطه تعاملی وجود دارد. همانگونه که ادراکات ما نگرش ما را می سازند نگرش ما نیز سطح به کارگیری ادراکات ما برای تبیین، تفسیر و شناخت جهان پیرامون را مشخص و معین می نماید.
نگرش در تعریف روانشناسی امروز عبارت است از یک روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار نسبت به افراد، گروه ها و موضوع های اجتماعی یا قدری وسیع تر، هر گونه حادثه ای در محیط فرد.
مؤلفه های نگرش عبارتند از: افکار و عقائد، احساسات یا عواطف و تمایلات رفتاری. محققان در زمینه مؤلفه های نگرش نیز اتفاق نظر دارند و برای آن ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری در نظر می گیرند. مؤلفه های عاطفی به هیجان های منفی و مثبت یا مؤلفه های رفتاری به نحوه خاصی از کنش فرد و مؤلفه های شناختی، به فکر و تفسیر های خاص اشاره دارد.
با اندکی تأمل خواهیم یافت که بین ادراک،سلیقه،سبک زندگی و نگرش ارتباط معنا داری وجود خواهد داشت به گونه ای که ادراکات را باید ریشه نگرش ها و نگرش ها را ریشه سلیقه ها و سلایق شخصی را نیروی زیبایی شناسانه درون دانست که در انتخاب بین گزینه های متعدد زندگی نقش مهمی را ایفا می کنند. انتخاب این یا آن در زندگی همان سبک زندگی خواهد بود.
-
-
-
-
-
- رابطه نگرش ایمانی با رفتار
-
-
-
-
ایمان، مفهومی است که از اعتقاد و باور درونی حکایت دارد. ایمان در لغت به معنای تصدیق بوده و ابن منظور در لسان العرب آن را اینگونه تعریف نموده است: « الایمانُ مصدر آمَنَ یؤمنُ ایماناً، فهو مؤمنٌ. واتَّفَقَ اهلُ العلم من اللُّغویین و غیرهم أَنُّ الایمان معناه التصدیق»(محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱) در متون اسلامی، افزون برآن، به معنای باور قلبی و التزام عملی نیز آمده است. به عبارتی، ایمان دو رکن اساسی دارد:«التزام معرفتی و قلبی» و «ظهور عملی». امام صادق علیه اسلام در این باره می فرماید:«مَن أقَرَّ بدین الله فهو مسلمٌ و من عمل بما أمرالله فهو مؤمن» (هر کس به دین خدا اقرار کند، مسلمان است، و هر کس به آنچه خدا امر کرده است عمل کند، مؤمن است). (اصول کافی،ج۲ص۳۲)
بنابراین هر رفتار ناشی از یک یا چند نگرش است. رابطه نگرش_رفتار در قصص قرآنی نیز به خوبی قابل مشاهده است. نگرش ایمانی به طور مستقیم یا غیر مستقیم و از طریق حالات روان شناختی فرد بر رفتارش مؤثر واقع می شود.
تمام تکالیف رفتاری مثل نماز،روزه،صدقات،جهاد،امربه معروف و نهی از منکر که در دین آمده از نوع اول است. ماچون مؤمن هستیم، به آن تکالیف چنان که در متون دینی آمده عمل می کنیم. آنان که نگرش ایمانی ندارند، به این تکالیف دینی عمل نمی کنند. آنان که نگرش ایمانی متفاوت دارند،ممکن است این تکالیف را به گونه ای دیگر عمل می کنند.
گاهی نیز نگرش ایمانی ما نه به طور مستقیم بلکه از طریق حالات روان شناختی ما بر رفتار ما اثر می گذارد. بعضی از این حالات عبارتند از: آرامش روانی، عدم ترس و حزن، اعتماد برخداوند، دل بسته نبودن به زندگی دنیوی، امید داشتن به زندگی پس از مرگ و صبر در سختی ها به گونه ای که تحمل و کارآمدی آن ها چندین برابر می شود. سازوکار این تأثیر و تأثر را می توان به صورت زیر بیان کرد:
اگر تأثیر و تأثر نگرش ها را بر یک دیگر به نمایش بگذاریم، دایره های متحدالمرکزی خواهیم داشت که مرکزی ترین و کوچک ترین آن ها، از نگرش های اصلی و بیرونی آن ها از نگرش های فرعی تر تشکیل شده و دایره های بیرونی تحت تأثیر دایره های درونی هستند. اگر بخشی از این دایره های متحد المرکز را برش زده و به صورت یک نمودار مخروطی شکل به آن نگاه کنیم، نگرش اصلی ما در رأس این مخروط واقع است و آن عبارت است از، نگرش ایمانی نسبت به مبدأ و معاد و غیره (نگرش های رده ۱) ، در این صورت، تحت تأثیر آن نگرش ایمانی، هم از امکانات روان شناختی خاصی مثل توکل، امید، ایثار، و عدم حزن برخوردار خواهیم بود و هم به هدف زندگی نگرش خاصی خواهیم داشت(نگرش های رده ۲) و آن هدف و امکانات روان شناختی نیز به نوبه خود تعیین کننده نگرش های اعتقادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره خواهند بود.(نگرش های رده ۳) و با بهره گرفتن از همین نگرش هاست که به شغل، ازدواج، تحصیل، آزادی و غیره نگرش های خاص خود را پیدا می کنیم.(نگرش های رده ۴) و در نهایت به وضوح پیداست که رفتار های فردی و اجتماعی و اخلاقی و مناسبت های بین فردی و گروهی، همه و همه ، از نگرش های قبلی ناشی می شوند.(روانشناسی اجتماعی،جمعی از نویسندگان،ص۱۶۱) که جدول آن به صورت زیر است.
نگرش رده اول ایمان به خدا و معاد و .. امکانات روانشناختی فرد،هدف زندگی
نگرش رده دوم امکانات روانشناختی فرد،هدف زندگی نگرش های اقتصادی_سیاسی،
نگرش های اجتماعی فرهنکی،
نگرش های اعتقادی