بیت ششم :
من (عاشق) مشتاق آن لب معشوق هستم و اگر چقدر بر رویِ من، همچنان می رود دو رود (یعنی اشک جاری از دو چشمم). تشنه و جوی : مراعات نظیر و آرایه جمع/ لب و چهره : آرایه جمع و مراعات نظیر / دو جویم : کنایه از دو چشم که از آن اشک جاری می شود مانند رود/
بیت هفتم :
از دوری و هجران تو (ای معشوق) بی سنگ شدم، بله، زمانش فرارسیده است و اگر نرسیده سنگ به رویم بزن. سنگ : جناس تکرار/ فرقت : دوری /
وزن غزل :
این غزل بر وزن مفعولُ و مفاعیلُ فعولن و در بحر هزج مسدس اخرب مکفوف محذوف سروده شده است.
قافیه :
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از : (جویم، گویم، جویم، رویم، کویم، پویم، جویم، رویم).
ویژگی های سبکی غزل :
انوری در این غزل تراژدی (غم انگیز)، روی سخنش معشوق است، معشوقی که در دور دست است و هدف عاشق، پایان فراق و عنایت معشوق است. شاعر در بیت اول و دوم گویی سردرگم است امّا درد از اول بیت سوم آشکار می شود و ناله و شکایت مصرعهای دوم پیرو مصرعهای اول او اول، بیان می گردد و هر بیت را کامل می کند. ویژگی های سبک عراقی بصورت روان در شعر آمده و در آرایه های معنوی بدان پرداخته شده است.
۴-۲-۴۲٫
ای بنده روی تو خداوندان
دیوان زلف تو خردمندان
بازار جمال روی خوبت را
آراسته رسته رسته دلبندان
در هر پس در مجاوری داری
گریان و در انتظار دل خندان
چندین چکنی به وعده در بندم
ایام وفا نمی کند چندان
گویی مشتاب تا که وقت آید
گر خواهی و گرنه از بن دندان
از خوی بدت شکایتی دارم
کان نیست نشان نیک پیوندان
هجرت به جواب آن پدید آمد
گفت اینت غم انوری سر و سندان
درون مایه اصلی غزل :
درون مایه این غزل همه تحسین و تمجید معشوق سخن گفته است، و به او خبر می دهد که روی و زلف و زیبایی اش چقدر عاشق بیچاره دارد که حتّی خردمندان هم تاب نیاورده و دیوانه می شوند و عاشق میگوید تنها چیزی که به تو نمی آید، خلق و خوی تُند و بد توست. در این غزل با محتوای ساده، واژگان پیچیده ای استعمال شده که به طبع دارای صناعات ادبی و آرایه های درونی و بیرونی متفاوتی هستند.
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول :
منظور عاشق به معشوق است و می گوید : ای کسی که غلام و نوکر چهره تو (ای معشوق) مالکان و صاحبان و خواجه ها هستند، عاقلان مجنون گیسوی تو هستند. خداوندا : صاحب، مالک، خواجه، خاوند هم گفته می شود. / بنده روی تو : غلام چهره تو، اضافه تخصیصی / زلف تو : گیسوی تو، اضافه تخصیصی/ خردمندان : عاقلان، صاحبان عقل و خرد/
بیت دوم :
چهره زیبای نیکوی تو (ای معشوق)، جای دادو ستد بسیاری از عاشقان است که صف صف آرایش شدهاند. بازار: جای داد و ستد مکان خرید و فروش، پُر ازدکان و مغازه برای معامله اجناس/جمال : زیبایی/ رویخوبت : چهره نیکوی تو، اضافه توصیفی/دیوانه : مجنون، شیدا / دیوانه زلف تو : مجنون گیسویتو / خردمندان: عاقلان/آراسته : آرایش شده، زینت داده شده / رسته رسته : صف صف/دلبندان : کسانی که دلشان گرفتار شده، منظور عاشقان است/
بیت سوم :
پشت هر دری، (را باز کنی) روبرویش افرادی گریان و چشم انتظار معشوق هستند. مجاوری : روبرویی گریان : قید حالت/ دل خندان: معشوقها و زیبا رویان/
بیت چهارم :
این همه مدّت چه می کنی با قولی که به من دادی و اسیرت هستم (ای معشوق)، روزگار خیلی وفاداری نمیکند. چندین : چقدر / چکنی : چه کار می کنی/ در بندم : اسیر هستم / ایام : روزگارانقید زمان/ چندان و چندین : مراعات نظیر/ وعده : نوید دادن – قول – قرار – دعوت.
بیت پنجم :
به من می گویی که عجله نکن تا زمان آن برسد (زمان وصل)اگر طالب هستی و گرنه، هر چه میل و رغبت تو می خواهد. گویی : به من می گویی/ مشتاب ک عجله نکن، شتاب نکن/ وقت آید: زمانش گر خواهی: اگر می خواهی/ بن دندان: بیخ دندان، پای دندان، لثه، کنایه از فرمانبرداری واطاعت و میل و رغبت/
بیت ششم :
از اخلاق بد تو (ای معشوق) گله دارم، زیرا آن نشانه خوبی وصل تو نیست. خوی بد : اخلاق ناپسند، اضافه توصیفی /کان : مخفف که آن/ نشان، علامت نیک پیوندان : افراد نیکو، معشوقهای نیکو/
بیت هفتم:
در پاسخ به آن فراق و جدایی بوجود آمد گفت، این غم برای تو ای انوری، این سر و این افزار آهنی (که رویش بگذاری و به سرت بکوبند). هجرت : جدایی، فراق / جواب : پاسخ/ پدید آمد: بوجود آمد/اینت: این برای تو / غم انوری : اضافه تخصیصی / سر و سندان: آرایه جمع/سندان : افزار آهنی ضخیم که آهنگران قطعه آهن را بر روی آن می گذارند و با پُتک یا چکش می کوبند. قید حالت/
وزن غزل :
این غزل بر وزن مفعولُ مفاعلن مفاعیلن و در بحر هزج مثمن اخرب مقبوض سروده شده است.
قافیه :
در این غزل کلمات قافیه عبارتند از : (خداوندان، خردمندان، دلبندان، خندان ف چندان، دندان، پیوندان، سندان)
ویژگی سبکی غزل :
در این غزل شاعر در مقام عاشق به نظر می رسد اوایل غزل را به تمجید از معشوق پرداخته و اینگونه ادامه می یابد امّا زبان نرم عاشق از بیت چهارم شروع به گله و شکایت از بی وفایی معشوق می کند و هدف شاعر بیرون آمدن از بلا تکلیفی است. بسیاری کلمات از جمله قافیه ها در این غزل به علّت نوع بیانش تاثیر گرفته از دوره سبکی قرن ششم می باشد و دارای آرایه ادبی هستند و برای تفسیر بافت معنایی هم نیاز به داشتن علم کاربردی آن کلمه است که در ظاهر دور از معنی بکاررفته است.
۴-۲-۴۳٫
عاشقی چیست مبتلا بودن
با غم و محنت آشنا بودن
سپر خنجر بلا گشتن
هدف ناوک قضا بودن