000/0
093/413
961/906
1
961/906
روش تدریس
25/2
237
25/533
خطا
239
601/1734
كل
برای تعیین اثر مشارکت معلمان در گروه درس پژوهی بر میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش وکنترل ، تحلیل کواریانس اجرا شد،جدول (4-17) نشان می دهد که اثر روش تدریس برمیزان پیشرفت تحصیلی (05/0 P<، 000/0 P=،093/413=1، 237F ) می باشد، پس فرضیه صفر یعنی تساوی بین میانگین نمرات پیشرفت تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش و کنترل رد می شود و گفته می شود میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی که معلمان آنها در گروه درس پژوهی مشارکت داشته اند ، نسبت به دانش آموزانی که معلمان آنها در گروه درس پژوهی مشارکت نداشته اند بیشتر است.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
5-1-مقدمه
در این فصل محقق در پی جمع آوری و نتیجه گیری از پژوهش با توجه به فصول پیشین بوده و قصد دارد تا با دیدی کل نگر به بحث درباره یافته های تحقیق بپردازد. به همین منظور ابتدا به بحث و نتیجه گیری کلی درباره موضوع پرداخته و به ترتیب به تحلیل فرضیه های تحقیق و در ادامه به تحلیل فرضیه های فرعی می پردازد و نتایج تحقیق های همخوان با این تحقیق را ذکر نموده و سپس به بیان محدودیت ها و پیشنهادهای خود در مورد موضوع پرداخته است.
5-2-خلاصه نتایج
این پژوهش با بهره گیری از یافته ها و نظرات محققین در خصوص بررسی تأثیر آموزش مبتنی بردرس پژوهی بر پیشرفت تحصیلی درس ریاضیات دانش آموزان، روی 240 نفر از دانش آموزان سال سوم ابتدایی با عنوان «بررسی تأثیر آموزش مبتنی برپژوهی بر پیشرفت تحصیلی درس ریاضیات دانش آموزان سال سوم ابتدایی منطقه 5 شهر تهران» در سال تحصیلی 93-1392» انجام شد. جامعه آماری در این پژوهش شامل دانش آموزان مدارس ابتدایی دولتی منطقه 5 شهر تهران بوده و از نمونه گیری در دسترس استفاده شده است. ابزار پژوهشی شامل آزمون پیشرفت تحصیلی (دانشی، مهارتی و نگرشی) بود که روایی و پایایی هر یک از آن ها با نظر مدرسان و اساتید علوم تربیتی و سنجش و اندازه گیری و بر اساس آلفای کرونباخ به دست آمده و به صورت پیش آزمون و پس آزمون بر روی دو گروه دانش آموزان اجرا گردید. در تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و استنباطی، تحلیل کوواریانس به منظور بررسی تأثیر آموزش به روش درس پژوهی بر پیشرفت تحصیلی استفاده شد و در نهایت، به نتایج زیر منجر شد که ابتدا نتایج بیان شده و سپس به شرح و تحلیل هر کدام به صورت جداگانه پرداخته شده است.
5-3-تجزیه و تحلیل نتایج تحقیق
فرضيه فرعی شماره 1:
میزان دانش های کسب شده دانش آموزان دردرس ریاضی که معلمان آنها در گروه درس پژوهی مشارکت داشته اند نسبت به دانش آموزانی که معلمان آنها در گروه درس پژوهی مشارکت نداشته اند بیشتر است.
رجوع به فصل چهارم و جدول 4-11 و توجه به یافته های مندرج در آن جدول نشان می دهد که بین میزان دانش های کسب شده دانش آموزان دردرس ریاضیات که معلمان آن ها در گروه درس پژوهی مشارکت داشتند با دانش آموزانی معلمان آن ها در گروه درس پژوهی مشارکت نداشتند ، تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 P<،000/0 P=،296/180=1، 237F ) .
بنابراین فرضیه فرعی شماره 1 تأیید می شود، به این معنی که دانش آموزان گروه آزمایش از پیشرفت بهتری نسبت به دانش آموزان گروه گواه از نظر میزان دانش های کسب شده مذکور، برخوردارند. نتیجه این فرضیه فرعی با تحقیقات ، تیلور و همکاران ، (2001)، اسمیت و کریستی (2007)، بیکر، بندل ،جنسیو،اسمیت،و تلب (2007)، فرناندز (2010)؛ (تاکشی میاکاوا، کارل ونیسلو،2013) ؛ دادلی (2013) ، حبیب زاده (1389) به جهت افزایش دانش دانش آموزان در اثر درس پژوهی، همسو می باشد.
فرضیه فرعی2:
میزان نگرش های کسب شده دانش آموزاندردرس ریاضی که معلمان آنها در گروه درس پژوهی مشارکت داشته اند نسبت به دانش آموزانی که معلمان آنها در گروه درس پژوهی مشارکت نداشته اند بیشتر است.
همان گونه که یافته های مندرج در جدول 4-13، نشان می دهد بین میزان مهارت کسب شده دانش آموزان در درس ریاضیات که معلمان آن ها در گروه درس پژوهی مشارکت داشته اند با دانش آموزانی که معلمان آن ها در گروه درس پژوهی مشارکت نداشته اند تفاوت معنی دار وجود دارد(05/0 P<،000/0 P=،769/178 =1، 237 F).
بنابراین فرضیه فرعی شماره 2 تأیید می شود، به این معنی که دانش آموزان گروه آزمایش از پیشرفت بهتری نسبت به دانش آموزان گروه گواه از نظر میزان مهارت های کسب شده مذکور، برخوردارند. نتیجه این فرضیه فرعی با تحقیقات ، شریفی (1385)؛ حبیب زاده (1389)؛اسمیت (2008)؛ لوئیس ،پری ،و هارد(2005) ؛سرکارآرانی (1996)؛ اسمیت و کریستی (2007) همخوانی دارد.
در ابن باره سرکارآرانی معتقد است در درس پژوهی ، کیفیت اصلاحات فرایند آموزش و یادگیری مبتنی بر ارتباط متقابل بین معلم و دانش آموزان است .در اصل دانش آموزان همکار معلمان در بهبود این فرایند هستند، کلاس درس یک فرصت یادگیری برای معلمان است و دانش آموزان یک منبع یادگیری هستند که معلمان از طریق تعامل با آن ها مهارت ها و تجربیاتشان را اصلاح می کنند.این تعامل اجتماعی خود به خود موجب اهمیت قائل شدن دانش آموزانن برای معلم ،کلاس ، و درس ریاضیات می شود و نگرش آن ها را تقویت می کند.(سرکارآرانی ،نقل از حبیب زاده ،1389)
فرضیه فرعی3:
میزان مهارت های کسب شده دانش آموزاندردرس ریاضی که معلمان آنها در گروه درس پژوهی مشارکت داشته اند نسبت به دانش آموزانی که معلمان آنها در گروه درس پژوهی مشارکت نداشته اند بیشتر است.
رجوع به فصل چهارم و جدول 4-15 و توجه به یافته های مندرج در آن جدول نشان می دهد که (05/0 P<،000/0 P=،260/134=1، 237F ).، یعنی بین میزان نگرش های دانش آموزان در درس ریاضیات که به شیوه درس پژوهی آموزش می بینند با دانش آموزانی که به روش معمولی آموزش می بینند تفاوت معنی دار وجود دارد.
نتیجه این فرضیه فرعی ، اسمیت و کریستی (2007)؛ بیکر ، بندل ،جنسیو،اسمیت،و تلب(2007)؛دادلی (2013)،میاکاوا و ونیسلو(2013) همخوانی دارد.