مورد دیگری که از لحاظ روانشناسی میتواند مورد توجه قرار گیرد، نقش دوگانهی (مثبت و منفی) دختر خارکن در تعیین سرنوشت خانواده بهخصوص پدرش است که به نوعی با حالت دوگانهی مادر مثالی قابل توجیه است. در قصه، از سویی دختر با آوردن آجیل مشکلگشا سبب رهایی پدر از فقر میشود و از سویی دیگر با فراموشی یا بی اعتنایی به ادای نذر موجب زندانی شدن وی میگردد.
■ باورهای عامیانه و خرافی
در باورهای عامیانه، آجیل مشکلگشا را منتسب به حضرت علی(ع) میدانند و در این باره بیتی نیز بین عوام وجود دارد.
« اگر دست علی دست خدا نیست چرا دست دگر مشکلگشا نیست»
( حسنزاده، ۱۳۸۰: ۶۶).
در این قصه هم وجود مرد نورانی میتواند مؤید این باور باشد؛ کما اینکه در روایتهای قدیمیتر به جای آجیل مشکلگشا از نخودچی مشکلگشا نام برده شده که در آئین زرتشتی این نخودچی را متعلق به سروش غیبی و امشاسپندان میدانستند.
■ سایر عناصر
پای بندی به عهد و پیمان و نذر و نیاز حتی در شرایطی که مشکل انسان برطرف گردیده و اهمیت مشارکت و تعاون از دیگر مواردی ست که در قصه به چشم میخورد.
۳-۳- آخروس
* خلاصهی قصه
جوجه خروسی برای گرفتن انتقام خون پدر خود که توسط پادشاه پایمال شده، به راه میافتد در بین راه شیر، گرگ، روباه و دریا خشککن به او ملحق شده و در پائین تنهی او مینشینند. خروس به کمک اینها موفق میشود ضمن وارد کردن خساراتی به پادشاه با خالی کردن خزانهی او از پادشاه انتقام بگیرد.
■ عناصراساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
____________
¨ کنشهای اساطیری
- انتقام گرفتن
انتقام گرفتن از کنشهای اساطیری است که در حماسهها و اساطیر ملل مختلف دیده میشود. «خون و خونخواهی در حماسه و اساطیر نقش عمدهیی دارد؛ مثلا خون به زمین فرو نمیرود مگر آنکه انتقام او گرفته شود» (شمیسا«۲»، ۱۳۸۳: ۹۶ و۹۵) در این قصه هم خروس برای گرفتن انتقام خون پدر راهی مبارزه با پادشاه میشود، در واقع انتقام و خونخواهی عامل اصلی شروع قصه است.
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
- خروس
خروس از حیواناتی است که نقش اسطورهای و باستانی در میان مردم دارد.
در آیین زرتشتی و باورهای ایرانیان باستان، مرغی ایزدی و پیک سروش است. مردم را به سحرخیزی، کار و کوشش، درستی و راستی دعوت میکند، از کاهلی و سستی و از خواب بد بامدادی بر حذر میدارد. پردرش به معنی دوربیننده و تیزبین، در اوستا به عنوان صفت و لقب خروس آمده است. از آنرو که از ورود و قصد ارواح شریر و دیوان آگاه شده بانگ و خروش برمیآورد و چون بانگ برآورد بدی و آسیب از آفریدههای اهورامزدا دور شود (شریفی،۱۳۸۷: ۷۱۷).
منیژه عبدالهی نیز در فرهنگنامهی جانوران در ادب فارسی خروس را از آفریدگان اهورایی و دشمن دیوان و جادوان معرفی میکند. وی جایگاه این پرنده را در متون اسلامی، به ویژه قرآن خجسته و میمون میداند و حدیثی از پیامبر در مورد این پرنده بیان میکند، مبنی بر اینکه وجود خروس سپید در خانه عاملی برای دفع جادویی است (نقل به مضمون، عبدالهی، ۳۴۵:۱۳۸۱). خروس از آفریدگان اهورایی و دشمن دیوان و جادوان است. در فرهنگ ملل مختلف، باورهای قومی و اساطیری در مورد خروس وجود دارد.
در داستانهای ایرانی خروس نقش ویژهای داشته به طور مثال کیومرث به مادر سیامک سفارش میکند برای محافظت سیامک از شر دیوان خروس سفید در خانه نگه دارد. در اساطیر چین برای ترساندن شیاطین تصاویر خروس سفید را درون تابوتها نقاشی میکردند. در یونان باستان خروس پرندهی ساکن عالم اسفل و قربانی کردن آن برای خدای مرگ موهبتی بزرگ است. در نزد رومیان باستان، آلمان و لهستان خروس قادر به پیشبینی هوا است (همان، ۳۴۷و۳۵۶).
در این قصه، نیز شخصیت اصلی، جوجه خروسی است که به یاری دیگر حیوانات به مبارزه با پادشاهی ستمکار میرود. این مطلب که در پایین تنهی او، حیواناتی چون روباه، شیر، گرگ و دریاخشککن جای میگیرند نیز میتواند دلیل دیگر بر جنبهی اسطورهای خروس باشد.
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه بیان تمثیلی دارد، از اینرو در تحلیل اجتماعی آن با طبقات خاص اجتماعی روبهرو نیستیم. البته میتوان پادشاه و وزیرش را که به شکل انسان در این قصه حضور دارند، نمایندهی طبقهی حاکم و خروس و دیگر حیوانات را نمایندهی دیگر طبقات اعم از متوسط و فقیر به حساب آوریم، در واقع در این قصه با دو طبقهی مردم وحاکمان روبهرو هستیم.
شخصیتهای این قصه، چنانکه پیشتر هم گفته شد، تمثیلی هستند. خروس نمادی از انسانهایی که زیربار حرف زور نمیروند و با کمک دیگر انسانها انتقام خود را از طبقهی زورگو میگیرند. روباه به طورکلی نماد حیلهگری و مکاری است هرجند که در بندهش «روباه در گروه سگان قرار میگیرد و جزء سپاه اهورایی و آفرینشهای مزدایی قرار میگیرد و اصولا برای دشمنی با خفگدیو(دیو خفگیآور؟) آفریده شده است» (همان:۳۹۴)؛ اما در اغلب فرهنگها و ملل روباه رمز حیلهگری ومکاری است و از این رو باید از او ترسید.
چینیان عقیده داشتند که روباه نیرویی فوق طبیعی دارد، بنابراین موضوع افسانههای بسیار قرار میگرفت که بعضی از آنها، دارای قدمت بسیار است. این افسانهها، که در حدود سدهی نهم میلادی به ژاپن رسید، هم در هنر چینی و هم در هنر ژاپنی نمودار شده است. میگفتند روباه در سن ۵۰ سالگی میتواند خود را به صورت زنی و در سن ۱۰۰ سالگی به صورت دختری فریبنده یا جادوگری درآورد. از روباه به سبب حیلهگری و آزاررسانی میترسیدند و بنابراین برای آرامش او هدایایی تقدیم میکردند (هال،۱۳۸۷ :۵۱).
شیر معمولا نماد شجاعت و قدرتمندی است و در اغلب فرهنگها به عنوان سلطان جنگل شناخته میشود. جایگاه شیر در تفکرات زرتشتی قابل توجه است، «در تفکرات و دستهبندیهای زرتشتی شیر در صف مخالف خیر قرار میگیرد و به لقب دزد خوانده میشود» (عبدالهی،۱۳۸۱: ۵۴۷)؛ اما به طور کلی در هنر و فرهنگ بسیاری از ملتها شیر «سمبل آتش، پارسایی، پیروزی، دلاوری، روح زندگی، شجاعت، عقل، قدرت و…. است» (یاحقی،۱۳۸۶: ۵۳۳).
گرگ، حیوانی منفور و نماد درندهخویی و بیرحمی است. « در اوستا در میان دزدان و تبهکاران قرار میگیرد و در بندهش از آفریدههای اهریمن محسوب میشود» (عبدالهی،۱۳۸۱: ۹۰۹ و ۹۱۱)، علاوه بر آن گرگ « در تمثیلات غربی نشان پرخوری، خشم و تجسم دو گناه از هفت گناه بزرگ است»(هال،۱۳۸۷: ۹۰).
حیوان دیگری که در قصه نامبرده میشود و در اولین مرتبهی گرفتاری خروس به کمکش میشتابد، دریا خشک کن است که متاسفانه دربارهی این حیوان در هیچیک از فرهنگها نامی برده نشده است. روابط بین این شخصیتها در قصه، روابطی بر پایهی همکاری و تعاون است. همه برای رسیدن خروس به هدفش با وی یاری میکنند و در نهایت نیز موفق میشوند.
¨ آداب و رسوم
________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
در این قصه، هرچند ابتدا حرکت و مبارزهی خروس به دلیل انتقام خواهی است؛ اما در ادامه پادشاه که از کارهای خروس خسته شده، تصمیم میگیرد دیهی پدر خروس را به او بپردازد. به همین دلیل به او پیشنهاد میکند، وارد خزانه شود و هر اندازه که پول خون پدرش میشود، بردارد. البته با این تصور که خروس جز یک سکه نمیتواند بردارد، خروس هم وارد خزانه شده و همهی پولها را در بدن خود جای میدهد به این طریق، بار دیگر شاهد اهمیت ثروت در جامعه هستیم.
■ عناصر روانشناسی
اگر خروس را نمادی از انسانهایی بگیریم که به مبارزه با ظلم برمیخیزند، میتوان با اندکی تسامح وجود حیوانات همراه با خروس را نیز نیروها و صفاتی دانست که در وجود هر انسانی وجود دارد و در موقع لزوم به کمک انسان میشتابد. از لحاظ روانشناسی حیوانات و موجودات پیرامون ، بخشی از نیروهای یاریگر درون ادمی هستند. یونگ بر این باور است که این موجودات نماد تواناییها و نیروهای درون فرد است که در موقع لزوم از زرفای ناخودآگاه فرد بیرون میآید و به کمک وی میشتابد؛ مانند سیندرلا، زن پدر سیندرلا از او خواست مقدار زیادی نخود و لوبیا را از هم جدا کند. سیندرلا با بردباری شروع به جداسازی کرد که ناگهان تعدادی قمری یا مورچه به کمک وی شتافتند.« این موجودات نماد کششهای یاریدهندهیی هستند که از ژرفای ناخودآگاه میآیند و به نوعی ما را راهبری میکنند»( یونگ،۱۳۷۸: ۲۶۸).
پس وجود حیواناتی با ویژگیهای خاص در این قصه میتوان اینگونه توجیه کرد که این حیوانات در واقع سمبلی از خود انسان هستند. انسانی که جامع همهی صفات است هم صفات اهورایی مثل مبارزهجویی، شجاعت و قدرت و هم صفات اهریمنی چون مکر و درندهخویی که البته همهی این صفات در وجود انسان کامل برای حیاتی سالم قرار گرفته است. آدمی با نیروی عدالتخواهی و با صفاتی چون شجاعت و مکر و درندهخویی میتواند بر ظلم و ستم موجود مقابله کند و آن را شکست دهد.
■ باورهای عامیانه وخرافی
در باوهای عامیانه، پرندگان و ماکیان جایگاه ویژهای دارند، خروس یکی از پرندگان راه یافته در باور عوام است.
در باور عامه خروس سفید را نباید کشت، نقش اسطورهای خروس موجب شده که باورهایی پیرامون آن در میان عامهی مردم شکل بگیرد از جمله اینکه چون فرشته است، در هر خانه که باشد شیطان در آن خانه راه ندارد و در عوض خروس چون بیوقت بخواند خبر از حادثهی ناگواری دهد و باید یا سرش را برید و یا آن را بخشید، اگرنه صاحبش خواهد مرد (شریفی،۱۳۸۷: ۵۸۰).
■ سایر عناصر
_______
۳-۴- آخرین سفر حج
* خلاصهی قصه
روزی روباه تصمیم میگیرد برای سبک کردن بار گناهانش به حج برود. در بین راه گرگ، شیر، شغال و پلنگ نیز با او همراه میشوند. پس از طی مسافتی گرسنگی به آنها فشار میآورد و با مکر روباه یکی یکی حیوانات یکدیگر را میخورند تا آنجا که فقط روباه و شیر میمانند. روباه سعی دارد با نقشه و فریب شیر را نیز بخورد؛ ولی در نهایت شیر موفق به فرار از دست روباه میشود و جان سالم به در میبرد.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
__________
¨ کنشهای اساطیری
__________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
______________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در این قصه هم مانند قصهی قبل، با بیانی تمثیلی روبهرو هستیم؛ اما در اینجا دیگر خبری از پادشاه ظالم و ستمگر نیست، بلکه وصف گروهی از حیوانات است که از لحاظ صفات و ویژگیها همه در گروه درندگان قرار میگیرند. درمورد روباه، شیر و گرگ به قصهی۳ رجوع شود؛ اما شغال، حیوانی میان گرگ و روباه است در بندهش «شغال جزء گرگ سردگان محسوب شده و از حیوانات درنده به شمار میرود ولی در سلسله مراتب آنها از همه پایینتر قرار گرفته و با صفت «کم بیم» توصیف شده است» (عبدالهی،۱۳۸۱: ۵۴۲). پلنگ نمادی از درندهخویی و شجاعت است، «در کتاب بندهش، یک بار از پلنگ گفتگو شده و آن را در دستهی گرگها و جزء درندگان کوه زی به شماره آوردهاند (همان، ۱۳۸۱: ۲۱۵).
بررسی محتوایی قصههای کتاب «فرهنگ افسانه های مردم ایران» (جلداول)- فایل ۴