محیط صادرات
بازارمحوری صادرات
هماهنگی
وابستگی
شایستگی صادراتی
۲-۲ مدل بازارمحوری صادرات(حسینی، ۱۳۸۸)
۲-۲-۲-۱۴ هماهنگی صادراتی:
هماهنگی استراتژیک که به آن همخوانی، همسویی یا همراستایی نیز گفته می شود، جایگاه کلیدی در مطالعات سازمانی و مدیریت استراتژیک دارد زیرا یک روش مناسب برای کسب و خلق ارزش در بازار و بالا بردن عملکرد سازمان، تعامل و هماهنگی بین عناصر و اجزای سازمان و محیط میباشد. هماهنگی عامل و منبع ارزش اقتصادی برای شرکتها بوده و باید در این راستا حرکت نمایند.
هماهنگی به معنی همسویی، سازگاری و تناسب با جهتی خاص است به عبارت دیگر تطابق داشتن یک کیفیت با کیفیت دیگر و در جهت خاص که به هدف مشترک میانجامد. هماهنگی می تواند هم در سطح عملیاتی و هم در سطح استراتژیک و هم بین این دو سطح برقرار شود. منظور از هماهنگی در سطح استراتژیک، همخوانی و انطباق استراتژی های سطوح پائینتر سازمان و استراتژی های کارکردی، با استراتژی کلان سازمان میباشد. این هماهنگی جنبه های متفاوت دیگری را نیز در بر میگیرد که اصطلاحاً هماهنگی درونی و بیرونی گفته می شود. هر یک از سیستمهای موجود در سطوح استراتژی سازمان هم باید با زیر سیستمهای خودش(هماهنگی درونی) و هم باید با سطوح بالا دست و سیستمهای همتراز خودش(هماهنگی بیرونی) هماهنگ باشد تا موضوع مدیریت تجلی پیدا کند و باعث ایجاد همافزایی جهت رسیدن به هدفهای سازمان شود(اسماعیل پور، ۱۳۸۲).
امروزه هماهنگی یکی از چالشهای اساسی شرکتهای بین المللی و واحدهای وظیفه ای آنها بویژه واحد بازاریابی بینالملل و صادرات میباشد. پیش فرض نهفته در طرح موضوع اهمیت و ضرورت هماهنگی، آن است که هماهنگی موجب وحدتگرایی و همافزایی می شود. تخصصگرایی، مساله تکثرگرایی را در پی خواهد داشت که خود می تواند به تضاد و کاهش بهرهوری سازمان منجر شود. بنابراین در کنار تقسیم کارها و تخصصگرایی، باید هماهنگی موضوعات با یکدیگر هم حفظ شود. این هماهنگی را باید بتوان هم در داخل یک سیستم و هم در سطح ارتباط آن با سایر سیستمها و کل سازمان برقرار کرد. مساله هماهنگی زمانی نمود بیشتری مییابد که به ضرورت آن در سطح عملی و سطح نظری(که خود دارای سلسله مراتب ویژهای است) توجه شود. برای روشن شدن موضوع، چنانچه ” صادرات و بازاریابی بینالملل” را به عنوان یکی از حوزه های کارکردی سازمان در نظر بگیریم، در شکل ۲-۳ انواع هماهنگیها و نیز انواع روابط موجود بین سیستم بازاریابی بینالملل با سایر سیستمها نشان داده شده است که هر رابطه یک چالش اساسی در این حوزه میباشد.
زیرسیستم آمیخته بازاریابی
استراتژی سیستم مالی
زیرسیستم ورود به بازار
استراتژی سازمان
رابطه ۴:
هماهنگی افقی درونی
استراتژی بازاریابی بین الملل
استراتژی سیستم
رابطه ۲:
هماهنگی افقی بیرونی
رابطه ۱:
هماهنگی عمودی بیرونی
زیرسیستم
سیستم
سازمان
زیرسیستم انتخاب بازار هدف
رابطه ۳:
هماهنگی عمودی درونی
۲-۳ سطوح هماهنگی در مدیریت استراتژیک بازاریابی بینالملل(اسماعیل پور، ۱۳۸۲).
با توجه به شکل جهت رفع چالشهای اساسی هماهنگی استراتژیک بازاریابی بینالملل بایستی میان رابطه یک(رابطه میان استراتژی بازاریابی بینالملل و استراتژی سازمان برای ایجاد هماهنگی عمودی بیرونی)، رابطه دو(رابطه میان استراتژی بازاریابی بینالملل و استراتژی سایر واحدها یا کارکردهای سازمانی برای ایجاد هماهنگی افقی بیرونی)، رابطه سه(رابطه میان استراتژی بازاریابی بینالملل و زیر سیستمها یا کارکردهای آن، برای ایجاد هماهنگی عمودی درونی) و رابطه چهار(میان استراتژی های زیر سیستمها یا کارکردهای بازاریابی بینالملل با یکدیگر برای ایجاد هماهنگی افقی درونی) هماهنگی ایجاد شود.
برقراری هماهنگی همواره از چالشها و نگرانیهای اساسی مدیران سازمانها و به طور خاص مدیران صادرات و بازاریابی بینالملل بوده است. پرسش اساسی این است که مدیران چگونه میتوانند بین شرایط محیط بازارهای هدف صادراتی و قابلیت های درونی سازمان هماهنگی به وجود آورند تا عملکرد صادراتی آنها بهبود یابد؟ چگونه به گزینه هایی برای هماهنگی استراتژیک میرسند؟ در واقع متدولوژیها و الگوهای هماهنگی چه میتوانند باشند؟ صاحبنظران مدیریت استراتژیک و بازاریابی بینالملل در پاسخ به سؤالات فوق سه الگوی کلی در هماهنگی استراتژیک را قابل تفکیک میدانند که سازمانها برای رسیدن به هماهنگی از آن استفاده می کنند:
-
- الگوهای عقلایی(بخردانه) که به آنها الگوهای اقتضایی نیز گفته می شود.
-
- الگوهای طبیعی(واقعی) که به آنها الگوهای فرایندی نیز گفته می شود.
-
- الگوی ترکیبی(همه جانبه) که مبتنی بر تئوری نقاط مرجع استراتژیک سازمان میباشد.
براساس الگوی عقلایی(بخردانه)، استراتژی بر مبنای فرآیندهای رسمی و تصمیم گیری عقلایی تدوین می شود، (یا دست کم باید بدین گونه تدوین شود). الگوهای عقلایی رابطه یک طرفه و از بالا به پایین و یا سلسله مراتبی استراتژی سازمان و استراتژی بازاریابی بینالملل را نشان می دهند و بر این باور بنا شده است که استراتژی سازمان و کسب وکار تعیینکننده استراتژی بازاریابی بینالملل میباشد. این نوع هماهنگی منبعث از مکتب میشیگان بوده که معتقد است سیستمهای وظیفه ای باید به گونه ای طراحی شوند که با استراتژی سازمان همگون و هماهنگ باشد. از ویژگیهای این الگو میتوان به زنجیرهایبودن و در نظرگرفتن همه عوامل با تساوی احتمال اشاره کرد(اسماعیل پور، ۱۳۸۲). بدین ترتیب استراتژی بازاریابی بینالملل و زیرسیستمهای آن مستقیماً بر اساس استراتژی سازمان تدوین و هماهنگ میگردند. این الگوها فقط در صورتی قابل طراحی و اجرا هستند که استراتژی سازمان به صورت آماده، از قبل تهیه شده باشد. البته در این صورت هرگونه اشتباه و انحراف در فرایند تدوین استراتژی سازمان، عیناً به استراتژی بازاریابی بینالملل و صادرات نیز سرایت می کند. شکل ۲-۴ الگوی هماهنگی عقلایی در استراتژی بازاریابی بینالملل را نشان میدهد.
استراتژی بازاریابی بینالملل
استراتژی سازمان
۲-۴ الگوی هماهنگی عقلایی در سطح مدیریت استراتژیک بازاریابی بینالملل(اسماعیل پور، ۱۳۸۲).
برای اینکه استراتژیها دقیقتر شوند و به واقعیت نزدیکتر باشند یا به اصطلاح عملیتر شوند، صاحبنظران عوامل دیگری به غیر از استراتژی های سطوح بالاتر را به الگوهای عقلایی اضافه نموده اند. به این عوامل اضافه شده، “عوامل موقعیتی یا نهادی” گفته می شود. لذا در پاسخ به چالش هماهنگی عقلایی(هماهنگی عمودی)، الگوهای دیگری با عنوان الگوهای طبیعی(فزاینده، دایرهای) مطرح شدند. الگوهای طبیعی ناشی از مکتب هاروارد بوده که معتقد است که دو دسته عوامل بر سیستمهای وظیفه ای در سازمانها تاثیر میگذارند. یک دسته عوامل موقعیتیاند که از آن جمله میتوان به استراتژی سازمان اشاره کرد، که از این جنبه مشابه مکتب میشیگان است و یک دسته عوامل نهادیاند که از آن جمله میتوان براساس مدل دفت به سایر ابعاد مهم سازمانی نظیر ساختار سازمانی، تکنولوژی، فرهنگ سازمانی و … اشاره کرد. به نوعی در این مکتب هم به هماهنگی عمودی و هم به هماهنگی افقی توجه می شود. شکل ۲-۵ الگوی هماهنگی طبیعی در سطح استراتژی بازاریابی بینالملل را نشان میدهد.
استراتژی سازمان
استراتژی بازاریابی بینالملل
عوامل موقعیتی یا نهادی
۲-۵ الگوی هماهنگی طبیعی در سطح مدیریت استراتژیک بازاریابی بینالملل(اسماعیل پور، ۱۳۸۲).
تعدد متغیرها و لزوم وجود داده های زیادی باعث گردیده که این الگوها هم زمانبر باشند و هم هزینهزا. بنابراین گرچه الگوهای طبیعی نسبت به الگوهای عقلایی واقعیتر بوده و از دقت بالاتری برخوردار میباشد اما در ایجاد یک هماهنگی همهجانبه که مبنای همافزایی و بهبود عملکرد سازمانی است، ناتوان میباشند؛ از این رو محققین تلاش نمودند با بهره گیری از مدلهای ترکیبی(مانند تئوری نقاط مرجع استراتژیک)، مدلهای هماهنگی همه جانبهای را ارائه نمایند. به طوری که ضمن در نظر گرفتن عوامل تاثیرگذار براساس مکتب هاروارد و مدل دفت، به تعامل بین عناصر مدل نیز توجه کرده و استراتژی بازاریابی بینالملل را در تعامل با سایر استراتژی های سازمانی دانسته و فقط آن را تاثیرپذیر نمیداند. نگرش نقاط مرجع استراتژیک به طراحان استراتژی این امکان را میدهد که ضمن بهرهمندی از مزایای هر دو الگوی عقلایی و طبیعی، با ملاک قراردادن معیارهای محوری، اولویتهای کلی سیستم را تعیین کرده و در استراتژی بگنجانند، به طوری که کلیه گروه های ذینفع مطابق مبانی و اصول مورد نظر، هدایت و مدیریت شوند. در شکل ۲-۶ الگوی هماهنگی یکپارچهی نقاط مرجع استراتژیک در سطح استراتژی بازاریابی بینالملل نشان داده شده است(اسماعیل پور، ۱۳۸۲).
نقاط مرجع استراتژیک
استراتژی بازاریابی بینالملل
استراتژی سازمان
عوامل موقعیتی یا نهادی
۲-۶ الگوی هماهنگی یکپارچه نقاط مرجع استراتژیک در سطح مدیریت استراتژیک بازاریابی بینالملل(اسماعیل پور، ۱۳۸۲).
۲-۲-۳ شدت رقابت