روششناسی
عقلگرایی فراگیر مبتنی بر ارزش
تحلیل هزینه - فایده
تمایزگذاری
بر مبنای حدود و ارزشها
بر مبنای اجتماعی بودن
زبان
واژگان و مفاهیم از پیش تعیین شده
اصول عقلانی و اجتماعی
محدود عمل
فراگیر حتی در حوزه خصوصی
گزینش تجربی مواضع مناسب، روابط بین فردی
هدف
سعادت انسانها
مصالح فردی و جمعی
روش عمل
اقدام در سطح جامعه به عنوان یک کل
آزمون و خطا و تجربه مداوم
راه درونی کردن
گردن نهادن به حدود و اوامر
عقل و محاسبه
ابزار اجرا
تبلیغ و هدایت و در صورت لوزم اجبار
تبلیغات و قوانین
جدول ۳-۱ مقایسه سرمشقهای سیاستگذاری فرهنگی
سرمشق واقعگرا، رضایت همه افراد را هدف میگیرد و تحلیل هزینه-فایده و آزمون و خطا و تجربه مداوم را به عنوان روش برمیگزیند. همچنین این رویکرد، معطوف به مسئله است. سیاستگذاری فرهنگی معطوف به مسئله، آن نوع سیاستگذاری است که با قصد پاسخگویی به بحران، مشکل یا نقیصهای مطرح میشود. در چنین حالتی شرط اساسی، مشاهده و تجزیه و تحلیل حتیالامکان عینی مشکل یا معضل اجتماعی است.
سیاستگذاری معطوف به مسائل و مشکلات عینی، راهی برای جلوگیری از ابهام در سیاستگذاری فرهنگی است. چرا که اساسا مسائل فرهنگی میتوانند ذهنی و ناملموس باشند چرا که هم ارزیابی عینی و دقیق از منابع فرهنگی امکان پذیر نیست و هم نیازها و مسائل مناقشه برانگیز خواهند بود. در این سرمشق، سیاستگذاری با آرمانها و اهداف کلی آغاز نمیشود، بلکه در ابتدا بیان عینی یک مسئلهی اجتماعی میآید. در سیاستگذاری معطوف به مسئله، از تحلیل و علتیابی یک مشکل عینی شروع میکنند و سپس به اتخاذ سیاستهای برای حل آن اقدام میکنند. حسن این روش این است که اولا، سیاستگذار دچار پراکندگی فکر و ابهام نمیشود، ثانیا از اختلاط اهداف و سیاستها پرهیز میکند، ثالثا محدودهی متغیرهایی را که باید دست کاری شوند مشخص میکند و رابعا به انطباق سیاستها با اهداف با سهولت بیشتری دست مییابد.
از سوی دیگر در مشق واقعگرایی، توسعهگرایی جای مهمی به خود اختصاص میدهد. به این ترتیب که حکومت خود را مسئول توسعه اقتصادی و اجتماعی میداند و میکوشد با تکیه بر منبع مصلحتاندیشی متخصصان امور و تبلیغات مناسب با توسعه کشور، فرهنگ توسعه را در مردم نهادینه کند و آنها را نهایتا بر اساس پیشرو بودن، عقلانی بودن و در مسیر توسعه بودن از یکدیگر متمایز کند.
برای ربط دادن تعریف انسانشناختی فرهنگ و مفهومی از فرهنگ که در سیاستگذاری فرهنگی به کار میرود، مفید است که تمایزی میان فرهنگ به عنوان بخشی از جامعه و فرهنگ به عنوان جنبهای از توسعه قائل شویم. فرهنگ به عنوان بخشی از جامعه روی فرهنگ به عنوان جنبهای از توسعه تاثیر میگذارد، در ابعاد مختلفش مثلا توسعهی دانش، اشکال مختلف بیان مثل هنرها، ادبیات، اخلاق و ارزشهای سیاسی و همچنین ارتباطات چهره به چهره و رسانه ها. همچنین واضح است که طبیعت یک سیستم فرهنگی و فرآیندهای توسعه همچنین روی طبیعت و درک فرهنگ به عنوان بخشی از جامعه تاثیرگذار است (کلبرگ؛ ۵۶).
۳-۵-۱- دو سرمشق موجود در سیاستگذاری فرهنگی در ایران
غلامرضاکاشی دو سرمشق را از بدو پیروزی انقلاب اسلامی بر سیاستگذاری فرهنگی در ایران حاکم میداند: سرمشق شریعتمدارانه و سرمشق توسعهگرا (غلامرضاکاشی).
سرمشق شریعتمدارانه بر موازین شرعی یا اصول اخلاقی متکی بر شریعت اسلامی استوار است و از سرمشقهای بنیادینی میباشد که از بدو پیروزی انقلاب در دستور کار مسئولان فرهنگی کشور قرار گرفته و در زمره اهداف اصلی جمهوری اسلام ایران بوده است. مبانی نظری آن شامل شرع مقدس و حدود لامتغیر و بلاشرطی است که در هر زمان و مکان لازمالاجراست، منبع این سرمشق شارع مقدس دینی است و مرجع تشخیص و تفسیر منابع آن نیز، فقها به عنوان کارشناسان صالح میباشند. در این سرمشق، حوزهی باورها و رفتارهای مردم را میتوان در دو گروه عمده متمایز کرد: باورها و رفتارهای موافق با موازین شریعت، باورها و موازین معارض با موازین شریعت. زبان گفتگو در سرمشق یاد شده، انباشته از واژگان و مفاهیم دینی و حامل هالهای از تقدس است. هدف، جلب رضایت خداوند و تامین سعادت دنیوی و اخروی انسان است. برحسب این سرمشق، اجرای حدود الهی به معنای فراهم آوردن زمینه عبادت خداوند و گسترش آن است و امکان بروز گناه در جامعه مسلمانان را به حداقل میرساند. این راهی است که رضای خداوند را بر دارد و نیز سعادت مردم را ممکن میسازد. ابزار پیشبرد سرمشق بیان شده، تبلیغ، نصیحت، ذکر و یادآوری، ترساندن از عواقب گناه و غیره است.