هرقبیله از روی لباس-لهجه و آداب و رسوم آن مشخص می شود.
بااین حال همه از قوانین عمومی واحدی بنام پختون والی یا شیوه پتانها پیروی می کنند.
در خصوص مذهب می توان گفت اساس تشکیل پاکستان اسلام است از این روادیان دیگر نقش چشمگیری در اوضاع سیاسی این کشور ندارند.قانون اساسی جدید پاکستان(۱۹۷۳)این کشور را جمهوری اسلامی معرفی می کند.در پاکستان فرقه ها و گروهای مختلف مسلمان زندگی می کنند شورش ها و درگیری های خشونت باری در طول تاریخ پاکستان میان این گروه های مختلف اتفاق افتاده است.
که در سال ۱۹۵۳ شدت این درگیرها به اعلام حکومت نظامی منجر شد.در آوریل۱۹۸۴حکومت ضیاءالحق استفاده پیروانی غلام احمد یا فرقه احمدیه از تعابیر و اصطلاحات اسلامی و تبلیغ مفاهیم ایشان را ممنوع کرد.بی نظیر بوتو سیاست های مسالمت آمیزتری در قبال این فرقه اتخاذ نمود و اعلام کرد می توانند در انتخابات نوامبر ۱۹۸۸ شرکت نمایند. ودرکل می توان بیان نمود که نژاد برتردر پاکستان هند و آریایی است گروه های قومی و نژادی مختلف به لحاظ داشتن دین مشترک اسلام در این منطقه گرد آمده و کشور پاکستان را تاسبیس نمودند.
اگرچه سعی حکومت پاکستان بر این بوده است که از اسلام به عنوان
عامل گروهای و فرقه های مختلف مذهبی استفاده شود.ولی تاریخ این کشور بادرگیرهای قومی و مذهبی پیوند خورده است.از ابتدای جدایی پاکستان از هند درگیرهای شدیدی میان هندوها و مسلمانان اتفاق افتادکه هزاران کشته و آواره برجای گذاشت و بسیاری از مسلمانان به پاکستان و هندوها پنا بردندپس از آن نیز در داخل پاکستان درگیرهای زیادی میان گروهای مختلف اسلامی به وقوع پیوست.درپاره ای موارد کشورهای خارجی نیز از فرقه خاص پشتیبانی و حمایت می کنند و به این درگیرها دامن می زنند.
اسلام دین رسمی است و ۹۸درصد پیرو این دین هستند اکثریت مسلمانان پاکستان سنی حنفی مذهب و گروهی نیز شافعی مسلک می باشند اقلیت قابل توجهی که حدود ۵/۲تا۲درصد جمعیت پاکستان تخمین زده می شوند-شیعه هستند.سایر گروهای مسلمان این کشور عبارت است از: سادات-مغولها-پتانها-خواجه ها-اسماعیلی مذهبان-پیروفرقه نزاری آقایان –بهایی ها احمدی یا قادیانی ها-مسلمانان پاکستان قادیانی ها را مسلمان نمی دانند-زیرا به نبوت پیامبر اسلام(ص)معتقد نیستند.قادیانی ها در جنوب غربی لاهور می باشند.[۹۸] تنوع موجود در پاکستان خود یکی از منابع اصلی تنش و بحران در این کشور و حتی شکل گیری افراط گرایی در منطقه بوده است.
۴-۳-۳ - افراط گرایی و تروریسم
تروریسم اصلی ترین بهانه آمریکا برای حمله به افغانستان و در ادامه بقای نظامی این کشور در خاک افغانستان بود.امروز نیز هرجا تیری شلیک می شود رسانه های آمریکایی آن را در قالب نبرد علیه تروریسم تعریف می کنند. اما ریشه اصلی جریان تروریستی در افغانستان را باید در ایالت وزیرستان پاکستان و مدارس سلفی این منطقه جستجو نمود. نفوذ عوامل القاعده در جنبش های قومی بلوچ می تواند به تبانی گروه های تروریستی جنایی سازمان یافته،احزاب ناسیونالیسم افراطی،بنیادگرایی دینی و غیره بی انجامد(پیشگاه هادیان،۵).پاکستان از دیر باز از تروریسم به عنوان ابزاری کارا در سیاست خارجی خود بهره برده است.اما در مقطع کنونی،محوریت تروریسم در سیاست بین الملل از یک سو و ازدست رفتن کنترل دولت پاکستان بر نیروهای تروریستی از دیگر سو،این ابزار را به چالش اساسی برای این کشور تبدیل کرده است.این چالش در وضعیت فعلی در روابط پاکستان با هند،ایالات متحده،افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی ظهور و بروز پیدا کرده است(توحیدی۷:۱۳۸۵).
مدارس مذهبی تندرو این کشور نقش مهمی در پرورش تفکرات رادیکال داشته و دارند و ریشه طالبان راباید در این مدارس جستجو کرد.
ازطرفی مهم ترین گروه ها شامل گروه تروریستی فرقه ای مانن سپاه صحابه،لشکر جهنگوی،گروه های تروریستی ضد هندی مانند لشکر طیبه،جیش محمد،حرکت المجاهدین،حرکت الجهاد الاسلامی پاکستان تحریک طالبان پاکستان،تحریک نفاذ شریعت محمدی،جنبش طالبان افغانستان به رهبری ملا محمد عمر،القاعده و سایر تروریست های غیر آسیایی همراه آن در نواحی قبیله ای خود مختار پاکستان و ایالت سرشمال غربی مخفی شده اند،می شوند. نام گروهای تروریستی و تعداد آنها و آغاز به کار آنها عبارتند از :
۱- سپاه صحابه در۶ سپتامبر ۱۹۸۵ توسط حق نواز جهنگوی در شهر جهنگ از توابع ایالت پنجاب بنیانگذاری شد با اهداف حفظ و پاسداری از حرمت صحابه-مقابله با نفوذ ایران در پاکستان و جلوگیری از رشد تشییع سیاسی-سپاه صحابه را تشکیل داد.
۲- لشکر جهنگوی در سال ۱۹۹۶ به انشعاب از سپاه صحابه تاسیس شد با هدف پیگیری آرمان های مولوی حق نواز جهنگوی تشکیل شد.لشکر جهنگوی به رهبری اکرم لاهوری تلاش می کرد با بهره گرفتن از رویکرد های خشونت بار-دولت پاکستان را به تبعیت از تفسیرهای خود از مذهب سنی وادار سازد.
۳- لشکر طیبه(جماعت الدعوه)این گروه دارای دو نوع عملکرد اجتماعی-نظامی دارد.شکل گیری این گروه به فعالیت های فکری –فرهنگی مرکز الدعوه و الارشاد برمی گردد این مرکز را سه دانشور اسلامی به نام های حافظ محمد سعید-ظفر اقبال و عبدالله عزام در سال ۱۹۸۸پایه گذاری کردند. مبانی فکری و اعتقادی لشکر طیبه الدعوه اهل حدیث و سلفی است.
۴-جیش محمد-این گروه در ۳۱ژانویه ۲۰۰۰توسط تعدادی از اعضای ناراضی حرکه الجهاد الاسلامی به رهبری مولانا مسعود در کراچی به وجود آمده گفته می شود این گروه از طریق مدارس مذهبی کراچی به ویژه مدرسه نبیوری –ارتباطی نزدیک با القاعده برقرار کرده است.این گروه معتقد به استقلال کشمیر و تضعیف قدرت هند است.
رهبر گروه رویکرد ضد هندی و ضد آمریکایی دارد-معتقد است مسلمانان تا زمانی که هند و آمریکا را نابود نکرده اند-نباید آرام و ساکت بمانند.
۵-حرکت المجاهدین –این گروه در سال ۱۹۹۲به رهبری قاری سیف الله تشکیل شد و در پاکستان-هند-بنگلادش فعالیت می کنند آمریکا و سازمان ملل متحد این گروه را در اگوست ۲۰۰۱ در فهرست سازمان های تروریستی قرار داده اند.حمله به کنسولگری آمریکا در کراچی در مارس ۲۰۰۶ یکی از عملیات های این گروه بوده است.
۶-حرکت الجهاد الاسلامی پاکستان تحریک طالبان پاکستان-در دسامبر ۲۰۰۶ گروه های از جنگجویان مناطق قبایلی به رهبری بیت الله محمود در وزیرستان جنوبی متحد شدند و جنبش طالبان پاکستان را پایه گذاری کردند-هدف آنها جهاد دفاعی در برابر ارتش پاکستان-تقویت شریعت و اتحاد در برابر نیروهای ناتو در افغانستان اعلام شده است.
۷-تحریک نفاذ شریعت محمود-در سال ۱۹۹۲توسط مولانا صوفی محمد بنیان گذاری شداو در سال ۲۰۰۱ پس از حمله آمریکا به افغانستان-فتوای جهاد علیه آمریکا را صادر کرد.هدف این گروه اجرای شریعت در پاکستان است.
۸-شورای رهبری طالبان افغان(شورای کویته)مقر اصلی آن شهر کویته-مرکز ایالت بلوچستان پاکستان است به رهبری ملا محمد عمر است این گروه اصالتا افغانی و حوزه عملیاتی آن خارج از پاکستان و علیه نیروهای غربی است که شامل شورای نظامی منطقه ای کویته –پیشاور میرانشاه-گردی جنگل می باشد.
۹-القاعده –این گروه در می ۲۰۰۷ و به فرماندهی امین الحق معروف به مجاهد خالص شکل گرفت.هدف این گروه.۱- وخیم کردن شکاف های موجود کنونی که پاکستانی ها را به دسته های مذهبی-سیاسی و قومی متفاوت تقسیم کرده است.دامن زدن به این نوع منازعات –موجب برافروختن آتش خشونت ها در بیشتر مناطق کشور خواهد شد.۲-بازتعریف و بازسازی هویت سیاسی را مردم پاکستان با الهام از تغییر القاعده از اسلام-یعنی ایجاد سیستمی که به قضاوت مبتنی بر شریعت سخت گیرانه و گریزان از نظام های حکومتی دموکراتیک غیرالهی که فساد و زوال اخلاقی را به جامعه تزریق می کنند –متعهد است
۱۰-ارتش آزادیبخش بلوچستان –این گروه در اوایل دهه ۱۹۸۰تشکیل شد. موج جدید حملات این گروه از سال ۲۰۰۱ آغاز شده است –حوزه عملیات چریکی این گروه غالبا بلوچستان-پنجاب و سند است.این عملیات ها-خرابکاری در تاسیسات شهری و زیر بنایی-سوءقصد به مقامات سیاسی و درگیری با نیروهای دولتی را شامل می شود.
درکنار فعالیت گسترده گروه های افراط گرا-جریان های خشونت گرای محلی و موقتی کمتر شناخته شده وجود دارند
که گاهی اوقات حملات سنگینی ترتیب می دهند.برخی از این گروه ها عبارتند از:ببرهای آسیایی به رهبری اسامه پنجابی –تحریک سنی(st )- ملت اسلامیه پاکستان-خدام الاسلام kul)-حزب التحریر hut-جمعیت الانصار jua-جنبش دانشجویان lsn-جمعیت بین المللی خیرالناس و جمعیت الفرقان juf فعالیت تمام این گروها جز تحریک سنی در اگوست ۲۰۰۹توسط وزارت کشور پاکستان غیر قانونی و ممنوع اعلام شده است.[۹۹]این گروه ها تا قبل از ۱۱ سپتامبر برای امریکا اهمیتی نداشتند اما با اولویت جنگ با تروریسم در رفتار هژمون و قرار گرفتن این مسئله در صدر موضوعات ساختار،وجود،عملکرد و ریشه های شکل گیریشان و نیز مقابله با انها برای امریکاییها دارای اهمیت شد و بالتبع پاکستان هم در منظر توجه قرار گرفت.
۴-۳-۴- واگرایی فزآینده امنیتی
یکی دیگر از مشکلات و مشخصه های محیط امنیتی جنوب آسیا و به طور خاص پاکستان،حضور غیر رسمی بازیگران منطقه ای در این کشور است.گذشته از روابط رسمی دولت پاکستان با سایر دول منطقه،نقش سلبی و منفی برخی از بازیگران منطقه ای عامل تشدید بی ثباتی و چهره ناهمگون و مخدوش امنیت در این کشور شده است.این کشورها که تحقق منافع خود را را در گسترش ناامنی و بی ثباتی در منطقه جنوب آسیا می بینند با تطمیع شبکه های تروریستی،مانع از نزدیکی کشورها به یکدیگر و همکاری در زمینه امنیتی می شوند.به عبارت دیگر کشورهای منطقه امنیت خود را در سایه ناامنی دیگر کشورها می بینند و همین امر باعث شده تا همواره صحنه این منطقه آکنده از تلاطم و درگیری باشد. در میان این کشورها برجسته ترین نقش از آن عربستان سعودی است.سعودی ها با اعتقادبه این باور که اسلام سنی رادیکال مانع طبیعی در برابر تبلیغ دکترین شیعی انقلابی در منطقه است،سرمایه گذاری هنگفتی در مدارس پاکستان کردند.جایی که عده قابل توجهی ازجوانان پاکستانی و افغانی به دنبال آموزش های مذهبی هستند(واعظی،۱۳۹۰-۱۲:۱۳).درواقع نقش عربستان سعودی در پاکستان بیشتر ضدامنیتی است تا امنیتی.این تلاش ها که با نظارت و همکاری تمام عیار آمریکا انجام می پذیرد،در حقیقت با هدف برهم زدن ثبات کشورهای همجوار پاکستان من جمله ایجاد دغدغدهای امنیتی برای ایران و چین و گسترش بی ثباتی در محیط خارج نزدیک روسیه عملی می شود.
امروز عربستان سعودی به پشتوانه دلارهای نفتی از شبکه های تروریستی در این محیط امنیتی به منظور ایجاد ناامنی در پاکستان و مرزهای ایران حمایت مالی به عمل می آورد.در واقع عربستان همانطور که تامین کننده اصلی نیازهای مالی مدارس دینی گوناگون در پاکستان بوده و به نوعی این کشور را به مرکز فکری و عقیدتی برای سازماندهی طالبان تبدیل کرده است.(باقری،۱:۱۳۹۱).چالش های نظام سیاسی عربستان،وابستگی لجام گسیخته این کشور به غرب به ویژه آمریکا باعث شده تااین کشور به منبع اصلی و اولیه تهدیدات امنیت منطقه ای در خاورمیانه و جنوب آسیا تبدیل شود.این عوامل باعث شده تا صحنه امنیت منطقه ای در جنوب آسیابیش از پیش واگرا شود.به گونه ای که کشورهای منطقه در عوض همکاری برای تقویت امنیت منطقه،علیه امنیت و ثبات کشور مقابل عمل نمایند.ازاین رو باید خاطر نشان ساخت که ناامنی در منطقه جنوب آسیا نه یک مسله کاملا بومی و سنتی است بلکه پروژه ای است که از سوی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای دنبال می شود.همین امر موجب پیچیدگی محیط امنیتی جنوب آسیا شده است.[۱۰۰]در واقع نیروهای فرامنطقه ای به تقویت جریانهایی کمک کرده اند که خود این جریانها چالش های عمده ای برای خود انان ایجاد کرده یا خواهند کرد.
۴-۳-۵- شبکه های مافیا و قاچاق
از دیگر ابعاد و مشخصه های مهم محیط امنیتی جنوب آسیا،وجود شبکه های سازمان یافته قاچاق در این منطقه است. امروز جریان قاچاق در ابعاد و زمینه های گوناگون در این منطقه در حال فعالیت می باشد.برای مثال باز نمودن بخش زیادی از مرز افغانستان با پاکستان سبب شده تا قاچاق جنگ افزار از این کشور به افغانستان به صورت گسترده صورت بگیرد.این جریان به گونه ای شده است در بیشترین حملات تروریستی و جنایت سازمان یافته در شهر کابل جنگ افزارهای مورد استفاده نیروهای پاکستانی به کار برده شده است.قاچاق جنگ افزار از پاکستان سبب شده تا عاملان جرایم جنایی از این ادوات نظامی استفاده کنند.نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد ارتباط گسترده شبکه های تروریستی با باندهای قاچاق است.در حقیقت گروهک های تروریستی در این منطقه با گروه های که در حال قاچاق مواد مخدر از افغانستان و پاکستان به دیگر مناطق اند قابل تفکیک نیستند و همکاری نزدیکی میان این دو وجود دارد. آنچه باعث شده تااین جریان ها رشد یابد و امروز به یک جریان بین المللی قوی تبدیل شود ناامنی و بی ثباتی مرزها در کشور های جنوب آسیاست.یکی از مشکلات اجتماعی مسله مواد مخدراست.پاکستان یکی از بزرگترین کشورهای تولیدکننده مواد مخدر درجهان محسوب می شودباندهای موادمخدربتدریج در شهرهای کراچی،لاهور و پیشاور مستقرشده اندوباایجادو گسترش شبکه های خود بزرگترین صنعت تولید هروئین،مرفین و شکر قهوه ای(هروئین نامرغوب)رادرجهان ایجاد کردند.این شبکه بانفوذ به بافت اجتماعی و سیاسی پاکستان و اجیر کردن مقامهای محلی زمینه را برای تثبیت خود فراهم نمودند.به نوشته روزنامه نیوز(۲۳نوامبر۹۴)به نقل ازگزارش تهیه شده از سازمان ملل درآمدناشی از قاچاق موادمخدرحدود۲۵درصددرآمدها ارزی پاکستان راتشکیل می دهد و در اوضاع اقتصادی این کشور نقش اساسی ایفا می کند.این درآمددرتراز پرداخت ها،تعادل مالی،واردکردن اشیاء لوکس و در نهایت حفظ ارزش واحد پول پاکستان در بازارهای بین المللی نقش اساسی دارد.به رغم تنش های نسبتا شدید سیاسی و نیز بالا رفتن نرخ تورم در پاکستان ارزشی برابر روپیه در برابر ارزهای خارجی تقریبا ثابت مانده است.[۱۰۱]
۴-۳-۶- عقب افتادگی و فقدان نهادهای دموکراتیک دولت پاکستان
طی ۵۰سال گذشته،ب یش از درآمدهای خودخرج و بیش از پس اندازهای خود سرمایه گذاری کرده است.ازاین رو،شکاف عمیق میان دخل و خرج،موجب کسر بودجه در سال مالی و فاصله بسیار میان پس اندازهای ارزی و هزینه های سرمایه گذاری شده و کسری موجودی حساب های جاری کشوررادر پی داشته است.هردواین عوامل دست به دست هم داده و به انباشته شدن بدهی های داخلی و خارجی این کشور انجامیده است.هم اکنون بیکاری بزرگترین معضل نسل جوان پاکستان است.دولت تاکنون نتوانسته است تسهیلات آموزشی را در زمانی کوتاه به نسل جوان ارائه کند و از آنجایی که برای دستیابی به یک شغل مناسب،نقش آموزشی و پرورش ضروری و اساسی است.دانش آموزان به سمت مدارس دینی گرایش پیدا کرده اند.این امر،به موج افراطی گرایی و بنیادگرایی دامن می زند و کشور را از نظر داخلی و بین المللی بامشکل مواجه ساخته است.[۱۰۲]علاوه برفقر و عقب ماندگی اقتصادی کشور پاکستان،این کشور از عدم وجود نهادهای دموکراتیک کارآمد رنج می برد.فقدان نهادهای دموکراتیک در کشوری همچون پاکستان که تنش های اجتماعی فراوان و عمیقی را نمایندگی می کند،محیط امنیتی این کشور را بیش از پیش به سوی ناامنی سوق می دهد.
۴-۳-۷ - بحران های منطقه ای
ازمنظرسنتی،مهمترین چالش جنوب آسیامساله کشمیرمحسوب می گردد.،اما پس از ۱۱سپتامبر و کانونی شدن تروریسم در سیاست بین الملل،این منطقه
ازاین منظر مورد توجه و نگرانی بازیگران عمده و به خصوص ایالات متحده قرار دارد.[۱۰۳]بحران کشمیر به عنوان یکی از بحران های عمده بین المللی همواره بر اقتصاد پاکستان هزینه های گزافی تحمیل کرده است،به ویژه در وضعیت فعلی که عدم تقارن در قدرت هند و پاکستان مسیر پرشتابی یافته است. زیرا این امر باعث می شود همواره فضای امنیتی بر حیات سیاسی پاکستان سنگینی کند،هند همواره پاکستان رابه حمایت از تروریست های کشمیری متهم ساخته است.بحران کشمیر به عنوان بحرانی مزمن و عمیق،می تواند مشکلات جدیدی را در مسیر توسعه پاکستان ایجاد کند.
به علاوه،ایالات متحده،افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی نیز به انحای مختلف از حمایت پاکستان از تروریسم انتقادکرده اند.به همین دلیل ایالات متحده در چرخشی آشکار،روابط خود با پاکستان را به نفع گسترش روابط با هند محدود ساخته است.افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی نیز گاه به صراحت و اغلب به صورت تلویحی از نقش پاکستان در گسترش تروریسم در منطقه ابراز نگرانی کرده اند و روابط خود با این کشور را محدود ساخته اند،این در حالی است که این کشورها روابط خود با هند را به سرعت گسترش داده اند(توحیدی،۸:۱۳۸۵).پس از تاسیس دوکشور هند و پاکستان در سال ۱۹۴۷به دلیل مختلف از جمله موضوع کشمیر روابط دو کشور همواره با نوسانات و تحولات گوناگونی همراه بوده است در مواردی این نوسانات بحدی شدید بوده است که منجر به درگیری و برخوردهای نظامی شده است.تاریخ کوتاه پاکستان پس از استقلال شاهد سه جنگ باهند بوده است.در خصوص کشمیر هنوززمینه های اختلاف رابه زعم طرحها و پیشنهادات مختلف برای حل آنها زنده نگه داشته است.[۱۰۴]
در واقع محیط امنیتی پاکستان چنانکه بیان شد از زمینه های مستعدی برای رشد افراط گرایی،تروریسم و بحران برخوردار است مسائلی که در مجموع می تواند منافع امریکا را تهدید کنند از این رو در شرایط نوین امریکا باید به دنبال راه حلی برای این مشکلات در حال رشد باشد.
۴-۴- بخش سوم : موضوعات بحث انگیز در روابط آمریکا و پاکستان پس از ۱۱ سپتامبر
۴-۴-۱- مسأله کشمیر
مسأله کشمیر یکی از مهم ترین علل خصومت دولت های هند و پاکستان با یکدیگر است. این دو کشور تا بحال با یکدیگر سه بار وارد جنگ شده اند که دوبار آن بطور مشخص به خاطر تسلط بر کشمیر بوده است. از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۹ در عرصه سیاست خارجی پاکستان، کشمیر، به استثنای اظهارات لفظی گاه و بیگاه در مجامع بین الملی در خصوص حقوق مردم کشمیر، یک عامل واقعاً غیر مهم تلقی می شد. زمانی که شورش مردمی وسیع خودجوش بومی در سال ۱۹۸۹در کشمیر اشغالی آغاز گردید، پاکستان از این مبارزه آزادی خواهانه تا سال ۱۹۹۴ یعنی هنگامی که به این جنبش نام جهاد گذارده شد، حمایت به عمل می آورد. پس از ۱۱ سپتامبر این جنبش مجدداً نام حرکت آزادی خواهانه را گرفت.
بعد از ۱۱ سپتامبر زمانی که گمان می رفت با کاهش بحران در افغانستان غائله ختم شده است حمله ۲۲ آذر ماه سال ۱۳۸۰ به پارلمان هند موجب تشدید تنش ها میان پاکستان و هند شد . هند بلافاصله پس از این حمله گروهای بنیاد گرای و افراطی پاکستانی را مسئول این حمله معرفی کرد و با طرح این ادعا که ادله و شواهد کافی در زمینه دست داشتن گروه های افراطی پاکستان تحت حمایت سازمان اطلاعات پاکستان در تهاجم به پارلمان هند در دست دارد خواهان استرداد اعضای ارشد دو گروه لشکر طیبه و جیش محمد شد. درخواست های هند و امتناع گروه های افراطی پاکستان دو کشور را در آستانه جنگی تمام عیار قرار داد که موجب تقویت استحکامات نظامی در مرزهای مشترک شد.
اما در این رابطه که آیا هند و پاکستان به طور مستقل تصمیم به مذاکره و راه حل سیاسی گرفتند و یا تحت فشار خارجی تن به این امر داده اند، غالب صاحب نظران بر این باورند که این دو کشور تحت فشار آمریکا قرار دارند . سفر ریچارد آرمیتاژ [۱۰۵] معاون وزیر امور خارجه آمریکا به هند و پاکستان در آن زمان به منظور ابلاغ نظر آمریکا به رهبران هند و پاکستان تفسیر می گردید. به خصوص حمله نظامی آمریکا به عراق بر تغییر مواضع دولت هند تأثیر گذاشت به گونه ای که تأثیر این فشار خارجی در داخل هند و هم پاکستان مورد تأکید قرار گرفت.
پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ سیاست های بیست سال گذشته دستگاه حاکمه پاکستان شامل ایجاد « عمق استراتژیک » در افغانستان و « جهاد » در کشمیر، در اثر واقعیات نوین جهانی بویژه جنگ بر ضد تروریسم به رهبری آمریکا تغییر یافت. قبل از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پشتیبانی از طالبان در زمره منافع ملی پاکستان محسوب می شد ولی پس از ۱۱ سپتامبر پاکستان با اعلام مخالفت با طالبان توانست در کسب امتیازاتی از واشنگتن توفیق یابد.
در آستانه سفر جورج دبلیو بوش رئیس جمهوری آمریکا به منطقه در مارس ۲۰۰۶، مشرف، رئیس جمهوری پاکستان، طی مصاحبه ای با بی بی سی اظهار داشت که از ایالات متحده انتظار دارد نقش فعالانه تری را در حل اختلاف پاکستان و هند بر سر حاکمیت بر کشمیر ایفا کند. گرچه مشرف بر این باور نبود که مداخله آمریکا بتواند فوراً به اختلاف شصت ساله پاکستان و هند خاتمه دهد اما از بوش درخواست کرد تا از فرصتی که این سفر برای فعال کردن روند حل اختلاف بر سر کشمیر فراهم آورده، استفاده کند. رئیس جمهوری پاکستان گفت : « آنچه که من انتظار دارم این است که وزنه سیاسی و سخنان وی ( جورج بوش ) بر هر سه گروه یعنی من، هندی ها و کشمیری ها، فشار وارد آورد تا این مناقشه را حل و فصل کنیم زیرا اینک زمان و محیط مساعد برای چنین اقدامی فراهم آمده است . » اما در این خصوص باید توجه داشت که هر گونه میانجی گری طرف سومی با استراتژی هند ناسازگار است . بنابراین در عمل اقدامات میانجیگرانه با محدودیت هایی روبرو است. هند بارها این موضوع را روشن کرده است که مشکل کشمیر مسأله دوجانبه هند و پاکستان است و تنها از طریق مذاکرات دوجانبه و مستقیم و بدون دخالت طرف سوم قابل بحث خواهد بود .
هند جامعه بین المللی را در مقابل یک عمل انجام شده قرار داده و هرگونه مذاکره در مورد مسأله کشمیر را رد کرده و آن را یک مسأله داخلی قلمداد می نماید، دولت آمریکا رویکرد هند در مورد مسأله کشمیر را به طور غیر مستقیم پذیرفته است. در محافل سیاسی آمریکا تشویق و یا حمایت واشنگتن از برقراری یک دولت مستقل در کشمیر در راستای تضعیف حکومت هند تفسیر می شود، سیاست آمریکا بر این اساس بوده که بر خلاف منافع دولت هند اقدامی نکند و برای تأمین منافع آتی دهلی نو از تضعیف حکومت هند اجتناب ورزد . اگر تقویت هند در منطقه وابسته به تأخیر یا لاینحل گذاشتن مسأله کشمیر است، دولت آمریکا باید از چنین شرایطی در شبه قاره هند حمایت کند. البته نحوه حمایت آمریکا باید تلویحی باشد و نه رسمی، زیرا آمریکا خواستار بهبود و توسعه روابط خود با طرف دیگر منازعه یعنی پاکستان بعد از ۱۱ سپتامبر است، بنابراین، در هیچ مقطعی از تاریخ آمریکا موضع صریحی در قبال مسأله کشمیر اتخاذ نکرده است چرا که موضع رسمی آمریکا در مورد مسأله کشمیر بر بیطرفی استوار بوده است. از سویی دیگر در جهان غرب روابط حسنه استقلال طلبان کشمیری با کشورهای اسلامی با سوءظن ارزیابی می شود، از نظر تحلیل گران جهانی، پیروزی آزادیخواهان مسلمان کشمیری با توجه به روابط و تمایلات موجود در آن به نفع مسلمانان خواهد بود و نتیجه این پیروزی به تضعیف موقعیت نظامی و سیاسی آمریکا در منطقه آسیای مرکزی و شبه قاره خواهد انجامید . [۱۰۶]
عامل جدیدی که نمی توان آن را نادیده گرفت ورود کشمیر به طرح جامعی است که ایالات متحده آمریکا در پی حوادث ۱۱ سپتامبر برای منطقه در نظر گرفته است. واشنگتن دریافته است که نمی تواند این منطقه را با وجود پیچیدگیهای موجود در مسأله کشمیر ترک کند. پایان دادن به حمایت از افراطگرایی از طریق کنترل مدارس مذهبی و انجمن های خیریه در سراسر کشور از گام های مثبت پاکستان در این زمینه قلمداد می شود.
تحولات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و نقش بن لادن و طالبان در آن حوادث سبب تغییرات خوشایندی برای هند و از دو جهت پیروزی بزرگی بود : شکست طالبان یک دستاورد بزرگ برای هند بود، چرا که افغانستان تحت تسلط طالبان پناهگاهی برای عملیات علیه هند در کشمیر شده بود . نکته اساسی تر این که سقوط طالبان زمینه مشارکت دوباره هند با افغانستان را فراهم ساخت و مناسبات سیاسی و اقتصادی هند را در افغانستان در چهارچوب منطقه ای و بین المللی گسترش بخشید.
نکته قابل توجه آن که حل مشکل کشمیر عمدتاً سیاسی به نظر می رسد و آمریکا هند و پاکستان را تشویق به یافتن راه حلی سیاسی برای پایان دادن به رقابت ها و حل سیاسی مشکل کشمیر می کند.
بسیاری از کارشناسان سیاسی تمایل هند و پاکستان را برای حل مناقشات خود ناشی از تحولات سیاسی منطقه بویژه خاورمیانه و فشار برخی از قدرتهای خارجی می دانند.
در سالهای اخیر با پیدا شدن منابع عظیم نفت در منطقه کشمیر اهداف اقتصادی کشورهای غربی و بویژه آمریکا ایجاب می کند که با ایجاد ثبات و آرامش در این منطقه بهتر بتوانند از منابع عظیم انرژی برای صنایع خود بهره بگیرند. به همین جهت، همه سیاستهای جهانی در جهت بیشتر نزدیکتر کردن هند و پاکستان و اهمیت یافتن پاکستان پیش می رود . [۱۰۷]
جایگاه پاکستان درسیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ سرد تا پایان دوران بوش- فایل ۹