۲-۲-۷-مشارکت در حیات مادی
زن و مرد می باید در سامان بخشیدن به زندگی مادی همکاری و مساعدت داشته باشند. امام صادق (ع) کمک همسر، در امور دنیا و آخرت را از راحتی فرد مؤمن می شمارد و می فرماید: « ثَلَاثَهٌ لِلْمُؤْمِنِ فِیهَا رَاحَهٌ دَارٌ وَاسِعَهٌ تُوَارِی عَوْرَتَهُ- وَ سُوءَ حَالِهِ مِنَ النَّاسِ- وَ امْرَأَهٌ صَالِحَهٌ تُعِینُهُ عَلَى أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ. .»[۹۲۵]
۲-۲-۸-بقای نسل انسانی
بقای نسل انسانی «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکمُْ أَزْوَاجًا وَ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَ حَفَدَهً. . »[۹۲۶] که همچون کشت و برداشت است «نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ . . »[۹۲۷] به وسیله زن و مرد می باشد.
۲-۲-۹-تربیت نسل انسانی
یکی از مهم ترین اهداف ازدواج، تربیت فرزندان و نسل آینده وحفظ خانواده از مخالفت با فرامین الهی می باشد:« یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکمُْ وَ أَهْلِیکمُْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِْجَارَهُ. . »[۹۲۸] بنابراین هر فردی باید اول خودش را و سپس اهل خود را ادب کنند و به ایشان، خیر را تعلیم دهد و از کار بد باز دارد(قال مقاتل بن حیان و هو أن یؤدب الرجل المسلم نفسه و أهله و یعلمهم الخیر و ینهاهم عن الشر فذلک حق على المسلم أن یفعل بنفسه و أهله و عبیده و إمائه فی تأدیبهم و تعلیمهم)[۹۲۹]
۲-۲-۱۰-ایجاد ارتباط عاطفی
محبت و مهربانی نسبت به همسر و ایجاد ارتباط عاطفی عمیق از جمله نقش آفرینی های هر فرد در مقابل همسر خود می باشد. در کتاب مقدس نوشته شده که زنان باید شوهرانشان[۹۳۰]و مردان نیز همسران را دوست بدارند.
۲-۲-۱۱-گرامیداشت مقام همسر
یکی از نشانه های کمال انسان، حسن خلق با همگان به خصوص همسر خود است. به طوری که کامل ترین مؤمنان از لحاظ ایمان خوش خلق ترین آن هاست« إِنَّ أَکْمَلَ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۹۳۱]و وظیفه همسر گرامی داشت مقام شریک زندگی می باشد« مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَهً فَلْیُکْرِمْهَا»[۹۳۲]
۲-۲-۱۲-کمک به یکدیگر
معارف دین به حفظ روحیه صمیمیت و مؤدت در کانون خانواده اهمیت بسیار می دهد و زن و مرد را یار وکمکار یکدیگر بیان می فرماید« اتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی النِّسَاءِ فَإِنَّهُنَّ عَوَانٍ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ »[۹۳۳]
۲-۲-۱۳-مشارکت و مشورت در تصمیم گیری ها
حاکمیت مطلق زن یا مرد بر نظام خانواده موجب رکود و شکست استعداد طرف مقابل می شود و مدیریت صحیح زمانی اتفاق می افتد که در خانواده شورایی تحت مدیریت و سرپرستی یکی از زوجین باشد. خداوند تبارک و تعالی رأی زن و مرد را در تصمیم گیری های مشترک، مؤثر دانسته و همدلی و هم رأیی آنان «. . فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنهُْمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِْمَا وَ إِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْترَْضِعُواْ أَوْلَادَکمُْ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکمُْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا ءَاتَیْتُم بِالمَْعْرُوفِ . .»[۹۳۴]و منطقی بودن دلیل« قَالَتْ إِحْدَئهُمَا یَأَبَتِ اسْتَْجِرْهُ إِنَّ خَیرَْ مَنِ اسْتَْجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِین »[۹۳۵]را شرط تصمیم گیری قرار داده است.
۳-جایگاه متعادل حقوقی:
حق، توانایی خاص شخص یا اشخاص در تصرف یا بهره گیری نسبت به چیزی یا کسی است و از دو منبع سرچشمه می گیرد: فطرت و اجتماع، بنابراین حقوق، فطری یا وضعی است. نظام آفرینش تعیین کننده حقوق فطری است و برای هر یک از موجودات نسبت به خلقت آنان حقوق و وظایفی تعیین نموده است. در این نظام هر موجودی حق دارد با بهره گرفتن از استعدادهای نهفته در خود به کمال حقیقی خویش برسد. انسان نیز از تکالیف و حقوقی به مقتضای استعداد و توانایی خویش برخوردار است که در سایه انجام و حفظ آن ها به درجات عالی تکامل دست می یابد، مانند دانش اندوزی که حق یک انسان است و خداوند استعداد کسب دانش را در وجود انسان قرار داده است.
حقوق وضعی، حقوق سرچشمه گرفته از اجتماع است که شامل مجموع قواعد کلی است که بر رفتار افراد جامعه، ارگان های اداره کننده جامعه، نحوه برقراری ارتباط افراد با ارگان های حکومت و دیگر واحدهای سیاسی ظاهر می شود و اجرای آن از جانب دولت تضمین می گردد. [۹۳۶]به عبارت دیگر اجتماع و مجموعه ی قواعد و مقررات وضع شده در آن، حقوقی را برای هر فردی از افراد جامعه یا تمامی افراد جامعه در ارتباط با یکدیگر در نظر می گیرد. بنابراین حقوق عبارتند از حقوق طبیعی و فطری، حقوق فردی و خصوصی و حقوق اجتماعی که هر فرد باید از همه آن ها برخوردار باشد و اگر وجود یک حق موجب ضرر رساندن به حق دیگر شود، باید مهمترین حق پایدار بماند، گرچه حقی دیگر از میان برود. با در نظر داشتن مطالب فوق می توان گفت: زن و مرد بر اساس تساوی در هویت انسانی از حقوق دنیوی و اخروی مساوی برخوردارند. در این قسمت به تبیین مختصری از این موضوع پرداخته می شود؛
۳-۱- حقوق دنیوی:
در جایگاه متعادل حقوق فرد در دنیا می توان به موارد زیر اشاره نمود:
۳-۱-۱- حیات و رشد و تعالی: تمام انسان ها حق زندگی دارند. این حق یکی از حقوق فطری یا طبیعی است که هیچ فردی نمی تواند این حق را از دیگری سلب نماید مگر آن که این حیات برای تکامل دیگر افراد جامعه زیان آور باشد که در این صورت حق حیات او توسط احکام شرع ساقط می شود. مانند فردی با روح جنایتکاری که اندیشه ای جز قتل و کشتار مردم ندارد و زندگی سایر افراد را به خطر می اندازد، در این حالت حق اجتماع مقدم بر حق حیات او می شود تا دیگران آسیب نبینند. انسان ها اعم از زن و مرد حق دارند، استعدادهای خود را شکوفا سازند. بدین روی می باید تمام وسایل آموزشی بنابر نوع استعداشان و به طور یکسان در دسترس آن ها قرار گیرد. البته بدین شرط که این حق موجب رشد و کمال فرد و مایه آسایش و آرامش جامعه باشد. فردی که از معلومات خود جهت از بین رفتن حقوق اجتماع می کوشد و به عنوان مثال حق حیات افراد زیادی را از بین می برد باید جامعه مانع او شود و حقوق فردیش را سلب نماید.
۳-۱-۲- کرامت[۹۳۷]:کرامت به معنی حرمت و احترام داشتن در جامعه، به عنوان یک «اصل» مورد پذیرش اسلام است و بر آن تأکید فراوان دارد .
کرامت بر دو قسم است؛ کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی.
کرامت ذاتی: بهره مندی از عقل و بهره مندی انسان ها از نعمت هاى دنیا و وجود پیامبران[۹۳۸] موجب برتری و تکریم بنی آدم می باشد«وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنىِ ءَادَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلىَ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا »[۹۳۹]
کرامت اکتسابی: انسان با اعمال و رفتار اختیاری می تواند کرامت و جایگاهی ویژه در نزد خداوند«. . إِنَّ أَکْرَمَکمُْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئکُمْ . . »[۹۴۰] یا ضلالت و گمراهی تیره تر از جایگاه حیوانات برای خود ایجاد نماید «. . . لهَُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بهَِا وَ لهَُمْ أَعْینٌُ لَّا یُبْصِرُونَ بهَِا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بهَِا أُوْلَئکَ کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئکَ هُمُ الْغَافِلُون»[۹۴۱]
۳-۱-۳-برخورداری از امنیت : تمام اعضاء یک جامعه ی سالم باید از امنیت کامل برخوردار باشند تا در سایه این آرامش به شکوفایی و رشد استعدادهای خود بپردازند .
۳-۱-۴-کسب دانش: اسلام در تأکید حق کسب دانش برای تمام انسان ها اعم از زن و مرد، علم و آگاهی را وسیله کمال«. . یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ . .»[۹۴۲]و برتری انسان«. . قل ْ هَلْ یَسْتَوِى الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُون. . »[۹۴۳]می داند و از انبیاء علیهم السلام جهت اجرای آن عهد و پیمان می گیرد«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَکْتُمُونَهُ . . »[۹۴۴] تا مردم را کتاب و حکمت آموزند«کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُواْ عَلَیْکُمْ ءَایَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَ الحِْکْمَهَ وَ یُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُون»[۹۴۵] بنابراین اسلام داعی و مشوق تمام انسان ها به سوی کسب دانش می باشد. عدم تساوی شرایط اجتماعی برای زن و مرد در کسب این حق یا قصور و کوتاهی زنان در تحصیل علم را نباید به حساب دین و شریعت گذاشت.
۳-۱-۵-آزادی: آزادی از دیدگاه اسلام، حق مقدس و گرانبهایی است که برای هر انسانی جاذبه دارد و دارای معانی مختلفی می باشد؛ گاه به معنی عدم وابستگی به موجود دیگر است که استقلال وجودی را به همراه می آورد،گاه در مقابل «جبر» قرار دارد و این که انسان در مقام عمل دارای اختیار و آزادی است یا مجبور و دربند. این دو معنا در حوزه الهیات و فلسفه و کلام بررسی می شود. معنای سوم آن که بیشتر در اخلاق و عرفان کاربرد دارد، آزادی در مقابل «تعلق» و «دل بستگی» است یعنی هیچ چیز برای او ایجاد علاقه و محبت نمی کند. معنای دیگر آزادی در حقوق و سیاست مطرح است یعنی«حاکمیت بر سرنوشت خویش»[۹۴۶]بنابر تعاریف مذکور انسان نباید وابسته و دل بسته به وجودی جز خداوند تبارک و تعالی باشد و تنها او را حاکم بر سرنوشت خویش بداند و لازمه عبودیت را در اطاعت مطلق از پروردگار ایجاد نماید. به عبارت دیگر آزادی یعنی رها از هر قید و بندی که انسان را از کمال خویش دور سازد و به پوچی و نیستی بکشاند و حقوق فردی و اجتماعی او را نابود سازد. بنابراین منظور از آزادی، رهایی از اخلاق و حدود اخلاقی نیست که انسان هر رفتاری که مخل نظم و آرامش است، انجام دهد و موجب سلب آزادی و راحتی دیگر افراد جامعه شود، بلکه مقصود، آزادی از هر قید و بندی است که ما را از حقوق طبیعی یا عمومی و شهروندی محروم سازد. مانند: آزادی انتخاب شغل، آزادی انتخاب همسر، آزادی انتخاب محل سکونت، آزادی انتخاب رشته تحصیلی، آزادی بیان دیدگاه سیاسی به شرط آن که به سیاست های جامعه خللی وارد نسازد و ما را از رسیدن به کمالات معنوی باز ندارد.
۳-۱-۶-انتخاب همسر: از جمله حقوق انسان ها، حق انتخاب همسر است که نباید توأم با جبر باشد و اسلام چنین عقدی را جایز نمی داند.[۹۴۷]
۳-۱-۷-انتخاب شغل[۹۴۸]:زن و مرد حق دارند شغل مورد علاقه خود را که سازگار با کرامت و شرافت انسانی و هویت جنسی آن هاست، انتخاب کنند و نسبت به انجام صحیح آن متعهد باشند به شرط آن که به تعهدی پایدارتر و محکمتر مانند پیمان ازدواج لطمه ای وارد نشود.
۳-۱-۸-بهره برداری از امکانات مالی: قوانین اسلام بر پایه عدالت اجتماعی بنا شده است و انسان ها مالک اموال خود می باشند خواه این اموال از راه کسب «. . لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ . .»[۹۴۹]یا از طریق ارث[۹۵۰]«لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثرَُ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا»[۹۵۱]به دست آمده باشد.
۳-۲- حقوق اخروی:
خداوند تبارک و تعالی بر اساس رحمت و عطوفت خود، انسان کوشنده خواه زن یا مرد را مشمول پاداش می گرداند و جنسیت را مانعی جهت دریافت الطافش قرار نمی دهد، بلکه همه آن هایی که با سعی و تلاش جایگاه یکسانی کسب نموده اند، از تساوی در پاداش اخروی بهره مندند. این مساوات لزوم برقراری تساوی در پاداش دنیوی را می رساند. بدین روی آیات کریمه زنان و مردانی را سزاوار ورود به بهشت و شمول رحمت الهی می داند که عمل صالح آن ها همراه با ایمان باشد« وَ مَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ . . .»[۹۵۲]و این پاداش را با وعده به جاودانگی« وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ . . »[۹۵۳]زینت بخشیده و به زنان و مردان مؤمن بشارت به پیروزى بزرگ و نیل به مطلوب[۹۵۴]می دهد«یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُم بَینَْ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم بُشْرَئکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»[۹۵۵] و به آن ها اطمینان می دهد که کمترین ظلمی به آن ها نمی شود«وَ مَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا »[۹۵۶] و نتیجه اعمالشان ضایع نمی گردد«. . إِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»[۹۵۷]گرچه مؤنث یا مذکر باشند« فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنىِّ لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَمِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ . . »[۹۵۸] و از روزی فراوان و بی حسابی برخوردار می شوند«مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلَا یجُْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ یَدْخُلُونَ الجَْنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیرِْ حِسَابٍ»[۹۵۹] از بدی های آن ها چشم پوشی شده«لِّیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیَِّاتهِِمْ وَ کاَنَ ذَالِکَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمً»[۹۶۰]و سعی و تلاششان مورد قدردانی قرار می گیرد« وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَهَ وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»[۹۶۱]و پاداشی برتر از آن چه انجام داده اند به آن ها عطا می گردد«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ »[۹۶۲]
به تصریح آیات ذکر شده پاداش اخروی بدون در نظر گرفتن جنسیت و در مقابل ایمان و عمل صالح در دنیا قرار دارد و زن یا مرد بودن ملاک برتری عمل یا حذف آن نمی گردد.
بخش چهارم
نقش زن و مرد در تکامل متقابل یکدیگر
مقدمه:
زن و مرد در انسانیت برابرند، ولی دو گونه انسان با خصلت ها و غرایز متفاوت که نه تنها این اختلافات از ارزش آن ها نمی کاهد، بلکه می باید درک و پذیرفته شود تا روابط بین جنس مذکر و مؤنث اصلاح گردد به گونه ای که احترام به شخصیت جنس مخالف و صیانت نفس را در بر داشته باشد[۹۶۳] و سبب تشریک مساعی و علاقه بیشتر گردد. برخی از صاحبنظران می خواهند این اختلافات را به نقص زن و کمال مرد یا بالعکس تفسیر نمایند. در حالی که این تفاوت ها به معنای برتری یا پستی یکی از دو جنس نمی باشد، بلکه تناسب و تعادل بین دو جنس است که سبب جذب آن ها به سمت یکدیگر می شود. بدین روی سعی برایجاد تشابه در بین دو جنس و تصور واکنش و رفتاری مشابه اشتباهی محض می باشد که باعث سرگردانی افراد نسبت به هویت خود می شود. بنابراین انسان ضمن حرکت به سوی رشد و تعالی می باید با حفظ انسانیت به ندای فطرتش گوش فراداده و نیازهای غریزی خود را پاسخ مثبت دهد«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَاکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»[۹۶۴] تا با رهبری عقل و احساس با گذر عالم مادیات به عالم روحی و معنوی توجه شود و به رضایت و نشاط معنوی برسد، بدون آن که ترک دنیا نموده«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتىِ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ. . »[۹۶۵] و از تمایلات فطری و هویت جنسی چشم پوشی شود. پویندگان این راه اعم از زنان و مردان است که با پرورش استعدادها و توجه به ندای درونی و بیرونی می توانند آگاهانه و آزادانه[۹۶۶] با به دست گرفتن سرنوشت، آینده خویش و جامعه را بسازند و جهان پیرامون خود را بر اساس این تمایزهای جنسیتی سازمان بخشند. در این قسمت پیرامون برخی از تفاوت های مکمل زن و مرد که به صورت غالب در آن ها وجود دارد و باعث جذابیت جنس مخالف[۹۶۷] می شود، سخن به میان می آید:
-
- زن خود را برای همسرش آراسته می کند و مرد نیز برای همسرش و هر دو علاقه به آراستگی دارند.
-
- همسران خیراندیش یکدیگرند.
-
- وجود زن و مرد در خانواده و در کنار یکدیگر موجب سرور و نشاط می شود.
-
- زن مظهر لطف و محبت است و خانواده محتاج و نیازمند وجود او می باشد.
- عشق مادر بودن از دوران کودکی در وجود زن قرار دارد که حتی جلوگیری از آن برای او بیماری های جسمی و روانی در پی خواهد داشت و فرزند نیازمند نوازش های مادرانه است.