شیخ طوسی معروف به الطائفه در کتاب رجال خود از عبدالله بن بکیر ارّجانی به عنوان یکی از شاگردان امام جعفر صادق (ع) یاد می کند.[۸۰۹] ابن قولیه نیز در کتاب کامل الزیارات خود از او روایت می کند که: «باسناده عن الامّم، عن ابن بکیر، عن ابی عبدالله قال قلت له: انی انزل الارّجان و قلبی ینازعنی الی قبر أبیک فاذا خرجت فقلبی و جلٌ مشفقٌ حتی ارجع خوفاً من السلطان و السعاه و اصحاب المصالح. فقال: یا بن بکیر أما تحب ان یراک الله فینا خائفاً؟ أما تعلم أنّه من خاف لخوفنا أظله الله فی ظل عرشه، و کان محدثه الحسین (ع) تحت العرش و آمنه الله من أفزاع یوم القیمه یفزع الناس و لا یفزع، فان فزع و قرته الملائکه و سمنت قلبه بالبشاره.»[۸۱۰]
« یعنی ابن بکیر گفت: من به ابی عبدالله (ع) عرض کردم که من در ارّجان زندگی می کنم و قلبم مرا به سوی قبر جدت حسین(ع) می کشاند. پس هنگامی که عازم زیارت آنجا می شوم با آنکه قلبم در سوز و گداز است. اما از ترس سلطان و بدگویان و گروه های مسلح بر می گردم. پس امام صادق (ع) به او فرمود: ای بکیر آیا دوست داری که خداوند تو را در میان ما خائف ببیند؟ بدان که آن کس که از برای خوف ما ترسید و خوفناک شد خداوند او را در ظل عرش خود قرار خواهد داد. اما آنکه امام حسین (ع) را زیارت کند تحت عرش است و خداوند او را از افزاع روز جزا ایمن خواهد ساخت. در آن روز مردمان به سختی می افتند اما او نه. پس اگر او به سختی و مشقت افتد ملائک او را موقر می سازند و قلب او را با بشارت آرام می سازند.
در رجال الکشی در روایتی دیگر آمده « ممدویه و محمد، قالا حدثنا الحمیدی و هو محمد بن عبد الحمید العطار الکوفی، عن یونس بن یعقوب، عن عبدالله بن بکیر الارّجانی، قال ذکرت ابا الخطاب و مقتله عند ابی عبد الله (ع) قال، فرققت عند ذلک فبکیت، فقال اتأسی علیهم؟ فقلت لا و قد سمعتک تذکران علیاً (ع) قتل اصحاب النهر فاصبح اصحاب علی (ع) یبکون علیهم، فقال علی (ع) لهم اتأسون علیهم؟ قالوا لا الا انّا ذکرنا الالفه التی کنّا علیها و البلیّه التی اوقعتهم، فلذلک رققنا علیهم، قال لا بأس».[۸۱۱]
« عبد الله بن بکیر ارّجانی می گوید که در مجلسی در نزد ابی عبدالله امام صادق(ع) ذکر اباالخطاب و قتل او شد. پس من در آن میان قلبم گرفت و گریستم. امام (ع) فرمود: آیا تأسی بر ایشان می کنی؟ گفتم خیر، و لکن از شما شنیده ام که چون علی (ع) اصحاب نهر یا همان خوارج را کشت اصحاب امام بر آنها گریستند. پس علی (ع) به آنها گفت آیا تأسی از ایشان می کنید؟ گفتند خیر، و لکن به یاد دوستی هایی افتادیم که با ایشان داشتیم و مصائبی که بر آنها رفته است. پس بر ایشان گریستیم. فرمود اشکالی ندارد».
در روایتی دیگر در کتاب المحاسن آمده است که: « عنه عن ابی فضال عن عبد الله ارّجانی عن ابی عبدالله(ع) عن آبائه (ع) قال: قال امیر المؤمنین ما اتّخمت قطّ فقیل له و لم؟ قال: ما رفعت لقمه الی فمی الّا ذکرت اسم الله علیها».
« یعنی عبدالله ارّجانی از ابی عبدالله امام صادق (ع) و او از آباء خود نقل کرده است که امیرمؤمنان فرمود: هرگز طعامی بر من ناگواری نیاورد. گفته شد چگونه؟ فرمود: من لقمه ای را هرگز به دهان نبردم مگر آنکه نام خداوند تعالی را بر آن برده ام».
عبد الله بن محمد ارّجانی:
شیخ الطوسی معروف به شیخ الطائفه در کتاب رجال خود او را از جمله اصحاب امام صادق (ع) ذکر می نماید.[۸۱۲]
رجال حدیث در ارّجان:
ابی اسحاق ارّجانی:
در کتاب علل الشرایع آمده است که: « أبی رحمه الله قال: حدثنا سعید بن عبدالله عن احمد بن محمد بن عیسی عن عثمان بن عیسی عن ابی اسحاق الارّجانی عن ابی عبد الله (ع) قال: قاک: ان الله تعالی جعل لمن جعل له سلطاناً مده من لیالی و أیام و سنین و شهور فان عدلوا فی الناس امرالله تعالی صاحب الفلک ان یبطیء بادارته فطالت ایامهم و لیالیهم و سنونهم و شهورهم و ان هم جاروا فی الناس و لم یعدلوا أمرالله تعالی صاحب الفلک فاسرع إدارته و اسرح فناء لیالیهم و أیامهم و سنیهم و شهورهم، و قد و فی تبارک و تعالی لهم بعد اللیالی و الشهور».[۸۱۳]
« یعنی که پدرم رحمت الله علیه از سعد بن عبدالله، از احمد بن محمد بن عیسی، از عثمان بن عیسی، از ابی اسحاق ارّجانی از حضرت ابی عبدالله (امام صادق (ع)) نقل کرده که آن حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالی برای کسی که به او فرمانروایی داده مدتی از شب ها و ایام و سالها و ماه ها را منظور و مقدّر فرموده، حال اگر در بین مردم به عدالت رفتار کند حق عزوّجل به صاحب فلک امر می فرماید که در حرکتش کُند سیر کند. در نتیجه ایام و شب ها و سنوات و ماه ها طولانی گشته و بدین ترتیب فرمانروایی وی طولانی می شود. اگر در بین مردم ستم و ظلم کند باری تعالی به صاحب فلک امر می فرماید که در حرکتش تسریع نموده و شب ها و روزها و سنوات و ماه ها را زود و به سرعت طی کند، و بدین ترتیب فرمانروایی وی کوتاه گردد».
در روایتی دیگر شیخ صدوق می آورد که: « حدثنا ابی الرحمه الله قال: حدثنا احمد بن ادریس عن ابی اسحاق الارّجانی رفعه قال: قال ابو عبدالله (ع) أتدری لم امرتم بالاخذ بخلاف ما تقول العامه؟ فقلت: لا ندری، فقال: ان علیاً (ع) لم یکن یدین الله بدین الا خالف علیه الامه إلی غیره أراده لا بطال امره و کانوا یسألون امیر المؤمنین (ع) علی الشیء الذی لا یعلمونه فاذا أفتاهم جعلوا له ضداً من عندهم لیلبسوا علی الناس».[۸۱۴]
« یعنی که پدرم رحمت الله علیه از احمد بن ادریس، از ابو اسحاق ارّجانی حدیث را به طور مرفوعه نقل کرده، وی می گوید: حضرت ابو عبدالله (امام صادق(ع )) فرمودند: آیا می دانی چرا به شما فرمان دادیم تا به خلاف آنچه عامه[۸۱۵] می گویند اخذ کنید؟ عرضه داشتم نمی دانیم. فرمودند: حضرت امیر المؤمنین (ع) به آنچه معتقد و متدین بود امت (عامه) خلافش را گفته و غیر آن را دین خود قرار داده اند، و غرضشان از آن این است که امامت و ولایت حضرتش را باطل کنند. بسیار بود که چیزی را نمی دانستند از آن جناب می پرسیدند؛ و وقتی حضرت جوابشان را می دادند؛ از پیش خود ضد آن را جعل می کردند؛ تا بدین ترتیب امر را بر مردم مشتبه نمایند».
عبد الاعلی ارّجانی:
شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار خود از او روایت می کند که: « ابی رحمه الله قال: حدثنا احمد بن ادریس عن احمد بن محمّد، عن ابیه، عن النضر بن سوید عن عبد الاعلی ارّجانی عن عبد الاعلی بن اعین، عن ابی عبدالله (ع) قال: انّ البخیل من کسب مالاً من غیر حلّه وانفقه فی غیر حقّه».[۸۱۶]
« یعنی که امام صادق (ع) فرمود: بخیل چیزی را از راه غیر مشروع کسب می کند و آن را در جای غیر حق خرج می نماید».
ابو الحسن احمد بن محمد بن احمد بن عقبه المضرس ارّجانی:
وی پسر برادر عبیدالله بن احمد بن عقبه بود. او در ارّجان سکونت داشت، و سپس راهی بغداد شد و در آنجا از ابو الصالح عبد الرحمان بن سعید بن هارون اصفهانی حدیث شنید، و سپس به ارّجان بازگشت. وی مدتی نیز در اصفهان اقامت گزید و در آنجا حدیث گفت، و ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه از او حدیث نقل کرده است.[۸۱۷]
حسن بن محمد بن حسن بن یزداد بن مهران ارّجانی:
وی از پدر خود محمّد بن الحسن و محمد از پدر خویش حسن حدیث شنید و حسن از یحیی بن معین حسن ثانی روایت کرده است. از او ابوبکر محمد بن ابراهیم مقری روایت کرده است.[۸۱۸]
ابوبکر محمد بن قاسم بن زهیر ارّجانی:
وی از ابی علی محمد بن سلیمان بن علی بن ایوب مالکی بصری حدیث فراگرفت و از او ابوبکر احمد بن محمد بن عبدوس نسوی روایت کرده است.[۸۱۹]
ابواسحق ابراهیم بن احمد بن زید ارّجانی:
وی در بلاد خود از عبد الله بن عبدان العسکری و به مکه از ابومحمد عبد الرحمان بن محمد بن عبد الله بن یزید المقری و بالجزیره از ابوعلی(؟) محمد بن سعید الحرانی و غیر ایشان سماع دارد. او در ارّجان حدیث گفت و در شیراز جماعتی از اهل فارس از او روایت دارند و در ارّجان در گذشت.[۸۲۰]