فصل ششم : انجام آزمایشات
مقدمه ………………………………………………………………………………………………………………………………………….۶۱
عوامل موثر در فرایند………………………………………………………………………………………………………………………۶۱
پودر ساینده…………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۶۱
سختی…………………………………………………………………………………………………………………………………۶۲
آزمون سختی الاستیک : (سختی برگشت یا انعکاس )………………………………………………………………………………۶۳
۲٫۱٫۱٫۲٫۶ آزمون سختی خراش : (مقاومت در برابر برش یا س…………………………………………………………………………………۶۳
۳٫۱٫۱٫۲٫۶ آزمون سختی فرورفتگی : (مقاومت در برابر فرورفتگی)……………………………………………………………………………..۶۳
اندازه ذرات…………………………………………………………………………………………………………………………….۶۶
جنس ذرات……………………………………………………………………………………………………………………………۶۷
۱٫۳٫۱٫۲٫۶ کاربید سیلیکون (SiC)……………………………………………………………………………………………………………….67
۲٫۳٫۱٫۲٫۶ کاربید بور(B4C)……………………………………………………………………………………………………………………..69
۳٫۳٫۱٫۲٫۶ اکسید سریم CeO2 …………………………………………………………………………………………………………………۷۱
سرعت چرخش اسپیندل……………………………………………………………………………………………………………….۷۳
مدت زمان پولیش کاری……………………………………………………………………………………………………………….۷۴
نیروی وارد بر هر ساچمه……………………………………………………………………………………………………………….۷۴
نحوه اعمال نیرو………………………………………………………………………………………………………………………۷۴
انتخاب مقادیر نیروی اعمال شده…………………………………………………………………………………………………..۷۵
نحوه اندازه گیری نیروی اعمال بر ساچمه ها……………………………………………………………………………………..۷۵
۳٫۶ طراحی آزمایشات…………………………………………………………………………………………………………………………….۷۶
فهرست مراجع………………………………………………………………………………………………………………………………………..۷۹
فهرست اشکال:
شکل (۱-۳) : جهت نیروی وارده بر جسم غیر مغناطیسی ……………………………………………………………………………..۱۸
شکل (۲-۳) : شماتیک روش MFP ……………………………………………………………………………………………………………19
شکل(۳-۳) شماتیکی از منطقه تماس در CMP …………………………………………………………………………………………..29
شکل(۱-۴): الف)درپوش محفظه، ب)محفظه………………………………………………………………………………………………..۳۷
شکل(۲-۴): اسپیندل…………………………………………………………………………………………………………………………………۳۸
شکل(۳-۴): دیواره……………………………………………………………………………………………………………………………………..۳۹
شکل(۴-۴): صفحه معلق اکریلیکی………………………………………………………………………………………………………………۴۰
شکل(۵-۴): نوار لاستیکی…………………………………………………………………………………………………………………………..۴۱
شکل(۶-۴): مدل مونتاژ شده تجهیزات مکانیکی…………………………………………………………………………………………….۴۲
شکل(۷-۴): میدان ناشی از عبور جریان از سیم حلقوی…………………………………………………………………………………..۴۵
شکل(۸-۴): اندازه ابعادی سیم پیچ و هسته ………………………………………………………………………………………………….۵۲
شکل(۹-۴): طرح کلی آهن ربای الکتریکی همراه با کنترلر……………………………………………………………………………..۵۳
شکل(۱۰-۴): نحوه پراکندگی خطوط میدان در اطراف سیم پیچ …………………………………………………………………………….۵۴
شکل(۱-۵): آهن ربای الکتریکی همراه با ورودی جریان………………………………………………………………………………….۵۶
شکل(۲-۵): آهن ربای الکتریکی………………………………………………………………………………………………………………….۵۷
شکل(۳-۵): واحد کنترلر آهن ربای الکتریکی………………………………………………………………………………………………..۵۷
شکل(۴-۵): مجموعه تجهیزات الکتریکی………………………………………………………………………………………………………۵۸
شکل(۵-۵): ساچمه های سرامیکی Si3N4 …………………………………………………………………………………………………………………..۵۹
فهرست جداول و نمودارها:
جدول (۱-۳): ذرات سایندهای که معمولا برای پولیشکاری Si3N4 استفاده میشوند ………………………………………..۲۵
جدول (۱-۶):خواص فیزیکی و مکانیکی SiC……………………………………………………………………………………………….68
جدول (۲-۶): خواص فیزیکی و مکانیکی B4C………………………………………………………………………………………………70
جدول (۳-۶): خواص فیزیکی و مکانیکی CeO2…………………………………………………………………………………………….72
جدول (۴-۶): ترتیب انجام آزمایشات طراحی شده توسط نرم افزار MINITAB………………………………………………..
78
جدول (۵-۶): ترتیب انجام آزمایشات برای مراحل مختلف……………………………………………………………………………….۷۹
نمودار(۱-۳): تاثیر انواع ذرات ساینده را روی صافی سطح حاصله را در روش CMP…………………………………………..27
فصل اول
-
- مشتریان نظر مثبت و رویکردی طرفدارانه نسبت به برند مادر داشته باشند.
-
- این دیدگاه و رویکرد مثبت را بتوان به بسط برندهای آن برند مادر نیز تعمیم داد.
با این حال سه شرط ذکر شده، برخی از ظرافتهای فرایند انتخاب برند و زمینههای لازم برای آن را نادیده گرفته است. کنکاش در ادبیات برندسازی که در پی میآید، ما را به این نکته رهنمون می شود که فرایند ارزیابی بسط برند تحت تاثیر عوامل چندی شامل کالا، شرکت، بازار و ویژگیهای منحصر به فرد آن برند قرار دارد. این عوامل از این رو اهمیت مییابند که ممکن است شرایط ذکر شده برای بسط دادن برند نیز کاملا برآورده شود، اما بدلیل تاثیر عوامل زمینهای دیگر، بسط برند نتواند موفق عمل کند. با توجه به این مطلب ۲ سوال اساسی به ذهن متبادر می شود:
-
- فرایند ارزیابی بسط برند و تعمیم نگرش از برند مادر به برند بسط داده شده چگونه است؟
-
- چه عواملی بر فرایند تعمیم نگرش از برند اصلی به بسط برند تاثیر گذارند؟
در بخش بعدی به این دو مقوله می پردازیم.
ارزیابی بسط برند و تعمیم نگرش
برای معرفی موفق یک بسط برند به بازار رقابتی شناخت فرایند تصمیمگیری مشتریان و نیز فرایند ارزیابی بسط این برندها ضروری به نظر میرسد:
پژوهشگران چندین توضیح تئوریک را برای نحوه تعمیم نگرش مشتریان از برند مادر، بسط آن و عوامل موثر براین فرایند ارائه دادهاند. با وجود اینکه خود شکلگیری این نگرشها هم از اهمیت به سزایی برخوردار است، دغدغه اصلی در اینجا شناخت نحوهی تعمیم نگرش از یک برند تثبیت شده به بسط آن برند در یک طبقه محصول جدید و شناسایی عوامل موثر براین تعمیم نگرش است.
چند فرایند شناخته شده توسط پژوهشگران مختلف درپی می آید:
تصمیم معنایی ، تصمیم احساسی و تئوریهای تناسب و طبقه بندی
از این میان تئوریهای تناسب و طبقه بندی، مرسومترین چارچوبهایی بودهاندکه برای توضیح فرایند تعمیم نگرش در ارزیابی بسط برند به کارگرفته شدهاند.
به علاوه فاکتورهای مهم دیگری نیز وجود دارند که تاثیر آنها بر فرایند تعمیم نگرش بررسی و اثبات شده است. عواملی مثل سبد برند اصلی یا تعداد و نوع کالاهایی که با یک نام برند وجود دارند، ویژگیهای شخصی مشتریان، تصویر شرکت، متغیرهای آمیخته بازاریابی مثل قیمت، توزیع و جایگاهیابی بسط برندها.
تعداد پژوهشهایی که از مفهوم «تعمیم معنایی» در شناخت فرایند تعمیم نگرش از یک برند به بسط آن استفاده کردهاند انگشت شمارند. مفهوم تعمیم معنایی برگرفته از پژوهشهایی در روانشناسی زبان است که بر اساس آن اگر دو چیز، کالا، شی ء، مفهوم و… ، نام مشترکی داشته باشند بدون توجه به تفاوتهای فیزیکیشان به شکلی مشابه مورد قضاوت قرار میگیرند. براین اساس کربی (۱۹۶۷) این فرضیه را پیشنهاد کرد:
« اگر دو یا چند کالای غیرمشابه فقط نام مشترکی داشته باشند، معنا بین آنها انتقال مییابد و تعمیم داده میشود» (کربی ،[۴۴]۱۹۶۷).
برخلاف این فرضیه، پژوهش کربی (۱۹۶۷) نشان داد که تعمیم نگرش تنها از طریق نامهای برند صورت نمیگیرد و بنابراین این فرضیه رد شد. این نتایج زیاد دور از انتظار هم نبودند زیرا فرضیهی تعمیم معنایی، رویکردی بسیار ساده انگارانه به فرایند تعمیم نگرش داشت و نقش دیگر مولفهها مثل تاثیر شهرت برند مادر و مفهوم «تناسب» را نادیده انگاشته بود. اکثر قریب به اتفاق پژوهشهای انجام شده در مقوله بسط برند، متفق القول، نشان میدهند که فرایند ارزیابی بسط برند فرایندی پیچیده است و افراد هنگام تصمیمگیری در مورد این ارزیابی، تحت تاثیر عوامل متعددی هستند.
فرایند دیگری که در مورد بحث تعمیم نگرش وجود دارد فرایند تعمیم احساسی برند مادر به بسط برندهایش است. براساس این فرایند، افراد احساس کلی را که درطول زمان نسبت به یک برند پیدا کردهاند، به هر چیزی مرتبط با آن برند، بدون توجه به شباهتها و تفاوتهای ظاهری تعمیم میدهند. با این حال نتایج پژوهشها نشان میدهند که ممکن است مشتریان نسبت به یک برند احساس مثبت داشته باشند، اما به خاطر این که تعمیمهای احساسی نیز فارغ از زمینهی میزان آگاهی و اطلاعات افراد نیست، نتوانند این حس را به کالاهای غیرمشابه با برند مادر تعمیم دهند. بنابراین اگر تعمیم احساسی فرایندی بود که از آن طریق، نگرش افراد نسبت به برند مادر به بسط برندهای آن نیز تعمیم می یافت آنگاه میبایست همه بسط برندهای آن برند اصلی، جدای از شباهت یا تفاوتهای ظاهری با برند مادر بصورت کاملا مشابه ارزیابی می شدند؛ در حالیکه برخی از بسط برندها مطلوب تر از برخی دیگر ارزیابی میشوند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که فرایند ارزیابی بسط یک برند پیچیدهتر از درنظرگرفتن تنها یک فرایند تعمیم احساس است و باید عوامل بیشتری را درآن دخیل دانست.
هرچقدر شباهت کالای جدید به محصول تثبیت شده موجود بیشتر باشد، احساسات مثبت یا منفی نسبت به برند موجود راحتتر به کالای جدید منتقل خواهد شد.
بوش و لاکن(۱۹۹۱) از پژوهشهای خود به این نتیجه رسیدند که تعمیم احساس نسبت به یک برند به بسط آن، نه تنها تحت تاثیر قضاوت در مورد شباهتهای ظاهری دو محصول است بلکه خود نیز از سطوح مختلفی از شدت برخوردار است (بوش و لاکن، ۱۹۹۱).
و در آخر، تئوریهای طبقهبندی از مرسومترین تئوریها برای درک و توضیح فرایند تعمیم نگرش ازیک برند به بسط آن برند است.
پژوهشهایی که براین اساس انجام گرفتهاند، اینگونه نتیجهگیری میکنند که مشتریان، یک بسط برند را زمانی مطلوب ارزیابی میکنند که با برند مادر «تناسب» داشته باشند. در این میان تعدادی معیار نیز برای مفهوم تناسب ودرنتیجه افزایش مطلوبیت ارزیابی بسط برند ذکر شده است. این معیارهای تناسب دامنهای از تناسب ویژگیهای فیزیکی کالا تا سازگاری مفهوم برند را در بر میگیرد. بین علمای بازاریابی این اجماع وجود دارد که تناسب مثبت میان یک برند و برند مادر باعث ارزیابی مثبتتر بسط برند میشود.
معیار تناسب، برای درک فرایند تعیمم نگرش از تئوریهای طبقهبندی استخراج شده و به کار گرفته شده است. بنابراین پیش از بررسی و بحث در مورد ادبیات ارزیابی بسط برند، در بخش بعد به طورخلاصه نقاط عطف اصلی در توسعه ادبیات طبقهبندی که اساس و پایه فرایند تعمیم نگرش را شکل می دهد توضیح می دهیم.
مزایای بسط برند
انگیزه اصلی معرفی بسط برند به بازار، سرمایهگذاری بر اساس ارزش ویژه ای است که آن برند در طول سالیان بدست آورده است. بنابراین مفهوم ارزش ویژه برند از مفاهیم مهمی است که در فرایند ارزیابی بسط برند باید مد نظر قرار گیرد. تعاریف زیادی از ارزش ویژه برند ارائه شده است که برخی از آنها بر رویکرد بازاریابی استراتژیک استوارند و برخی دیگر براساس تئوریهای مالی تعریف شدهاند. تعریف آکر از ارزش ویژه برند چنین است:
« ارزش ویژه برند به یک سری از داراییها و متعلقات برند مثل آگاهی از برند، تداعی برند، مشتریان وفادار، کیفیت ادارک شده و روابط برند گفته می شود که باعث افزایش یا کاهش ارزش محصولات یا خدمات ارائه شده می شوند» (آکر، ۲۰۱۱).
اما کلر (۱۹۹۳) تعریف خودش را از ارزش ویژه برند دارد وآن را براساس ادارک مشتریان از برند تعریف میکند و آن را ارزش ویژه برند مشتری محور مینامد:
« اثر متمایزکنندهای که دانش برند بر پاسخ مشتریان به بازاریابی آن برند خاص دارد، ارزش ویژه برند را شکل میدهد» (کلر، ۱۹۹۳).
آنگونه که ذکر شد ارزش ویژه برند نتایج بلند مدتی را برای بازاریابی به ارمغان میآورد و میتواند استراتژی رشد یک بنگاه را در بلندمدت تعیین کند. استراتژی رشدی که ریشه در ارزش ویژه برند آن بنگاه داشته باشد میتواند باعث افزایش کارایی تلاشهای بازاریابی آن شرکت شود. مثلا مهمترین مفهومی که می توان از طریق آن، فروش اولیه یک محصول جدید را تخمین زد آشنایی مشتریان با نام برند و میزان مزیتهای جانبی آن محصول ( مثل تخفیفات نقدی و غیره) است. هردوی این فاکتورها نسبت به کانالهای توزیع، نحوه بستهبندی و آگاهی از برندی که از طریق تبلیغات حاصل شده است تاثیر بیشتری دارند (آکر، ۱۹۹۰).
تقریبا در تمامی آزمونهایی که برمفهوم محصول جدید صورت گرفته است یک نام برند تثبیت شده عکس العمل اولیه و علاقهمندی به خرید مشتریان را برانگیخته است.
مخصوصا ارزش ویژه بالای یک برند، به بنگاه در کاهش هزینههای بازاریابی محصول در مرحله معرفی آن، که معمولا قیمت، به منظور پوشاندن قسمتی از هزینههای تولید بالا تعیین می شود، کمک میکند که این امر منجر به افزایش سودآوری آن محصول خواهد شد. سولیوان[۴۵](۱۹۹۰) در مطالعهای دریافت که شرکتهایی که نام برند قویتری داشتهاند هزینه تبلیغات کمتری نسبت به نامهای کاملا جدید پرداختهاند(سولیوان، ۱۹۹۰).
از سوی دیگر یک برند قوی باعث وفاداری مشتریان میشود که این امر به نوبه خود منجر به سودآوری بیشتر برای شرکت خواهد شد؛ زیرا اثبات شده است که حفظ مشتریان فعلی بسیار بهصرفهتر و ارزانتر از جذب مشتریان جدید است(آکر، ۱۹۹۲).
زمانی که نام یک برند قدرتمند به محصولی جدید تعمیم داده میشود، باعث ایجاد حس اطمینان خاطر در مشتریان میشود و عدم اطمینان خرید کاهش مییابد؛ زیرا مشتری احساس میکند که یک شرکت قدرتمند مورد اعتماد، این محصول را تولید کرده و در برابر ریسک های احتمالی از مشتری حمایت میکند (آکر، ۱۹۹۰).
از طرف دیگر بسط برند میتواند از راه ایجاد آگاهی در مشتریان جدید، به برند مادر قدرت بیشتری ببخشد. با توجه به مزیتهایی که یک شرکت می تواند از ارزش ویژه یک برند قدرتمند بدست آورد، بسط برند در بازار به شدت رقابتی امروز، که هزینه معرفی محصولات جدید روزبروز افزایش مییابد، به یکی از مشهورترین راههای معرفی محصول بدل شده است.
با این وجود استراتژی بسط برند خالی از اشکال نیست. استراتژی بسط برندی که بصورت ضعیف اجرا شود، می تواند باعث آسیب رساندن به برند مادر و تصویر شرکت شود (لاکن و رودر جان، ۱۹۹۳؛ رایس و تروت[۴۶]، ۱۹۸۶)
حتی بسط یک نام برند مشهور نیز تا زمانی که مشتری فکر میکند استفاده از این نام به محصول ارزشی نیافزوده است، نمیتواند موفقیت محصول جدید را تضمین کند. در عوض مشتری ممکن است احساس کند که این بسط برند نوعی کلاهبرداری است. استفاده از نام تثبیت شده یک برند برای یک محصول معمولی نیز ممکن است این حس را در مشتری برانگیزد که نام برند مادر چیز جدیدی به محصول نیافزوده است و فقط قیمت آن را افزایش داده است (آکر و کلر، ۱۹۹۰).
شکست یک بسط برند ممکن است علاوه بر آسیب به همان محصول، برند مادر را نیز متاثر کند. مثلا لوی استراوس (Leevi’s) به تولید کت تک مردانه با نام دوخت کلاسیک لوی پرداخت، در حالی که نام برند لوی هیچ تناسبی با کت های سفارشی با کیفیت نداشت و نام آن با لباسهای راحتی گره خورده بود.
از سویی دیگر، بسط برند ها ممکن است بنگاه را از تولید و تثبیت نام های تجاری جدید بازبدارد که این خود باعث از دست رفتن فرصت برای ساختن برندهای جدید خواهد شد (آکر، ۱۹۹۰).
فرایند طبقهبندی و معیارهای تناسب
به فرایند دستهبندی اشیا (چیزها) و ویژگیهای آنها و همچنین نتیجهگیری و استنباط در مورد آنها، طبقهبندی گفته میشود. طبقهها مکانیسمی برای افراد فراهم میآورند که از آن طریق بتوانند با اشیا یا حوادث مختلفی که در یک طبقه قرار می گیرند، رفتاری یکسان داشته باشند و از این طریق فرایند تصمیم گیری را تسهیل میکنند.
« طبقه زمانی به وجود میآید که با دو شیء یا اتفاق مجزا، به صورتی یکسان برخورد شود» (مرویس و راش[۴۷]، ۱۹۸۱). طبقه ها به دلایلی چند به وجود می آیند: اول اینکه یک نوع همبستگی و معنای یکسان برای چیزهای مختلفی که یک فرد ممکن است در زندگی روزمره خود با آنها مواجه شود به وجود می آورند. با وجود این طبقات، دیگر نیازی نیست جزییات هر عضو آن طبقه را به خاطر بیاوریم؛ در عوض احساس و رویکردی را که نسبت به آن طبقه داریم به تمامی اعضای آن طبقه تعمیم می دهیم و بنابراین از صرفه جوییهای شناختی بهره میبریم (مدین[۴۸]، ۱۹۸۹).
به علاوه با بهره گرفتن از اطلاعاتی که در مورد آن طبقه داریم می توانیم در مورد اعضای جدید آن طبقه هم، استنتاج مورد نیاز را داشته باشیم و آنها را پیشبینی کنیم. بنابراین طبقهبندی چیزها، به ما کمک میکند تا دانش و آگاهی در مورد یک طبقه را برای ارزیابی اعضای آن طبقه استفاده کنیم و نحوه برخوردمان با آن عضو را تعیین نماییم. سه رویکرد تئوریک اصلی در مورد نحوه شکلگیری طبقهها وجود دارد که هر کدام فرضیات خاص خودش را می طلبد: رویکرد کلاسیک، رویکرد احتمالی یا شباهتپایه و رویکرد نظری.
نگاه کلاسیک به طبقهبندی بر اساس فرضیات مستحکمی است که با همه اعضای یک طبقه برخوردی یکسان دارد و اعضای غیرهمخوان را نادیده میانگارد. این دیدگاه برای طبقات حد و مرزهای کاملا مشخصی را قائل است. این مرزها و محدودههای درون گروهی در کم رنگ ترین حالت و بین طبقات در پر رنگترین حالت خود قرار دارند. معمولا این طبقات شامل چیزهایی هستند که زیاد شبیه به یکدیگر نیستند. در اغلب این طبقات، برخی از اعضا با خود طبقه تناسب بیشتری نسبت به دیگر اعضا دارند. در برخی موارد می توان یک شی خاص را در بیش از یک طبقه قرار داد (طبقات فازی) که این مطلب باعث وارد آمدن انتقادات زیادی به رویکرد کلاسیک طبقه بندی شده است و گفته می شود این رویکرد نمیتواند فرایند طبقه بندی را به خوبی تشریح کند.
-
- ارضاء نیاز: مخاطبان در سه صورت ممکن است به ارضاء نیاز خبری دست یابند:
اول: به آن نوع خبری که نیاز خود می دانند برسند. دوم: در دریافت خبرها تأخیری وجود نداشته باشد، به عبارتی خبر موقعی به دست افراد برسد که تازگی خود را از دست نداده باشد. سوم: خبر موثق باشد، به طوری که مخاطبان به درستی و نادرستی خبر اعلان شده اطمینان داشته باشند.
-
-
- جذابیت: نظریه پردازان ارتباطات که در زمینه مخاطب شناسی و تلویزیون فعالیت می کنند، بر این امر تأکید می کنند که اصولاً ادراک مخاطبان برنامه های خبری تلویزیون بسیار پایین است. “دلیل پایین بودن ادراک مخاطبان به خبر به طور عمده به شلوغی محیط تماشای تلویزیون و تأثیر منفی آن بر میزان توجه مخاطب به صفحه تلویزیون مرتبط است. با این وجود جلب توجه مخاطب به متن برنامه خبری برای انتقال بیشترین میزان اطلاعات ممکن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.” (DeFluer, 1998, 227).
-
با توجه به اینکه مخاطبان رسانه ها به نوعی، مخاطبان فعال محسوب می شوند، لذا دامنه آزادی آنها در مقابل خبر رسانه ها بسیار وسعت یافته است و از این جهت جلب توجه مخاطب به یک برنامه خبری به عوامل متعددی چون موضوع، چگونگی پرورش موضوع، رابطه موضوع با چهره و منشم جریان، دکور، نور و … بستگی دارد. لذا جذابیت یکی از ویژگی های خبراست که در رسانه های امروزی اهمیت خاصی دارد. اما جذابیت به نوبه خود پدیده ای نسبی بوده که از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است (۸۳، Bennett, 2003).
یکی از عوامل مهم در ارزیابی پیامگیر از پیام دهنده، میزان جذابیت پیام دهنده است. یعنی اینکه پیامگیر تا چه اندازه از پیام دهنده خوشش بیاید. اعتبار و جذابیت تا حدودی متفاوت عمل می کنند. اعتبار موجب تغییر نگرش می شود، به این دلیل که مردم استدلال های یک منبع معتبر را جدی تر از استدلال های یک منبع غیرمعتبر تلقی می کنند.
اما جذابیت ظاهراً از طریق مکانیسم همانندسازی عمل می کند. مردم غالباً می کوشند همانند یا شبیه کسانی شوند که مورد علاقه یا تحسین آنها هستند و این خود به اقتباس از باورها و نگرش های فرد مورد علاقه می انجامد. بنابراین به طور خلاصه می توان گفت که مطالعات مربوط به قانع سازی نشان می دهند که هرچه شخص در ارزیابی خود برای پیام دهنده ارج بیشتری قائل شود، به همان اندازه بیشتر احتمال دارد که با پیام او قانع شود. دو عنصر اصلی در این ارزیابی عبارتند از: اعتبار و جذابیت پیامدهنده از نظر پیامگیر (اتکینسون ودیگران، ۱۳۶۹، ۴۰۷) سازمان های تلویزیونی برای جلب توجه مخاطبان به یک برنامه خبری با برداشت هایی از گوینده به عنوان مثلاً فردی خوش صدا به دستکاری این عامل برای جلب توجه مخاطب می پردازند. مثلاً CBSخبرنگاری چون ادوارد مورو را برای جلب مخاطب در مقابل دوربین قرار می دهد (Fiske, 1997, 235).
بنابراین، مباحثی همچون ارتباط مخاطب با گوینده و همچنین اعتبار گوینده براساس اعتبار برنامه خبر، نحوه اجرا و بیان و حرکات گوینده خبری و همچنین از همه مهمتر نحوه ارائه تصویر در برنامههای خبری و تنظیم تزیینات استودیوی خبر مطابق با ذایقه و سلیقه مخاطب، می تواند از عوامل مؤثر در جذابیت یک برنامه خبری باشد و در نتیجه مخاطب احساس راحتی و صمیمیت با برنامه خبری کند و این علاقه و نزدیکی می تواند در اعتماد به برنامه های خبری و محتویات آن تأثیر مثبت داشته باشد.
۲- عوامل سیاسی:
این عوامل را می توان جزو عوامل بینابینی دانست، به عبارت دیگر شرایط فردی جزو عوامل و متغیرهای مستقل هستند و عوامل رسانه ای نیز به عنوان متغیرهای وابسته تأثیر می گذارند. بنابراین عوامل سیاسی را می توان به عنوان متغیرهای بینابین در نظر گرفت.
برای یافتن عوامل مؤثر اعتماد به نظام سیاسی از تئوری مازلو استفاده شده است. براساس این تئوری انسان دارای پنج نیاز غریزی است این پنج نیاز عبارتند از:
الف) نیازهای جسمی غذا و آب …
ب) نیاز به ایمنی و اطمینان
ج) نیاز به محبت و تعلق
د) نیاز به احترام
ه) نیاز به خویشتن یابی (رفیع پور،۱۳۶۴ ، ۵۲).
مازلو متذکر می شود که کلیه نیازهای دیگر انسان نیز از همین پنج نیاز ناشی می شود. همچنین مازلو عدم ارضاء هر یک از نیازهای مذکور را با عوارض پیش بینی شده ای در جامعه توأم می داند. حاصل عدم ارضاء دومین نیاز یعنی نیاز به ایمنی و اطمینان را بروز احساس بی اعتمادی نسبت به محیط (نظام سیاسی) می داند و در صورتی که نیاز به ایمنی در انسان ارضا نشود نسبت به محیط بیاعتماد خواهد شد.
در یک نظام سیاسی عدم امنیت نسبت به محیط در سه صورت ممکن است حاصل شود که در نتیجه منجر به بی اعتمادی افراد نسبت به نظام سیاسی می گردد: عدم وجود امنیت اقتصادی، عدم وجود امنیت سیاسی و عدم امنیت فرهنگی که هر یک از این موارد به اجزایی قابل تقسیم است:
الف) عدم امنیت اقتصادی: شامل مجموعه مشکلات و معضلات اقتصادی جامعه است که مستقیماً زندگی خصوصی افراد را تحت تأثیر قرار می دهد. این مشکلات شامل گرانی، بیکاری و کمبود مسکن و … می باشد.
ب) عدم امنیت سیاسی: ممکن است از طریق قدرت سیاسی یا از طریق نظام سیاسی حاصل شود و مواردی است که مربوط به عملکرد مسئولین یک نظام سیاسی می شود. در چنین شرایطی به دو صورت می توان اعتماد مردم را کسب کرد:
-
- صداقت: شاخص های زیادی ازجمله: داشتن اخلاص، اهل عمل بودن، تشریفاتی نبودن، تبعیض نگذاشتن، قبول اشتباهات و جاه طلب نبودن را شامل می شود.
-
- کفایت: عاملی است که ناشی از لیاقت و کارائی مسئولین در انجام امور است و به شناخت آنها از نیازهای جامعه -به علت ارتباط با مردم- حاصل می شود و نیز تخصص مسئولین که به معنی داشتن دانش های لازم در زمینه وظایفشان است تعریف می شود.
در مجموع اگر یک نظام سیاسی خود را در جامعه تثبیت کند و هر یک از نهادهای سیاسی نیز دارای عملکردی مثبت باشند، بر روی اعتماد مردم به نظام و نیز نگرش مخاطبان به رسانه ها تأثیر میگذارند، به دیگر سخن اعتماد به اخبار رسانه ها را نمی توان بطور مجزا و بدون در نظر گرفتن نگرش افراد نسبت به دستگاه سیاسی مورد تبیین و علت یابی قرار داد.
ج) عدم امنیت فرهنگی: یکی از شاخص های عدم امنیت فرهنگی، مجموعه اهدافی است که از ابتدا، نظام فرهنگی تحقق آن را ترویج کرده ولی به مرور این اهداف نادیده گرفته شده اند. به عبارتی بی اعتمادی به این دلیل است که بعضاً مسئولین را نسبت به اهداف و ارزش های جامعه متزلزل دیدهاند. ۳- شرایط محیطی:
شامل مجموعه امکانات ارتباطی در نقاط مختلف است. اصولاً هر قدر امکانات ارتباطی بیشتر باشد، مردم در معرض اطلاعات مختلف قرار گرفته و تصویری که از رسانه ها در ذهن ساخته می شود، شکل یافته تر است. به عنوان مثال روستای دورافتاده ای که مردم آن با وجود داشتن سواد، از هرگونه امکانات ارتباطی (رسانه ها) محروم هستند، بدیهی است هیچگونه نگرش منفی نسبت به رسانه ها نخواهند داشت در حالی که در شهرها که همه گونه امکانات ارتباطی موجود است و حتی از امکانات ارتباطی برون مرزی نیز تغذیه می شود، فرد در برخورد با اطلاعات مختلف ارزیابی سنجیده تری از محتوای خبری رسانه های داخلی خواهد داشت و همچنین به دلیل استفاده از شبکههای تلویزیونی و ایستگاه های رادیویی خارجی امکان مقایسه (از جهت نحوه ارائه، عدم صداقت و…) خبرهایی که از طریق رسانه های داخلی داده می شود با خبرهایی که رسانه های خارجی پخش می کنند، وجود خواهد داشت و در نتیجه این مقایسه، نواقص و اشکالات اخبار رسانههای داخلی مشهودتر خواهد شد.
تحقیقات متعددی در مورد اخبار رسانه ها در کشورهای مختلفی انجام شده است، که نشان دهنده میزان اعتماد مخاطبان به رسانه ها می باشد و در این تحقیقات مشخص شده که مصرف کنندگان اخبار رسانه ها، با توجه به وضعیت هر رسانه و نوع اخباری که ارائه می کنند و مقایسه آن با دیگر رسانه ها، به ارزیابی اعتبار[۲۴] رسانه مورد نظر پرداخته اند.
۴- شرایط فردی:
رسانه ها در انتشار اخبار باید شرایط فردی مخاطبان خود را در نظر داشته باشند، این شرایط میتواند عواملی همچون میزان آگاهی افراد نسبت به موضوعات، میزان مذهبی بودن، اعتقادات، گرایش ها و … باشد. البته در نظر گرفتن شرایط فردی تک تک افراد امری محال است، رسانه ها این شرایط را باید با دسته بندی مخاطبان و به طور نسبی در نظر داشته باشند. به عنوان مثال در خصوص میزان آگاهی افراد نسبت به موضوعات مختلف، رسانه ها باید به این مسئله توجه داشته باشند که مخاطبان افرادی منفعل نیستند و به دلیل فعال بودن در کسب اطلاعات، احتمالاً نسبت به موضوع خالی از اطلاعات نباشند. چنین نگرشی در واقع در نظر گرفتن شرایط فردی افراد است که رسانه ها را در ارائه اخبار به شکلی مطلوب کمک می کند و در نهایت موجب افزایش اعتماد مخاطبان نسبت به نقش خبری که رسانه ایفا می کند، می شود (انارکی، ۱۳۸۷، ۱۸-۱۷)
۲-۲-۱۰ افکار عمومی:
افکار عمومی، پدیدهای روانی ـ اجتماعی و خصلتی، جمعی است و عبارت است از ارزیابی، روش و نظر مشترک گروهی اجتماعی در مسئلهای که همگان به آن توجه و علاقه دارند و در لحظه معینی، بین عده زیادی از افراد و اقشار مختلف جامعه نسبتاً عمومیت مییابد و عامه مردم آن را میپذیرند. افکار عمومی به صورت تأیید یا مخالفت با یک عمل، نظر، شخص و واقعه با خواسته، مطالبه، پیشنهاد و توصیه تجلی مییابد (مهرآرا، ۱۳۷۳،۳۷۱). شاید بتوان گفت این تعریف جامع، تا حدودی زوایای گوناگون افکار عمومی را در نظر گرفته است. اما افکار عمومی خاص، حد و مرزهای مشخص و تأثیرات مختلفی دارد. لذا میتوان افکار عمومی را از زوایای گوناگونی تعریف کرد.
باید توجه داشت، بسیاری از محققان افکار عمومی، فعالیتهای خود را به عرصههای محدودی از افکار عمومی منحصر میکنند. آنها عقایدی را به مثابه افکار عمومی میدانند که به مسائل مهم سیاست عمومی یک کشور مربوط میشود. این تأکید از این اعتقاد ناشی میشود که افکار عمومی باید تعیینکننده سیاست عمومی یک کشور باشد. آنان با این عقیده طیفی از عقاید را که ارتباط انکارناپذیری با مسائل سیاسی دارند جدا میکنند (جونیون، ۱۳۶۵، ۳۹).
نکته آخر در خصوص تعریف افکار عمومی اینکه، «افکار عمومی چیزی نظیر ابر و دود است که در حالت تراکم و از دور، مشهود و محسوس و از نزدیک نامحسوس است» (هرنگ، ۱۳۶۵، ۱۰۵).
پیدایش افکار عمومی:
افکار عمومی، به طور عمده محصول دوران روشنگری است. این اندیشه با فلسفههای سیاسی لیبرالی اواخر قرون هفدهم و هیجدهم (لاک و روسو) و به ویژه تئوری دمکراتیک قرن نوزدهم تلفیق شده است (پرایس، ۱۳۸۲، ۲۱). به تعبیر دیگر ادغام واژههای عمومی و افکار در یک ترکیب مفهومی دارای اهمیت سیاسی به معنای امروزی فقط در فلسفههای دمکراتیک و لیبرال از سال ۱۷۰۰ به بعد پدیدار شد (پرایس، ۱۳۸۲، ۲۲).
علی اسدی این موضوع را با رویکرد به فنآوری رسانهای بیان میکند و میگوید: گسترش وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون و مطبوعات پرتیراژ، باعث پیدایش جامعه تازهای شد که در آن همه افراد، صرفنظر از اینکه در کجا زندگی میکنند و یا به چه گروه اجتماعی تعلق دارند از طریق تماس با منابع خبری از رویدادها و رخدادها آگاه شوند. تا جایی که حتی اگر در جامعهای میزان مشارکت اجتماعی مردم هم محدود باشد میزان آشنایی آنها با حوادث و رخدادها که نتیجه مشارکت آنها در این زمینه است، با آنچه در گذشته بود، فرق دارد (اسدی، ۱۳۷۱، ۴۲). در این جوامع تمامی شهروندان برای خود حقوقی قائل میشوند و همچون گذشته تمامی امور و تصمیمگیریها بر عهده حاکمان واگذار نمیشود.
ساخت افکار عمومی:
الف- شرایط ایجاد افکار عمومی
واقعه افکار عمومی در شرایط مشخصی به وجود میآید، این شرایط عبارتند از:
۱ـ باید واقعهای مرکزی یا شماری از وقایع متناوب و پشت سر هم از یک نوع وجود داشته باشد.
۲ـ فضا باید مساعد باشد.
۳ـ محتوای افکار باید با الگوهای فرهنگی و جمعی مطابق باشد.
۴ـ محتوای افکار باید پاسخگوی نیازهای ظاهری و باطنی افراد باشد.
۵ـ افکار باید از طریق رسانههای همگانی گسترش یابد.
۶ـ افکار عمومی باید با دخالت مستقیم شهروندان اشاعه یابد (کتبی، ۱۳۷۶، ۶۰).
در این خصوص به اعتقاد برخی کارشناسان برای شکلگیری افکار عمومی گذر از مراحل هفتگانه ذیل ضروری است.
۱ـ پیدایش آگاهی: در این مرحله مردم از وجود موضوعی آگاه میشوند. اما در مورد واکنش نسبت به آن، احساس نیاز سریع نمیکنند.
۲ـ فوریت بیشتر، مردم فوریت و ضرورت مسئله را حس میکنند، نظر غالب در این مرحله، درخواست مصرانه برای اقدام است. تشخیص میان آگاهی و فوریت در تفسیر صحیح افکار عمومی ضرورت اساسی است.
۳ـ دستیابی به راهحل: در این مرحله مردم، بدون درک پیچیدگی موضوع راهحلهای مختلف مسئلهای را بررسی میکنند. توجه مردم بیشتر به راهحلهایی معطوف میشود که کارشناسان یا سیاستمداران با زیرکی آنها را ارائه کردهاند. از آنجایی که مردم راهحلهایی را که ارائه میشود، کاملاً درک نمیکنند میتوان مرحله سوم را دوران صحه گذاشتن نادرست نامید، یعنی مردم از پیشنهادهای ارائه شده اعلام حمایت میکنند، اما به محض مشخص شدن هزینههایی که باید بابت این موضوع بپردازند. از موضع خود کوتاه میآیند.
۴ـ فکر خام: در این مرحله مقاومت مردم در مواجهه با راهحلهای مسئله و پیامدهای این راهحلها ظاهر میشود. در موضوعهای دشوار یعنی موضوعهایی که مستلزم تغییر و تحول اساسیاند، باید با ارائه راهحلهای واقعبینانهتر، بر فکر خام مردم فایق آمد.
۵ـ ارزیابی انتخابات: در این مرحله مردم انتخاب میکنند، یعنی به ارزیابی دلایل موافق یا مخالف راهحلهای موضوع خاصی میپردازند. مرحله پنجم، مرحله دشواری است، زیرا در این مرحله میفهمند که راهحلهای آسان و کمهزینه، احتمالاً کارآیی نخواهد داشت، وقتی مردم به موضوع خاص و راهحلهای پیشنهادی توجه زیادی نشان میدهند، سرسختانه بر دیدگاه خود پافشاری میکنند، حتی وقتی پیامدهای ناگوار دیدگاهشان به آنان ارائه شود.
۶ـ موضعگیری هوشمندانه: مردم ایده را قبول میکنند اما معمولاً در مورد آن کاری انجام نمیدهند، تا به مرحله هفتم برسند. در مورد برخی موضوعها دهها سال طول میکشد تا افکار عمومی به مرحله هفتم برسد، چاره هوشمندانه مرحله ششم، مستلزم آن است که مردم دیدگاه خود را مشخص کنند. تناقضات را از میان بردارند، واقعیات را در نظر گیرند و پیامد انتخابهایشان را نیز بپذیرند.
۷ـ قضاوت مسئولانه از لحاظ اخلاقی و احساسی: مرحله اجرای افکار عمومی همان قضاوت اخلاقی و احساسی است. در این مرحله مردم خود را با موقعیتهای مختلف سازگار میکنند، دیدگاه و رفتارشان را تغییر میدهند و با احساسات دوگانه خود روبهرو میشوند، به تعبیری مرحله هفتم مرحله پیدا کردن چاره کار است (سالک، ۱۳۷۸، ۸).
بـ شرایط شکلگیری افکار عمومی
۲-دفاع از عرض و ناموس دیگری
قانونگزار دفاع از عرض و ناموس دیگری را پذیرفته و با صراحت آنرا در مواد ۶۱ و ۶۲۵ و بند ب ماده ۶۲۹ ق.م.ا بیان نموده ولی مشروط به دو شرط نموده است:
۱- اینکه دیگری ناتوان از دفاع بوده
۲- نیاز به کمک داشته باشد ضمن اینکه برای دفاع از هتک عرض و ناموس دیگری قید اکراه و عنف را آورده بدین معنی که هرگاه دیگری با رضایت تن به تجاوز اعمالی از قبیل زنا یا لواط داده، ناتوانی از دفاع و نیاز به کمک داشتن، جایی برای بحث ندارد فلذا موجبی برای دفاع کردن از او وجود ندارد.
بنابراین در این مورد هم مدافع باید علاوه بر رعایت ضوابط عمومی دفاع، ضوابط خاص مروبط به دفاع از دیگری را نیز رعایت نماید.
۳- دفاع از آزادی تن دیگری
در قانون مجازات اسلامی دفاع از آزادی تن دیگری مانند آزادی از تن خود مدافع جایز دانسته ولی شروط خاص مانند ناتوانی از دفاع و نیاز به کمک داشتن او را نیز لازم الرعایه می داند و چون مستندات قانون آن ذکر شده لذا از تکرار آن خودداری می شود.
۴- دفاع از مال دیگری
به موجب ماده ۶۱ ق.م.ا دفاع از مال ، خواه مال متعلق به خود مدافع باشد خواه مال متعلق به دیگری باشد در هر صورت دفاع جایز است ولی با این تفاوت که دفاع از مال دیگری در صورتی جایز است که خود مجنی علیه ناتوان از دفاع بوده و نیاز به کمک داشته باشد.
مضافا در تبصره ذیل ماده ۶۲۵ ق.م.ا ، استمداد صاحب مال را شرط دفاع از او دانسته و همین امر موجب اختلاف نظر میان حقوقدانان گردیده است و برخی از آنها می گویند قانونگزار علاوه بر شرط نیاز به کمک از سوی شخص ثالث استمداد او شرط است .
سوال اینست اگر شخصی مورد تجاوز به مال قرار گرفته و او ناتوان از دفاع بوده و نیاز به کمک داشته باشد ولی به سبب پیری یا دلایل دیگر نمی تواند طلب استمداد نماید چه می شود.
به نظر می رسد که منظور قانونگزار ازآوردن عبارت صاحب مال استمداد نماید در تبصره ماده ۶۲۵ ق.م.ا ، استمداد صاحب مال، در واقع بیان ناتوانی و نیاز به کمک داشتن شخص مجنی علیه است و منافاتی با ضوابط تبصره ماده ۶۱ ق.م.ا ندارد پس همینکه شخص ثالث نیاز به کمک داشته و ناتوان از دفاع باشد برای تحقق دفاع مشروع کافی است.
در مورد صاحب مال نیز قانونگزار در تبصره ذیل ماده ۶۲۵ ق.م.ا ، جواز دفاع برای صاحب مال تنها مدنظر نبوده بلکه برای حافظ مال از قبیل ، مستاجر و نگهبان هم دفاع را جایز دانسته است.
ج – مسئولیتهای ویژه بعضی اشخاص برای دفاع (مستاجر، پلیس، محافظ)
قانونگزار در تبصره ماده ۶۲۵ ق.م.ا دفاع از اموال غیر را نیز محترم شمرده و مقرر می دارد: «…مقررات این ماده در مورد دفاع از مال غیر در صورتی قابل اجراست که حفاظت مال غیر بر عهده دفاع کننده بوده یا صاحب مال استمداد نماید.» منظور این تبصره تنها شامل زمانیکه صاحب مال هنگام تجاوز به مالش حضور فیزیکی دارد نیست و شامل مواردیکه صاحب مال حضور فیزیکی در محل وقوع تجاوز ندارد نیز می شود مثل اینکه حفاظت مال غیر بر عهده کسی باشد و او محافظ اموال باشد در اینصورت ناتوانی صاحب مال از دفاع و نیاز به کمک داشتن او ملاک نیست، همینکه اموال به نحوی از انحای قانونی به شخص مدافع سپرده باشند او مسئول نگهداری از مال محسوب می شود و ضرورتی ندارد که اموال را به منظور حفاظت به او سپرده باشند و ملاک سپردن اموال عرفی است و حفاظت از اموال به متصرف قانونی نیز تسری دارد مانند امین اموال، مستاجر، معیر، مستودع، نگهبان منازل ، نگهبان پارکینگ و امثال آنها که اموال غیر در تصرف قانونی آنها قرار دارد می توانند از اموال تحت تصرف یا تحت حفاظت دفاع نمایند و با رعایت سایر شرایط، دفاع مشروع تلقی می گردد.
برخی حقوقدانان در باب سرقت غیر حدی می گویند: اگر کسی مال تحت اجاره یا عاریه دیگری را که صاحب آن ثالث است ، از مستاجر یا مستعیر برباید عملش سرقت است و در اینجا مستاجر یا مستعیر، حکم مالک را دارند و می توانند طرح دعوی یا شکایت نمایند.[۱۱۰]
بنابراین ، با توجه به این تفسیر ، اشخاص یاد شده در هنگام تجاوز به اموال تحت تصرف یا حفاظت به منزله قائم مقام مالک به دفاع از اموال غیر می پردازند و از همان امتیازی که برای مالک به هنگام دفاع از مال خویش به موجب قانون مقرر گردیده ، برخوردار و با رعایت شرایط مربوط به دفاع مجازات نخواهند شد.
و اما راجع به مسئولیت پلیس برای دفاع ، از آنجا که به موجب قوانین، پلیس یا مامورین انتظامی که عهده دار برقراری حفظ نظم و امنیت داخلی هستند باید از جان و مال و عرض و ناموس مردم حفاظت و دفاع نمایند.
مامورین انتظامی یا پلیس برای همین منظور مجهز به سلاح و باتون و دستبند و غیره هستند و به موجب بند یک ماده ۱۵ ق.آ.د.ر.ع.ا.ک نیروی انتظامی ، ضابطین دادگستری هستند و در بیان شرح و وظایف ضابطین در ماده ۱۸ همان قانون ضابطین در جرائم مشهود تمامی اقدامات لازم را به منظور حفظ آلات و ادوات و دلایل جرم و جلوگیری از فرار متهم و تبانی او بدون دستور مقام قضایی اعمال و بلافاصله به اطلاع مقام قضایی میرسانند.
در بند یک ماده ۲۱ همان قانون می گوید :« جرمی که در مرئی و منظر ضابطین واقع شده» هنگامیکه ضابطین مذکور جرمی را مشاهده کنند موظفند که مجرم را دستگیر نمایند.
در نتیجه می توان گفت حفظ و حراست از اموال دیگران جزو وظایف ذاتی پلیس محسوب می شود فلذا اگر در حین انجام وظیفه مرتکب ضرب یا جرح یا بازداشت یا قتلی برابر با مقررات قانون بکارگیری سلاح بشوند مجازات نخواهند شد که به نظر می رسد این موضوع منطبق با مصادیق دفاع مشروع نیست ، چون مامورین در حین انجام وظیفه بوده اند و هیچ جرمی مرتکب نشده اند ، اما اگر مامورین یاد شده خارج از حدود وظیفه مرتکب جرمی بشوند در صورت رعایت شرایط مربوط به دفاع، دفاع مشروع تلقی و مرتکب از مجازات معاف خواهد شد.
فصل دوم – جایگاه و اهمیت رویه قضایی در تفسیر قواعد مربوط به دفاع مشروع
در اهمیت جایگاه رویه قضایی می توان گفت رویه قضایی در کنار قانون و دکترین حقوقی و عرف و عادت بعنوان یکی از منابع مهم حقوق بشمار می رود.
برخی حقوقدانان در تعریف رویه قضایی معتقدند: «مجموع آرای قضایی که محاکم یا دسته ای از آنها در باب یک مساله حقوقی روش یکسانی به کار می بندند،[۱۱۱] رویه قضایی می گویند.
از آنجا که رویه قضایی در نتیجه تلاش فراوان ایجاد شده طبیعی است که محاکم از حاصل زحمات گذشته خود در سایر دادرسیها استفاده می نمایند بعلاوه بین دادگاهها سلسله مراتبی وجود دارد که در ایجاد رویه قضایی موثر است یعنی دادگاههای پایین تر بطور معمول از نظر دادگاه عالی پیروی می نمایند. بعبارت دیگر، آشکارترین محل جلوه عدالت قانون، همین رویه قضایی است.[۱۱۲] رویه قضایی صورت خاصی از عرف عقلایی جامعه است و محاکم با ایجاد قواعد عرفی حقوق، در کامل ساختن قوانین و انطباق آنها با نیازهای جامعه، سهم عمده ای دارند.[۱۱۳]
بنابراین رویه قضایی جایگاه مهمی در تفسیر قواعد مربوط به دفاع مشروع دارد که دراین فصل در دو مبحث به آن می پردازیم مبحث اول کلی بودن قواعد موجود در قوانین موضوعه و نیاز به تفسیر قضایی و در مبحث دوم اشکالات رویه قضایی ایران و شناسایی منابع موجود مورد بحث قرار می دهیم.
مبحث اول – کلی بودن قواعد موجود در قوانین موضوعه و نیاز به تفسیر قضایی
الف – نیاز به تعیین دقیقتر مصادیق خوف معقول
قانونگزار در بند الف ماده ۶۲۷ ق.م.ا مقرر نموده است:«دفاع در مواقعی صادق است که خوف برای نفس یا عرض یا ناموس یا مال مستند به قرائن معقول باشد…» یعنی خطر حقیقی بوده و وقوع آن، عرفا و عملا ممکن باشد و مدافع باید به وجود خطر علم داشته یا لااقل ظن غالب که از اسباب معقول و قرائن قابل قبول حاصل می شود داشته باشد و صرف توهم خطر کافی نبوده موجب جواز دفاع نمی باشد.[۱۱۴] بیان دیگر اینکه، منظور از قرائن معقول، خوف وقوع این تعرضات از نظر یک عقل متعارف، محتمل و قابل پیش بینی باشد.[۱۱۵]
برخی دیگر از حقوقدانان معتقدند که معیار خوف معقول یا قرائن عقلایی یا خطر حقیقی، یک معیار موضوعی است که بستگی به اوضاع و احوال قضیه دارد و چون قانونگزار معیار دقیقی از خوف معقول ارائه نداده فلذا مدافع باید خود وضعیت دقیق صحنه را صادقانه نزد دادگاه تشریح و با اسباب و قرائن ، جواز دفاع خود را به اثبات برساند، اگر قانونگزار بصورت تمثیلی مصادیق خوف معقول را بیان می نمود طرق اثبات دفاع برای مدافع آسانتر بود.
ب – نیاز به تعیین مصادیق تناسب یا عدم تناسب دفاع
مقنن در بند یک ماده ۶۱ ق.م.ا میگوید:« دفاع با تجاوز و خطر متناسب باشد.»
و در بند ب ماده ۶۲۷ ق.م.ا می گوید:« دفاع متناسب با حمله باشد.»
بدین ترتیب ، شخص مورد تعرض و تجاوز نباید در مقام دفاع مرتکب عملی شود که شدیدتر از خطر ناشی از تهدید متجاوز باشد.[۱۱۶] بعبارت دیگر مدافع مجاز نیست ، برای دفع خطر ، از هرگونه نیرو به هر اندازه استفاده کند، چون هدف از دفاع مشروع، دفع خطر است ، هنگامیکه دفع خطر با عمل سبک تر و آسانتر حاصل شود، استفاده از عمل سنگین تر متناسب نیست.[۱۱۷]
برخی حقوقدانان عقیده دارند که شرط تناسب حمله با دفاع نه صحیح است و نه در عمل قابل اجراست زیرا اگر برای رفع خطر کمتر ارتکاب جرم بزرگتر ضروری باشد منع مدافع و نامشروع دانستن عمل او خلاف عدل و منطق است، چه اینکه بطور کلی میزان خطر، اغلب میسر نیست و نمیتوان پیش بینی کرد که متجاوز تا کجا می خواهد تجاوز را ادامه دهد.[۱۱۸]
آرای دیوانعالی کشور درباره تناسب دفاع دو نظریه دارند یک نظریه که همان تناسب در وسیله دفاع با وسیله مهاجم می باشد شعبه سوم دیوانعالی کشور در حکم شماره ۱۵۸۸ مورخه ۱۵/۷/۱۳۲۸ آمده است:«دفاع در صورتی متناسب با حمله است که طرفین مسلح به سلاحی شبیه یکدیگر باشند.» بنابراین بکاربردن کارد در برابر چوب توسط مدافع نامتناسب است. نظریه دیگر معیار تناسب را تساوی زیان وارده از جانب متجاوز و مدافع است، برابر این نظریه، مدافع باید صدمات و جراحاتی شبیه آنچه متجاوز وارده کرده است ، بر او وارد کند.
شعبه ۲۶ دیوانعالی کشور طی حکم شماره ۱۳۳۴ مورخه ۵/۶/۷۱ آمده است:« مهاجم با نانچیکو شخص مقتول بوده که مدافع پس از دیدن ضرباتی ، چاقو در آورده ، در نتیجه مورد دفاع بوده ولی مدافع در مقام دفاع باید جراحاتی شبیه آنچه از سوی مقتول واقع شده انجام می داد و با تعدی از آن باید دیه بپردازد.[۱۱۹]
بنابراین هرکدام از دو نظریه مذکور در دیوانعالی کشور طرفدارانی دارد به همین جهت قانونگزار باید ضوابطی دقیق را معیار تناسب یا عدم تناسب دفاع قرار دهد تا موجب تشتت آرا در محاکم نشود.
ج – روشن نبودن قواعد مربوط به چگونگی اثبات دفاع در قوانین موضوعه
در قوانین جزایی، اعم از قوانین ماهوی و شکلی ، قواعد مربوط به چگونگی اثبات دفاع به روشنی مطرح نشده است و تمامی بار سنگین اثبات دفاع مشروع بر عهده مدافع قرار دارد و این مدافع است که باید بدون ترس از مجازات و در کمال آرامش و صادقانه شرایط و اوضاع و احوال قضیه و ضرورت دفاع و متناسب بودن عمل ارتکابی با تجاوز که منتهی به وقوع جرم گردیده را اثبات نماید هرچند که مامورین و دادرسان و قضات تحقیق، طبق ماده ۳۹ ق.آ.د.د.ع.و.ا.د.ا.ک مقرر است:«دادرسان ، قضات تحقیق باید تمامی ادله و ادوات جرم و کشف اوضاع و احوالی که به نفع یا ضرر متهم است بی طرفی کامل را رعایت نمایند.»
موظفند که بی طرفانه ادله و ادوات جرم له یا علیه متهم را جمع آوری نمایند و چنانچه دفاع مشروع مورد قبول بازپرس یا دادرس دادگاه قرار گیرد، نه تنها هیچ جرمی متوجه مرتکب نخواهد بود، بلکه هیچ نوع مجازاتی در مورد ولی اعمال نخواهد شد.[۱۲۰]
در نتیجه می توان گفت متهم برای اثبات دفاع مشروع، باید دارای تعادل روحی و روانی بوده و صادقانه صحنه جرم را بازگو نماید و اگر در اثر فشار روانی ارتکاب قتل یا ترس از
مجازات قصاص یا در اثر فراموشی مرتکب اشتباه گردد زوایای دیگر ادعایش تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و ممکن است دفاع وی مشروع تلقی نگردد، فلذا لازم است قانونگزار قواعد مربوط به دفاع مشروع را تا حد امکان در قوانین ماهوی و شکلی به روشنی بیان کند.
مبحث دوم – اشکالات رویه قضایی و شناسایی منابع موجود
دراین مبحث که در دو گفتار به آن پرداخته می شود ابتدا در گفتار اول منابع رویه قضایی قبل از انقلاب از لحاظ دسترسی به جزئیات پرونده و در گفتار دوم به منابع رویه قضایی بعد از انقلاب از لحاظ طبقه بندی و نارسایی ها مورد بحث قرار می گیرد.
گفتار اول – منابع رویه قضایی قبل از انقلاب از لحاظ دسترسی به جزئیات پرونده
از آنجا که سابقه عدلیه در کشور ما به حدود یک قرن می رسد و بخش اعظم این دوره به قبل از انقلاب مربوط می شود و جستجوی مصداق در رویه قضایی که دائما در حال زایش و تولید مستمر بوده و حجم عظیمی از پرونده ها را پدید آورده ، دسترسی به آنها به لحاظ فقدان نظام ثبت و تدوین امری بسیار سخت و ممتنع است و با توجه به قدمت پرونده ها و متدهای سنتی نگهداری و بایگانی انها ونحوه طبقه بندی و کلاسمان که براساس شماره پرونده و سال ، بایگانی شده اند ناگزیر به دفاتر باید مراجعه می گردید و از مراجعه به دفاتر مذکور با عناوین کلی نزاع یا قتل عمدی طیف وسیعی باید مورد بررسی قرار می گرفت تا از میان آنها مصداقی با عنوان قتل عمدی در مقام دفاع مشروع است بیابیم و این امر با توجه به مراجعه اینجانب به دیوانعالی کشور و اداره کل تدوین آرای وحدت رویه هیات عمومی و دیوانعالی کشور و با مشاوره و همکاری این عزیزان، توفیق اندکی بدست آمده به بعضی از آرا که به تعداد انگشتان دست بود دست یافتم و معلوم شد که جستجوی مصداقی در رویه قضایی و دسترسی به جزئیات پرونده عملا غیر ممکن است.
بنابراین به کتابخانه مرکزی دیوان مراجعه و بدنبال بعضی از مجموعه های چاپی مانند آرشیو حقوقی کیهان، نشریه هفته دادگستری و موازین قضایی که از کتابهای مرجع بود رفته و به تحقیق کتابخانه ای پرداختم و از منابع شناسایی شده که در هیچیک از کتابخانه های کشور آنها را نمی توان یافت نمونه ناچیزی بدست آوردم.
استخراج موقعیت هلیکوپتر
X و Y هماهنگ هلیکوپتر از قاب تصویر گرفته شده توسط دوربین وبکم به دست آمده است. این فریم آنالیز و پردازش یک به یک با بهره گرفتن از توابع کتابخانه OpenCV برای استخراج این هلیکوپتر در تصویر می باشد. هلیکوپتر توسط پیدا کردن موقعیت رنگ زرد آن ردیابی شده است. تابع دودویی thresholding جهت استخراج پیکسل روشنایی برای تصویر استفاده شده است. اندازه گیری روشنایی با بهره گرفتن از فضای رنگی RGB لازم برای تبدیل تصاویر به فضای رنگی HSV توسط تابع inRenge استفاده شده است.
شکل ۸،۴: (الف) قاب اصلی (ب) ماسک های تولید شده توسط آستانه حاوی نویز (ج) ماسک پس از فرسایش تولید شده توسط آستانه.
ردیابی لبه
لبه یک تغییر ناگهانی در شدت روشنایی تصویر است. به عنوان مثال در پلاک خودرو به دلیل اعداد و حروف نوشته شده روی آن دارای لبه های عمودی زیادی می باشد. از همین ویژگی برای یافتن محل آن در تصویر استفاده می شود. روش ها و الگوریتم های مختلفی برای پیدا کردن لبه در پردازش تصویر مطرح شده است. در این میان روش سوبل به دلیل سرعت بالا و حجم پردازشی کم در مقایسه با دیگر روش ها کارایی مطلوبی دارد. لبه یابی به روش سوبل در حقیقت استفاده از ماسک سوبل می باشد. در حالت کلی سوبل دارای دو ماسک تشخیص لبه عمودی و افقی می باشد. با بهره گرفتن از فاصله هلیکوپتر برای تعیین بزرگ یا کوچک بودن پنجره جستجو ابعاد پنجره جستجو را با قرار دادن هلی کوپتر در فاصله خاص از دوربین، رو به شرق یا غرب محاسبه می کنیم.
شکل ۹،۴: راه اندازی سیستم خلبان اتوماتیک.
دوربین مورد استفاده پروژه
جهت پردازش تصویر در این پروژه، نیاز به یک دوربین می باشد، که می توان از یک وبکم (شکل ۳-۱) یا یک دوربین حرفه ای CCTV (شکل ۳-۲ ) استفاده نمود. قابلیت پردازش هم به صورت آنالوگ و هم به صورت دیجیتال می باشد بدین صورت که تصویر خروجی از وبکم تصویر دیجیتال می باشد. در زیر نمونه ای از دوربین های مورد استفاده مشاهده می شود.
۴-۱۰- نمونه ای از وبکم استفاده شده در پروژه ۴-۱۱- نمونه ای از یک دوربین CCTV حرفه ای
کامپیوتر مورد نیاز پروژه
برای راه اندازی این پروژه یک کامپیوتر معمولی با CPU قدیمی، حافظه رم با ظرفیت کم، هارد با ظرفیت کم و گرافیک پایین کفایت می کند.
به طور مثال حداقل سیستم تست شده برای این پروژه یک سیستم به شرح زیر می باشد:
پردازشگر مرکزی: Celeron
رم : ۵۱۲
گرافیک : ۱۲۸ داخلی
هارد:۴۰ گیگ
سیستم عامل : مایکروسافت ویندوز XP
دوربین : وبکم داخلی لپتاپ، وبکم جداگانه
روش تشخیص رنگ
استفاده از رنگ در پردازش تصویر، ناشی از دو عامل است. اولاً، رنگ توصیف گر قدرتی است که غالباً شناسایی و استخراج اشیا را از صحنه آسان می سازد. ثانیاً، انسان می تواند در مقایسه با فقط ۲۴ سایه خاکستری، هزاران سایه رنگ و شدت را تشخیص دهد. این عامل دوم، مخصوصاً در تحلیل تصویر، بصورت دستی (وقتی که توسط انسان انجام می گیرد) مهم است. پردازش تصویر رنگی به دو ناحیه مهم تقسیم می شود: پردازش تمام رنگی وپردازش شبه رنگی. در دسته اول، رنگی یا اسکنر رنگی و در دسته دوم، TV تصاویر معمولاً توسط حسگر تما م رنگی دریافت می شود. مثل دوربین مسئله، تخصیص رنگ، به شدت تک رنگ خاص یا بازه ای از شدت ها است. تاکنون تقریباً اغلب پردازش های تصویر رنگی در سطح شبه رنگی انجام شده اند. اما، در دهه گذشته، حسگرهای رنگی و سخت افزار مربوط به پردازش تصاویر رنگی، با قیمتهای مناسبی فراهم شدند. لذا، اکنون تکنیک های پردازش تصویر تمام رنگی در گستره ی بیشتری از کاربردها استفاده می شود. از جمله چاپ و نشر، تجسم و اینترنت. شکل ۵-۱ طیف رنگ های مهم را توسط مخروط های قرمز، سبز، و آبی نشان می دهد.
۴-۱۲- طیف رنگ های مهم
تشخیص رنگ و فیلتر رنگ ها
نحوه تشخیص رنگ به این صورت می باشد که بعد از دریافت تصویرتوسط دوربین، تصویر به ۳ رنگ اصلی قرمز، آبی، سبز دیده می شود. مجموع پیکسل ها در فریم، کل تصویر ما را تشکیل می دهند و رنگ هر پیکسل به طور جداگانه مشخص است.
جهت تشخیص رنگ آبی (if(B>G>R) ) : اگر در آن نقطه رنگ آبی بیشتر از رنگ سبز و رنگ سبز بیشتر از رنگ قرمز باشد، فیلتر آبی رنگ می شود (فقط رنگ آبی را در نظر گرفته می شود و بقیه رنگ ها را در نظر گرفته نمی شود).
جهت تشخیص رنگ سبز (if(G>R>B)) : اگر در آن نقطه رنگ سبز بیشتر از رنگ قرمز و رنگ قرمز بیشتر از رنگ آبی باشد، فیلتر سبز رنگ می شود (فقط رنگ سبز در نظر گرفته می شود و بقیه رنگ ها در نظر گرفته نمی شود).
جهت تشخیص رنگ قرمز (if (R>G>B) ) : اگر در آن نقطه رنگ قرمز بیشتر از رنگ سبز و رنگ سبز بیشتر از رنگ آبی باشد، فیلتر قرمز رنگ می شود (فقط رنگ قرمز در نظر گرفته می شود و بقیه رنگ ها در نظر گرفته نمی شود).
به عنوان نمونه برای تشخیص رنگ های دیگر از ترکیب این رنگ ها استفاده می شود. با قرار دادن مقدار رنگ قرمز به ۲۵۵، رنگ سبز ۲۵۵، رنگ آبی ۰، نتیجه رنگ زرد را مشخص می نماید.
نرم کننده تصویر
نرم کننده تصویر برای کاهش جزئیات تصویر اصلی به کار برده می شود و لبه های عکس را نرم می کند. تصویر حاصل با تصویر قدیم تفاوت چندانی نمی کند با این تفاوت که از جزئیات آن کم می شود. برای این کار باید اختلاف رنگ پیکسل های مجاور کاهش یابد. بدین منظور، در اطراف هر پیکسل یک مربع ۳*۳ را در نظر می گیریم، به طوری که پیکسل مورد نظر در وسط باشد. سپس از رنگ تمامی این ۹ پیکسل میانگین گرفته شده و در پیکسل وسط قرار داده می شود. در این راستا، می توان مربع ۵*۵ یا بیشتر را انتخاب کرد. در برنامه زیر پیکسل های مرزی را بدلیل مجهول بودن همسایه های آنها، ثابت می گذاریم تا برنامه ساده باشد. به علت آنکه تصویر تغییر خواهد کرد و همچنین برخی از این رنگها جدید و برخی دیگر قدیمی هستند، برای محاسبات آتی مشکل پیش خواهد آمد لذا دارای اعتبار لازم نمی باشد. برای این منظور یک کپی از تصویر تهیه می کنیم تا بدون تغییر باقی بماند.
ماژول ارتباط سخت افزار با کامپیوتر مورد استفاده در پروژه
جهت ارسال اطلاعات از کامپیوتر به سخت افزار از طریق مبدل USB to Serial استفاده شده و ارتباط سیمی میباشد. به طوری که پایه TX در مبدل متصل به رایانه را با سیم به پایهRX میکروکنترلر متصل می نمائیم و اطلاعات را به صورت سریال به سخت افزار ارسال می کنیم.
۴-۱۳- مبدل USB to Serial
پایه ها به ترتیب از سمت راست به چپ را شماره گذاری می کنیم:
پایه شماره ۱ : GND منفی
پایه شماره ۲ : خروجی ولتاژ +۴ ولت
پایه شماره ۳ : RXD- TTL ورودی