۱۳-۳-۲مقابله های ناکارآمد و غیر مفید
مجموعه ای از شیوه های مقابله ای را در بر می گیرد که اگر چه برای تغییر منبع فشارها و بهبود احساسات ناشی از موقعیت فشارزا به کار گرفته می شوند ولی متاسفانه این شیوه وضع را بدتر می کنند و لذا نمی توان از این عوامل مقابله ای به مهارت مقابله ای تعبیر نمود ، این مقابله ها عبارتند از :
پرداختن به احساسات دردناک از طریق تفکر آرزومندانه : این مقابله ، شیوهای برای خنثی کردن آنچه اتفاق افتاده می باشد. این افکار نوعاَ با عبارتی از قبیل : اگر فقط … یا ای کاش حقیقت نداشته باشد که … شروع ی شود.
گاهی اوقات این افکار به شکل آنچه باید اتفاق می افتاد، اگر فقط…. یک روش مقابله ای مسکن برای طفره رفتن موقتی از رنج ناشی از حقیقت است. زیان این حالت آن است که هیچ مقدار از آرزو ها جای حقایق را نخواهد گرفت و دیر یا زود واقعیت جهره خود را نمایان خواهد کرد.در این حالت زمان و فرصتی که می توانست برای یافتن راه های جدید مواجهه با واقعیت و مشکل اتفاق افتاده مورد استفاده قرار بگیرد به هدر می رود.
استفاده از دارو برای فرار از رنج : گاهی اوقات افراد برای رهایی از رنج ناشی از استرس و بحران ها از داروهایی مانند الکل،نیکوتین،تریاک،هروئین و مسکن های خواب آور و ضد افسردگی بدو تجویز پزشک استفاده می کند.استفاده از این داروها و داروهایی که اخیراَ به این عوامل افزوده شده و با نام های مختلف به بازار وارد می شود مانند اکستازی ، خطرات زیادی را به همراه می آورد و ضمن مشکل تر کردن روند بازسازیروانی ، اکثراَ خود منبع جدیدی برای افزایش رنج برای فرد استفاده کننده می شوند، مثلاَ الکل موجب از دست رفتن نیروی مهار درونی یا خویشتن داری می شود و فرد به هنگام خشم به خشونت روی می آورد.استفاده نادرست از مواد بر
فرآیندهای ذهنی ماهم قبلاَ توسط استرس و هیجان شدید بی کفایت شده است . به طور جانبی اثر می گذارد و توانایی هایی مانند قضاوت ، برنامه ریزی ، استدلال وتمرکز که برای حل مشکل لازم است آسیب مضاعف می بیند ( پاری ، ۱۹۹۱ ، ترجمه علیمحمدی ). [۲۵]
۱۴-۳-۲تفکر منفی :
در این حالت فرد به طور غیر واقع گرایانه ای به موارد منفی مشکل تاکید کرده و مشکلات را بیشتر از آنچه هست و به صورت غیر قابل حل ارزیابی می کند (پی ستین۱، می یر۲، ۱۹۸۹ ، ترجمه علیمحمدی ).
۱۵-۳-۲رفتارهای تکانشی :
به شیوه های خاصی از مقابله اطلاق می شود که طی آن فرد بدون فکر، اندیشه و ارزیابی درست از آنچه رخ داده و یا رخ خواهد داد فوراَ دست به اقدام و عمل می زند و نوعاَ منجر به بدتر شدن وضعیت می شود.
۲-۳-۱۶عدم درگیری ذهنی و رفتاری:
در این مقابله ، فرد با انجام رفتارهای متنوع و با رفتارهای مختلف خود را مشغول می کند و به این وسیله سعی می کند به مسئله فکر نکند مثلاَ سرگرم شدن با یک فرد دیگر، پناه بردن به رویاهای روزانه، فرار از مسئله به صورت خوابیدن یا تماشای تلویزیون و دیدن فیلم (لازاروس و فولکمن، ۱۹۸۴، به نقل از علیمحمدی).
۲-۳-۱۷مقابله به صورت انکار:
در این مقابله فرد به گونه ای برخورد می کند که انگار مسئله ای روی نداده است. انکار واقعیت رخ داده و حادثه پیش آمده بر وخامت مسئله می افزاید و مانع مقابله موثر بعدی می شود( ماتیوز و همکاران۳ ، ۱۹۸۳ ، به نقل از ابراهیمی ).
۲-۳-۱۸تاریخچه راهبردهای مقابله:
پژوهش های زیست شناختی و روان شناسی درزمینه روش های سازگاری با محیط، قدمت دیرینه دارد. مفهوم راهبرد برای مدت طولانی است که در روان شناسی مطرح می باشد و شروع آن به صورت رسمی به دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بر می گردد.
به طور کلی قبل از دهه ۸۰ و قبل از رواج اصطلاح مقابله ، مفاهیمی چون سازگاری، ساز و کارها سازگار شدن و تعادل یابی به گونه ای گسترده به کار می رفت. روانشناسان شخصیت و زیست شناسان تکاملی معتقدند انسان و
سایر جانداران در مواقع ضروری مانند بروز تعارضات درونی ، به خطر افتادن زندگی و تحریک شدن نیازهای
[۲۶]
روانی –جسمانی در جستجوی تعادل و رفع تنش بر می آید.لذا گسترده ترین موضوعات مطالعه شدهدر روان شناسی معاصر، شیوه های مقابله است.استرس و شیوه های مقابله یا آن، بسیاری از تحقیقات در دو دهه گذشته را به خود اختصاص داده است.
در سال ۱۹۸۰، موس۱ و بی لینگز۲ برای اولین بار دست به طبقه بندی شیوه های مقابله با تاکید روی پاسخ های مقابله ایزدند. در سال ۱۹۸۶،مات ون و همکارانش۲، روش های مقابله ای را به صورت منسجم و با بهره گرفتن از نظریه فولکمن و لازاروس (۱۹۸۰) طبقه بندی کردند (رایس ،۱۹۹۲).
۲-۳-۱۹نظریه های راهبردهای مقابله:
نظریه تکاملی : این نظریه با داروین۳شروع می شود. از نظر وی تغییر درجهت تکامل دارای دو عامل بیرونی و درونی است. عامل درونی مثبت و خلاق است و نیاز به پیشرفت را ایجاد می کند.عامل بیرونی انتخاب طبیعی نامطلوب و کم فایده را حذف میکند و آنچه برای تحول ضروری است حفظ میکند. بوم شناسی که زاییده تکاملی داروین است نیز به بررسی ارتباط بین موجودات زنده و محیط پیرامونش می پردازد و تاکید آن بر پیوندهای اجتماعی که جنبه اساسی تعامل موثربا محیط است و سازگاری فرد و راهبردهای مقابله به منظور کمک به بقای گروهو ترقی اجتماع انسانی می داند ( آبیاری ،۱۳۷۹).
۲-۳-۲۰نظریه روان تحلیل گری:
به اعتقاد فروید « من » همواره برابر رفع تعارضات بین دو اصل لذت و واقعیت یا مکانه های فرد و واقعیت های محیط بیرونی در فعالیت و تکاپوست و رفتار انسان چیزی نیست جز کشاننده ای که از طریق ارضا غرایز جنسی و پرخاشگری سبب کاهش تنش می گردد.
یعنی « من » غیر مستقیم و بدون شناخت سبب کاهش تنش می شود و روان تحلیل گران فرویدی جدید یک قلمرو « من » بی تعارض با نیرویی خودمختار فرض می کنند ( آبیاری ، ۱۳۷۹). [۲۷]
۲-۳-۲۱نظریه تحولی:
این نظریه به افزایش تدریجی منابع فردی در طول زندگی فرد تاکید دارد. اریکسون۱ هشت مرحله برای زندگی قائل بود که فرد در هر مرحله با بحران روبرو می شود که باید به طور موفقیت آمیزی پشت سر گذاشته شود تا به مرحله بعدی مقابله کند.رویارویی های موفق با استرس های محیطی احساس کارآمدی و وحدت الگو را شکل می دهد. این فرمول بندی ها مجموعه ای از روش ها را به وجود می آورد تا منابع مقابله عمومی مانند عزت نفس، هویت الگو، کفایت انگیزشی ، نیازهای جدید و رفتار جستجوی محرک را ارزیابی می کند این منابع می تواند برای ارزیابی بالقوه ، موفقیت هایی تاثیر داشته باشد مثلاَ احساس کفایت و شایستگی ممکن است منجر به درک کمتر تهدیدآمیز یک استرس بشود و فرد را به انتخاب پاسخ متمرکز واقعیت سوق بدهد و یک نتیجه موفقیت آمیز را به دنبال داشته باشد.
۲-۳-۲۲نظریه فرهنگی اجتماعی:
سازگاری با شرایط محیط فیزیکی و فرهنگی از طریق اقدامات همکاری کننده جوامع انسانی تسهیل می شود که برای سازگاری با محیط ضروری هستند مفهوم منابع مقابله محیطی نیز از این دیدگاه نشات گرفته است. حوزه دیگر از شبکه های اجتماعی تشکیل شده که منابع فردی مثل فهم و درک هیجان راهنمای شناختی و حمایت محسوس را فراهم می کند.بطور کلی با توجه به عناصر مشخص شده در دیدگاه فوق می توان ارتباط بین زندگی و کارکرد خود را از طریق بررسی منابع مقابله فردی و محیطی ، ارزشیابی شناختی و فرایندهای مقابله بررسی کرد این دیدگاه معتقد است که وقایع زندگی شامل نسبتاَ کوتاه مدت و هم شامل دراز مدت و فشارهای مزمن زندگی می باشد (آبیاری ، ۱۳۷۹).
۴-۲ میزان افسردگی
۱-۴-۲موضع گیری های نظری در خصوص افسردگی
خلق: یک حالت هیجانی واگیر تعریف می شود که عمیقا بر نگرش و درک شخص از خود، دیگران و محیط بهطور کلی تأثیر می گذارد. اختلالات خلقی شایع بالقوه مهلک و بسیار درمان ناپذیر هستند که در آنها بیماران احساس افسردگی نابهنجار یا خلق بالا پیدا میکنند. نابهنجاری های خلق با علائم نشانگان جداگانه که تقریبا بر تمام زمینه های کارکرد تأثیر می گذارند همراهند. [۲۸]
علائم نباتی مشتملند بر تغییر در خواب، اشتها، میل جنسی، نیرو و………
اختلالات خلق شامل اختلالات افسردگی، اختلالات دوقطبی، اختلال افسرده خویی، اختلالات خلق اداری، اختلالات افسردگی ناشی از طبی عمومی، اختلال خلق ناشی از سوء مصرف مواد و طبقات کلی اختلالات افسردگی دو قطبی که به نوعی دیگر مشخص شده اند(کاپلان۱، سادوک۲،۱۳۸۷ ).
افسردگی یک اختلال تهدید کننده بسیار شایعی است که در آمریکا هر ساله ۱۷میلیون بزرگسال را تحت تأثیر قرار می دهد. افسردگی تقریباً همیشه می تواند به طور موفقیت آمیزی توسط روانشناسان و پزشکان و ترکیبی از هر دو درمان شود.
افسردگی اساسی می تواند منجر به سخت شدن فعالیت های فیزیکی و اجتماعی شود و اغلب یک عامل پیش بینی کننده مهم برای خودکشی افسردگی همراه با هزینه های پزشکی بالا، ناتوانی بیشتر، ضعف خود مراقبتی و وابستگی به رژیم های طبی را افزایش میزان بیماری و مرگ و میر ناشی از بیماری های جسمی می باشد(کاتن۳، سالیوان۴، ۱۹۹۰).
۲-۴-۲انواع اختلالات عاطفی
اختلالات عاطفی سه نوع هستند : افسردگی یک قطبی، افسردگی دو قطبی و مانی.
افسردگی یک قطبی که طی آن فرد از نشانه های افسردگی رنج می برد، بدون آنکه اصلاٌ به مانی مبتلا شود. این افسردگی تاکنون شایع ترین اختلال افسردگی است و از جنگ جهانی دوم به بعد بسیار متداول شده است.
افسردگی دو قطبی ( مانیک- دپرسیون ) که طی آن هم افسرگی و هم مانی رخ می دهد.
مانی عبارت است از سرخوشی، گشاده رویی، تحریک پذیری، عزت نفس کاذب و پرش فکر افراطی (سلیگمن۵ و رزنهان، ۱۳۸۸).
۳-۴-۲نشانه های افسردگی
عمداً چهار مجموعه نشانه در افسردگی وجود دارد. نشانه های خلقی یا هیجانی که غم برجسته ترین و فراوان ترین
نشانه هیجانی در افسردگی است. نشانه های فکری یا شناختی که فرد افسرده به صورت کاملاً منفی درباره ی خودش فکر می کند. این افکار منفی نظر او را نسبت به خودش و آینده تحت شعاع قرار می دهند. نشانه های انگیزشی، مشکل تصمیم گیری و نافعالی نشانه ی رایج افسردگی می باشد. نشانه های بدنی، از جمله کاهش وزن و اشتها در این افراد دیده می شود.شاید موزیانه ترین نشانه ها در افسردگی، تغییرات جسمانی باشد زمانی که افسردگی و خیم تر می شود تمام لذات زیستی و روانی که زندگی را با ارزش می سازند، از بین می روند (سلیگمن و رزنهان، ۱۳۸۸).
۴-۴-۲طبقه بندی افسردگی
مشخصه های افسردگی که توسط DSM_IV عنوان شده علاوه بر تمایز افسردگی یک قطبی و دو قطبی، افسردگی مزمن و دوره ای را در بر می گیرد.
در افسردگی مزمن یعنی اختلال افسرده خویی فرد حداقل دو سال تمام افسرده است بدون اینکه حداقل دو ماه به حالت طبیعی برگشته باشد.
افسردگی دوره ای، که بسیار متداول تر است کمتر از دو سال دوام دارد و شروع آن مشخص است که همین آن را از عملکرد غیر افسرده ی قبل از آن متمایز می کند.برخی افراد بد اقبال به افسردگی مضاعف مبتلا هستند که علاوه بر اختلال افسرده خویی اساسی، دوره ی افسردگی را نیز شامل می شود. کسانی که به افسردگی مضاعف مبتلا هستند نشانه های شدیدتر و میزان بهبودی کمتری دارند ( کلر۱ و شاپیرو۲، ۱۹۸۲؛ ولز۳، بورنام۴، راجرز و هایس۵، ۱۹۹۲).
رابطه حمایت اجتماعی و شیوه های مقابله با استرس با افسردگی جانبازان استان گیلان- فایل ۸