(history) بوده است. (معمولا” تاریخ مقدس)، اما امروزه به صورت داستان( story) شناخته میشود. یکی از مباحث مطرح در مفوم کلی هنر،مسئله کاربرداسطوره در آن است. از نظر تقسیم بندی مراحل تفکر وادوار مختلف زندگی انسان ، گفته دشده است که اسطوره نخستین بخش از تاریخ شفاهی وابزار نخستین برای باز گو کردن جهان بینی انسان به شمار میرفته است.
از این در یچه، گهگاه از اسطوره به عنوان رمز وراز،صحبت به میان آمده است، واین رمز وراز زمانی برای ما معنا پیدا میکندکه پیچیدگی وابهام جنبههای افسانهای زندگی انسان وتجلیاند در هنر به شکل آشکار در تجلی افکار انسان وتجسم بخشی آن افکار در سنگ نگارهها ، نقاشی دیواره غارها، ستونهای یاد بود وسفال ،مطرح میشود.(کوه نور۱۳۸۱: ۶۶)
۲-۱-۱- معنا وماهیت اسطوره
اسطوره در لغت با واژه”history”و” story”به معنی تاریخ،خبر،قصه ،روایت وداستان هم ریشه است.در یونانی،”mythos”به معنای شرح، خبروقصه است.(اسماعیل پور۱۳۷۷: ۱۴)
در زبان روزمره اسطوره را مترادف با واژه ((خیالی))یا ((غیر واقعی )) به کارمی برند،اما این تلقی کاملا” نادرست است.اسطوره افسانه نیست،داستانی است که به اعتبارمحتوای خود ازوقایع بزرگ ازلی:آغازجهان ،آغاز بشریت ،آغاز زندگی ومرگ،آغازپیدایش انواع جانوران وگیاهان ،آغاز کشاورزی ،آغاز آتش،آغازآئین حکایت میکند.دلیل آن نیز روشن است :در ادوار اساطیری ((انسان همیشه مایل بوده که به آغاز جهان باز گردد… و به این ترتیب ،زما ن خود وخدایان را یکی کند .))
اما آنچه یاد آوری آن در اینجا ضروری است ،این است که حقیقت اسطورهها ((نه منطبق بر نظام منطقی است ونه با نظام تاریخی،زیرا “میت” بیش از هر چیز حقیقتی دینی ومعنوی است وبه یک اعتبار خاص ،سحر آمیز است.))
نکته ایی که باید به آن توجه داشت این است که صحت تاریخی اسطورهها مهم نیست،بلکه آنچه اهمیت دارد مفهوم وارزشی است که آنها نزد پیروان خود دارند،از اینرو آنچه اسطوره را از داستان متمایز میکند ،کاربرد آن در دین است.اما ضمنا” اسطورهها از داستانها وروایات نمادین محض به مراتب مهمترند، زیرا آنها –که در آئینهای دینی بر خوانده میشوند – (فعالیت قوای مافوق الطبیعه را شرح میدهند وتصور میشود که این برخواندن موجب میگردد که آن نیروها آزاد یا دوباره فعال شوند.)(گویری۱۳۷۹: ۱۰)
۲-۱-۲- تعریف اسطوره
هرچند اسطوره در دیدگاههای گوناگون تعاریف و تعابیر متعدد دارد، اما در یک کلام میتوان آن را چنین تعریف کرد: اسطوره عبارت است از، روایات یا جلوهای نمادین درباره ی ایزدان، فرشتگان، موجودات فوق طبیعی و به طور کلی جهان شناختی که یک قوم برای تفسیر خود از هستی به کار میبندد؛ اسطوره سرگذشتی راست و مقدس است که در زمانی ازلی رخ داده و به گونهای نمادین، تخیلی و وهم انگیز میگوید که چگونه چیزی پدید آمده، هستی دارد، یا از میان خواهد رفت، و در نهایت اسطوره به شیوهای تمثیلی کاوشگر هستی است. به عبارتی اسطوره بینشی شهودی است. بینش جوامع ابتدایی و تفسیر آنها از جهان به گونهای اسطوره جلوه گر میشده است؛ و هرچند در ردیف حماسه، افسانه و قصههای پریان قرار میگیرد، اما با آنها متفاوت است… باورهای دینی انسان نخستین، از اسطورهها آغاز میگردد و بعدها در زمانهای متأخرتر، به گونه ی ادیان شکل میگیرد. پس اسطوره به یک عبارت، دین و دانش انسان نخستین وداشتههای معنوی اوست؛ دانشی که بیش تر جنبه ی شهودی ونمادین دارد و از قوانین علمی ادوار بعد به دوراست. اسطوره در هر جامعهای وجود داشته و به راستی یکی از سازههای مهم فرهنگ بشری است. چون انواع اسطوره متعدد است، عمومیت بخشیدن به سرشت اساطیر بسیار دشوار است؛ اما روشن است که اسطورههای یک ملت با ویژگیهای کلی و جزئی خود، بازتابنده، شارح و کاشف تصویر منحصر به فرد آن ملتاند. بدین گونه، مطالعه ی اسطوره، چه از لحاظ فرد فرد جامعه و چه از لحاظ کل فرهنگ بشری، بسیار اهمیت دارد(دادور و منصوری، ۱۳۸۵: ۲۶ – ۲۵) فرهنگهای گوناگونی در ایران وجود دارد که هر کدام به نوبه ی خود اسطورههای گوناگونی را آفریدهاند. مردم مغرب ایران پیوسته آماده ی تأثیرپذیری از مراکزی مانند یونان و روم بودهاند، درحالیکه مردم مشرق ایران، بیشتر تحت نفوذ هند و مشرق زمین قرار داشتهاند. ایران هم از نظر تاریخی و هم از جهت جغرافیایی، پلی میان شرق و غرب به شمار میرود(دادور و مبینی، ۱۳۸۸: ۲۹) در خاور نزدیک در دوران باستان غالبا برای شاه الوهیت قائل بودند و شخصیت و نقش او راهالهای از اسطوره فرا میگرفت .اساطیر ایران باستان تنها به نبردهای کیهانی و مفاهیم انتزاعی و شخصیتهای مرتبط با مناسک نمی پردازند، بلکه با قهرمانان افسانه ای، شاه نمونه، قهرمان دلیر و پزشک اولیه نیز سر و کار دارند. همه ی این دیدها در مورد انسان و جامعه و جهان و قدسیان در اسطورههای باستانی که زرتشتیان و در مواردی هندوها آنها راحفظ کردهاند، توصیف شدهاند(دادور و منصوری، ۱۳۸۵: ۲۹ – ۲۸)
به مفهوم کلی اسطوره بخشی ازتاریخ است، زیرا اسطوره دیدگاه های انسان را درباره خود او و جهانش و تحول آن در بر دارد. این مطلب به ویژه در مورد اساطیرایرانیان صدق میکند، زیرا اسطورههای آنان درباره آفرینش و «بازسازی جهان» تفسیرهایی است از فرایند تاریخ جهان یا تفکراتی است درباره این فرایند. مضامین اساطیری شامل ارباب انواع، ارواح، توتمها، رمزهای جاندار مینوی، بازیگران یا عناصر حوادث و وقایعی هستند که اسطورهها حکایت میکنند(استروس و …، ۱۳۸۱: ۱۹۰) رمزها بافت زنده اسطورهاند. نمادها مواد و مصالحی ابتدایی هستند که بافت اسطوره را فراهم میآورند(ستاری، ۱۳۸۲: ۲۴)
۲-۱-۳- پیدایش اسطوره
مردم شنا س لهستانى- دربا ره اسطوره مى گوید:اسطوره واقعیتی است تجربه شده که زمان وقوعش آغاز هستى است» براى پاسخ به این پرسش که زمان آغاز مورد اشاره مالینوکسکى چه مفهومى دارد، با تأکید و گسترش همین مفهوم پرسش آمیز مواجه می شویم، «پتا زونی» ـ( محقق ایتالیایی- نیز اسطوره را آغازتمام پدیدههای طبیعت و نیز انسان با تمام مواریث فرهنگى اش می داند.
او، اسطوره را آ غاز وقایع ازلى معرفى می کند. این حقایق نه از نظام منطقى پیروی می کنند و نه از نظم معمول تاریخ؛و همین جنبه اسرارآمیزاسطوره را تشکیل می دهد. پتازونى به نکته ای اشاره مى کندوآن قدرت اسرارآمیز و خلاق کلام «میتوس» است که درانجیل نیز به این نیرو اشاره شده است (درازل کلمه بود. کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود). در پی تعریف پتازونی،سه نکته مهم دستگیرمی شود.
۱-اسطوره ، تاریخ مقدس و واقعى جهان است
۲- ارتباط اسطوره و آیین
۳- نیروی خلاق و اسرارآمیز کلام
«وان درلئو»- مردم شناس ا یتالیایى- در ا ین باب می گوید:
اسطوره به علت همان نیروى تکرارشونده خود،مرتب درحال ازقوه به فعل درآمدن است.وبدین ترتیب اسطوره قصد توضیح چیزی راندارد بلکه به آن اعتبار می دهد( البته این تعریف وتوجیه نیز قانع کننده نیست.
اسطوره را نباید به عنوان علت به مفهوم جدیدش در نظرگرفت، بلکه بنا به مفهوم اسطوره اى آن ،مى توان جزو اصول اولین مانند آب، آتش یا نامحدود آن را به شمار آورد. بنابراین، تعاریف اسطوره یعنى پایه نه علت ؛و در عین حال ابدى و جاوید نیز هست. با این گفتار ، به این نتیجه مى رسیم که اسطوره به نوعی بازگشت به مبدأ است وبه انسان اعتبارواصالت مى دهد. امااین سؤال، مطرح می شود که مبدأ و مرجعی که درانسان نیز موجودند، کدامند؟ ارتباط انسان نسبت به مبدأ …، مانند ارتباط طنینى است که هزاران بار تقویت شد ه است.نسبت به منشأ اولین صدور احیا، اسطوره در انسان نوعی استغراق در دوران خویش است، استغراقى که او را به سوی «نطفه زنده» وجودش رهنمون می باشد. ولى حصول این استغراق درونى، برفعل بن بخشی اساطیری مبتنى است و نتیجه آن این که چون انسان به چشمه فیاض صورتهایی که از در ونش بر برمى خیزد آگاه شود، خویش را در همان نقطه اى باز مییابد که به دو قطب ( ارکههها)، یعنی مبدأ وجود خودش و مبدأ عالم متصل مى شوند.
مبدأ نطفه یا یه قول “گوته ” «بن بى بن هسته» وجودش درهمان نقطه اتصال این دوقطب می شکند وآنجاست که نقطه مرکزی،هستی اش تحقق می یابد و براساس این نقطه مرکزى، دایره وجود و اعمالش سازمان می یابد، زیراآ نجا که مبدأ و علم به مبد أ یکى کردند، همان نقطه مرکزى وجود است و هر کس بدین گونه به درون خود پنا ه می برد و از آن خبر مى آورد، مبد أ را مى آزماید و از آن بشارت می دهد و به اصل بن مى بخشد.(کوه نور۱۳۸۱: ۳۶)
ولى در این کانون مرکزى که نقطه اتصال مبدأ انسان و مبدأ عالم است ؛آدمى، هم ازطرفى به طور مطلق به آغاز راز هستى پى مى برد و هم به طور نسبى ادامه دهنده، میراث پیشینیان یا نیاکانخواهدبودبه عبارت دیگر ، به اصل رجعت می کند وهم به سبب این رجعت وارث خاطره ازلی قومی خودش می شودواساطیرنیز از همین مبدأاولین سرچشمه می گیرند. حال تحقق یافتن این کانون مرکزی نوعی زینت بخش است ،زیرا همانطوری که در ازل اسطوره بنیاد گذاز هستی است ،همانطور نیز مرکز وجودی انسان ومنشأ ومبدأ،بنیان گذای هر سازمان،هر نظام وهرمیراث است،وهرکه به مبدأرجعت کند در واقع نقش اساطیری به خود گرفته است .این نقطه از سوی دیگر،چشمه فوران همه صور اساطیری است واین فوران اولین را ه در اساطیر اقوام گوناگون ،به صورت«کودک الهی»که نخستین زاده زمان ازلی است ،نشان می دهند .آنجا که این نقطه مرکزی می شکند ،«آشوبس»نظام میابد،نوری متجلی میگردد وطرحی افکنده میشود.صورتهای اساطیری سر برمی آورند ورود خاطره ازلی که خاطره وحافظه اقوام گوناگون است،هر یک به سویی وجهتی جاری میشوند،زیرا این چشمه فیاضبه معنی راستین کلمه ،سرآغاز مبدأ است وانعکاسش در انسان ،همان(بن بی بن هسته)است. بنابراین،براساس این کانون مرکزی،جهانی را از نو بنیان کردن وپیرامون آن طرحی را نظام بخشیدن ، یکی از اساسی ترین مفاهیم اساطیری است.هرگاه جهان کوچک که انعکا س جهان است بنا میشود،هرگاه نظامی شکل میگیرد ،بن بخشی اساطیری به عمل تبدیل میشود وعمل نیزدر دنیای آدمیان،همان نقشی را دارد که بن بخشی اساطیری دز ازل عهده دار است،ولی این عمل خود آیین است وآیین نیز تبدیل یک محتوی اساطیری به عمل است.وآیین در قلمرو خود همان فعالیتهای دینی وهنری ،معماری،اجتماعی وقومی را شامل است،هر خانه ایی که ساخته می شود،هر شهری که بنا می گردد هر معبدی که بوجود می آید، پرتویی از تجلی صورتهای مثالی اساطیر است، واین است که فضای مسکونی انعکاسی از طرح شهروشهر انعکاسی از طرح نظام کیهانی است وانسان در دنیاهای کوچک،بایدطبق همان صورتهای ایده آلی طراحی شوند که بر اساس انسان تمامیت سازمان یافته خویش را سازمان یافته می داند وهمان طرح را در جهان بزرگ نیز باز میشناسد.(کوه نور۱۳۸۱: ۳۷)
۲-۱-۴- کارکردهای اسطوره
۲-۱-۴-۱- تأیید وارزشگذاری
بسیاری از اسطورهها توضیح دهنده آیینها وشعایراند.اسطوره میتواند یک جشن آیینی را ارزشگذاری کند واعتبار بخشد،نیز میتوان گفت که اسطوره خود حیات ارزش وارجمندی میبخشد.
۲-۱-۴-۲- توصیف
از آنجا که اسطورهها به سرچشمه وپایان جهان یا به موضوعی چون بهشت میپردازند میتوانند توصیف کننده اموری باشند که مردم هرگزبه چشم نتوانند دید.بنابراین اسطورهها خرد گرا ومشاهده گرند.حتی ممکن است ارزش آموزشی اسطوره بیشتر محدود به توصیفات – ونه توجیهات –پیرامون آن باشد.بدین گونه ،اسطورههای جوامع سنتی وما قبل صنعتی شاید مهمترین الگوی آموزشی را رقم میزنند، زیرا نظام فلسفی جداگانه ایی در آن جوامع وجود ندارد.
۲-۱-۴-۳- درمان،بهبود والهام
اسطورههای آفرینش نقش ویژه ایی در درمان بیماران ایفا میکند.یکی ار کاربردهای اسطوره عبارت است از درمان بیاران که از طریق خوانش اسطوره آفرینش و جادووارش انجام میگرفته است.
جنبه شاعرانه اساطیر در سنتهای باستانی قابل توجه است. جوامعی که در آن کار هنری ویژهای انجام نمی گیرد،تمایل دارند به دورنمایهها و تصاویر اساطیری به مثابه منبعی برای تشریح حالات درونی تکیه کنند.اساطیر همچنین بر جوامع نوین تأثیری زیبا شناسانه گذاره است که نمونه اش
غلبه ی درونمایههای اساطیری یونان وروم باستان در نگارگری ،تندیس گری و ادبیات باختر زمین است. )الیاده:۱۳۶۲: ۲۶)
۲-۱-۵- انواع اساطیر
۲-۱-۵-۱- اساطیر ریشه و بن
مربوط است به اسطورههای آفرینش یا جهان شناخت ، آسمان ، خورشید ، زمین ، ستارگان و انسان . این اساطیر در باره خاستگاه و سرچشمه جهان است . در باره آفرینش و آفریننده کیهان و در کل در باره « سرآغاز » است )الیاده:۱۳۶۲: ۳۱).
۲-۱-۵-۲- اساطیر رستاخیزی
مربوط به پایان جهان ، ویرانی و نابودی آسمان و زمین و سیارات است . این اساطیر پیش از هر چیز ، سرچشمه مرگ را مطرح می کند ” مرگ انسان و مرگ هستی و کاینات . )الیاده:۱۳۶۲: ۶۱)
۲-۱-۵-۳- اساطیر نجات بخشی
در باره رستگاری و نجات بخشی انسان و جهان است . نجات بخشان در اساطیر ایرانی به گونه « اوشیدر ، اوشیدر ماه و سوشیانس » ظهور می کنند . این نشان می دهد که در اساطیر ملل ، همیشه امید به رستگاری نهایی و پیروزی خیر بر شر وجود دارد .
۲-۱-۵-۴- اساطیر ایزدان و باشندگان متعال
یکی از رایج ترین نمونههای اساطیر در جهان اسطورههای مربوط به هویت و زندگی ایزدان آسمانی است . این اسطورهها بیشتر از یک ایزد برتر و متعال سخن می گوید که در رأس ایزدان است مانند :اهورا مزدا و….
۲-۱-۵-۵- اساطیر پیامبران و قدیسان
زندگی بسیاری از پیامبران باستانی درهاله ای از روایات اساطیری قرار گرفته است مانند : زرتشت ، بودا ، مانی و دیگران . اساطیر ملل گوناگون سرشار است از بن مایههای اسطوره ای در باره معجزات و شگفتیهای پیامبران و…
۲-۱-۵-۶- اساطیر کاهنان و شهریان
روایاتی در باره شهریاران و کاهنان مقدس است مانند : روایت « گیل گمش » که هم شهریار بزرگ شهر « اوروک » و هم پهلوان نامدار آن سرزمین است .
۲-۱-۵-۷- اساطیر بخت وتقدیر
انسان در اعصار باستان چنین میاندیشده است که پیوندی میان سرنوشت اووحرکت ستارگان وجود داشته است.واختر شناسی بی تردید دارای بن مایههای اساطیری بود.
۲-۱-۵-۸- اساطیر باززایی و نو شدگی
اساطیر کهن عموماً برای جهان ، طبیعت و انسان ، زمانی دوره ای قایل هستند مثلاً نوشدگی فصلی از اهمیت والایی برخوردار است. )الیاده:۱۳۶۲: ۴۷)
۲-۱-۵-۹- اساطیر یاد وفراموشی
اسطورههای یاد وفراموشی در جاهایی که آرمان باززایی وتناسخ رواج دارد بسیارمهم است واین اسطوره بیشتر مربوط به جوامع باستانی است .آگاهی بنیادین از جهان ومعرفت در باب عروج،چیزی نیست که هر کسی به آسانی بدان دست یابد.یاد پایه زندگی وخلاقیت است وفراموشی بن وسرچشمه ی خویش به منزله ی هبوط در ظلمت ومرگ است. )الیاده:۱۳۶۲: ۱۱۹)
۲-۱-۵-۱۰- اساطیر پهلوانان
بسیاری از اسطورهها در شرح حال و زندگی پر فراز و نشیب پهلوانان و قهرمانان یک سرزمین است . در ایران شرح هفت خان رستم و اسفندیار و در اساطیر یونان سرگذشت « هراکلس ( هرکول ) » در به شکار شیر رفتن و داستان دوازده خان و… )الیاده:۱۳۶۲: ۱۰۷)
۲-۱-۵-۱۱- اساطیر جانوران و گیاهان
روایات مربوط به جانوران وگیاهان در اساطیر جهان باستان واعصار متأخر فراواناند. چه،بسیاری ازجانوران وگیاهان درقبایل تقدس دارند ونقش توتمی ایفا میکنند.حتی ایزدان حیوانی وگیاهی نیز در این گروه اساطیر به چشم میخورد.چه گیاه وجانور جلوهای از قداستاندودر جادوی درمان،شکار یا کشاورزی نقشی مهم ایفا میکنند.
۲-۱-۶- اساطیر ایران
اساطیر ایران به مجموعهی اسطورههای ایرانیان اشاره میدارد. این اسطورهها ریشه آریایی داشته و تا میزان بسیار بالایی میان اقوام ایرانی و هندی وجه اشتراک دارد. اساطیر ایران از یک اصل و منشا آریایی مشتق شده و تفاوتهای محیطی ایران و هند و نیز فرهنگ متفاوت بومیان ایران و آریاییان ایرانی مهاجرت کرده به هند تفاوتهایی میان اساطیر هندی و ایرانی موجب شدهاست. آنچه از اساطیر کهن ایرانی امروزه باقیمانده بیشتر به اوستا باز میگردد. در آغاز هزاره یکم پیش از میلاد زرتشت اصلاحاتی را در عقاید و درپی آن اساطیر ایرانی پدید آورد. با این وجود در قسمتهای متاخر اوستا مانند یشتها عقاید و باورهای پیش از زردشت ایرانیان وارد دین شده که به عنوان منشا و منبع شناخت اساطیر ایرانی بکار میرود. این اساطیر مبتنی بر دوبنگرایی و مظاهر خوب و بد بوده و تاریخ روایی خاصی دارند که از تاریخ ثبت شده سرزمین ایران متفاوت است. اساطیر ایران بجز اساطیر منعکس شده در اوستای متاخر بصورت محدود در سنگنبشتههای فارسی باستان و متون غیر ایرانی بویژه یونانی آمدهاست. همچنین ایرانیان اساطیر متفاوت اما همریشه دیگری با اساطیر اوستایی داشتهاند که شامل اساطیر مانوی و زروانی و مهرپرستی میشود. تاریخ اساطیری ایران نیز از دوره اشکانیان و سپس ساسانیان ثبت و بعدها به فارسی و عربی ترجمه شد. شاهنامه فردوسی مهمترین منبع شناخت تاریخ اساطیری ایران است.
کهنترین نمونههایی که از صورت باستانی اساطیر ایران ماندهاست اشارههایی در اوستاست به خصوص در یشتها. چون یشتها بیش از هر چیز مجموعهای سرودهای نیایشیاست اشارتهای مفصل به اسطورهها در آنها نیست. هر آنچه هست سربسته و کوتاهاست. وانگهی تدوینکنندگان یشتها از آشنایی شنونده با شخصیتهایی که نام برده میشدند مطمئن بودند. به هر حال همین اشارات کوتاه، و البته نسبتاً پرشمار، سخت به کار میآید. از جمله به کمک آنها صورت کهن نام شخصیتها رااندر توان یافت.
مفصلترین متنها دربارهٔ اساطیر ایران در نوشتههای زرتشتی به زبان فارسی میانه است. تدوین نهایی اکثر آنها در اوایل دوران اسلامیاست. ولی بیشترشان مبتنی بر متنهای اواخر دوران ساسانیاست که بعضاً مطالبی مربوط به وقایع پس از حملهٔ تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کردهاند. شماری از نامورترین این کتابها عبارتاند از بندهشن، دینکرد، گزیدههای زادسپرم و روایت پهلوی.
تا پیش از تحقیقات جدید، تاریخ ایران (به طور سنتی) از زمانهای دور با اسطورهها آغاز شدی واندکاندک به پادشاهان تاریخی رسیدی و با تاریخی واقعی پیوند خوردی. با تحقیقات جدید و غلبهٔ دیدگاه انتقادی، بسیاری از شخصیتهای اسطورهای-حماسی وجههٔ تاریخی خود را از دست دادند و نزد مردمان شخصیتهایی «اسطورهای» یا حد اقل «نیمه-تاریخی» تلقی شدند. مثلاً شاهان پیشدادی که به طور سنتی نخستین شاهان ایران و جهان دانسته شدندی امروز اسطورهای یا نیمه-تاریخی در شمار آیند. هنگامی که روایتی «اسطورهای» تلقی میشود خودبخود واقعیت تاریخی و عینی از آن سلب میشود. آنچه که امروز اسطوره خوانده میشود نزد پیشینیان واقعیتی ازلی و ابدی و مسلم بودی. تاریخنگاری مبتنی بر اسطوره — یا دستکم نوشتن تاریخ دیرین مبتی بر اسطوره — خاص ایرانیان نبود بلکه آنِ همهی نظامهای فکری کهن بودی: تاریخ عالم را با خلقت آغاز کردندی و تا زمان حال ادامه دادندی.
بررسی نقوش انسانی و حیوانی در نقش برجستههای دوره ساسانی