همانقدر که ممکن است یک بیگناه محض در اختیار دستگاه قضایی باشد، ممکن است یک بزهکار بزرگ را روبروی خود داشته باشد نباید فراموش کرد همان طور که ما انسانیم و آزادی مطلوبمان است لطمه به آزادی خود و نزدیکانمان ناگوارمان میکند دیگران نیز که ارباب رجوع دستگاه قضایی میباشند شایستگی آنها برای بهرهبردای از آزادی از ما و اطرافیان ما کمتر نیست، بنابراین بیتوجهی در محدود کردن آزادی متهم، نه تنها حیثیت و شخصیت خود متهم را خدشهدار میکند بلکه سرنوشت و آبروی خانواده وی را نیز متاثر میسازد.
«آزادی» از واژهها و مفاهیم مقدس و والایی است که در طول تاریخ، مورد ستایش واقع شده است، قرآن کریم، یکی از فلسفههای بعثت انبیاء را آزادی انسانها و رهایی آنان از قید اسارتها میداند: «و یصبح عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم[۱۳]» رسولان الهی و معصومان همواره بر جایگاه بر ارزش آزادی در زندگی فردی و اجتماعی بشر تاکید کردهاند. حضرت علی(ع) خطاب به فرزند گرامی خویش امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: «ولاتکن عبد غیرک قد جعلک الله حرآ» همچنین امام حسین(ع) در روز عاشورا خطاب به دشمن میفرماید:«یا شیعه ال ابی سفیان ان لم یکن لکم دین، و کنتم لا تخلفون المعاد؛ فکونوا احرارا فی دنیاکم…»[۱۴]
خداوند متعال در آیه ۷۸ سوره حج میفرماید: قرار ندادیم بر شما در دین عسر و حرج و در آیه ۴۹ سوره کهف میفرماید: هر کس خواست ایمان بیاورد و هر کس خواست کفر بورزد. سرانجام در آیه ۳ سوره انسان میفرماید: ما انسان را هدایت کردیم حال او سپاسگزار این نعمت است یا کفران به آن در دوره معاصر نیز در بین تمامی ملل «آزادی» ارزش والا و جایگاه بالایی دارد. یکی از شعارهای عناصر انقلابهای مردمی در قرون اخیر آزادی است، به طور مثال: در انقلاب کبیر فرانسه آزادی در کار برابری، برادری از شعارهای اصلی این انقلاب بود که سپس از اصول قانون اساسی فرانسه شد. به موجب اصل دوم این قانون:«شعار جمهوی،آزادی، برابری و برادری است.» بر این اساس در این گفتار نخست مفهوم لغوی و سپس به مفهوم اصطلاحی آن پرداخته می شود
بند اول: مفهوم لغوی آزادی
واژه آزادی در معنای مختلفی به کار رفته است بعضی از اهل لغت آزادی را در مقابل بندگی قرار دادهاند چنان چه آزاد را در مقابل شخص مملوک قرار دادهاند[۱۵]. بعضی دیگر آزادی را به معنای بیقیدی و رهایی تعریف نمودهاند[۱۶] و برخی نیز به معنای قطع تعلق از امری[۱۷]، و عدهای به معنای مختار و مخیر دانستهاند[۱۸] و برخی آوردهاند آزادی حالتی است در انسان که به موجب آن شخص میتواند آن طور که اراده کند رفتار نماید. در نهایت عدهای نیز به معنای جوانمردی، کریم، برگزیده دانستهاند.[۱۹]
بند دوم: مفهوم حقوقیآزادی
شاید بتوان گفت درمیان تمامی کلمهها و واژهها هیچ کدام به قدر واژه، آزادی دلپسند و محبوب نباشد. از آن جایی که تاریخ بشر تماماً آکنده از ظلم و جور و استبداد بوده است، طبیعی است که هیچ کلمهای به اندازه آزادی برای او جالب توجه و شیرین نباشد. همچنین کلمه آزادی ازجمله کلماتی است که فراوان مورد تفسیرهای ضد و نقیض قرار گرفته است. اما آن چه که از لابهلای تمامی تفاسیر و تعاریفی که علمای سیاست و حقوق از آزادی کردهاند میتوان دریافت این است که اغلب معنای آزادی را به «عدم مانع» تفسیر و تعریف نمودهاند، مونتسکیو در تعریف آزادی میگوید: «آزادی یعنی این که انسان حق داشته باشد هر کاری که قانون اجازه داده و میدهد بکند و آن چه که قانون منع کرده و صلاح او در آن نیست مجبور به انجام آن نگردد.»[۲۰] در اعلامیه حقوق بشر فرانسه در تعریف آزادی آمده است «توانایی انجام هر کاری که موجب ضرر و زیان دیگران نباشد.»[۲۱]
مفهوم اصطلاحی آزادی نیز از مفهوم لغوی آن دور نیفتاده است و ابهاماتی در آن وجود دارد، زیرا «هر چند آزادی به معنای رها شدن از قید است، خود نیز نیاز به قید دارد، آزادی بدون قید سایهای از ابهام را بر سر خود دارد.»[۲۲]
از آزادی به معنای اصطلاحی آن تعریفهایی شده است که به آنها اشاره میکنیم برخی اندیشمندان تنها آزادی محدود و مشروط را ارج می نهند و معتقدند که آزادی مطلق نه دست یافتنی است و نه مطلوب. و چنین استدلال میکند که:«بشر به حکم این دو سرشت خود دو قطبی آفریده شده، یعنی موجودی متضاد است و به تعبیر قرآن مرکب از عقل و نفس یا جان علوی و تن است، محال است بتواند در هر دو قسمت وجودی خود، از بینهایت درجه آزادی برخوردار باشد. رهایی هر یک از قسمت عالی و سافل وجود انسان، مساوی با محدود شدن قسمت دیگر است.»[۲۳]
علامه طباطبایی در معنای آزادی فرموده است: «آزادی به آن معنا که امروز به خود گرفته بیش از چند قرن از عمرش نمیگذرد و شاید موجب آن هم همین تمدن تازه و جوان اروپایی بوده باشد، اما معنای این کلمه از زمانهای خیلی پیش در فکر وذهن آدمی جلوه داشته است و در افق آروزهای او میدرخشیده است. این معنا ناشی از یک اصل طبیعی و تکوینی است، که به نام اراده در نهاد انسان به ودیعه گذارده شده و همین اراده است که انسانها را به عمل وادار میکند. چیزی که هست آنکه، چون انسان موجودی اجتماعی است، طبیعی است به سوی اجتماع سوق داده شده و داخل اجتماع میشود. انسان به موجب ویژگی اجتماعی داشتن همیشه اراده و افعال خود را در ضمن اراده و افعال دیگران قرار داده است و همین معنا موجب شده که در برابر قانون فروتنی نموده تسلیم باشد، چه آنکه این قانون است که با ایجاد مرز و حد، اراده و اعمال انسانها را تعدیل نموده، آنها را در حدی معین نگه میدارد، پس همان طبیعتی که آزادی اراده و عمل را ایجاب میکند، خود به عینه موجب محدودیت آن نیز میشود و آزادی ابتدایی را از او سلب میکند.
علامه مرحوم محمدتقی جعفری در بررسی معانی آزادی نوشتهاند: برای تعریف آزادی، بررسی سه موضوع دیگر که عبارتند از «رهایی»، «آزادی»، «اختیار» بسیار ضرروی به نظر میرسد؛
۱ـ «رهایی»؛ آزادی عبارت از برداشتن قید یا زنجیر یا هر عاملی که موجب بسته شدن مسیر جریان اراده در یک یا چند موضوع میشود… رهایی باز شدن قید از مسیر جریان اراده به طور نسبی است، بنابراین هیچ حالت رهایی، توضیح دهنده، موقعیت پس از برداشته شدن قید نیست.
۲ـ «آزادی»؛ برای شناخت آزادی دو وجه مهم آن را مطرح میکنیم:
وجه اول: «درجه یکم: آزادی طبیعی محض، عبارت است از: توانایی انتخاب یک هدف از میان اشیایی که ممکن است به عنوان هدف منظور شوند و یا انتخاب یک وسیله از میان اشیایی که ممکن است وسیله تلقی شوند.
وجه دوم: درجه دوم: آزادی تصعید شده، عبارت است از: نظارت و سلطه شخص بر دو قطب مثبت و منفی کار.
۳ـ «اختیار»… عبارت است از: اعمال نظارت و سلطه شخص بر دو قطب مثبت و منفی کار یا ترک شایسته با هدفگیری خیر.
بنابراین هر اندازه نظاره و سلطه شخص بر کار بیشتر شود، آزادی انسان در آن کار بیشتر خواهد شد؛ و برعکس هر اندازه از نظاره درباره کار کاسته شود، به همان اندازه از آزادی کار کاسته میشود.[۲۴]
برخی از حقوقدانان کشورمان آزادی را با قید اراده این گونه تعریف میکنند: «در اصطلاح فلسفی، مفهوم آزادی اراده عبارت است از انتخاب اعمال و درمقابل موقعیتهایی قرار دارد که در آن، افراد، تحت اجبار، عمل می نمایند، معنای ضمنی این مفهوم آن است که انسانها از قواعد رفتاری خاص پیروی کرده، قادر به شناخت موقعیتهایی هستند که قواعد مزبور به کار میرود و نیز قادر به تصمیمگیری نسبت به این امرند که کدام یک از این قواعد را رعایت نمایند.[۲۵]
و بعضی از آزادی چنین تعریف نموده اند که «آزادی عبارت از حقی است که به موج آن افراد بتوانند استعدادها و تواناییهای طبیعی و خدادادی خویش را به کار اندازند، مشروط بر آن که آسیب و یا زیانی به دیگران وارد نسازند.»[۲۶]
و برخی نیز تعریف نمودهاند که آزادی به معنای حق و اختیار و به طور مستقل و مختار بودن شخص در گزینش اعمال و رفتار خود میباشد مانند آزادی رفت و آمد…»[۲۷]
نهایت آن که کمیسیون واژهسازی و اصطلاحات قضایی اداره حقوقی دادگستری که موظف شده بود واژهها و اصطلاحات قضایی را تعیین کند در مورد آزادی این تعریف را ارائه نموده است:
«آزادی عبارت است از این که شخص اختیار انجام دادن هر کاری را داشته باشد به شرط آن که ضرر آن به دیگری نرسد. این شرط، آزادی هر کس را در برابر دیگری محدود می کند و رعایت این شرط تکلیف هر فرد و هر شخص در برابر دیگری است. مبین و مشخص حد آزادی اشخاص در برابر یکدیگر قوانین موضوعه میباشند و قانون باید فقط عملی را منع کند که مخل نظم اجتماع است.[۲۸] بنابراین با توجه به کلیه مطالب فوق مفهوم آزادی به معنای حق و اختیار فرد و به طور کلی مستقل و مختار بودن شخص در گزینش اعمال و رفتار خود میباشد.
گفتار دوم: اقسام آزادی
نویسندگان حقوقی آزادیهای اساسی را به چهار دسته، آزادیهای فردی، آزادی اندیشه، آزادیهای سیاسی، آزادیهای اقتصادی و اجتماعی تقسیم بندی نمودهاند[۲۹]. که در ذیل به بررسی آزادیهای فردی به جهت ارتباط آن پایاننامه میپردازیم.
بند اول: آزادیهای فردی
در ادامه به چند تعریف از آزادی فردی اشاره میکنیم:
۱ـ آزادی فردی عبارت از حقی است که به موجب آن، افراد بتوانند استعدادها و تواناییهای طبیعی و خدادادی خویش را به کار اندازند، مشروط بر آن که آسیب و یا زیانی به دیگران وارد نسازد.»[۳۰]
۲ـ آزادی فردی به معنی حق و اختیار و به طور کلی مستقل و مختار بودن در گزینش اعمال و رفتار خود میباشد؛ مانند آزادی رفت و آمد، آزادی عقیده و بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات، آزادی کار و غیره.»[۳۱]
۳ـ آزادیهای فردی عبارتند از: قدرتهایی که برای فرد شناخته شده است به این منظور که فرد با بهره گرفتن از آن قدرتها بتواند، هر چه در توان دارد انجام دهد و نیروهایی که طبیعت در وی نهاده است ظاهر سازد. این آزادیها را قانون و دستگاه قضایی و دولت تنظیم و تضمین مینمایند؛ مانند آزادی مطبوعات و انجمنها و تجارت و صنعت.[۳۲] و آزادی فردی به معنای خاص کلمه عبارت است از: «آزادی بدنی هر فرد به طوری که بتواند از هر نقطه کشور به نقطه دیگر آن مسافرت نموده یا نقل مکان دهد، یا از کشور خود خارج شده و به آن مراجعت نماید و از توقیف بدون جهت محفوظ و مصون باشد.»[۳۳]
۴ـ آزادی فردی یا آزادی تن، یعنی این که شخص در رفت و آمد و اقامت و ترک هر نقطه چه در کشور و چه در خارج از کشور ازاد باشد و از توقیف بدون دلیل مصون و محفوظ بماند. نتیجه این آزادی عبارت است از: لغو بردگی و شبه بردگی و لغو بیگاری، یعنی اجیر شدن و قبول تبعیت اشخاص نسبت به یکدیگر به صورتی که منجر به عبودیت فرد نسبت به دیگری شود و منع توقیف و حبس بدون مجوز اشخاص.[۳۴]
این گونه آزادی ها، حقوق افراد و آزادیهای فیزیکی است که شامل حق حیات و آزادی تن، امنیت فردی، آزادی و مصونیت مسکن، آزادی رفت و آمد و تعرض ناپذیری مکاتبات میشود[۳۵]. از میان این مصادیق آزادی مصونیت مسکن و تعرض ناپذیر مکاتبات با موضوع پایاننامه بیشترین ارتباط دارد که در زیر مختصراً توضیح داده میشود.
هرکس حق دارد محل مسکونی خود را انتخاب کند و در این مورد هیچ گونه تحمیلی بر او جایز نیست بنابراین گزینش محل مسکونی و نقل و انتقال بر حسب اراده فرد انجام میشود. البته استثنایی بر این اصل وجود دارد. مثلاً مسکن زن شوهردار توسط شوهر او انتخاب میشود. یا منزل محجورین توسط ولی خاص یا قیم آنها تعیین میگردد.
از سوی دیگر مسکن افراد مصون از تعرضاند هیچ کس حق ندارند بدون اجازه صاحبخانه وارد خانه او شود. البته برا ین اصل چهار استناد وجود دارد: ۱ـ بازرسی منازل به دستر مقام قضایی به منظور تغصب متهمین، مجرمین یا تامین دلیل ۲ـ تفتیش مسکن افراد برای اجرای حکم ۳ـ در مورد مسائل مالیاتی و عوارض و غیره.[۳۶]
به نظر نگارنده مفهوم آزادی یکی از مفاهیم بدیهی میباشد، که در سایه آزادی تمام موجودات جهان رشد و به تعالی و کمال میرسند، بنابراین چون آزادی راه سعادت و کمال بشر است، ما به معنای گسترده آن میاندیشیم. بدین معنا که فرد در گزینش اعمال خود در حد قانون آزاد است و از طرفی هم چنانچه متهم به ارتکاب جرمی شد، نمیتوان بدون احضار و تفهیم اتهام او را بازجویی کرد و یا او را در اثنای بازجویی شکنجه نمود و حتی متهم را با دست بند و یا پابند و یا با لباس زندانی مورد بازجویی قرار داد. از این مهمتر از متهم نباید در حال ایستاده تحقیق کرد. متهم باید در نشستن و یا ایستادن اختیار داشته باشد و از متهم نباید با درشتی و یا با الفاظ سبک بازجویی کرد؛ مثلا از کلمه «تو» و یا «اگر اعتراف نکنی بازداشت میکنم» به شدت باید پرهیز نمود. بنابراین آزادی حق است که همه باید از آن برخوردار باشند.
از لحاظ حمایت از آزادیهای شخصی و به طور کلی سایر حقوق فردی، حق دادخواهی و آزادی دفاع نیز جز آزادیهای شخصی محسوب میشود.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر تفکیکی بین انواع حقوق و آزادیهای بشر نشده است. اما در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی بین دو دسته حقوق و آزادیها تمایز وجود دارد. بخشی از اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت، آزادیهای فردی و حدود آنها را بر شمرده و چگونگی آنها را بیان داشته است، برای مثال در سومین ماده این اعلامیه آمده است: «هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد» ماده هشتم اعلامیه نیز تصریح میکند «در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مور تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد هر کس حق رجوع موثر به محاکم ملی صالح را دارد.» همین طور ماده نهم اعلامیه چنین شعار میدارد: «احدی نمیتواند خودسرانه، توقیف یا حبس یا تبعید شود.»
اعلامه مزبور به مواد گوناگونی آزادیهای بشری را از گفتار و کردار و سفر و حرکت به نقطه دلخواه گرفته تا اقامت در جای مورد نظر، با صراحت بیان کرده است و اجازه نمیدهد که این آزادیها از انسان جز در موارد ارتکاب جرم سلب شود.
بند دوم: آزادی مطلق
آزادی از حیث محدودیت به دو دسته تقسیم می شود: مطلق و محدود
آزادی مطلق آن است که میزان مداخله دولت کمتر واستثنائی باشد اگرانسان بتواند همه تصمیمهایی را که میگیرد، عملی کند و کسی یا سازمانی اندیشه و گفتار و کردار او را محدود نکند و در قید و بند در نیاورد، دارای آزادی مطلق، یعنی آزادی بی حد و مرز است. [۳۷]
بند سوم: آزادی مقید
اما چون انسانها به طور اجتماعی زندگی میکنند، نمیتوانند آزادی مطلق داشته باشند. زیرا آزادی بیحد و مرز یک فرد به پایمال شدن آزادی افراد دیگر اجتماع می انجامد. به همین سبب است که هر جامعهای با قانونها و مقررات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاصی هم حافظ آزادیهای افراد آن جامعه میشود و هم حد و مرزهایی برای این گونه آزادیها به وجود میآورد. قانونها و مقررات جهانی نیز آزادیهای مردم سراسر جهان و حد و مرزهای آنها را در جامعه جهانی معین و مشخص میکنند. تلاشها و مبارزههای انسان در طول تاریخ زندگانی او همواره برای بدست آوردن آزادی مشروع و قید و بند زدن به آزادی مطلق فرمانروایان ستمگر و زورمندان بوده است.[۳۸]
گفتار سوم: حدود آزادی های فردی
بحث مهم دیگر که پیرامون آزادی مطرح است حدود آزادی است که آیا آزادی نامحدود است یا نه؟ اگر محدود است این حدود چیست و مرجع تعیین حدود آزادی کدام است؟ نکته اول اینکه از دیدگاه اندیشمندان غربی به هیچ عنوان آزادی مطلق نیست و آنها هم حدودی برای آزادی قائل هستند و تاکنون هیچ یک از اندیشمندان غربی هم خواهان آزادی مطلق و نامحدود نشده اند و آن را توصیه نکرده اند. آزادی تا آنجا مورد حمایت است که نخست: مخالف موازین اسلام نباشد. دوم: با مصالح برتر و منافع جامعه اصطکاک نکند و سوم: به حقوق و آزادی های دیگران لطمه وارد نسازد. که در این گفتار در سه بند به آنها پرداخته می شود.
بند اول: عدم مخالفت با موازین اسلامی
آزادی تا آن جا ارزش دارد که با موازین مسلم و قواعد شرعی تعارض پیدا نکند از دیدگاه اسلام یکی از امتیازات افراد آزادی اراده توام با مسئولیت است که به موجب آن می تواند سرنوشت خویش را رقم زند و نتیجه کار خوب و بد خویش را ببیند[۳۹]، آفریدگار جهان با همه سلطه و سیطرهای که بر همه موجودات دارد، انسان را در حدود اختیاراتی که به او بخشیده است مطلقاً ملزم به انجام کارها نساخته، بلکه به وسیله امر و نهی و ارشاد و بیان عاقبت امور، بدون سلب آزادی و استقلال وی، افعال و حرکات انسانی را تحت انضباط درآورده است.[۴۰]
رسمیت اسلام در جامعه اقتضاء میکند که دین و مذهب در امور مختلفه حقوقی، قضایی، سیاسی و اجتماعی حاکم و مجری باشد. اصول متعدد قانون اساسی در این زمینه مقررات متنوعی را بیان می دارد، اصل چهارم قانون اساسی مقرر می دارد: «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی، غیر این ها باید بر اساس موازین اسلامی باشد، تشخیص این امر با فقهای شورای نگهبان است، بنابراین مجلس نمی تواند قوانینی وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمی کشور مغایرت داشته باشد. فلذا کلیه مصوبات مجلس باید به شورای نگهبان فرستاده شود. شورای نگهبان موظف است آن را حداکثر ظرف ده روز از تاریخ وصول از نظر انطباق بر موازین اسلام مورد بررسی قرار دهد. و چنان چه آن را مغایر ببیند برای تجدید نظر به مجلس بازگرداند،» قانون اساسی ما در همه جا که از حقوق فردی نظیر آزادی مطبوعات، بیان عقیده و غیره سخن میراند، حدود آن را مقید به موازین اسلامی دانسته است. بنابراین هیچ کس نمیتواند به بهانه آزادی بیان به مقدسات اسلام توهین کند، هیچ کس نمی تواند به بهانه آزادی پوشش، عریان در جامعه ظاهر شود و قس هذا.
بند دوم: عدم مخالفت باحقوق و آزادی های دیگران
از دید اندیشمندان، آزادی به این نیست که هر کس هر چه دلش می خواهد بکند بلکه در جامعه و حکومتی که در آن قانون حکم فرماست آزادی معنای دیگر دارد. آزادی آن است که افراد آن چه را باید بخواهند، بکنند و آن چه را منوط به خواستن آن نیستند مجبور نباشند انجام دهند.[۴۱]
بررسی حقوق وآزادیهای فردی در تحقیقات مقدماتی- فایل ۲