طاهری و همکاران (۱۳۸۴) نشان دادند که یک همبستگی معنیدار بین میزان پژمردگی زیتون و میزان پروپاگول ورتیسیلیوم در خاک وجود دارد. بر این اساس پیشرفت آلودگی تابعی از سطح تراکم مایه تلقیح اولیه بیمارگر میباشد. اگرچه وجود عامل بیماری و میزان آن در خاک به عنوان یک فاکتور مهم در ایجاد بیماری مطرح میباشد، اما آلودگی گیاهان تحت تاثیر فاکتورهای متعددی است که بر میزان همبستگی پروپاگولهای ورتیسیلیوم در خاک و میزان بیماری تاثیر میگذارند. آنها همچنین نشان دادند که هدایت الکتریکی خاک در بقای قارچ و آلودگی درختان زیتون به پژمردگی ورتیسیلیومی اثر منفی دارد، به طوری که میزان پروپاگول قارچ و بیماری در هدایت الکتریکیهای بالا به شدت کاهش یافته است. بر این اساس میزان همبستگی، تابعی از سه متغیر میزان بیماری (Y)، هدایت الکتریکی (Ec) و تراکم قارچ در خاک (Ms) به صورت مدل Y=0.0247-0.28Ec+0.163Ms ارائه گردید.
تحقیقات بعضی از محققین در روی درختان بادام رو به زوال در استانهای آذربایجان شرقی، سمنان، یزد و چهارمحال و بختیاری بیانگر این است که دو عامل در آلودگی درختان بادام به ورتیسیلیوم دخیل هستند که یکی احداث باغ در زمینهایی که در سالهای قبل زیر کشت محصولات زراعی حساس به ورتیسلیوم بوده و دوم کاشت محصولات حساس یا آلوده به این قارچ به صورت توام در باغات میباشد. در کنار این فاکتورها عدم رعایت اصول بهداشتی در استفاده از ادوات زراعی و باغبانی آلوده به قارچ نیز در توسعه و انتشار بیماری مهم میباشد (دیزجی و همکاران، ۱۳۸۵؛ محمدیپور و همکاران، ۱۳۸۱؛ زکیئی و پورمنصوری، ۱۳۷۴).
نتایج تحقیقات انجام شده در ایستگاه تحقیقاتی هاشم آباد گرگان نشان داد که روشهای مختلف آبیاری در میزان آلودگی به یماری ورتیسیلیوز پنبه موثر هستند. در این بررسی میزان آلودگی در تیمار آبیاری بارانی کلاسیک کمتر از دو روش آبفشان قرقرهای و نشتی بوده است (نصراله نژاد و کیانی، ۱۳۸۴). نتایج مشابهی توسط پیکسینی و همکاران (Piccinni et al., 1999) مبنی بر کاهش میزان آلودگی به بیماری ورتیسیلیوز با مدیریت آبیاری بارانی کلاسیک به علت غرقاب نبودن زمین ارائه گردید.
عامل بیماری پژمردگی ورتیسیلیومی همچنین با نماتد مولد گره ریشه (Meloidogyne incognita) نیز اثر سینرژیسم دارد (ملکی زیارتی و همکاران، ۱۳۸۶).
۲-۲-۹- کنترل بیماری
نظر بهاینکه این بیماری خاکزاد بوده و مایه تلقیح آن برای چند سال در خاک باقی میماند لذا جهت کنترل این بیماری مدیریت طولانی مدت برای کاهش پروپاگولهای قارچ در خاک مزارع مورد نیاز میباشد (Dung et al., 2013) که اهم آن به شرح زیر میباشد:
۲-۲-۹-۱- کنترل زراعی
دفن بقایای گیاهان آلوده در ۳تا ۴ ماه قبل از کشت با بهره گرفتن از شخم عمیق، که باعث پوسیده شدن آنها و قرار گرفتن میکرواسکلروتها در معرض عوامل نامساعد گشته و در نتیجه از جمعیت آنها کاسته می شود. اصلاح خاک با بهره گرفتن از مواد آلی پوسیده در کاهش بیماری نیز مؤثر خواهد بود. زیرا این مواد باعث افزایش جمعیت باکتری ها و قارچهای ساپروفیت آنتاگونیست با ورتیسیلیوم می شود. افزایش آنتاگونیستها موجب تقویت گیاه و رشد مناسب آن شده و تحمل به بیماری را افزایش میدهد. تناوب با گیاهان غیر میزبان مثل گندم و ذرت و سورگوم نیز باعث کاهش جمعیت قارچ می شود (حکیمی و همکاران، ۱۳۸۶).
تنظیم دور آبیاری و مقدار آب لازم، استفاده از کودهای آمونیومی به صورت سرک، تقویت بوته پنبه با ریز مغذیها در کاهش خسارت این بیماری موثر هستند (حکیمی و همکاران، ۱۳۸۶).
همچنین کنترل و انهدام علفهای هرز ازجمله تاج خروس، گاوپنبه، تاجریزی در داخل و کنار مزرعه پنبه (به عنوان منابع افزاینده اینوکلوم)، نقش زیادی در کنترل بیماری دارد (روزبه و بنی هاشمی، ۱۳۸۵).
نتایج تحقیقات دو ساله ایستگاه تحقیقات بیماریهای پنبه کارکنده (۳۵ کیلومتری غرب شهرستان گرگان) نشان داد که نحوه انجام عملیات زراعی پاییزه و بهاره در سالهای مختلف، در میزان وقوع بیماری پژمردگی ورتیسیلیومی، عملکرد و اجزای عملکرد پنبه بطور معنیداری موثر میباشد. در تیماری که از ساقه خردکن + شخم پاییزه با گاوآهن برگردان دار × دیسک بهاره بسیار استفاده شده، کمترین آلودگی و بالاترین میزان عملکرد را داشته است هوشیارفرد و قجری (۱۳۸۹).
براساس گزارش احمدی (۱۳۸۷) گیاهان غیر میزبان در تناوب (نظیر گندم، جو، ذرت علوفه ای و کلزا) تاثیر معنیداری روی شدت بیماری و عملکرد داشته و نسبت به گیاهان دیگری نظیر هندوانه و بادمجان تاثیر بهتری در کاهش شدت بیماری و افزایش عملکرد دارند. زیرا گیاهی مثل کلزا با مکانیزم های مختلفی مانند تولید آنزیم های حل کننده کیتین و آنتیبیوتیکهای مترشحه توسط باکتری های مستقر در ریزوسفر، می تواند بطور فعال در کاهش بیماری و افزایش عملکرد موثر باشد(Lottmann et al., 1997; Frankowski et al., 1997).
توالی زراعی پنبه، گندم، سویا و پنبه توالی زراعی مطلوبی برای استان گلستان میباشد. با کاشت غلات، جمعیت عامل بیماری بین ۵۰ تا ۶۸ درصد کاهش خواهد یافت. کاشت سویا، لوبیا سبز، ماش و باقلا قبل از پنبه باعث افزایش بیماری مرگ گیاهچه پنبه می شود. توالی کنجد و پنبه و یا گوجه فرنگی و پنبه در زمینهای آلوده بهعلت افزایش پروپاگولهای قارچ هرگز توصیه نمیگردد (عرب سلمانی، ۱۳۸۲).
توالی سویا، جو، سورگوم و پنبه و توالی نخود، گندم و پنبه موجب کاهش مایه تلقیح ورتیسلیوم به میزان ۹۶ درصد شده است (ناصری، ۱۳۷۴). تناوب پنبه با جو، برنج، ذرت خوشهای و بقولات غیر میزبان قارچ V. dahliae موجب کاهش جمعیت این قارچ می شود.
کاشت متوالی پنبه هر ساله بین ۱۳ تا ۱۵ درصد باعث افزایش جمعیت عامل بیماری شده ولی این افزایش بعد از پنج سال متوقف خواهد شد و جمعیت عامل بیماری تقریباً ثابت می شود. تناوب پنبه با کنجد، گلرنگ، بادامزمینی، لوبیا چشم بلبلی، کرفس، سیبزمینی، گوجه فرنگی، چغندر و بادنجان سبب افزایش جمعیت قارچ V. dahliae می شود. در حالی که کاشت برنج در یک سال در زمین آلوده قادر خواهد بود تا اینوکلوم قارچ را به زیر سطح زیان اقتصادی برساند. کاشت گندم، جو و سورگوم کارایی اینوکلوم عامل بیماری را به میزان ۵۰ تا ۷۵ درصد کاهش میدهد. کاشت گیاهانی که به عنوان کود سبز بکار برده میشوند، در یک سال قادر به کاهش ۸۰ تا ۹۰ درصد مایه اولیه تلقیح هستند (Hillocks, 1992).
۲-۲-۹-۲- کنترل شیمیایی
نظر بهاینکه میکرواسکلروتهای قارچ عامل بیماری در بافت مرده گیاهی تشکیل می شود و در غیاب میزبان حساس حتی تا ۱۳ سال نیز در خاک پایدار هستند، کنترل شیمیایی این قارچ تقریباً غیر ممکن است (Berg et al., 2002). ولی ضدعفونی بذور با قارچکشهای سیستمیک در کاهش خسارت بیماری مؤثر می باشد (حکیمی و همکاران، ۱۳۸۶).
اگر چه ضدعفونی خاک خزانهها و گلخانه ها با واپام یا متیل بروماید و در بعضی موارد با کلرور پیکرین علیه این بیماری موثر میباشد، ولی اینکار در مزارع بزرگ عملی نبوده و اقتصادی نیست. علاوه بر هزینه، انجام این روش اثرات زیانباری روی ارگانیسمهای خاک در ناحیه ریزوسفر داشته و آلودگی محیط را نیز به همراه دارد. شایان ذکر است که از سال ۲۰۰۰ میلادی استفاده از کپسول متیل بروماید به دلیل اثرات گلخانهای زیان بار در آمریکا منع شده است (Berg et al., 2002).
۲-۲-۹-۳- ارقام مقاوم
تهیه و کشت ارقام مقاوم یا متحمل، بهترین و اقتصادیترین روش کنترل پژمردگی ورتیسیلیومی پنبه و نیز سایر بیماریها، میباشد.
در ایران سالها است که ارقام متحمل ساحل و بختگان علیه این بیماری در سطح وسیع کشت میشوند (توحیدفر، ۱۳۸۲).
در آزمایشی که توسط عربسلمانی و همکارن (۱۳۹۰) روی ۱۵ رقم پنبه انجام گرفته، رقم تاشکند-۱ با کمترین میزان آلودگی به بیماری، بهعنوان بهترین رقم گزارش گردید. همچنین در بررسیهای خیری و فتحی در ایستگاه تحقیقات استهبان، ارقام بختگان، ۸۱۸ و ۵۵۷-B دارای کمترین درصد، شدت و شاخص بیماری بودندد (Kheiri and Fatahi, 2010).
۲-۲-۹-۴- کنترل بیولوژیکی
اگرچه تهیه و کشت ارقام مقاوم یا متحمل، بهترین و اقتصادیترین روش کنترل پژمردگی ورتیسیلیومی پنبه و نیز سایر بیماریها میباشد، ولی تهیه ارقام مقاوم نیاز به زمان نسبتا طولانی دارد. استفاده از قارچکشها نیز علیرغم هزینه بالا و خطرات آلودگی محیط زیست، تاثیری چندانی در کاهش خسارت بیماری ندارد. از اینرو یافتن روشهای دیگر کنترل بیماری، بهخصوص استفاده از عوامل بیولوژیک از اهمیت زیادی برخودار است.
کنترل بیولوژیکی که در سالهای اخیر مورد توجه زیادی قرار گرفته، پروسهای است که در آن اثر یک عامل بیماریزا توسط یک ارگانیسم دیگر کاهش یافته و در نتیجه از وقوع و یا گسترش بیماری کاسته می شود. این روش از سال ۱۹۷۵ به بعد بهعنوان یک روش مؤثر، جایگاه ویژهای در بین سایر روشهای مدیریتی پیدا کرد.
از نظر گارت، هر عامل یا موجود زندهای به جز انسان که بتواند بقا و یا فعالیتهای یک بیمارگر را کاهش داده و در نهایت منجر به کم شدن و یا کاهش وقوع بیماری گردد، کنترل بیولوژیکی نامیده می شود. به عقیده کوک و بیکر، کنترل بیولوژیک عبارت از کاهش جمعیت یک پاتوژن یا فعالیت بیماری زایی آن به وسیله یک یا چند میکروارگانیسم دیگر و یا تغییر در شرایط محیطی، به گونه ای که شرایط برای فعالیت پاتوژن نامساعد و فعالیت آنتاگونیست مساعد باشد، است.
آنتاگونیست میکروارگانیسمی است که با پاتوژن حالت رقابت یا ضدّیت داشته و یکی از عوامل دخیل در بروز و یا توسعه بیماری است. وجود آنتاگونیست در یک پاتوسیستم ممکن است تحت شرایطی تمامی اجزا و شرایط لازم برای بروز یک بیماری داشته باشد، ولی بیماری حادث نشود.
استفاده از روشهای طبیعی و بیولوژیک در کنترل بیماریهای گیاهی جزء روشهای موثر در کاهش آلودگی محیط زیست به حساب میآیند. روشهای بیولوژیکی شامل استفاده از آنتاگونیستها (چه میکروارگانیسم و چه گیاه آنتاگونیست) و گیاهان تله است. همچنین میتوان از اصلاح کننده های خاک هم برای افزایش و تقویت فعالیت آنتاگونیستها استفاده نمود.
معمولاً در خاکهای بازدارنده بهخاطر بالا بودن فعالیت آنتاگونیستها؛ پاتوژنها رشد خوبی ندارند. آنتاگونیستها میتوانند میکروارگانیسمهای دیگر را نیز مورد هدف قرار دهند. قارچهای Trichoderma،Gliocladium ،Coniothyrium وSporidesmium مهمترین قارچهای آنتاگونیست هستند. در بین آنها Trichoderma و Gliocladium از همه مهم ترند. در بین آنتاگونیستهای باکتریایی گونه های مختلف جنسهایPseudomonas، Bacillius، Streptomyces ،Enterobacter و Agrobacterum radiobacterاز اهیمت زیادی در کنترل بیولوژیکی برخوردارند.
اولین تلاش برای کنترل بیولوژیکی V. dahliae بوسیله باکتری های آنتاگونیست روی سیب زمینی صورت گرفت. بیش از ١۵٠ جدایه باکتری از ریشه های سیب زمینی جدا گردید که در شرایط آزمایشگاهی بر روی V. dahliae تاثیر آنتاگونیستی داشتند. برخی جدایههای Pseudomonas ، Cellulomonas و گونه های Streptomyces بدست آمده در این تحقیق، ریشه سیب زمینی را احاطه کردند و موجب افزایش رشد گیاه و تولید غده در شرایط گلخانهای شدند (Wadi and Easton, 1985). در تیمار بذر منداب آغشته به باکتری های B. subtilis، P. fluorescens و Stenotrophomonas maltophilia بیماری پژمردگی ورتیسیلیومی در شرایط مزرعه به ترتیب به میزان ۵/۱۶ ، ۱۸ و ۹/۲۲ درصد کاهش پیدا کرد و میزان محصول ۲/۴ ، ۹/۲ و ۰۱/۹ درصد افزایش یافت (Berg, 1996).
هشت جدایه مربوط به Pseudomonas fluorescens ، Bacillus subtilis و Bacillus pumilus با تولید ترکیبات خارج سلولی توانستند از رشد پرگنه V. dahliae جلوگیری کنند. جدایههای P. fluorescens با تولید سیدروفور و جدایههای Bacillus با تولید متابولیتهای فرار از رشد قارچ V. dahliae جلوگیری کردند. در آزمایشات گلخانهای از دو روش پوشش بذر و کاربرد سوسپانسیون این باکتری ها در خاک بصورت محلولپاشی استفاده شد. در آزمون تیمار خاک و بذر، یک جدایه از B. subtilis بیشترین تاثیر را در کاهش شدت بیماری، افزایش ارتفاع بوته، وزن خشک اندام هوایی و ریشه در حضور و عدم حضور قارچ عامل بیماری نشان داد. در تیمار بذر نیز یک جدایه دیگر از B. subtilis موجب کاهش شدت بیماری، افزایش ارتفاع، وزن خشک اندام هوایی و ریشه در حضور و عدم حضور قارچ عامل بیماری گردید (احمدیفر و همکاران، ۱۳۸۴). مکانیسم های مختلفی برای B. subtilis ذکر نموده اند که شامل رقابت، کلونیزاسیون ریشه، تولید آنتی بیوتیک، ایجاد مقاومت القایی در گیاه میزبان و تولید ترکیبات هورمونی مشابه سیتوکنین و اکسین میباشد که در نهایت موجب افزایش رشد گیاه می شوند (Kilian et al., 2000).
فروتن و همکاران در بررسی ۳۲ جدایه باکتریایی که دارای قابلیت بازدارندگی از رشد Fusarium graminearum (عامل بلایت سنبله گندم) بوده، نشان دادند که ۴ جدایه B1 وS2 (Pseudomonas fluorescens)، N5 aeroginosa) (P. و B4 (Bacillus subtilis) در کنترل بیماری بلایت سنبله گندم در شرایط گلخانهای و مزرعهای موثرند. مکانیزم تاثیر آنتاگونیستهای منتخب در این بررسی تولید آنتیبیوتیک و سیدروفور توسط آنها گزارش گردید.
قارچTalaromyces flavus بهعنوان آنتاگونیست V. dahliae معمولاً در ریزوسفر گیاه پنبه در مزارع وجود دارد. در تحقیقی، تاثیر آنتاگونیستی T. flavus روی V. dahliae در شرایط آزمایشگاه و گلخانه مورد بررسی قرار گرفت. در شرایط آزمایشگاه ترشحات غیرفرار این قارچ باعث حداقل ۷۳ درصد کاهش در رشد پرگنههای V. dahliae گردید. در آزمایشهای گلخانهای، وقوع بیماری پژمردگی ورتیسلیومی در گیاهان تیمار شده با آسکوسپورهای T. flavus نسبت به شاهد به میزان ۹۱ درصد کاهش یافت (نراقی و همکاران، ۱۳۸۲؛ ملکی زیارتی و همکاران، ۱۳۸۶).
۲-۲-۹-۴- ۱- Trichoderma sp.
گونه های تریکودرما از جمله عوامل موثر در کنترل بیولوژیکی بیماریهای گیاهی هستند که موجب کنترل عوامل بیماریهای پوسیدگی و پژمردگی میشوند. این قارچها همچنین مکانیزم دفاعی گیاه را تقویت کرده و با ترشح آنزیم و هورمون باعث رشد و تقویت گیاه شده و با محدود کردن بیماری به حفظ تعادل اکولوژیکی کمک می کند (اکرمی و ابراهیموف، ۱۳۸۹؛ اکرمی و همکاران، ۲۰۰۹).
۲-۲-۹-۴-۱-۲- تریکودرما بعنوان عامل کنترل بیولوژیک
بسیاری از فرآورده های بیولوژیکی که در کشاورزی تولید میشوند، فرآورده هایی هستند که با بهره گرفتن از قارچ تریکودرما ساخته شدند. ترکیبی به نام F –stop وجود دارد که مخلوطی از ۲ قارچ Trichoderma harzianum و T. viridae میباشد.
آزاد دیسفانی و همکاران (۱۳۹۲) در تحقیقی تاثیر جدایههای T. virens A224وT. harzianum A291 که دارای بیشترین اثر بیوکنترلی بودند را علیه بیماری رایزوکتونیایی پنبه بررسی و نشان دادند که تیمارهای به کار رفته باعث کاهش میزان شاخص بیماری و افزایش وزن تر گیاهچه و شدند.
پتانسیل بیوکنترلی جدایههای بومی Trichoderma sp. از مزارع چغندرقند علیه Phytophthora drechsleri و P. cryptogea، عامل پوسیدگی ریشه چغندرقند، ارزیابی گردید. هشت گونه از تریکودرما بنامهای T. asperellum ، T. atroviride ، T. brevicompactum ، T. harzianum ، T. longibrachiatum ، T. spirale ، T. tomentosum و T. virens از مزارع چغندرقند جداسازی شد. T. harzianum و T. atroviride بسیار کارآمد در کلنیزه کردن هر دو گونه فیتوفترا بودند. در آزمایشات گلخانهای بهترین نتایج برای جلوگیری از پوسیدگی ریشه توسط فیتوفترا با جدایههای T. harzianum و T. virens حاصل آمد. لذا T. harzianum به عنوان بهترین نامزد برای بیوکنترل این بیماری معرفی گردید (Moayedi and Mostowfizadeh-Ghalamfarsa, 2010).
طی مطالعه ای، توانایی تعدادی از جدایه های تریکودرما (جمع آوری شده از منطقه ریزوسفر چغندرقند در کنترل عامل بیماری پوسیدگی نرم پیتیومی ریشه چغندرقند در شاهرود بررسی گردید. جدایههای جمع آوری شده تریکودرما مربوط به چهار گونه T. harzianum، T. longibrachatum، T. erinacearum و T. koningii بودند. نتایج بررسیهای کشت متقابل، بررسی تاثیر متابولیتهای فرار و ترشحات خارج سلولی نشانگر موثر بودن تمام جدایه ها در کاهش رشد کلنی عامل بیماری در مقایسه با شاهد بود. در روش کشت متقابل، جدایههای T. harzianum-2733 و T. longibrachiatum-2734 با ۵۷ درصد کاهش رشد کلنی در مقایسه با شاهد بیشترین تاثیر را داشتند. متابولیت فرار جدایه T. longibrachiatum-2737 و ترشحات خارج سلولی جدایه T. harzianum-2739 نیز به ترتیب با ۶۶ و ۸۷ درصد کاهش رشد کلنی عامل بیماری در مقایسه با شاهد دارای بیشترین تاثیر بودند (عبدالهی و همکاران، ۱۳۹۱).
اکرمی و ابراهیموف (۱۳۸۹) در بررسی آزمایشگاهی جدایههای مختلف تریکودرما علیه بیماریهای فوزاریومی نخود مثل Fusarium oxysporum و F. solani نشان دادند که جدایههای Tr1 و Tr2 در کوتاهترین مدت باعث توقف رشد پرگنهی گونه های فوزاریوم میگردد. در این بررسی پیچش هیف تریکودرما به دور هیف گونه های فوزاریوم باعث لیز، دفرمه شدن و توقف رشد هیف فوزاریوم شد. همچنین ترشحات مایع خارجی سلولی دو جدایه Tr1 و Tr2 به طور قابل ملاحظهای از رشد پرگنهی گونه های فوزاریوم جلوگیری کرد. از طرفی متابولیتهای فرار (گازی) تمام ایزولههای تریکودرما در کاهش رشد میسیلیوم گونه های فوزاریومی مؤثر بودند اگرچه اثر بازدارندگی متابولیتهای فرار Tr1 و Tr2 بیشتر از سایر جدایهها بود. آنها همچنین با ادامه کار در گلخانه، کاهش بیماری به نسبت ۹/۶۱ تا ۷۳ درصد، افزایش رشد و وزن تر گیاهچههای نخود را گزارش نمودند.
تأثیر چند ایزولهی T. harzianum و T. asperellum به طور جداگانه و مخلوط با هم علیه عامل بیماری فوزاریومی لوبیا در شرایط گلخانه مقایسه شده است. در این تحقیق از مخلوط چند ایزوله مختلف نتایج مثبتی حاصل آمد (Akrami et al., 2009).
تاثیر توام جدایههای قارچ T. harzianum و باکتری B. subtilis روی پاتوژنهای F. solani f. sp. Phaseoli و Rhizoctonia solani در محیط آزمایشگاه مورد ارزیابی قرار گرفت، سپس در بررسی گلخانهای دانه های گیاه با سوسپانسیون اسپور آنتاگونیستها آغشته و کشت شدند. در این آزمایش جدایههای آنتاگونیست در مقایسه با قارچکشها، رقابت خوبی نشان دادند (El-Meleigi et al., 2007; Saman, 2007).
اویکی و همکاران (Ewekeye et al., 2013) پتانسیل قارچهای جداشده از ریشه بوته های گوجه فرنگی بیمار علیه قارچهای همراه با بیماریهای برگی گوجه فرنگی را مورد مطالعه قرار دادند. این قارچها شامل Verticillium albo-atrum ، Alternaria alternata ، Fusarium solani ، Phialophora melinii و Paecilomyces variotii بوده و نتایج مثبتی در بیوکنترل این بیماریهای برگی توسط دو گونه تریکودرمای Trichoderma harzianum و Trichoderma koningii جدا شده از ریزوسفر گیاهان بیمار حاصل گردید. آنها مکانیسم این کنترل را به صورت رقابت برای فضا، آنتی بیوز و مایکوپارازیتیسم گزارش کردند.
آراگادا و همکاران (Arriagada et al., 2012) تاثیر مثبت T. harzianum و Trichoderma viride علیه بیماری پژمردگی ورتیسیلیومی (V. dahliae) گوجه فرنگی در آزمایشگاه و مزرعه را گزارش نمودند.
رودگر و همکاران (۱۳۸۹) دراین بررسی ۱۸۸ جدایه تریکودرما spp.) (Trichoderma در شرایط آزمایشگاه و گلخانه، تاثیر مثبت دو جدایه T. harzianum ۵۶ با ۵۲.۲٪ و T. harzianum ۲۹ با ۵۵.۶٪ در کنترل بیماری پوسیدگی طوقه و ریشه برنج را گزارش نمودند.
این آنتاگونیستها معمولا به صورت طبیعی در خاک موجودند و کاری که میتوان انجام داد این است که با بهره گرفتن از کودها و مواد کمکی مناسب، جمعیت این میکروارگانیسمها را در خاک افزایش داد. همچنین میتوان این آنتاگونیستها را بطور مصنوعی در سطح وسیع تکثیر کرد و استفاده نمود.
مکانیسمهای عمده کنترل بیولوژیکی شامل آنتیبیوز[۱۲]، پارازیتیسم[۱۳]، رقابت[۱۴]، قدرت بیماریزائی کم[۱۵]، مقاومت القایی[۱۶] و حفاظت تقاطعی از هستند (Zhang and Li, 2012).
ضدعفونی بذر پنبه با ترکیب متالاکسیل و یک جدایه T. virens سبب تأثیر کنترلی بیشتری روی بیماری مرگ گیاهچه پنبه ناشی از R. solani و Pythium ultimum شد (Howell et al., 1997).
تأثیر دوازده قارچکش روی جدایه T. harzianum T39 بر مبنای بازدارندگی از رشد میسیلیومی در محیط آزمایشگاه و در غلظتهای مصرف مزرعهای بررسی و سمیت آنها براساس گروه های پیشنهادی به وسیله [۱۷]IOBC تعیین شد. بر این اساس قارچکشهای ایمازالیل، پیریمتانیل، تیرام و بی ترتانول در گروه خطرناک قرار گرفتند. قارچکشهای کاپتان و پروسیمیدون در گروه با خطر متوسط، ازوکسی استروبین، کروزوکسین متیل، مپانی پایریم و تولیل فلوانید در گروه کم خطر و قارچکشهای تری فلوکسی استروبین و سولفور در گروه بی خطر قرار گرفتند (Sterk et al., 2003).
اثرات قارچکش های کاربندازیم، روورال تی اس، کربوکسین تیرام، تریادیمنول روی رشد میسیلیومی و اسپورزایی گونه های T. koningi ،T. brevicompactum ،T. harzianum و T. virens بررسی گردیده و نتایج نشان داد که کاربندازیم و روورال تی اس در غلظتهای بسیار پایین رشد میسیلیومی جدایههای استفاده شده تریکودرما را کاهش داد و سمیت آنها بر مبنای گروهبندی پیشنهاد شده به وسیله IOBC روی جدایههای مورد آزمایش در گروه خطرناک قرار گرفت و مصرف توام آن با محصولات بیولوژیک تریکودرما رد گردید. کربوکسین تیرام و تریادیمنول نیز در غلظتهای متوسط باعث کاهش رشد جدایههای تریکودرما شد و سمیت آنها در گروه با خطر متوسط قرار گرفت. براساس EC50 های به دست آمده بر مبنای تاثیر قارچکش بر رشد پرگنه، درصد اسپورهای جوانه نزده، شاخص حداقل غلظت بازدارندگی(MIC) و نسبتهای مصرف مزرعهای علیه سیاهک پنهان، تریادیمنول سازگاری بیشتری با گونه های تریکودرما نسبت به سایر قارچکش های مورد مصرف در این تحقیق نشان داد (مهرابی کوشکی و همکاران، ۱۳۸۶).
۲-۲-۹-۴- ۱-۲- مکانیسم القای مقاومت در گیاهان توسط تریکودرما
گونه های جنس تریکودرما از قارچهایی هستند که در خاک و ریزوسفر گیاهان وجود دارند. تحقیقات سالهای اخیر نشان میدهد که آنها همزیستهای گیاهی غیر بیماریزا و مفیدی هستند که به خوبی از طریق مکانیسمهای رقابت و تسخیر ریزوسفر، میکوپارازیتیسم، تولید آنتی بیوتیک و آنزیم، القاء تحریکات دفاعی و رشدی گیاه بر روی اکثر عوامل بیماریزای گیاهان به ویژه در ریزوسفر، تأثیرات بیوکنترل دارند(Harman et al., 2004).
گونه های تریکودرما به طور گسترده به عنوان آنتاگونیست قارچی در برابر عوامل قارچی بیماریزا استفاده شده است. نقش قارچ آنتاگونیست تریکودرما در تقویت گیاه (رشد سریع گیاه در اثر تحریک تریکودرما)، القای سیستم دفاعی، همچنین انهدام و تجزیهی حشرهکشها ثابت شده است. تریکودرما با تولید متابولیتهای ثانویه فرار و غیر فرار رشد هیف پاتوژن را محدود کرده و با تولید آنزیم های متفاوت دیوارهی میسلیوم قارچ پاتوژن را تخریب می کند. این آنتاگونیست با رقابت تغذیهای قوی به راحتی ریزوسفر ریشه را تسخیر نموده و مانع رسیدن پاتوژن به ریشه می شود (پیغامی، ۱۳۷۰).
در تحقیقی که توسط هول و همکارانet al., 1997) (Howell انجام گرفته، تاثیر خوب قارچ T. virens بر روی عوامل قارچی مرگ گیاهچه پنبه ناشی از Pythium ultimum و Rhizoctonia solani گزارش گردید. آنها در تحقیق جداگانه ای نشان دادند که تلفیقی ازT. virens و قارچکش متالاکسیل در کنترل مرگ گیاهچه پنبه در شرایط مزرعه موثرتر از کاربرد قارچکش به تنهایی بوده است.
وو و همکاران (Woo et al., 2006) مهمترین مکانیسم بیوکنترلی تریکودرما، را تحریک سیستم دفاعی گیاه دانسته که طی پروسه پیچیدهای منجر به نوعی مقاومت سیستمیک میزبان در مقابل عامل بیماریزا می شود. تحریک سیستم دفاعی میزبان تحت تاثیر ترکیباتی است که بطور عمومی الیسیتور (یا القاء کننده) نامیده میشوند.
تاکنون مکانیزم های دفاعی متعددی در گیاهان شناخته شده که از جمله سنتز و ترشح مواد فنلی داخل و خارج سلولی، سنتز فیتوالکسینها، پروتئینهای مرتبط با بیماریزایی، سنتز گلیکوپروتئین غنی از اسید آمینه غیر معمول مثل هیدروکسی پرولین یا هیدروکسی گلیستین و غیره میباشد (Hammand-Kosack and Jones, 1996; Oka et al., 1997).
بررسی تاثیر جدایه های تریکودرما در کنترل بیولوژیکی بیماری پژمردگی آوندی پنبه در گنبد- فایل ۱۵