ارتباط کمال گرایی با برنامه ی تربیتی حج
کمال گرایی انسان در حج به بالاترین نمود خود می رسد.در حج انسان حج گذار پیوسته در جهت کمال وجودی خویش در حرکت است.اگر هریک از اعمال حج را مرحله ای از مراحل کمال فرض کنیم،در پایان و بعد از انجام اعمال منا به بالاترین درجه کمال وجودی خویش که همان لقای امام و از بین رفتن کثافات درونی خویش توسط امام است، می رسد.
۴-۴- بخش سوم : بررسی سؤال سوم تحقیق
اسرار تشریع حج از منظر قرآن و روایات چیست؟
هرعبادتی رابطن وسری است زیرا اولاً عبادت از اموری است که خدای سبحان درکتاب خویش ازآن سخن گفته است. ثانیاً کتاب خدارا ظاهری است وباطنی؛« إنَّ لِلکِتابِ اللِه ظاهِراً وَباطِناً …»(جوادی آملی،۱۳۸۳،ص۱۵۹)
ظاهر آن راانسان درقالب چشم جهان بین می بیند وباطن آن رابا قلب نهان بین خویش درمی یابد. درتفسیر آیه «یعلمهم الکتاب والحکمه ویزکیهم» گفته شده است که رسول خدا ازیک سو مبین قرآن وحکمت است (یعلمهم) وازسوی دیگربیانگر رازورمز این کتاب وحکمت می باشد(یزکیهم).تزکیه هرعملی عبارت است ازبیان اسرار آن عمل.(درویش،۱۳۸۲،ص۱۹)
در این بخش محقق سعی دارد به بررسی سرّحج به طور عام واسرار مناسک حج به طور خاص بپردازد:
۴-۴-۱- سرّ عام حج
عبادت و از آن جمله حج،مانند دیگر موجودات عالم،از خزاین غیب الهی نازل شده است؛«وإن مِن شَی ء الّا عِندَنا خَزائِنُهُ ومانُنَزِّلُهُ الّا بِقَدَرٍ مَعلومٍ؛و همانند سایر موجودها به واقعیتهای تنزبل یافته از مخازن غیب متّکی است.پس کسی که این امور عبادی را بشناسد و بدانها عمل کند،به ریشه ی آنها که همان مخزن غیب است می رسد.
روایاتی که درباره ی صورتهای باطنی اعمال عبادی وارد است،ناظر به همین معناست و انسان در برزخ نزولی یا برزخ صعودی باآن واقعیتها آشنا می شود.البته شمار اندکی از انسانها قبل از تنزّل حقایق آن اعمال به این عالم(در برزخ نزولی) به انها آگاهی دارند؛چنان که سایر مردم بعد از مرگ(در برزخ صعودی)به حقیقت نماز و حج و زکات پی می برند و آنها را در صورتهای ملکوتیشان می بینند.چنان که در حدیث است:«چون بنده ی مؤمنی بمیرد،همراه او شش صورت داخل قبرش می شود.یکی ازین صورتها زیباتر ، نورانیتر،خوشبوترو پاک سیماتر از دیگران است.آنگاه صورتی در سمت راست و صورتی درسمت چپ و صورتی دیگر رو به رو و صورتی دیگر در پشت سر او و یکی دیگر در کنار پایش و آنکه زیباتر از همه است بالای سر او قرار می گیرند.پس اگر(عذاب یا هر امر ناگوار دیگری)بخواهد از سمت راست آن مؤمن درآید صورتی که در سمت راست قرار دارد او را مانع می شود و همین طور از سایر جهات در می آید.سپس(آن مؤمن)می پرسد:خدا به شما پاداش نیکو دهد شماکیستید؟صورتی که در سمت راست بنده قرار دارد میگوید:من نمازم و آنکه در سمت چپ است میگوید:من زکاتم و آنکه رو به روی بنده است گوید:من روزه ام و آنکه پشت سر اوست گوید:من حج و عمره هستم و آنکه درکنار پاهای اوست گوید:من نیکی ای هستم که به برادرانت رساندی.آنگاه همه ی آن صورتها از آن صورت زیباتر می پرسند:کیستی که از همه ی ما خوش سیماتر و خوشبوتر و نورانی تر هستی؟آن صورت پاسخ می دهد:من ولایت و دوستس آل محمد(ص) هستم.»(جوادی آملی،۱۳۸۳،ص۱۵۹)
این روایت نشان می دهد که همه ی عبادتهای الهی یک وجه مشترک با سایر عبادتها دارند و یک سرّ،مختص به خود آن عبادت می باشد،حقیقت مشترک همه ی عبادتها از جمله حج فرشته است اما حقیقت مختص حج،فرار به سوی خداست.
فرار در عرفان،گریز از هر چیزی که بنده را از طاعت حق باز دارد یعنی دنیا و بهره های مادی آن،زیرا انسان طالب،از جهل و نادانی و غیر حق فرار می کند،فرار از دو جهان رهایی جستن است.(درویش،۱۳۸۲،ص۲۷)
قرآن کریم می فرماید:ففرّوا الی الله؛(از غیر خدا) به سوی خدا بگریزید.روایاتی که در ذیل این آیه وارد شده است،بیانگر آن است که منظور از این فرار،همانا حج است.از سوی دیگر انسان به هر سو که بنگرد همانجا وجه خداست و خدا هم در زمین و هم در آسمان است.پس این سیر به سوی خدا یک سیر زمانی و مکانی نیست بلکه سیری است درونی که انسان هرچه را غیر خدا هست ترک کرده و تنها اورا طلب و جستجو نماید و این سرّ مختص حج است.(همان،ص۲۸)
۴-۴-۲- اسرار مناسک حج
برای جای جای حرم و نیز مناسک حج و عمره اسرار و رموزی است که جز برای زائران خاص که صاحب خانه را در مجالیِ گوناگون مشاهده کرده و به دیدار ربّ البیت و شهود آیات آفاقی و انفسی آن و امتثال حج ابراهیمی و اعتمار ناب حسینی(ع)نایل می شوند مکشوف نخواهد بود.(همان،ص۱۶۱)
در اینجا به برخی از اسرار مناسک حج می پردازیم:
نیت
باتوجه به آیات وروایات ،فلسفه مهم حج ایجادارتباط قلبی باخداونداست وشرط لازم آن انجام اعمال حج باقصدقربت وخلوص می باشد.(زیرک،۱۳۸۸،ص۲۰۸)
درآیه «ولِللّهِ عَلَی النّاسِ حجُّ البَیت»، حج دستوری است ازناحیه خداوند ، همان گونه که بنای کعبه به امرالهی بوده است، دعوت به زیارت کعبه وانجام حج نیز ازناحیه ذات اقدس الهی است واجابت این دعوت نیزباید مطابق امرالهی انجام گیرد. به بیان دیگرکیفیّت زیارت خانه خدابایدطبق تعالیم الهی ومکتب انبیاء باشد.
درآیه « وأَتِمّوا الحَجَّ والعُمرهَ لِللّه» به خوبی روشن است که حج وعمره باید برای خداوبرای تقرب به او،خالصانه باشد. همان گونه که حج برای خداست ووجوب آن ازطرف اوست، انجام آن نیزباید لِللّه باشد. کسی که به قصدسیاحت وتجارت و… اراده حج کند،این سیر الی الله نیست .
مهم ترین سرّ حج سیرالی الله است. سفرحج فرار ازغیرخدابه سوی خداست. به همین سبب آغازاعمال حج ،با( لبیک اللهم) شروع می شودکه حاجی اعلام کند خدایا برای اجابت دعوت ودستورتو آمده ام تا امتثال امرت رابنمایم.(زیرک،۱۳۸۸،ص۲۰۸) چون امتثال دستورخداغالباً ،بدون انگیزه وهدف نیست، پس اطاعت مذکورحتماً غایتی دارد وغایت امتثال مذبور راباید در معرفت امتثال کننده واندازه همت اوجستجوکرد. درجه وجودی هرامتثال کننده ای ،علت تعیین کننده مقدار معرفت واندازه همت اوست. چنان که مرتبه معرفت ودرجه همت هرکسی علامت دلالت کننده ای نسبت به درجه وجودی اوست.(جوادی آملی،۱۳۸۳،ص۱۷۶)
حج گذاران ومعتمران ،گرچه طبق حدیث تثلیث معروف ،ازسه گروه بیرون نیستند،زیرا عبادت آن هایا ازسنخ پرستش بردگان ،یا ازقبیل تعبد سوداگران یا ازنوع عبادت آزادگان است،لیکن برای هر یک ازاین سه وصف ،یعنی خوف وشوق وحریّت، مراتبی است. برخی انگیزه عبادی آن هاراجع به خصوص گذشته است یعنی برای شکردفع یارفع نقمت ،یاسپاس حدوث نعمت درسابق است. بعضی، هدف پرستش آنان راجع به خصوص آینده ودرجهت دفع خطریاجلب نفع نسبت به آتی است. حتی به لحاظ قیامت که می کوشد از دوزخ خداوند برهدیا به بهشت برین او واصل شود. عده ای انگیزه امتثال آنان ،برتراز دفع خطریا جلب نفع نسبت به خصوص گذشته یا آینده است،اینان چون خدارا شایسته پرستش می دانند،اوراعبادت می کنند.
انگیزه سالک صالح درعبادت های واجب ومستحب، به ویژه درحج وعمره ،این است که خلیفه خداباشد. کسی که خواهان مقام والای خلافت خداست، باید درظنّ تربیت عبادی ازآسیب تباهی حیوانی وشیطانی رهایی یابد تابه برج علم واوج عقل نائل آید وقابل نشان خلافت ازخدای بی نشان شود. پس ازاین که مقام برین خلیفه خداشدن پیموده شد، آنگاه نوبت به سفربرتر می رسدوآن این که عبدهمه شئون رابه مالک اصلی وملیک اصیل واگذار کند تامولایش خلیفه اوگردد. یعنی خداوند، خلیفه ی خلیفه ی خودشود. ازاین روهیچ کاری دراین مقام رفیع به بنده اسناد پیدانمی کند. تعبیرقرآن کریم دراین باره چنین است: «ومارمیت اذ رمیت ولکنَّ الله رمی».
خلیفه خداوندواقع شدن به معنای آیت ومظهراوبودن است، چنان که خداراخلیفه خودقراردادن به معنای قیم و ولی دانستن اوست. چنین مقامی درسایه قرب نوافل پدیدمی آید. چنین بنده ای که تحت ولایت الهی قرار گرفته با زبان الهی سخن می گوید،نه بازبان خود وباچشم خدامی بیند،نه باچشم خود وباگوش الهی می شنود،نه باگوش خود. حقیقت نیت که همان قربت بنده به ساحت قدس مولاست، بدون انبعاث روح و سیر ملکوتی آن حاصل نمی شود، زیراصرف تصوراین که برای خداوندحج یا عمره انجام می دهم گرچه به حمل اولی نیت است، لیکن به حمل شایع وتاهنگامی که حج گزارومعتمردر همه سنت وسیرت خودبه اخلاق الهی متخلق نباشد وهدف نهایی خودرادرشئون زندگی نیل به رضاوتعالی خدانداند، غفلت است. زیراقصدوتقرب بدون سیرملکوتی حاصل نمی شود،وتصورقصد مزبور، هرگزمصداق تقرب نیست.(جوادی آملی،۱۳۸۳،ص۱۷۸)
غسل احرام
رازاستحباب غسل درمیقات، طبق بیان نورانی امام سجاد، این است که حج گزار با انجام آن ،تطهیرخودرا ازگناه ولغزش قصدمی کند. پس نظافت درمیقات، افزون برپاک کردن بدن، نشانه ای ازتطهیردل است واین اولین سرّ ازاسرار حج است. بنابراین ،زائر باغسل احرام متعهدمی شوداولاً دیگرخودرا به گناه نیالاید،ثانیاً ازاین پس جزدر راه طاعت گام ننهد. ثالثاً کاستی های گذشته راجبران وترمیم کند. غسل احرام باچنین قصدوتعهدی ،غسل توبه است. آن گاه زائر بیت الله باروح وجسم پاک جامه ی طاعت دربر می کند.
غسل احرام وپوشیدن لباس سفید ساده دوخته نشده و بی آستین اشارتی است که یعنی بایدخانه دل را ازآلودگی های اخلاقی شست وشوداد وباد به آستین خود نینداخت.
بایدمتواضع وفروتن بودتا آیینه دل ازگردوغبارهرگونه افکارناستوده ،سالم وسفیدوبی غش گرددومتوجه مرگ وزمانی شود که اورا به کفن خواهند پیچید و وی رابه حال بیچارگی تک وتنها در خانه قبرجای خواهند داد واو درقیامت وروزرستاخیز برای رسیدگی به حساب اعمال به محضرپروردگارحاضرخواهدشد.(رفیعی قزوینی و بندرچی ،۱۳۷۸،ص۲۷)
احرام
حرم امن الهی و سرزمین حج در این ویژگی یگانه است که نه تنها در موسم حج ، بلکه در طول سال،نمی توان بدون احرام واردآن شد. همچنین افرادغیرمسلمان بدان جهت که احرامشان صحیح نیست واز سویی ورودافراد غیرمحرم به حرم ممنوع است، حق ورودبه منطقه توحید ومهبط وحی راندارند. برای کسی که قصد ورود به حرم دارد میقات احرام قرار داده شده تا کرامت حرم که به وسیله مسجدالحرام وکعبه پدیدآمده، محفوظ بماند.
احرام یک دستورظاهری ویک سرّ باطنی دارد، دستورظاهری آن راهمه انجام می دهند، اما سرّ باطنی آن را فقط کسانی که به اسرارحج آگاهی دارند انجام می دهند.
سرّ احرام از منظر امام سجاد
احرام بستن ، آن گونه که دربیان نورانی امام سجاد(ع) آمده بدین معناست که: “خدایا ارتباطم را ازغیرتو گسستم". پس این عقدو پیمان بستن ،حلی نیزبه همراه دارد وآن گسستن ازغیرخداست، یعنی ابتدا گسستن ازغیرخدا وآن گاه پیوستن به لطف حق است.
ظهورتوحید وتجلی بالغ آن احرام ،که همراه با برهنه شدن از زینت زندگی دنیاست، همچون تمثل حشرومعاد- که همان بازگشت به مبدأ است- درآن ، امری آشکاراست. ازاین رو براساس رهنمود امام سجاد(ع) آنکه هنگام احرام بستن ،ازقلب نگذراند که خدایا ازهرچه غیرتوست دست شستم وفقط به ولای تو دل بستم ، درحقیقت به میقات نرفته واحرام نبسته است.(جوادی آملی،۱۳۸۳،صص۱۷۵-۱۷۴)
سرّ احرام از منظرامام صادق(ع)
از امام صادق(ع) نقل است : «إذا أحرَمتَ فعَلَیکَ بِتَقوَی الله، وذِکراللهِ کَثیراً ، وقِلّه الکَلامِ إلّا بِخَیر، فإن، مِن تَمام الحَجّ والعُمره أن یَحفظ المَرء لِسانُه إلّا مِن خَیر؛هنگامی که محرم شدی ، برتولازم است که باتقوا باشی، خداوند رابسیار یادکنی، جزبه نیکی سخن نگویی، پس همانا درست وکامل شدن حج وعمره به آن است که انسان زبان خودرا جزبه نیکی بازنکند».
سرّاحرام ازمنظر امام رضا(ع)
امام رضا فرموده اند: «اگرگویند، چرامردم به احرام امرشده اند؟ پاسخ داده شود: برای این که مردم پیش از ورود به حرم خداوجایگاه امن اوخاشع وفروتن شوند، وبه چیزی ازامور دنیا ولذت ها وزینت های آن خودرا مشغول وسرگرم نکنند وبرای کاری که آمده اندو قصد انجام آن رادارند،صابروشکیبا باشند وبا تمام وجودبه آن بپردازند وبه آن روکنند، علاوه براینها دراحرام ،تعظیم خداوند وخانه او، تواضع وذلت درونی قاصدین او، و واردشدن براوست. درحالی که امیدپاداش از اودارند واز عقاب ومجازات ترسناک اند وباحالت فروتنی وتواضع وخواری روبه سوی اودارند».(شالچی،۱۳۸۹،ص۲۰۳)
سرّ در آوردن لباس دوخته و پوشیدن لباس غیر دوخته
معنای درآوردن لباس دوخته آن است که جامه گناه را ازتن بیرون آورید، لباس گناهی که خود تاروپود آن رابه هم تنیدید وبرتن کردید باید ازخود به درکنید. چنان که پوشیدن لباس احرام که لباس ندوخته ،رنگ نگرفته ،حلال وپاک است به معنای دربرکردن لباس طاعت است.زیرا تنها گناه نکردن مهم نیست، اطاعت کردن ازمعبودهم مهم است.
روح قضیه آن است که فرقی میان لباس دوخته وندوخته نیست. زیرا انسان درتمام سال درلباس دوخته نمازمی خواند. این گونه نیست که عبادت درلباس دوخته قبول نباشد ولی درحج قبول نیست این هاعلائم آن اسرار است. می خواهند به انسان تفهیم کنند که انسان روزی درپیش داردکه با لباس غیردوخته وارد آن روزمی شود. حج آن روز است واسرارقیامت درحج بروزمی کند.(درویش،۱۳۸۲،ص۴۰)
کندن لباس دوخته ی موسوم، توبه ازگناه و پوشیدن لباس ساده تازه، نشانگراطاعت وامتثال است.(همان)
کسی که می خواهد به بارگاه قدس ربوبی قدم بگذارد بایستی به خودنپردازد وظاهرخودرانیاراید وازلباس فاخروتجمل وامتیازوفخرفروشی که دردوران زندگانی بدان عادت کرده، برهنه شود وبه لباس احرام که حکایت ازفقر وبیچارگی وتواضع وفروتنی درمقابل دربار ربوبی است، ملبس گردد. بیرون آوردن لباس های فاخرگوناگون ودربر نمودن دو قطعه پارچه ،خاطره زندگی طبیعی وساده وبی آلایش رابه یادمی آوردو نشانه قطع علایق دنیوی ودوری جستن ازتظاهر وخودپسندی است.(رفیعی قزوینی،بندرچی،۱۳۷۸،ص۲۷)
امام سجاد(ع) نیزبه شبلی فرموده اند: آن گاه که به میقات فرود آمدی وجامه هایت رادرآورده ،غسل احرام کردی وخواستی لباس احرام بپوشی، آیا چنین نیت کردی که لباس گناه را ازخویشتن دورگردانی وجامه اطاعت خداوند رادر برکنی، وآن هنگام که جامه های دوخته را ازتن بیرون می آوری، آیا قصدکردی که ازریا ونفاق وامورشبهه ناک نیزبه درآیی؟ که اگرچنین نکنی به راستی آداب میقات رابه جای نیاورده ای.(کارگر،۱۳۸۰،ص۹۲)
خواجه عبدالله انصاری می گوید: ازخودبیرون آی ،چون مار ازپوست. یعنی قالب عوض کن وشکل دیگری راپذیرا باش. شکل انسانیت ،معنویت؛ عبدیت و… بدان همان طور که به کعبه وزیارت آن دسترسی پیدانمی کنی مگردر صورتی که دستورات مخالف باطبیعت را انجام دهی ودرلباس غیرعادی درآیی، فردای قیامت نیزخدا راملاقات نمی کنی، مگردر صورتی که ملبس به لباس اهل دنیا نباشی.(همان ،ص۹۰)
تحقیقات انجام شده درباره بررسی مبانی و آثار تربیتی حج از منظر قرآن و ...