وجوه بیانی و سیمای ادبی ؛
الف.مجاز؛
قَدْ نَسِینَا کُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَهٍ«موعظه کنندگان راازیادبرده ایم»مجازعقلی به علاقه لازمیت زیرا لازم(واعظ)رابه کاربرده وملزوم(موعظه)رااراده فرموده است.دراصل (قدنسینامواعیظ الواعظین)(احمدنژاد؛۱۳۸۵: ۶۶)
حضرت دراین عبارت ازتمام چیزهایی که مایه عبرت و موجب بیداری و توجه انسان می شوداعم از آیات الهی وخیرخواهی پیامبران و اولیای الهی ،برای تاکیدبیشتربه جای موعظه،به وَاعِظٍ وَ وَاعِظَهٍ تعبیرفرموده است.زیرا همانطوری که می دانیم درادبیات به کاربردن اسم درمقایسه با فعل دلیل برثبات و استحکام بیشترمطلب است.
ب.استعاره؛
عبارت: نُبَوِّئُهُمْ… جائحه وَ رُمِینَا بِکُلِّ جَائِحَهٍ« وخودرا هدف تیرهای بلاوآفت قرارداده ایم »جَائِحَه استعاره مکنیه،زیرابلاهاوآفتها (مستعارله یا مشبه)به صیادتشبیه شده(مستعارمنه یامشبه به)که حذف شده و هدف گیری و تیراندازی که از لوازم صیاداست به عنوان قرینه(استعاره تخییلیه)وترشیح ذکرشده است.
حضرت دراین جمله به مشکلات و سختی هایی که دردنیا سدراه سعادت انسان هاست اشاره می فرمایند.وباتوجه به فعل (رمینا)که فعل مجهول است یادآوری می کنند که انسان هابااختیارخودبه استقبال تیرهای بلا می روندوآگاهانه این مسیرپرخطرراانتخاب می کنند.وآن هم بخاطرغفلت ازمرگ و حساب رسی روز قیامت و نیز نشنیده گرفتن موعظه خیرخواهان است.(همان منبع)
ج.تشبیه؛ امام (ع) سه تشبیه بیان کرده است:
تشبیه مرگ«الْمَوْتَ فِیهَا» به چیزى که براى دیگران مقرر«مکتوب علی غیرنا» شده است.« کَأَنَّ ٱلْْمَوْتَ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا کُتِبَ»
تشبیه حقى که بر انسان واجب است« الْحَقَّ فِیهَا » به حقى که بر دیگران واجب است نه بر او.(واجب علی غیرنا) « وَ کَأَنَّ الْحَقَّ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا وَجَبَ »
«کَأَنَّ الَّذِی نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِیلٍٍ إِلَیْنَا رَاجِِعُونَ »تشبیه مردگانى که به چشم خود مىبیند به مسافرانى که عن قریب برمىگردند.
نوع تشبیه تمثیل وجه شبه در هر سه مورد کم توجهی به مرگ، و کمتوجهى به اداى حق واجبى است که خداوند بر آنان مقرّر کرده، و عبرت نگرفتن ایشان از کسانى که مىمیرند. عبارت: نبوّئهم… جَائِحَهٍ مکمل وجه شبه است، زیرا انجام دهنده چنین کارى (دفن) در باره مردگان به دلیل سنگدلى و پند نیاموختن چنان است که گویى مرگى که بر مردگان مقرر شده است، براى او مقرر نشده است. (عرفان ؛۱۳۵۸ :۲/ ۲۲-۱۹)
د. کنایه؛
عبارت طوبى… کنایه است ازنوع تعریض وادار ساختن بر آراستگى به فضایل یاد شده است(مکنی عنه)، یعنى خوشا به حال او، و این حالت در حقیقت حالت خوبى است براى اولیاى خدا در آخرت، یعنى همان حالت خوشى و لذّت جاوید.
کَأَنَّ الْمَوْتَ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا کُتِبَ «گویی مرگ برای دیگران است » کنایه تعریض ازغفلت وبی توجهی نسبت به مرگ(مکنی عنه) است
وَ کَأَنَّ الْحَقَّ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا وَجَبَ «گویی حق بردیگران واجب است»کنایه تعریض ازنادیدگرفتن حق
وَ کَأَنَّ الَّذِی نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِیلٍ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ «گویی مردگان مسافرانی هستندکه به زودی به سوی مابرمی گردند»کنایه تعریض ازعدم عبرت گرفتن ازمرگ دیگران (عبرت نگرفتن )مکنی عنه
نَأْکُلُ تُرَاثَهُمْ «میراثشان را می خوریم»کنایه از به ارث بردن اموال مردگان (مکنی عنه)
َکأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ «گویی بعدازمردگان جاودانه ایم»کنایه ازعدم جاودانه بودن (مرگ مکنی عنه) (احمدنژاد؛۱۳۸۵: ۶۶)
۴-۰۳۲ نهج البلاغه-حکمت ۱۲۶
*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ یَسْتَعْجِلُ ٱلْْفَقْرَ الَّذِی مِنْهُ هَرَبَ- وَ یَفُوتُهُ ٱلْْغِنَى الَّذِی إِیَّاهُ طَلَبَ- فَیَعِیشُ فِی ٱلْدُّنْیَا عَیْشَ ٱلْفُقَرَاءِ- وَ یُحَاسَبُ فِی ٱلْْآخِرَهِ حِسَابَ ٱلأغْنِیَاءِ- وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَکَبِّرِ الَّذِی کَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَهً- وَ یَکُونُ غَداً جِیفَه[۶۰]ً- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَکَّ فِی اللَّهِ وَ هُوَ یَرَى خَلْقَ اللَّهِ- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِیَ ٱلْْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَى ٱلْمَوْتَى- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ ٱلْنَّشْأَهَ الأخْرَى- وَ هُوَ یَرَى ٱلْنَّشْأَهَ الأولَى-وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ ٱلْْفَنَاءِ وَ تَارِکٍ دَارَ ٱلْْبَقَاءِ*
و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از بخیل: به سوى فقرى مىشتابد که از آن مىگریزد، و سرمایهاى را از دست مىدهد که براى آن تلاش مىکند. در دنیا چون تهیدستان زندگى مىکند، امّا در آخرت چون سرمایهداران محاکمه مىشود.
و در شگفتم از متکبّرى که دیروز نطفهاى بىارزش، و فردا مردارى گندیده خواهد بود
و در شگفتم از آن کس که آفرینش پدیدهها را مىنگرد و در وجود خدا تردید دارد
و در شگفتم از آن کس که مردگان را مىبیند و مرگ را از یاد برده است،
و در شگفتم از آن کس که پیدایش دوباره را انکار مىکند در حالى که پیدایش آغازین را مىنگرد،
و در شگفتم از آن کس که خانه نابود شدنى، را آباد مىکند امّا جایگاه همیشگى را از یاد برده است.
موضوع: شگفتى ضدّ ارزشها (اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى)
دراین کلام حضرت (ع)به مهم ترین زشتی های اخلاقی پرداخته است که هریک از آن ها به تنهایی برای هلاکت انسان و ازبین بردن خوشبختی معنوی وی کفایت می کند،وآن بخل و تکبر،وشک درباره خدا و غقلت از مرگ و نپذیرفتن زندگی دوباره پس از مرگ و حب دنیاست…(کمره ای ؛۱۳۵۶: ۲۱/ ۱۹۳)
وجوه بیانی وسیمای ادبی؛
الف.مجاز؛
کَانَ بِالأمْسِِ نُطْفَهًوَ یَکُونُ غَداً جِیفَهً…که دیروز نطفهاى بىارزش، و فردا مردارى گندیده خواهد بود نُطْفَهًو جِیفَهً؛مجاز مفردمرسل(لغوی) هستند ازانسان متکبر به علاقه ماکان و مایکون. (عرفان؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۲۳-۱۱۱)
بنابراین امام (ع) به دلیل تعجّب خود از خودخواه گردنفراز از طریق یادآورى ریشه وجودى او، توجّه مىدهد یعنى انسان خودخواه در آغاز نطفهاى در نهایت حقارت و پستى بوده که با گردنفرازى تناسب ندارد، و همچنین سرانجام او مردارى در نهایت پلیدى خواهد بود. (بحرانی ؛۱۳۷۴ : ۵/۵۲۴)
ب.استعاره؛
یَرَى خَلْقَ اللَّهِ- نَسِیَ ٱلْْمَوْتَ ، یَرَى ٱلْْمَوْتَى یَرَى ٱلْنَّشْأَهَ الأولَى(افعال یری یعنی می بیند و نسی یعنی فراموش می کند استعاره مصرحه است)زیرا دراین جملات درک کردن وتحقق امرخلقت ومرگ(مستعارله) بخاطر شدت وضوح به دیدن تشبیه شده است و همچنین است فعل نسیَ(مستعارمنه) یعنی فراموش کرد استعاره مصرّحه از غفلت است(مستعارله).
ب. تشبیه؛
فَیَعِیشُ فِی الدُّنْیَا عَیْشَ الْفُقَرَاءِ(تاویل آن عیش البخیل فی الدنیا عیش الفقراء است)بنابراین زندگی بخیل دردنیا(مشبه)به زندگی فقیران (مشبه به)تشبیه شده است وهمینطور است وَ یُحَاسَبُ فِی الآخِرَهِ حِسَابَ الأغْنِیَاءِ(تاویل آن حسابه فی الآخره حساب الإغنیاءاست) بنابراین در هردو مورد،نوع تشبیه مفردمقید حسی به مشابه خود و با توجه به حذف ادات تشبیه و وجه شبه از نوع تشبیه بلیغ و موکد می باشد
ج.؛کنایه؛
وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِوَ تَارِکٍ دَارَ الْبَقَاءِ(دارفناءو داربقاء کنایه از نوع تعریض اولی برای دنیا و دومی برای آخرت ومجموع عبارت کنایه ازتلاش بیهوده وناپایدار ونادیده گرفتن اهمیت آخرت می باشد.)
.مجموع تشبیهات کنایه است برای برحذرداشتن انسان از بخل با توجه به نتایج شومی که دارد.
عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ …. (به سوى فقرى مىشتابد که از آن مىگریزد،) - وَ یَفُوتُهُ الْغِنَى ……..(و سرمایهاى را از دست مىدهد که براى آن تلاش مىکند) کنایه از تلاش بیهوده است که نه تنها به نتیجه نمی رسد بلکه شخص را از هدف دورتر می کند(همان منبع)
۴-۰۳۳(نهج البلاغه حکمت ۱۳۱)؛
*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلاً یَذُمُّ الدُّنْیَا أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ[۶۱] بِغُرُورِهَا الْمُنْخَدَعُ بِأَبَاطِیلِهَا أَتَغْتَرُّ بِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ [۶۲]عَلَیْهَا أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَهُ عَلَیْکَ مَتَى اسْتَهْوَتْکَ[۶۳] أَمْ مَتَى غَرَّتْکَ أَ بِمَصَارِعِ[۶۴] آبَائِکَ مِنَ الْبِلَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِکَ تَحْتَ الثَّرَى کَمْ عَلَّلْتَ بِکَفَّیْکَ وَ کَمْ مَرَّضْتَ بِیَدَیْکَ تَبْتَغِی لَهُمُ الشِّفَاءَ وَ تَسْتَوْصِفُ[۶۵] لَهُمُ الْأَطِبَّاءَ غَدَاهَ لَا یُغْنِی عَنْهُمْ دَوَاؤُکَ وَ لَا یُجْدِی عَلَیْهِمْ بُکَاؤُکَ لَمْ یَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُکَ وَ لَمْ تُسْعَفْ[۶۶] فِیهِ بِطِلْبَتِکَ وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِکَ وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَکَ بِهِ الدُّنْیَا نَفْسَکَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَکَ إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِیَهٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَهٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلائِکَهِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَهَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّهَ فَمَنْ ذَا یَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ[۶۷] بِبَیْنِهَا وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا فَمَثَّلَتْ لَهُمْ بِبَلَائِهَا الْبَلاءَ وَ شَوَّقَتْهُمْ بِسُرُورِهَا إِلَى السُّرُورِ رَاحَتْ بِعَافِیَهٍ وَ ابْتَکَرَتْ بِفَجِیعَهٍ[۶۸] تَرْغِیباً وَ تَرْهِیباً وَ تَخْوِیفاً وَ تَحْذِیراً فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاهَ النَّدَامَهِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ذَکَّرَتْهُمُ الدُّنْیَا فَتَذَکَّرُوا وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا وَ وَعَظَتْهُمْ فَاتَّعَظُوا*
ترجمه؛ و درود خدا بر او، فرمود: (شنید مردى دنیا را نکوهش مىکند.)
توبیخ نکوهش کننده دنیا: