ج) زمان بندی رویهی حسابداری: مدیریت همچنین اختیار دارد که چه موقع و چگونه رویدادها را شناسایی کند. هنگامی که رویدادهای حسابداری نیازمند افشا در صورتهای مالی هستند.
به عنوان مثال در مورد دارایی های معیوب و خراب این اختیار وجود دارد که چه مقدار از آن را مستهلک کنیم.
د) زمانبندی فروش دارایی ها ثابت: زمانبندی تحصیل و فروش دارایی ها ومیتواند بر سود حسابداری تأثیر بگذارد. مدیریت می تواند زمان و مقدار سرمایه گذاری در هزینه های تحقیق و توسعه، تبلیغات و نگهداری را انتخاب نماید، هر سه مورد به عنوان هزینه دوره در دورهای که تحمل می شود، شناسایی میشوند. مدیریت همچنین در مورد زمانبندی فروش اموال، ماشین آلات و تجهیزات برای تسریع بخشیدن یا به تأخیر انداختن شناخت سود و زیان تصمیم میگیرد . مدیریت اقلام تعهدی اختیاری از طریق تغییر فعالیتهای اقتصادی اساسی یک شرکت صورت نمیگیرد بلکه از طریق انتخاب روش های حسابداری و برآوردهای حسابداری انجام می شود. این در حالی است که دستکاری فعالیتهای واقعی از طریق تغییر فعالیتهای اساسی یک شرکت صورت میپذیرد. چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور در مورد مدیریت اقلام تعهدی اختیاری تحقیقات زیادی صورت گرفته است اما در داخل کشور تحقیقات بسیار کمی در حوزه دستکاری فعالیتهای واقعی انجام شده است.
حالت دوم : مدیریت واقعی سود (دستکاری فعالیتهای واقعی)
مدیریت سود می تواند فعالیتهای واقعی را نیز شامل گردد. این نوع مدیریت سود از طریق تغییر درفعالیتهای عملیاتی با هدف گمراه کردن ذینفعها انجام می شود(شیپر[۴۲]، ۱۹۸۹).
دستکاری فعالیتهای واقعی بر جریانهای نقدی و در پارهی از موارد بر اقلام تعهدی تأثیر میگذارند(ولیزاده لاریجانی، ۱۳۸۷)، این گونه بیان می کند که اگرچه این گونه انحرافات در عملیات شرکت در رسیدن به اهداف گزارشگری مالی به مدیر کمک می کند، لیکن ارزش شرکت را افزایش نمیدهد. روشهای دستکاری فعالیتهای واقعی مانند کاهش قیمت فروش محصولات به منظور افزایش فروش و یا کاهش مخارج اختیاری در بحرا نهای اقتصادی، از جمله روشهای بهینهای هستند که به مدیران کمک می کند. ولی اگر مدیران به صورت گسترده و غیرعادی به استفاده از روشهای مذکور علاقه نشان دهند، در واقع آنها به مدیریت واقعی سود تمایل دارند و وجود سرمایه گذاران خبره و آگاه دستکاری فعالیتهای واقعی را محدود می کند. بنابراین اگرچه مدیران با انجام چنین فعالیتهایی میتوانند به سودهای موردنظرشان در کوتاه مدت دست یابند لیکن آنها در بلندمدت نخواهند توانست ارزش شرکت را افزایش دهند. پژوهشگران دستکاری در فعالیتهای واقعی را اعمالی میدانند که مدیران انجام می دهند و ناشی از روند عادی فعالیتهای واحد تجاری است (کوهن و زارویین[۴۳]، ۲۰۰۸)
این تعریف، مطابق تعریف روی چودهری است که دستکاری فعالیتهای واقعی را این گونه تعریف می کند:
اعمال مدیریتی که از فعالیتهای عادی تجاری ناشی میشوند، و در رابطه با هدف اولیه برآورده سازی آستانههای خاص سود انجام میپذیرند(روی چودهر[۴۴]، ۲۰۰۶).
۲-۲-۳-۷- پیامدهای مربوط به دستکاری فعالیتهای واقعی(مدیریت سود
واقعی):
معمولاً هنگامی که مدیران یک شرکت سود را دستکاری می کنند، شرکت متضرر می شود. قبل از هر چیز اول اینکه، هنگامی که مدیران، سود را در جهت اهداف مورد نظر سود خود دستکاری می کنند، قراردهای منعقدشده، شرکت را ملزم به دادن پاداشهای مالی بیشتری به مدیر مینماید. دوم اینکه، وقت هزینهای است که می تواند صرف فعالیتهای مولد شود. از اینرو، دستکاری فعالیتهای واقعی به طور همزمان هم می تواند منجر به کاهش عملکرد گردد و هم تعهدات مالی بیشتری را بر شرکت تحمیل نماید. علاوه بر هزینه های بالا که به دلیل مدیریت سود روی میدهد(هم مدیریت اقلام تعهدی اختیاری و هم مدیریت واقعی سود(،دستکاری فعالیتهای واقعی، هزینه های اقتصادی واقعی به همراه دارد. اگر یک مدیر از سطح بهینه فعالیتهای عملیاتی واقعی منحرف گردد و درگیر دستکاری فعالیتهای واقعی شود، احتمالاً شرکت دچار پیامدهای اقتصادی در بلندمدت خواهد شد(دمسکی[۴۵]: ۲۰۰۴).
دستکاری فعالیت های واقعی به طور غیرمستقیم بر عملکرد عملیاتی آتی شرکت تأثیر می گذارد زیرا مدیر تمایل دارد جریانهای نقدی آتی را قربانی سود دوره جاری سازد. با در نظر گرفتن تنها یک دوره، اعداد و نسبتهای حسابداری مبتنی بر درآمد یا سود می تواند مدیران را به داشتن دیدی کوتاه مدت تحریک سازد. برای مثال، مخارج جاری مثل هزینه های تحقیق و توسعه را در نظر بگیرید که سود جاری را کاهش میدهد و ممکن است منجر به ایجاد درآمد تا چند دوره آتی نگردد. اگر پاداش یک مدیر بر اساس سود جاری باشد، او تمایلی به متحمل شدن چنین هزینههایی ندارد.
(روی چودهری[۴۶]، ۲۰۰۶)، اخیراً به استناد هزینه های عملیات و عملکرد کارآمد را که شرکتها به منظور گزارش سود بالا متحمل میشوند، بررسی می کند. هزینه های دستکاری فعالیتهای واقعی شامل این امکان می شود که جریانهای نقدی در دوره های آتی به طور غیرمستقیم تحت تأثیر اعمالی باشد که در این دوره در جهت افزایش سود صورت گرفته است. برای مثال، تخفیفات قیمتی که در هر دوره به منظور افزایش سود کل و برآورده ساختن برخی اهداف کوتاه مدت ارائه می شود، می تواند به این مساله منجر شود که مشتریان چنین تخفیفاتی را در دوره های آتی نیز انتظار داشته باشند، که این خود منجر به کاهش جریانهای نقدی ورودی حاصل از فروش در آینده خواهد شد. روی چودهری، همچنین نتیجه میگیرد که شرکتهایی که سود سالانه ی مثبت کم گزارش می کنند، دارای جریان نقدی عملیاتی پایین غیرعادی و همچنین هزینه های تولید بالای غیرعادی هستند، که حاکی از وجود شواهدی مبنی بر دستکاری از طریق فعالیتهای واقعی است.
نوع دیگر دستکاری فعالیتهای واقعی، کاهش هزینه های اختیاری است. اگر مدیران، برای بالا بردن سود به اهداف موردنظر، به طور غیرعادی، مخارج اختیاری را کاهش دهند(به عنوان مثال هزینه تحقیق و توسعه، تبلیغات و هزینه های اداری، تشکیلاتی و فروش)، انتظار میرود هزینه های اختیاری پایین باشد.
مخارج اختیاری مانند تحقیق و توسعه، تبلیغات و مخارج نگهداری، معمولاً در دوره وقوع به هزینه منظور می شوند. از اینرو، شرکتها میتوانند با بهره گرفتن از کاهش مخارج اختیاری، هزینه های گزارش شده را کاهش و سود را افزایش دهند. این عمل، به ویژه زمانی که مدیران صرف دستکاری فعالیتهای واقعی می کنند اغلب همان وقت و هزینهای است که می تواند صرف فعالیتهای مولد شود. از اینرو، دستکاری فعالیتهای واقعی به طور همزمان هم متواند منجر به کاهش عملکرد گردد و هم تعهدات مالی بیش تری را بر شرکت تحمیل نماید. علاوه بر هزینه های بالا که به دلیل مدیریت سود روی میدهد(هم مدیریت اقلام تعهدی اختیاری و هم مدیریت واقعی سود(، دستکاری فعالیتهای واقعی، هزینه های اقتصادی واقعی به همراه دارد. اگر یک مدیر از سطح بهینه فعالیتهای عملیاتی واقعی منحرف گردد و درگیر دستکاری فعالیتهای واقعی شود، احتمالاً شرکت دچار پیامدهای اقتصادی در بلندمدت خواهد شد(دمسکی[۴۷]: ۲۰۰۴).
دستکاری فعالیتهای واقعی به طور غیرمستقیم بر عملکرد عملیاتی آتی شرکت تأثیر می گذارد زیرا مدیر تمایل دارد جریانهای نقدی آتی را قربانی سود دوره ی جاری سازد. با در نظر گرفتن تنها یک دوره، اعداد و نسبتهای حسابداری مبتنی بر درآمد یا سود می تواند مدیران را به داشتن دیدی کوتاه مدت تحریک سازد. برای مثال، مخارج جاری مثل هزینه های تحقیق و توسعه را در نظر بگیرید که سود جاری را کاهش میدهد و ممکن است منجر به ایجاد درآمد تا چند دورهی آتی نگردد. گر پاداش یک مدیر بر اساس سود جاری باشد، او تمایلی به متحمل شدن چنین هزینه هایی ندارد.
اگر مدیران مخارج اختیاری را به منظور کسب اهداف سودآوری کاهش دهند، مجبورند که این مخارج را به صورت غیرعادی در سطح پایین نشان دهند. مجموع هزینه تبلیغات و هزینه های اداری، عمومی و فروش به عنوان مخارج اختیاری تعریف می شود.(گاروی و همکاران[۴۸]، ۱۹۹۶).
نوع سوم دستکاری فعالیتهای واقعی، تولید کالاهای مازاد بر میزان لازم برای برآورده ساختن تقاضای مورد انتظار(از جمله اضافه تولید)، است، اضافه تولید، بهای تمام شده ی کالاهای فروش رفته( COGS)، را کاهش میدهد، که منجر به حاشیه عملیاتی بالاتر می شود. به هرحال، هزینه های تولید و نگهداری اضافی ممکن است تحمل شود و به احتمال زیاد باعث افزایش هزینه های نهایی می شود، که در نهایت منجر به هزینه های تولید سالانه ی بالاتر نسبت به فروش می شود. مدیران شرکتهای تولیدی به منظور بالا نشان دادن سود میتوانند اقدام به تولید بیش از حد محصولات کنند. چنانچه سطح تولید افزایش یابد، هزینه های سربار تولید به تعداد محصول بیشتری سرشکن شده و درنتیجه هزینه ثابت هر واحد کالا کاهش می یابد. اگر کاهش هزینه ثابت هر واحد تولید شده با افزایش هزینه نهایی در تولید آن تهاتر نشود، هزینه کل هر واحد محصول کم می شود. درنتیجه، بهای تمام شده کالای فروش رفته پایینتر و حاشیه سود عملیاتی شرکت بهتر نشان داده می شود. با این حال، مدیران زمانی تمایل به تولید بیش از حد دارند که کاهش در هزینه های تولید بیشتر از هزینه های نگهداری موجودی کالا در آن دوره باشد.(گاروی و همکاران[۴۹]، ۱۹۹۶).
۲-۳- پیشینه پژوهش
۲-۳-۱ پژوهشهای خارجی
(هرمن و همکاران[۵۰]، ۲۰۰۳)، تحقیقی با عنوان مدیریت سود از طریق فروش دارایی ها در کشور ژاپن انجام دادند. در این تحقیق هدف مدیریت سود کاهش خطای پیش بینی سود در دوره های جاری و آتی بود. طبق فرضیه های این تحقیق، شرکتهایی که دارای عملکرد جاری منفی(مثبت)، هستند انتظار میرود سودها را با بیشتر(کمتر)، گزارش نمودن مبلغ فروش دارایی های شرکت، به سمت بالا (پایین)، هموار سازند. در ارتباط با عملکرد آتی، شرکتهایی که دارای عملکرد آتی مثبت (منفی) هستند، به احتمال فراوان سودهای تحقق نیافته دارایی ها را شناسایی (حفظ) می کنند. نتایج تحقیق حاکی از تأیید فرضیه های تحقیق بود، به طوری که مدیران ژاپنی آثار عملکرد آتی و جاری را در شناخت درآمد حاصل از فروش دارایی ها در نظر میگرفتند.
(اسکات[۵۱]، ۲۰۰۰)، به مدیریت سود به عنوان اختیار شرکت در انتخاب سیاستهای حسابداری برای دستیابی به برخی اهداف خاص مدیر مینگرد. حال پرسش این است که(اهداف خاص مدیر)، از مدیریت سود چه میباشد.
(دی جورج [۵۲] و همکاران، ۱۹۹۹)، مدیریت سود را به عنوان نوعی دستکاری مصنوعی سود توسط مدیریت جهت حصول به سطوح مورد انتظار سود برای برخی مقاصد خاص(از جمله حصول پیش بینی تحلیل گران، ویا برآورد روند سودهای قبلی برای پیش بینی سودهای آتی)، تعریف کرده اند.
(هلی و والن[۵۳]، ۱۹۹۹)، تعریف ذیل را برای مدیریت سود ارائه کردند: مدیریت سود هنگامی رخ میدهد که مدیران از قضاوتهای شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند. و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی دستکاری مینماید. این هدف یا به قصد گمراه نمودن برخی از صاحبان سهام در خصوص عملکرد اقتصادی شرکت صورت میگیرد، یا به منطور تاثیر بر نتایج قراردادهای است که انعقاد آنها منوط به دستیابی به سود مشخصی میباشد.
(گاردون و همکارانش[۵۴]، ۱۹۶۶)، نیز نوشتند، اگر روش خاصی از روشهای حسابداری را برگزیدند و نوسانات سود گزارش شده کاهش یابد، نتیجه هموارسازی یا مدیریت سود است. آنها همچنین متذکر شدند که مدیران در حدود قدرتشان که ناشی از آزادی عمل در چهارچوب اصول و روشهای پذیرفته شده حسابداری است میتوانند:
الف) روی سود گزارش شده اثرگذارند.
ب) روی نرخ سود شرکت اثر گذارند.
پژوهشگرانی مثل (برک[۵۵]، ۱۹۹۷) و (بمبر، ۱۹۸۶) طی سالهای پژوهش به این نتیجه رسیده اند که هرچه اندازه شرکت بزرگتر باشد فعالیت آن بیشتر است که این امر به سودآوری کمک می کند. همچنین شرکتهای بزرگتر از اعتبار بیشتری در بازارهای جهانی سرمایه برخوردارند و میتوانند وامهایی با بهره کمتر اخذ کنند.
(مایکلسون و واگنر[۵۶]، ۲۰۱۳)، در تحقیقی به بررسی واکنش بازار سرمایه در برابر مدیریت سود با در نظر گرفتن زمانبندی فروش دارایها و اندازه شرکت پرداختند و نتایج این تحقیق حاکی از آن بود که:
الف - شرکت هایی که به مدیریت سود اقدام کرده اند نسبت به شرکت های
مشابه بازدهی بیشتری دارند.
ب- بازدهی غیرعادی شرکتهای کوچک از بازدهی غیرعادی شرکت های بزرگ
بیشتر است.
ج- بین نوع صنعت ومدیریت سود رابطه با اهمیتی وجود دارد.
(مونز[۵۷]، ۱۹۸۷)، معتقد است که هرچه اندازه شرکت بزرگتر باشد مدیران شرکت انگیزه و تمایل قویتری جهت دستکاری سود خواهند داشت. به عقیده او با بزرگتر شدن شرکتها مسئولیت پاسخگویی آنها بیشتر می شود و مدیران شرکت در معرض پاسخگویی به طیف وسیعی از مدعیان قرار میگیرند .
(پویتراز و همکاران[۵۸]، ۲۰۱۰) تحقیقی را با این موضوع در کشور سنگاپور انجام دادند. این تحقیق نشان داد در شرکتهایی که تغییرات سود هر سهم(به استثنای فروش دارایی ها)، منفی است، رابطه منفی بین سود حاصل از فروش دارایی و سود هر سهم(به استثنا ی فروش دارایی ها)، وجود دارد و در شرکتهایی که تغییرات سود هر سهم(به استثنای فروش دارایی ها) مثبت است، این رابطه مثبت است. این بدان معنی است که شرکتها انگیزه کمی برای هموارسازی سود دارند. همچنین شرکتهای سنگاپوری مجاز به تجدید ارزیابی دارایی ها هستند و میتوانند با این کار نسبت بدهی را کاهش دهند. از این رو، نتا یج این تحقیق فرضیه نسبت بدهی را پشتیبانی نمیکرد.
۲-۳-۲ پژوهشهای داخلی
(پور حیدری و همتی، ۱۳۸۳)، با افزایش اندازه شرکت مدیریت انگیزه بیشتری جهت افزایش سود در جهت ارائه تصویری بهتر از عملکرد خود به سهامداران و مسئولین دارند .
( نوروش و همکاران، ۱۳۸۴)، یافتههای این پژوهش نشان میدهد که با بزرگتر شدن شرکتها، تمایل مدیران به مدیریت سودشان بیشتر خواهد شد.
(مدرس و همکاران، ۱۳۸۸)، نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد اندازه شرکت محرکی برای مدیریت سود در شرکتهای هر دو گروه مورد بررسی(صنایع نفتی، شیمیایی و فلزی) میباشد. همچنین نتایج حاکی از آن است که انگیزه اندازه شرکت در گروه صنعت فلزات اساسی و معدنی نسبت به گروه صنعت فراوردههای نفتی و شیمیایی برای انجام مدیریت سود از قدرت بیشتری برخوردار است. هدف بعضی از مدیران از تغییر دادن سود حسابداری، به حداقل رسانیدن هزینه های سیاسی شرکت میباشد. هر چه اندازه شرکت بزرگتر باشد، مدیران شرکت انگیزه و تمایل بیشتری برای دستکاری سود خواهند داشت. با بزرگتر شدن شرکتها مسئولیت پاسخگویی آنها بیشتر می شود و مدیران شرکتها در معرض پاسخگویی طیف وسیع تری از مدعیان قرار میگیرند.
(کوچکی، ۱۳۷۳) به بررسی هموارسازی سود از طریق زمان بندی فروش دارایی ها پرداخته است. یافتههای حاصل از آزمون تجربی با زمانبندی فروش دارایی ها توسط مدیریت سازگار نیستند، بدین معنی که سود حاصل از این فروشها، تغییرات موقتی سود را هموار نساخته است. برخلاف اقتضای فرضیه هموارسازی سود، یافته ها نشان میدادند مبلغ سود حاصل از فروش دارایی در شرکتهایی که کاهش سود سالانه(بهاستثنای آثار فروش دارایی ها)، داشتند، عمدتاً زیادتر از شرکتهای دارای افزایش سود سالانه نیست. همچنین شرکتهای بزرگتر از اعتبار بیشتری در بازارهای جهانی سرمایه برخوردارند و میتوانند وامهایی با بهره کمتر اخذ کنند.
(کردلر و ذاکری، ۱۳۸۵) به بررسی مدیریت سود با بهره گرفتن از فروش دارایی های شرکت پرداختند. در این تحقیق انگیزه مدیریت سود، کاهش خطای پیش بینی سود در دوره های جاری و آتی بود. آزمون فرضیه ها با بهره گرفتن از رگرسیون چندگانه و آزمونهای آماری برای شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ انجام گرفت. نتایج تحقیق حاکی از تایید فرضیه های تحقیق بود، به طوری که شرکتهای دارای عملکرد جاری منفی (مثبت) و عملکرد آتی مثبت (منفی)، با بهره گرفتن از سود (زیان) فروش دارایی ها سود را مدیریت کرده اند. شایان ذکر است که این تحقیق در سال ۱۳۷۳ صورت گرفته است که استانداردهای ملی حسابداری در ایران وجود نداشته است و شرکتها از رویههای متفاوتی برای ارائه صورت های ما لی بهره میبردهاند.
۲-۴- خلاصه مطالب فصل
شرکتها می توانند برای نشان دادن تصویری بهینه و بهتراز آینده شرکت، قبل از مراجعه به بازار سرمایه برای تامین مالی، اقدام به مدیریت سود می کنند. با مدیریت سود افزاینده و هموارسازی سود شرکتها خواهند توانست ریسک سرمایه گذاری سرمایگذاران را کاهش داده و لذا سرمایگذاران به بازده کمتری قانع خواهند بود. بنابراین هزینه سرمایه شرکت کاهش خواهد یافت. به علاوه با مدیریت سود، تقاضا برای سرمایه گذاری در شرکت افزایش یافته و از یک طرف قیمت سهام یا اوراق بدهی افزایش یافته و از طرف دیگر هزینه انتشار، تبلیغات و غیره برای تامین مالی کاهش مییابد. تحقیقات پیشین نشان میدهد که شرکتهایی با نیاز به تامین مالی، بیشتر احتمال دارد که اقدام به مدیریت سود کنند.
زمانبندی تحصیل و فروش دارایی ها ومیتواند بر سود حسابداری تأثیر بگذارد مدیریت می تواند زمان و مقدار سرمایه گذاری در هزینه های تحقیق و توسعه، تبلیغات و نگهداری را انتخاب نماید، هر سه مورد به عنوان هزینه دوره در دورهای که تحمل می شود، شناسایی میشوند. مدیریت همچنین در مورد زمانبندی فروش اموال، ماشین آلات و تجهیزات برای تسریع بخشیدن یا به تأخیر انداختن شناخت سود و زیان تصمیم میگیرد .مدیریت اقلام تعهدی اختیاری از طریق تغییر فعالیتهای اقتصادی اساسی یک شرکت صورت نمیگیرد بلکه از طریق انتخاب روش های حسابداری و برآوردهای حسابداری انجام می شود. این در حالی است که دستکاری فعالیتهای واقعی از طریق تغییر فعالیتهای اساسی یک شرکت صورت میپذیرد. چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور در مورد مدیریت اقلام تعهدی اختیاری تحقیقات زیادی صورت گرفته است اما در داخل کشور تحقیقات بسیار کمی در حوزه دستکاری فعالیتهای واقعی انجام شده است.
شرکتها می توانند برای نشان دادن تصویری بهینه و بهتراز آینده شرکت، قبل از مراجعه به بازار سرمایه برای تامین مالی، اقدام به مدیریت سود می کنند. با مدیریت سود افزاینده و هموارسازی سود شرکتها خواهند توانست ریسک سرمایه گذاری سرمایگذاران را کاهش داده و لذا سرمایگذاران به بازده کمتری قانع خواهند بود. بنابراین هزینه سرمایه شرکت کاهش خواهد یافت. به علاوه با مدیریت سود، تقاضا برای سرمایه گذاری در شرکت افزایش یافته و از یک طرف قیمت سهام یا اوراق بدهی افزایش یافته و از طرف دیگر هزینه انتشار، تبلیغات و غیره برای تامین مالی کاهش می یابد. تحقیقات پیشین نشان میدهد که شرکتهایی با نیاز به تامین مالی، بیشتر احتمال دارد که اقدام به مدیریت سود کنند.
در این فصل به مطالعه مبانی نظری مرتبط با موضوع پژوهش و مروری بر تحقیقات انجام گرفته در زمینه پژوهش حاضر پرداخته شد. نخست، مطالعات و ادبیات نظری اندازه شرکت، زمانبندی و مدیریت سود شرکتها مورد بحث قرار گرفت و در ادامه با ارائه نتایج پژوهشهای انجام شده در زمینه پژوهش حاضر، تحت عنوان مروری بر پیشینه پژوهش خاتمه یافت.
فصل سوم
بررسی رابطه بین اندازه شرکت، زمان بندی و مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران- فایل ۵