در زمانهای گذشته مصرف کنندگان خرید محصولات خود را بر مبنای ویژگیهای محصول انجام میدادند. با این حال در بعضی از موارد ویژگیهای سطح شرکت (سبز بودن فرآیندها و سیستمها) ممکن است برای تدوین راهبردهای پیشرفت مهم باشند. شاید مصرف کنندگان محصولات سبز را از شرکتهای سبز خواستار باشند. از دیدگاه مدیریتی اگر ویژگیهای نام تجاری برجستهتر باشند، شرکتها باید بر سبز کردن محصولات سرمایه گذاری کنند. اما اگر تصویر شرکت مهم باشد، تمرکز برسیستمها و فرآیندهای سطح شرکت مطلوب است. برای مثال شرکتی مثل پراکتر و گمبل[۶۳] ارتباطات خود را بر نامهای تجاری و سودهایی که عرضه میکنند متمرکز کرده اند. البته این بدان معنی نیست که این شرکت بر نام تجاری خود تمرکز کرده و تصویر شرکت را نادیده میگیرد، بلکه ارتباطات خود را بر نشان دادن ویژگیهای نام تجاری و این که چگونه این ویژگیها احتیاجات مصرف کنندگان را ارضا میکنند متمرکز میکند. تبلیغات این شرکت عملکرد تمیزکنندگی فوقالعاده تاید و طراوت صابون عاج را بیان میکند. از این رو برای شرکتهایی که بر ارتباطات ویژگیهای نام تجاری تمرکز میکنند، سبز کردن محصول راهبرد مطلوبی است. این موضوع آنها را قادر میکند تا قدرت نامهای تجاری خود را افزایش دهند و ویژگیهای سبز محصولات را به احتیاجات مصرف کنندگان متصل کنند (الهی و همکاران، ۱۳۹۰).
شرکتهایی که بر تبلیغات شرکت تمرکز میکنند یا نامهای برند کلی در رابطه با محصولات دارند (مانند سونی) انگیزههایی برای سبز کردن سیستمها و فرآیندهای شان (سبز کردن سطح شرکت) و ارتباط با تعهدات شرکت برای نظارت محیطی دارند. سبز کردن سطح شرکت و محصول غیر قابل جمع نیستند و شاید بیشتر شرکتها بر هردوی آنها سرمایه گذاری کنند (الهی و همکاران، ۱۳۹۰).
۲-۱-۱۴- مدیریت محصولات سبز
نگرانیهای زیست محیطی، که تقاضاهایی برای برخی محصولات جدید ایجاد کرده (مانند تجهیزات کنترل آلودگی)، در برخی موارد سبب تجدید نظر در محصولات فعلی شده و در مواردی حتی طراحی، فرموله سازی یا تولید محصول را متحول کرده است. شرکتها در طراحی و تولید محصولات با خواستههای گسترده و متفاوتی مواجهند. همچنین باید توجه داشت میزان تاثیر این نگرانیها بر بازارهای مختلف، متفاوت است. در برخی بازارها مانند محصولات پاک کننده و محصولات کاغذی، میزان تغییراتی که در پاسخ به چالشهای زیست محیطی صورت میگیرد بسیار گسترده است. در برخی بازارهای دیگر مانند مواد غذایی، خدمات مالی و کامپیوتر، نمونههای تغییر تا حدی محدودتر است. برای ایجاد یک اقتصاد سبزتر، میبایست دامنهای از محصولات و فناوریهای جدید سبز وجود داشته باشد. در حال حاضر برای کاهش اثرات منفی محیطی و اجتماعی تولید، به جای تلاش برای بهبود محصولات در نقطه پایانی خط تولید، بیشترین توجه به نوآوری در زمینه محصولات پاک معطوف شده است. این مساله در بسیاری از صنایع در قالب شعار"برای محیط طراحی کن” خود را نشان میدهد. توسعه و تولید موفقیت آمیز محصولات سبز جدید، نیازمند فرایندی با سطح بالای یکپارچگی و ارتباطات، اطلاع رسانی خوب، توجه دقیق به مفاهیم محیط زیست، حمایت مدیریت عالی و استفاده از رهیافتی مشخص برای سنجش و الگو برداری است. اندازهگیری و درک عملکرد نسبی محصولات از لحاظ زیست محیطی برای شرکتها اعم از این که یک استراتژی سبز را پیگیری کنند یا نه، اهمیت دارد، زیرا در بازاریابی ممکن است عملکرد خوب یک محصول در بازاری خاص منجر به کسب مزیت رقابتی نشود، اما مسلما عملکرد ضعیف میتواند یک خطر استراتژیک ایجاد کند و منجر به ضعفی رقابتی شود. تجزیه و تحلیل عملکرد زیست محیطی محصولات میبایست چند بعدی باشد، زیرا از عوامل بسیاری تاثیر میپذیرد و در عین حال میبایست با توجه به محصولات رقبا انجام شود. ویژگیهای محصولات سبز در دو طبقه کلی جای میگیرند. نخست آنهایی که به تاثیرات اجتماعی و محیطی محصول یا خدمت مربوط است (یکی از معیارهای کلیدی جدید مدیریت محصول و طراحی آن از دید بازاریابی سبز، تاکید بر وضعیت محصول پس از مصرف است) گروه دوم ویژگیها، به فرایند تولید کالا و شرکت تولیدکننده آن مربوط هستند. بازاریابی سنتی در مورد کل محصول شامل محصول مشهود (شامل بسته بندی و سایر ابعاد محصول) و محصول اضافی (ابعاد خدماتی) بحث میکند. از آنجایی که بازاریابی سبز نیازمند رهیافتی برای مدیریت محصول است در نظر گرفتن ویژگیهای کل محصول مفیدتر است. در این راستا به کارگیری یکپارچه همه و یا برخی از مفاهیم در توسعه محصول میتواند در بهبود عملکرد زیست محیطی محصول پس از مصرف مفید واقع شود. این R5 عبارتند از: قابلیت تعمیر، قابلیت جایگزینی، قابلیت استفاده مجدد، قابلیت بازیافت، قابلیت بازسازی (سعادت و همکاران، ۱۳۸۶).
۲-۱- ۱۵- ابزارهای بازاریابی سبز
تحقیقات مدارکی را فراهم کردهاند که رفتار محیطی مصرف کنندگان سبز تحت تأثیر متغیرهای زیر میباشد: نگرش محیطی، نگرانی محیطی، جدیت درک شده مشکلات محیطی، مسئولیت محیطی درک شده، سودمندی درک شده رفتار محیطی، نگرانی تصویر خود از حمایت محیطی و تأثیر همکار (لی، ۲۰۰۸).
فعالیتهای بازاریابی دوست دار طبیعت به عنوان یک عامل اثرگذار بر خرید محصولات دوست دار طبیعت تأثیر میگذارند. فاصله بین طرز تلقی محیطی و رفتار خرید سبز یک چالش مهم در بازارهای محصولات سبز است. بنابراین، ابزارهای بازاریابی سبز مانند: برچسب اکولوژیک[۶۴]، نام تجاری اکولوژیک [۶۵]و تبلیغات محیطی[۶۶] کمک میکنند تا ادراک بهتری در مورد ویژگیها و خصیصههای محصولات سبز ایجاد شود. در نتیجه مصرف کنندگان را راهنمایی میکنند تا محصولات دوست دار طبیعت را خریداری کنند. به کارگیری این ابزارهای سیاستی نقش اساسی در تغییر رفتار واقعی خرید به خرید محصولات دوست دار طبیعت ایجاد میکند و اثر منفی محصولات غیر ارگانیک بر محیط را کاهش میدهد (رهبر و همکاران، ۲۰۱۱).
گینسبرگ و بلوم[۶۷] (۲۰۰۴) ادعا کردهاند که یک ابزار بازاریابی منحصر به فرد که برای تمام شرکتها مناسب باشد وجود ندارد. بلکه راهبردها باید بسته به بازارهای مختلف و درجه نگرانی مصرف کننده در محیط متفاوت باشند (الهی و یعقوبی، ۱۳۹۰).
۲-۱-۱۵-۱- برچسب گذاری اکولوژیک (برچسب محیط زیستی)
یکی از ابزارهای بسیار مهم بازاریابی سبز استفاده از برچسب اکولوژیک در محصولات دوست دار طبیعت است. برچسبهای اکولوژیک ابزارهای جذابی هستند که در مورد اثر محیطی تصمیمات خرید مصرف کنندگان به آنها اطلاع میدهند. عموماً برچسبهای اکولوژیک به دو دسته تقسیم میشوند: ۱) ادعاهای خود اظهاری که توسط تولید کننده، خرده فروش یا بازاریاب بر روی محصول قرار میگیرد و ممکن است برای بیان یک ویژگی یا ارزیابی کلی محصول باشد. برچسبهای محیطی ممکن است با پیامهایی از قبیل: “سازگار با محیط زیست"، “سازگار با ازون"، “دوست دار زمین"، “قابل فرسایش"، “بازیافت شده"، “تجدید شدنی” و یا “قابل استفاده مجدد” همراه باشد (طاقانی و همکاران، ۱۳۸۸).
۲) ادعاهای شخص ثالث مستقل، که بر مبنای انطباق با معیارهای از قبل تعیین شده توسط مرجع ذی صلاح آزمایش شده است (عبدالرشید[۶۸]، ۲۰۰۹).
سامر و وستنهاگن[۶۹] (۲۰۰۶) برچسب اکولوژیک را به عنوان یک ابزار مهم برای اختصاص دادن اطلاعات بین فروشنده و خریدار شناسایی کردهاند. آنها هم چنین بیان کردهاند که برچسبها نشانهای برای انجام دو وظیفه اصلی برای مصرف کنندگان هستند: وظیفه اطلاعات که در مورد خصیصههای ناملموس محصول مانند کیفیت محصولات آگاهی میدهد و وظیفه ارزش که در مورد ارزشی که برای آنها ایجاد میکند، آگاهی میدهد. بعلاوه رکس و بااومان[۷۰] (۲۰۰۷) برچسبهای اکولوژیک را به عنوان ابزاری برای مصرفکنندگان تعریف کردهاند که به آنها برای انتخاب محصولات دوستدار طبیعت کمک میکند و هم چنین آنها را قادر میکند تا با نحوۀ تولید محصولات آشنا شوند. بسیاری از مطالعات در مورد برچسبهای اکولوژیک در جستجوی راههایی برای کاراتر کردن آنها در رفتار خرید مصرف کننده برای محصولات سالم محیطی هستند. برچسبهای محیطی برای ارتقای شناسایی محصولات سبز به طور فزاینده توسط بازاریابان مورد استفاده قرار میگیرند (رهبر و همکاران[۷۱]، ۲۰۱۱).
برچسب زنی محیطی به عنوان راهنما، برای مصرف کنندگانی که محصولاتی را انتخاب میکنند که سازگار با محیط زیست باشد، عمل میکند. این موضوع، اغلب توسط داد و ستدهایی به کار برده میشود که محصولاتشان را متمایز وسپس جایگاه یابی میکنند و از طریق پیامهای محیطی ارتباط برقرار میکنند (طاقانی و همکاران، ۱۳۸۸).
برنامه تبلیغاتی برچسبهای اکولوژیک، برای کمک به مصرف کنندگان در شناساندن محصولاتی که از نظر محیطی برتر از محصولات مشابه هستند و برای ترقی مصرف گرایی محیطی به کار برده میشوند (رهبر و همکاران، ۲۰۱۱).
آگاهی از برچسبهای اکولوژیک اثر مثبتی بین اطلاع در خصوص محصول سبز و تمایل مصرف کننده به خرید دارد. طبق گزارشی از دفتر پارلمانی دانش و تکنولوژی [۷۲](۲۰۰۴) در بازارهایی که آگاهی مصرف کنندگان در مورد موضوعات محیطی پایین است، برچسبگذاری سبز به عنوان یک ابزار بازاریابی سبز بی اثر است ولی در جوامعی که آگاهی مصرف کنندگان بالا است و از برچسبگذاری اکولوژیک استفاده میشود، عامل تأثیرگذار روی خرید سبز مصرف کنندگان اعتماد به این برچسبها است. بنابراین تعریف دقیق و درست برچسبها در ارتقای ارزش مثبت محصولات مفید است و اغراق بیش از حد در مورد اطلاعات میتواند نتیجه منفی در نگرشهای مصرف کنندگان داشته باشد (طاقانی و همکاران، ۱۳۸۸).
۲-۱-۱۵-۲- نام و نشان گذاری اکولوژیک (برند محیط زیستی)
نام تجاری را میتوان به عنوان” یک نام، واژه، نشان، نماد، طرح و یا ترکیبی از اینها، با قصد شناساندن کالاها و خدمات یک یا گروهی از فروشندگان و برای تفکیک قائل شدن بین آنها با رقبا” تعریف کرد. این تعریف میتواند به همان اندازه برای نام تجاری اکولوژیک نیز تعمیم یابد. نام تجاری اکولوژیک یک نام، نماد یا طرح محصولاتی است که برای محیط بی ضرر هستند. استفاده از نامهای تجاری اکولوژیک میتواند به مصرف کنندگان کمک کند تا بین آنها با محصولات غیرسالم تفاوت قائل شوند. درک اثر نامهای تجاری بر تصمیمات خرید مصرف کنندگان برای بازاریابان و تحقیقات بازاریابی مهم است. این اثر به عنوان دارایی نام تجاری [۷۳]شناسایی شده است. طبق نظر آکر[۷۴](۱۹۹۲)، از دیدگاه مصرفکننده، دارایی نام تجاری میتواند به عنوان یک اثر متفاوت که دانش نام تجاری بر پاسخ مصرف کننده در رابطه با بازاریابی آن نام تجاری دارد، تعریف شود. نامهای تجاری سبز باید برای تاکید این وضع که محصولات سبز همان کار محصولات غیر سبز را انجام میدهند، استفاده شوند. همچنین نامهای تجاری سبز باید به منظور کمک به مصرف کنندگان برای تفکیک قائل شدن بین نامهای تجاری سبز از نامهای تجاری مشابه با کارکرد مشابه استفاده شوند. بنابراین نام و نشان گذاری سبز ابزار مهمیدر بازاریابی است که باید با دقت انجام شود (رهبر و همکاران، ۲۰۱۱).
۲-۱-۱۵-۳- تبلیغات محیطی زیستی
هم زمان با بهبود جنبشهای سبز جهانی و با افزایش توجه عمومی به مشکلات محیطی، بیشتر سازمانها تبلیغات محیطی از طریق رسانه یا روزنامهها را به عنوان تکنیک سبز برای معرفی محصولاتشان برای مصرف کنندگان مسئول محیطی انتخاب کردند. هدف تبلیغات سبز، تحت تأثیر قرار دادن رفتار خرید مصرف کنندهها به وسیله تشویق آنها برای خرید محصولاتی که به محیط زیان وارد نمیکنند و برای هدایت توجه آنها به پیامدهای مثبت رفتار خرید آنها، که به نفع آنها و نیز محیط است، میباشد (الهی و همکاران، ۱۳۹۰).
داویس[۷۵] (۱۹۹۴) بیان کرده است که آگاهی محیطی به وسیله شرکتها معمولا شامل سه عنصر است. اولا، تبلیغات با بیان نگرانی شرکت برای محیط شروع میشود. دوم، تبلیغات راهی که شرکت برای تغییر شیوههای کار خود اتخاذ کرده است را توصیف میکند تا نگرانی خود و کارهایی که برای بهبود محیط انجام میدهد را توصیف کند. سوم، تبلیغات فعالیتهای محیطی خاص که شرکت به آنها میپردازد، برای به وجود آوردن اعتبار برای شرکت لازم است. یکی از عواملی که باعث شکست استفاده از تبلیغات محیطی برای بهبود رفتار خرید میشود، اعتبار پایین تبلیغات سبز بین مصرف کنندهها است. عاملی که منجر به پاسخ ضعیف مصرف کننده به تبلیغات محیطی میشود، بی میلی مصرف کننده برای انجام کار و تغییر رفتار برای خرید محصولات سبز نیست؛ بلکه علت شیوهای است که محصولات سبز تبلیغ میشوند. یکی از دلایل اصلی، نبود ادعاهای محیطی اختصاصی است که منجر به ایجاد دید منفی به تبلیغات سبز و محصولات تبلیغ شده میشود. بنابراین با این شرایط بعید است که خرید محصولات دوست دار طبیعت انجام شود (رهبر و همکاران، ۲۰۱۱).
طبق نظر بالدوین[۷۶] (۱۹۹۳) تبلیغات محیطی کمک میکند تا ارزشهای مصرفکننده تشکیل شود و این ارزشها به خرید محصولات سبز منجر شود. مطالعات رهبر و عبدل الوحید[۷۷] (۲۰۱۱) نشان داد که تبلیغات محیطی در بین مصرف کنندگان دانش آنها را در رابطه با محصولات سبز افزایش میدهد و به عنوان راهنمای آنها برای تصمیم خرید آگاهانه است. با این حال اعتقادات آنها تأثیری بر روی رفتار خرید آنها در رابطه با خرید محصولات سبز ندارد. (رفرنس)
۲-۱-۱۶-جایگاهیابی نام تجاری سبز[۷۸]
ماهیت نام تجاری سبز توسط مجموعههای خاص از ویژگیها و فایدههای نام تجاری در رابطه با اثر محیطی کاهش یافته و ادراکات در مورد آن نام تجاری که از نظر محیطی سالم به نظر میرسد، تعریف میشود. یک ماهیت نام تجاری سبز که خوب تکمیل شده باشد باید منفعتهایی را برای مصرف کنندگان آگاه محیطی فراهم کند.کالافاتیس و همکارانش[۷۹] (۲۰۰۰) جایگاهیابی را به عنوان یک فرایند تکراری، شامل فعالیتهای پیش بینی شده در نظر میگیرند که سعی دارد ادراکات مصرف کنندگان مجزا را تعریف کند.
آکر و جواچیمستهالر[۸۰] (۲۰۰۰) تعیین جایگاه نام تجاری را به عنوان یک بخش از ماهیت نام تجاری و عرضه ارزش که به طور فعالانه با افراد مورد نظر در ارتباط است تعریف کردهاند. بنابراین، تعیین جایگاه نام تجاری به عنوان ” نام تجاری سبز” مستلزم ارتباطات و تفکیک فعال نام تجاری از رقبای آن از طریق ویژگیهای سالم محیطی است. اگر ویژگیهای نام تجاری سبز به طور مؤثر بیان نشوند، محصولات پایدار اکولوژیک از نظر تجارتی موفق نخواهند بود. تعیین جایگاه سبز به عنوان یک عامل اساسی در موفقیت راهبردهای نام و نشان گذاری سبز است (هارتمن و همکاران[۸۱]، ۲۰۰۵).
۲-۱-۱۶-۱- راهبردهای جایگاهیابی نام تجاری سبز
راهبردهای جایگاهیابی نام تجاری سبز به دو دسته تقسیم میشوند: کارکردی و احساسی.
راهبرد جایگاهیابی سبز بر مبنای ویژگیهای نام تجاری کارکردی[۸۲]، سعی دارد تا با اطلاع رسانی در مورد ویژگیهای محصولات سالم محیطی، نام تجاری ایجاد کند. این راهبردهای جایگاهیابی باید بر مبنای منفعتهای محیطی مناسب محصول در مقایسه با محصولات مرسوم رقبا باشد، ممکن است به فرآیندهای تولید، استفاده محصول و یا حذف محصول اشاره داشته باشد. برای مثال در مورد نام تجاری یک ماشین، اگر مدلهای مورد بحث مصرف سوخت قابل توجه کمتری در مقایسه با رقبا داشته باشند، ممکن است از نظر محیطی سالم به نظر برسد. موفقیت راهبرد نام تجاری که محصول را به طور گسترده با ویژگیهای کارکردی آن جایگاهیابی میکند، ممکن است محدود به این واقعیت شود که کاهش اثر محیطی یک محصول به طور کلی منفعتهای فردی را به خریدار ارائه نمیدهد. بنابراین سود درک شده مشتری، به عنوان یک عامل انگیزاننده برای خرید نام تجاری ناکافی است و به راهبرد دیگری نیز نیاز است. هم چنین راهبردهای جایگاهیابی کارکردی دارای معایبی هستند: به راحتی تقلید میشوند، تصمیمات خریداران منطقی را مد نظر قرار میدهند، ممکن است انعطاف پذیری تفکیک نام تجاری را کاهش دهند.
به عنوان یک راهبرد جایگزین یا مکمل، تعیین جایگاه سبز میتواند حداقل بر مبنای سه نوع سودهای احساسی نام تجاری [۸۳]باشد:
۲-۱-۱۶-۱-۱- احساس آسایش در رابطه با فعالیت در جهتهای بشر دوستانه
مصرف کنندگان آگاه محیطی رضایت شخصی خود را با همکاری برای بهبود صلاح کلی محیط تجربه میکنند.
۲-۱-۱۶-۱-۲- سودهای بیان خود از طریق مصرف آشکار نامهای تجاری سبز
مصرف کنندگان آگاه محیطی رضایت شخصی خود را توسط آشکار کردن هوشیاری محیطی خود به دیگران بیان میکنند.
۲-۱-۱۶-۱-۳- سودهای در رابطه با طبیعت که از احساساتی که از تماس با طبیعت تجربه میشود نشات میگیرد.
اینها نتایج احساساتی هستند که از وابستگی احساسی در رابطه با طبیعت به وجود آمدهاند. مانند: عشق به طبیعت. بیشتر مردم احساسات تندرستی یا حتی شادی را وقتی تجربه میکنند که در تماس با محیط طبیعی هستند (همان منبع).
۲-۱-۱۷- اثرات نگرشی تعیین جایگاه نام تجاری سبز
مطالعات هارتمن و همکارانش (۲۰۰۵) نشان داد که جایگاهیابی کارکردی نام تجاری سبز به ادراک شناختی بیشتری در مورد نام تجاری به عنوان نام تجاری دوست دار محیط منجر میشود، در حالی که راهبرد جایگاهیابی احساسی اثر مهمی بر جایگاه یابی نام تجاری در رابطه با بعد احساسی نام تجاری سبز دارد و ویژگیهای کارکردی و احساسی جایگاهیابی نام تجاری سبز اثر مثبت زیادی بر ساخت نگرش نام تجاری دارد. عامل اصلی انگیزاننده که روی نگرش نام تجاری تأثیر میگذارد و باعث میشود مصرف کنندگان رفتار خرید واقعی خود را برای خرید محصولات اکولوژیک تغییر دهند، سودهای نام تجاری احساسی است. اما این باعث نمیشود، نتیجه بگیریم که جایگاهیابی احساسی به تنهایی راهبرد جایگاهیابی مؤثرتر در بازاریابی سبز است. شکلگیری نگرش باید از طریق تعامل بسیار بین فرآیندهای احساسی و ادراکی اتفاق بیفتد. راهبردهای کارکردی و احساسی باید مکمل یکدیگر در نظر گرفته شوند نه جایگزین یکدیگر (هارتمن و همکاران، ۲۰۰۵). بنابراین، با توجه به سود نامهای تجاری سبز، رفتار خرید به خرید محصولات دوست دار طبیعت تغییر خواهد کرد. مصرف کنندگانی که خود را به عنوان مصرف کنندگان آگاه محیطی میشناسند، ترجیح میدهند که محصولات سبز را در خریدهای واقعی خود انتخاب کنند تا نیازهای احساسی خود را ارضا کنند (رهبر و همکاران، ۲۰۱۱).
شکل۱٫ اثرات کارکردی و احساسی تعیین جایگاه نام تجاری سبز بر نگرش نام تجاری
راهبرد جایگاه یابی سبز خوب پیاده شده میتواند منجر به یک ادراک مطلوب کلی در مورد نام تجاری شود، بنابراین به حمایتی برای بازاریابی سبز منجر خواهد شد (هارتمن، ۲۰۰۵).
۲-۱-۱۸- اثرات بازاریابی سبز بر محیط بازاریابی
بازاریابی از لایهها و سطوح مختلفی تشکیل شده است. اگر چه بیشتر دغدغههای مدیران بازاریابی در دو بعد داخلی به محصولات و خود شرکت و در بعد خارجی به مشتریان معطوف است، اما محیط فیزیکی جهان به سه علت از اهمیت ویژه برخوردار میباشد. نخست اینکه چالشهای استراتژیک این محیط بسیار زیاد و دردسر آفرین است. دوم اینکه چشم انداز استراتژیک انسان در مورد نحوه تعامل با محیط فیزیکی بسیار عمیقتر شده است و سوم اینکه رویدادهای مرتبط با محیط فیزیکی تاثیری عمیق بر سایر لایههای بازاریابی گذارده است (سعادت و همکاران، ۱۳۸۶).
۲-۱-۱۸-۱- اثرات محیط فیزیکی جهان بر محیط رقابت مشتریان و شرکتها
رقابت: رقابت جهانی و فلسفه بهبود مستمر، تفاوت و تمایز میان محصولات را بسیار محدود کرده است تا حدی که مقولات ظریفی مانند ادراک مصرف کننده از تاثیرات زیست محیطی محصول، به معیاری در انتخاب او تبدیل شده است. به عنوان مثال، برخی بانکها با تمسک به یک سیاست اخلاقی منحصر به فرد، تلاش دارند خود را متمایز نشان داده و به تبع آن مشتریان را وفادارتر کنند. از سوی دیگر تجربیات نشان داده است که فاجعه زیست محیطی میتواند کل یک صنعت را تحت فشار جامعه قرار دهد. در این صورت بازاریابی سبز میتواند به یکی از دلایل اصلی ایجاد اتحادهای استراتژیک تبدیل شود.
مشتریان: تحقیقات اخیر در انگلیس نشان میدهد که یک سوم از بریتانیاییها خریدهای خود را بر اساس معیارهای اخلاقی و زیست محیطی انجام میدهند و حداقل پنج درصد از آنها بر اساس موازین اخلاقی در مورد برچسب محصولات و بازیافت محصولات تصمیم گیری میکنند. البته باید دو مطلب را راجع به مشتریان در نظر گرفت. نخست این که بسیاری از مصرف کنندهها درک صحیحی از مفهوم جدید بازاریابی سبز ندارند. دوم اینکه بسیاری از مشکلاتی که در بازاریابی سبز به وجود میآید، از بازارهای کسب و کار با کسب و کار ناشی میشود نه از بازارهای نهایی مصرف.
شرکتها: با رشد نگرانیهای محیط خارجی در مورد تاثیرات اجتماعی - زیست محیطی فعالیتهای اقتصادی و تجاری شرکتها میبایست با ایجاد تغییر در ابعاد مختلف سازمانی، پاسخ خود را به این نگرانیها به نمایش بگذارند. به وجود آمدن مدیریت محیط زیست، به کارگیری مفاهیم ممیزی سبز و سیستمهای گزارشگری و تغییر در سیاستهای شرکتها در جهت کاهش ضایعات و آلودگیها میتواند از جمله این واکنشها باشد. همچنین فرهنگ و استراتژی شرکتها باید در پاسخ به مقولههای زیست محیطی به طور مستمر تعدیل شود (سعادت و همکاران، ۱۳۸۶).
۲-۱-۱۹- تاریخچه بازاریابی سبز
تاریخچه بازاریابی سبز به سال ۱۹۷۰ بر میگردد (رکس و بومن[۸۴] ،۲۰۰۷). فارغ از توجهات دهه ۷۰، در اواخر دهه ۸۰ ایدهای به نام بازاریابی سبز خودش را اعلام کرد. در این موقع مرکز توجه مشتریان به سمت محصولات سبز گرایش پیدا کرد و پس از آن موضوع بازاریابی سبز مطرح و پژوهشهای زیادی خصوصا” در کشورهای توسعه یافته انجام شد. (تمرکز اصلی بازاریابی سبز در اواخر ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ درباره اندازه بازار سبز و خصوصیات مصرف کنندگان بود (رکس و بومن، ۲۰۰۷).
۲-۱-۲۰- از جمله فشارهای بیرونی که باعث سبز بودن میشوند میتوان موارد زیر را نام برد:
بررسی تاثیر ابزارهای بازاریابی سبز بر رفتار مصرف کنندگان- فایل ۶