۸۲
۱۵
۷۸
۹۴
۱۶
۹۳
۹۷
۱۷
۹۸
۹۹
۱۸
۱۰۰
۱۰۰
با نگاه اجمالی به جدول فوق می بینیم که درصد بالایی از کودکان بالآخص پسران در سن بالای ۱۴ به نوجوانی و بلوغ می رسند که همین طیف سنی پسران، در این تحقیق مورد آزمون و سنجش قرار گرفته اند.
۲-۲۳- برخی وظایف والدین:
در این دوره ی سنی، گاهی ناهنجاریهایی می بینیم که قبلاً نمی دیدیم. تنها عاملی که نیاز است، والدین در چنین مواقعی رعایت کنند، شکیبایی و کنترل غیر مستقیم است. اگر کنترل به صورت مستقیم صورت گیرد باعث می شود که نوجوان در مقابل پدر و مادر خود بایستد و حتی دست به پرخاشگری هم بزند.
باید والدین به عنوان دوست، در کنار فرزندان خود قرار گیرند. اگر فاصله ای بین والدین و نوجوانان ایجاد شود و نتوانند خارج از خانواده؛یعنی در جامعه، الگوی مناسبی بیابند، مجبور می شوند به اشخاص نادرست پناه ببرند و ناخواسته زمینه انحراف در آنها ایجاد شود؛ پس چه بهتر، پدران و مادران نزدیکترین افراد به فرزندان باشند.
نوجوانان در این سن نسبت به جنس مخالف علاقه نشان می دهند و به جهت حیاء دوست ندارند در خانواده، کسی باخبر شود و نیز به گروه همتایان خود نیز علاقه مند هستند.
یکی از مراکزی که پس از خانواده، در رشد شخصیتی و رفتاری نوجوانان بسیار تأثیر گذار است، مدرسه می باشد.نوجوانی که در خانواده سرخورده است اگر در مدرسه نیز سرخورده شود و مأمن و الگوی رفتاری در آنجا برای خود نیابد به جامعه روی می آورد. چه بسا افرادی در جامعه یافت شوند که زمینه بزهکاری و انحراف او را فراهم نمایند. زمانی که فرزند شما از خانواده و مدرسه قطع امید کند به هر دست بی اعتمادی پاسخ می دهد.
ما باید تلاش کنیم استقلال را در فرزندان خود ترویج دهیم و آنها را ترسو پرورش ندهیم. به آنها بیاموزیم زیباترین، مهربان ترین و محبوب ترین چیزی که وجود دارد خداوند متعال است نه اینکه ترسناک ترین موجودی که وجود دارد خداوند است.
دوره نوجوانی دوره هیجان وعاطفه است. دوره ای که اگر محبتی به نوجوانی ورزیدی، از تو برای خود، یک بت می سازد، و حتی ممکن است با مشاهده رفتاری خلاف آنچه شنیده یا دیدهف خیلی زود این بت را بشکند. او جویای یک الگو برای عمل است.
ما باید محیط مساعدی برای فرزندانمان فراهم کنیم تا زمینه رشد و پرورش او فراهم گردد. او را محدود نکنیم و ضمن مشورت با یک مشاور متخصص، شناخت و بینش کافی را نسبت به مقوله ی نوجوان به دست آوریم. آزادی؛ دو بال پرواز برای نوجوان محسوب می شود، باید زمینه ی آن را فراهم کنند.(اکبری، ۱۳۸۱)
بخش دوم- مطالعات انجام شده
۲-۲۴- پیشینه پژوهش:
۲-۲۴-۱- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور:
روزنبرگ، عزت نفس را نشان دهنده متغیرهای عاطفی در نظر می گیرد، وی عزت نفس را به عنوان دنیای ذهنی فرد از افکار، احساسات و رفتار در نظر می گیرد. (دونلان، ۲۰۰۵، ۲۰۰۹ ).
روزنبرگ عزت نفس را شامل دو مولفه میداند احساس خودارزشمندی مبتنی بر ارزیابی خویشتن و احساس کارآمدی مبتنی بر مشاهده آثار کارهای فرد.بنابراین رفتار اجتماعی افراد شامل دو متغیر شناختی و عاطفی است. (ماهیر، ۲۰۰۸ ).
آمورسو، دونالد،( ۲۰۰۴، ۲۰۰۸ ).ابعاد مختلف عزت نفس کلی پایین با رفتارهای انحرافی و بزهکاری همبستگی بالایی دارد. باتوجه به شرایط محیطی ممکن است عزت نفس پایین سبب انحراف و بزهکاری شود. نوجوانانی که تحقیر می شوند یا شکست می خورند جهت افزایش میزان عزت نفس خودشان ممکن است رفتارهای بزهکارانه انجام دهند. همچنین وقتی نوجوانان ارزشهای گروه مرجع انحرافی را مثبت بپندارند، احتمال انجام اعمال انحرافی بیشتر خواهد بود
جانسون ( ۲۰۰۳ ) مشخص کرد که نوجوانان بزهکار نه تنها عزت نفس پایین دارند بلکه از نظر اضطراب نیز نمره بالایی دارند.
کلی (۱۹۹۹ ) همبستگی مثبت بین بزهکاری و عزت نفس پایین گزارش کرده است. وی دریافت که رابطه مثبتی بین افزایش عزت نفس و کاهش بزهکاری مجدد در نوجوانان وجود دارد.
گیلگان (۲۰۰۷) در بررسی بر روی قاتلان دریافت که عزت نفس پایین مهم ترین عامل برای درگیری و خشونت است.
ریزنور و بوربا (۲۰۰۹ ) در مطالعه ای دریافتند که شرکت بزهکاران در دورههای آموزش، عزت نفس آنان را ۴۰% تا ۵۰ % افزایش و پرخاشگری فیزیکی، کلامی و همچنین رفتارهای ضد اجتماعی را کاهش می دهد.
بامیستر و همکاران ( ۲۰۰۷ ) در تحقیقات خود ارتباط بین عزت نفس پایین و مشکلات رفتاری را اثبات رسانده اند. آنان دریافتند که نوجوانان دارای عزت نفس پایین اقدام به رفتارهای پرخاشگرانه وبزهکارانه می کنند، همچنین فرگوسنو همکاران ( ۲۰۰۸، ۲۰۰۹ ) نیز دریافتند که رفتارهای ضد اجتماعی همبستگی بالایی با عزت نفس پایین دارد.
دونلان و همکاران ( ۲۰۰۵ ) در یررسی رابطه بین عزت نفس پایین با پرخاشگری، رفتارهای ضد اجتماعی و بزهکاری دریافتند که بین عزت نفس پایین و مشکلات برون سازی رفتاری رابطه بالایی وجود دارد و این موضوع در گروههای سنی، نژادی و جنسیتی مختلف مورد تاکید قرار گرفته است.
اوکنل ( ۲۰۱۰ ) عزت نفس را به عنوان وجه اشتراک جامعه شناسان، روانشناسان و جرم شناسان در رفتار بزهکارانه در نظر می گیرد. به عنوان نمونه می توان در نظریه رکس ( ۲۰۰۵ ) به این موضوع این گونه نگاه کرد: فردی که دارای عزت نفس بالا است می نواند در برابر تمایلات مربوط به جرایم خیابانی مقاومت کند، در حالی که در نظریه برچسب زنی، برچسب زدن به افراد منجر به آسیب دیدن تصویر از خود و عزت نفس می گردد که این امر به نوبه خود، رفتارهای بزهکارانه و ضد اجتماعی را افزایش می دهد.
به طور خلاصه می توانبه نتایج تحقیقاتی که توسط برخی کارشناسان به مانند کالدول، بیوتر، راس و سیلور اشاره کرد که رابطه بین بزهکاری و عزت نفس را تاکید کرده اند.