پیمان شکنی بنی قریظه دو مشکل بر مشکلات دفاعی مسلمانان افزود:
۱- در داخل مدینه اطفال و نوامیس و زنان مسلمان را در معرض تهدید یهود قرار می داد.
۲- با همکاری یهود با قریش تنها مدخل بی دفاع مدینه به روی احزاب گشوده می شد، زیرا محافظت از این نقطه به عهده ی بنی قریظه بود. کعب بن اسد، رئیس دژ بنی قریظه در برابر وعده های حیی پاسخ داد که ما دراین مدت جز محبت و وفا از او- پیامبر۶- ندیده ایم.[۱۰۸۰]
چنین عملکردی نشان وفای به عهد از سوی پیامبر۶بود. از طرف دیگر کمک گرفتن در جریان حفر خندق از بنی قریظه نشان می دهد که آنان ابتدا در فکر پیمان شکنی نبودند اما سخنان حیی موجب شعله ور گردیدن کینه ی نهفته ی بنی قریظه گردید. گرچه اخراج دو گروه قبلی یهود از مدینه برای آنان پند و عبرتی بود، اما هنوز امید به بازگشت روزگار قبل از اسلام به یثرب را در سر می پروراندند؛ این مطلب هنگامی مورد تأئید قرار می گیرد که یهود هرگز تن به سازگاری نداده و به طور قطع اسلام را نپذیرفته است. کثرت سپاه احزاب سبب گردید این اندیشه در اذهان آنان پدید آید که چنین جمعیتی مسلماً اسلام را از مدینه دور خواهد کرد و به این ترتیب خود را از خطر مسلمانان آسوده دیده و امید داشتند که نه تنها مسئله ای برای آنان به وجود نخواهد آمد بلکه اسلام ریشه کن شده و آنان می توانند به موقعیت گذشته ی خویش در مدینه بازگردند. به همین جهت با سخنان خود به تضعیف روحیه ی مسلمانان پرداخته و از گوشه و کنار خبرهائی دال بر پیمان شکنی بنی قریظه به گوش می رسید و اقدامات یهودیان و منافقین تشنج اوضاع را تشدید می کرد. پیمان شکنی یهود بنی قریظه در آن لحظات حسّاس، ضربه ی سختی به مسلمانان بود و همین موضوع کافی بود تا به موجب قراردادی که با سه گروه یهود مدینه داشت، به جنگ ایشان برود. اما یهود بنی قریظه به نقض پیمان اکتفا ننموده و با اقدامات مذبوحانه ی خود[۱۰۸۱]،موجب حتمی شدن حمله ی مسلمانان به آنان شدند. ملاقات فرستادگان رسول خدا۶با بنی قریظه و نصایح و مذاکرات آن ها نه تنها کوچکترین اثری در بنی قریظه نداشت بلکه بر جرأت و جسارت آنان افزود و کینه و دشمنی دیرینه را مشتعل نمود، به گونه ای که به اهانت و ناسزا گفتن به رسول خدا۶پرداختند.[۱۰۸۲] امداد الهی و مقاومت و پایمردی پیامبر۶و یارانش سبب پیروزی در خندق بر احزاب شد و سپاه احزاب با تفرقه ای که نعیم بن مسعود میان آن ها ایجاد کرد[۱۰۸۳] از هم پاشیده و هرکدام راه دیار خویش پیش گرفتند و با خالی شدن پشت خندق از احزاب مشرک؛ بنی قریظه را ترس فرا گرفت و هم پیمانان عرب آن ها و حتی آنان که وعده های اقتصادی و خرمای خوب خیبر آن ها را به جنگ کشیده بود، همه بازگشتند و یهودیان خود را در کنار مسلمانان تنها یافتند و بهتر دیدند در قلعه های خود باشند. روز چهارشنبه، هفت روز قبل از اتمام ماه ذی القعده، پیامبر۶به سوی بنی قریظه حرکت نمود.[۱۰۸۴] گفته شده است که بعد از غزوه ی خندق جبرئیل۷بر پیامبر۶نازل شد و گفت: پیامبرخدا۶سلاح بر زمین نهادی؟ در حالی که خدا بر زمین ننهاده است. رسول خدا۶ پرسید: کجا؟ جبرئیل۷به بنی قریظه اشاره نمود.[۱۰۸۵]
اولین قدم پس از هزیمت احزاب رسیدگی به اعمال خائنین مجاور مدینه بود و لذا سپاهی که از خندق مراجعت کرد به پرچمداری حضرت علی بن ابیطالب۷آماده ی پیکار گردید و طی دستوری به بلال داده شد تا اعلان کند جهاد خاتمه نیافته است و نماز عصر را باید در محله ی بنی قریظه بجا آورند.[۱۰۸۶]
علّت این امر به خوبی روشن بود زیرا بنی قریظه با زیر پا گذاشتن مواد پیمان مشترک و مسئولیت اخلاقی؛ به لشکر مهاجم قول همکاری داده بود.[۱۰۸۷] قلعه های یهود محاصره شد و این محاصره حدود بیست و پنج روز تا یک ماه به طول انجامید.[۱۰۸۸] بنی قریظه، نباش بن قیس را برای مذاکره با پیامبر۶فرستاد و می خواست که بنی قریظه نیز چون دیگر یهودیان یا به خصوص مانند بنی نضیر، مدینه را ترک و تخلیه کنند؛ ولی پیامبر۶نپذیرفت. اوسیان از بنی قریظه نزد پیامبر۶شفاعت کردند که هم پیمانان ایشان بودند و خواستند پیامبر۶همان گونه که بنی قینقاع را به خاطر اصرار عبدالله بن ابی خزرجی بخشید، ایشان را نیز به خاطر اوسیان ببخشد و پیامبر۶سکوت کرد.[۱۰۸۹] در طی محاصره، کعب بن اسد رئیس دژ به علت طولانی شدن محاصره به یاران خود سه پیشنهاد کرد و گفت:
۱- ما می دانیم محمد همان پیامبر موعود است به او ایمان بیاوریم و در امان باشیم، گفتند:نه، ما از تعالیم تورات دست برنمی داریم.
۲- زنان و کودکان را بکشیم و با آن ها بجنگیم که اگر کشته شدیم از ناحیه ی زن و فرزند ناراحتی و نگرانی نداشته باشیم.گفتند: زندگی بعد از آن ها برای ما ناگوار است.
۳- با بهره گرفتن از حرمت شنبه که مسلمانان می اندیشند ما در این هنگام دست به کار نمی زنیم بر مسلمانان بتازیم و آن ها را غافلگیر کنیم.پاسخ شنید: ما حرمت شنبه را نمی شکنیم زیرا اجدادمان این کار را کردند و گرفتار عذاب الهی شدند.[۱۰۹۰]
یهودیان بنی قریظه، پس از محاصره ی دژ، از پیامبر۶درخواست کردند که کسی را به نزدشان بفرستد تا با او به مشورت بپردازند.«ابولبابه»به نزد آن ها رفت.[۱۰۹۱] «ابولبابه»سابقاً با بنی قریظه پیمان دوستی داشت. وقتی وی وارد دژ شد، زنان و مردان یهود، گرد وی جمع شده گریه و شیون آغاز کردند، و گفتند: آیا صلاح است که ما بدون قید و شرط تسلیم شویم؟«ابولبابه»گفت: بلی ولی با دست اشاره به گلو کرد. یعنی اگر تسلیم گردید، کشته خواهید شد. «ابولبابه»میدانست که پیامبر گرامی۶با موجودیت این دسته از یهودیان که خطرناکترین جمعیت برای آئین توحیدند، موافقت نخواهد کرد. ولی«ابولبابه»از اینکه به مصالح عالی اسلام و مسلمانان خیانت ورزید، و اسرار آن ها را فاش ساخت، سخت پشیمان شد. با بدنی لرزان و چهرهای پریده، از دژ آن ها بیرون آمد و یکسره به مسجد رفت و خود را به یکی از ستونهای مسجد بست و با خدا پیمان بست که اگر خداوند از تقصیر وی نگذرد، تا پایان عمر به همین حالت به سر برد. مفسران میگویند: این آیه درباره ی خیانت «ابولبابه»نازل گردید: «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تخَُونُواْ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تخَُونُواْ أَمَانَاتِکُمْ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُون»[۱۰۹۲]خبر«ابولبابه»به پیامبر گرامی۶رسید، فرمود: اگر قبل از این عمل پیش من میآمد، من برای او از خداوند طلب آمرزش میکردم و خداوند نیز او را میبخشید، ولی اکنون باید بماند تا مغفرت خدا شامل حال او گردد. همسر وی در اوقات نماز میآمد، گره ی طنابی را که با آن خود را به ستون بسته بود باز میکرد و پس از انجام فریضه بار دیگر او را به ستون مسجد میبست.شش روز گذشت، سحرگاهان که پیامبر۶مهمان «ام سلمه»بود، پیک وحی فرود آمد و این آیه که حاکی از آمرزش ابولبابه است، آورد:«وَءَاخَرُونَ اعْترََفُواْ بِذُنُوبهِِمْ خَلَطُواْ عَمَلًا صَالِحًا وَ ءَاخَرَ سَیًِّاعَسىَ اللَّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیهِْمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیم»[۱۰۹۳]دیدگان«ام سلمه»،برچهره ی نورانی پیامبردرحالی که خندهای برلب داشت، افتاد.پیامبر۶به ام سلمه فرمود: خداوند از تقصیر«ابولبابه»درگذشت. برخیز و بشارت بده. وقتی همسر پیامبر۶آمرزش«ابولبابه»را به مردم بشارت داد، مردم ریختند که بندها را باز کنند، ولی«ابولبابه»به گفت: باید پیامبر۶این قید و بندها را باز نماید.پیامبر برای اقامه ی نماز صبح وارد مسجد گردید و با دست های مبارک خود بندها را باز کرد. [۱۰۹۴]البته لغزش «ابولبابه»، به خاطر احساسات نابجای او بود.گریه ی مردان و زنان خائن، قدرت خودداری را از او سلب کرد، و راز مسلمانان را فاش ساخت، ولی قدرت ایمان و ترس از خدا، بالاتر از آن بود، تا آنجا که او را وادار کرد خیانت خود را بدان شکل جبران کند، که بار دیگر فکر خیانت در اندیشه او خطور نکند. با شکسته شدن محاصره و از بین رفتن تمام امیدهای بنی قریظه، چاره ای جز تسلیم کردن خویش ندیدند.سعد بن معاذ به حکمیّت انتخاب شد.و یهود به این حکمیّت راضی بود.[۱۰۹۵]زیرا بنی قریظه در ایام جاهلیت هم پیمانان و وابستگان معاذ بودند.[۱۰۹۶]سعد به سوگند از دو طرف پرسید: آیا او را به عنوان حکم می پذیرند؟و سپس چنین حکم کرد: مردان جنگی بنی قریظه کشته شوند. [۱۰۹۷]زنان و کودکان ایشان اسیر شوند و اموالشان در میان مسلمانان تقسیم شود.[۱۰۹۸]
قسمتی از آیات مربوط به جنگ احزاب، کشتار و اسارت بنیقریظه را تأئید میکند: «وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فىِ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقًا وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیَارَهُمْ وَ أَمْوَالهَُمْ وَ أَرْضًا لَّمْ تَطَُوهَا وَ کاَنَ اللَّهُ عَلىَ کُلِّ شىَْءٍ قَدِیرًا»[۱۰۹۹] این دو آیه، که اکثر مفسران در این که مربوط به بنیقریظه است، اتفاق نظر دارند، به خوبی نشان میدهد که پیامبر۶، بنیقریظه را نبخشیده است. هر چند از این آیه وسعت کشتار معلوم نمیشود.[۱۱۰۰] غنائم دشمن پس از اخراج یک پنجم که به اداره ی دارائی اسلام تعلق داشت، میان مسلمانان تقسیم گردید.سواره نظام سه سهم، پیاده نظام یک سهم.[۱۱۰۱] پیامبر اسلام۶، خمس غنائم را به زید داد که به نجد برود و با فروش آن ها اسب و سلاح و ساز و برگ جنگ تهیه نماید.بدین ترتیب، غائله ی بنی قریظه، در نوزدهم ذی الحجه سال پنج هجرت پایان پذیرفت.
۷-۳-۱- تحلیل جنگ بنیقریظه
این جنگ، آخرین جنگ پیامبر در سال پنجم هجری بود و از آن رو غزوه ی بنیقریظه نامیده شد که جنگی بود علیه قومی یهودی به نام بنیقریظه، همچنانکه پیشتر توضیح داده شد، پیمان خود را با پیامبر نقض کردند و به یاری دشمنان پیامبر۶پیوستند.
۱- مهمترین مسئله ای که موجب گردید پیامبر یهودیان بنی قریظه را در محاصره قرار دهد پیمان شکنی و عدم پایبندی به قوانین مدینه بود.
۲- دقت در آیات قرآن کریم آنجا که میفرماید:«محَُّمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلىَ الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنهَُمْ »[۱۱۰۲] خصلت مسلمانان را در جنگ بیان میکند اما مسلمانان تا هنگامی از خود رأفت نشان میدهند که طرف مقابل قصد توطئه و وارد کردن ضربه را نداشته باشد. اما هنگامی که دشمن تعرض کرد و پیمان شکست، دیگر درنگ جایز نیست.
۳- پیامبر اکرم۶دو بار از مجازات پیمان شکنی و توطئه ی یهود مدینه چشم پوشی نمود و کمترین جزا که اخراج از مدینه بود را برای بنی قینقاع و بنی نضیر مقرر فرمود؛ اما آنان از توطئه دست برنداشته و با تحریک دشمنان پیامبر۶، جنگی تمام عیار بر ضد مسلمانان راه انداختند و تجربه ای تلخ بر جای نهادند. این بار لازم بود پیامبر۶با قاطعیت برخورد نماید تا یهودیان حساب کار دستشان بیاید و از رحمت و بخشش پیامبر۶سوء استفاده نکنند.
۴- حکم سعد بن معاذ، بر طبق عهدنامه ای بود که یهود با پیامبر۶امضاء کرده بودند. آنان تعهد کرده بودند با دشمنان مسلمانان همکاری نکنند و اگر چنین کردند خونشان هدر باشد و زن و فرزندانشان اسیر و اموالشان به تصرف درآید.
۵- سعد بر اساس قوانین جزائی تورات که گویا از آن آگاهی داشته چنین حکمی داده است. در کتاب مقدس می خوانیم:«هنگامی که برای جنگ به شهری نزدیک شدید ابتدا صلح را بر آنان عرضه کنید اگر تسلیم شدند و درهای شهر را به روی شما گشودند همه ی ساکنان جزیه خواهند داد و در خدمت شما خواهند بود اما اگر تسلیم نشده با شما جنگیدند آنان را محاصره کنید و وقتی بر شهر مسلط شدید مردان را از دم تیغ بگذرانید و زنان و اطفال و هر چه در شهر است غنیمت بگیرید.»[۱۱۰۳]
۶- بنی قریظه به پیامبر۶و همسران و یاران او اهانت کرده و ناسزا گفتند و حکم سبّ النبی بر آنان جاری شده است.
۷- یهود در احزاب در کنار کفار قرار گرفته بودند و وعده ی همکاری به آنها داده بودند که قرآن کریم از آنان با عنوان بدترین دواب یاد می کند که می بایست با ایشان جنگید.[۱۱۰۴]
۷-۳-۲- نکات آیات جهت ایجاد الگو
با توجه به انچه گذشت می توان به نکات ذیل اشاره نمود:
۱ ـ کسی که به پیامبر۶دشنام دهد، جزایش مرگ است.
۲- شدّت عمل برای حفظ حکومت اسلامی و اقتدار آن لازم است.
۳ ـ بر اساس سوره ی حشر خداوند به مسلمانان نمایاند که اگرچه شوکت و قدرت یهودیان به نظر ایشان بسیار بود و قلعه های محکم و به ظاهر غیرقابل نفوذی داشتند اما در برابر موج حرکت اسلامی، وحشت بر دل یهودیان افتاد و حتی با دست خویش به خراب نمودن خانه هایشان، مؤمنین را یاری دادند و آن ابهت توخالی از هم فروپاشید.
۳- سوره ی حشر در حقیقت به نوعی جواز کوتاه کردن دست دشمنان را از اذیت و آزار مسلمانان، صادر می نماید تا بدانجا که دلبستگی ها و وابستگی های دشمنان را در برابر چشم هایشان آسیب رسانده و بدین وسیله دشمنان خدا و رسولش را خوار و ذلیل نمود.
۴- سزای کسانی که با وجود اعتقاد قلبی به پیامبری محمد۶، با آن حضرت مخالفت و مبارزه می کردند با سزای گروهی نادان بسیار متفاوت است.
۵- عمل ابولبابه و آیه ی کریمه[۱۱۰۵] در باره ی او متضمن آن است که هر گونه تخطی از خط رهبری جامعه ی مسلمان، همچون گناهی عظیم است که می بایست فرد برای بخشیده شدن آن، باز به دامان اسلام و خدا و رسولش پناه ببرد.
۶- پیامبر اسلام۶در مسئله ی جنگ با یاران خویش تبادل نظر نموده و به شور می نشستند وتاکتیک نظامی جنگ خندق و یا محاصره ی قلعه های بنی قریظه حاصل این امر است.
۷-۴- غزوه ی خیبر
خیبر، جلگهاى حاصلخیز واقع در۱۶۸کیلومترى شمال مدینه و داراى دژهاى هفتگانه ی[۱۱۰۶] استوار و مستحکم. نخلستان ها و اموال در خیبر فراوان بود و ساکنانش یهودی عرب زبان و حرفه ی ایشان زراعت نخل و حبوبات بود.[۱۱۰۷] خیبر را کلمه ای عبری دانسته اند که درعربی به معنای مکان محکم و قلعه تعبیر شده است[۱۱۰۸] و در اصل عبری یعنی طایفه و جماعت یا قلعه و لشکرگاه. خیبر را به فردی به نام خیبر بن قانیه بن مهلابیل نسبت داده اند.[۱۱۰۹]جمعیت این قلعه ها از چندین شاخه ی بنی نضیر و بنی قریظه تشکیل شده بود.[۱۱۱۰] ارتباط خیبر با یهود مدینه و حتی کمک آن ها در جریان جنگ خندق به گروه احزاب[۱۱۱۱]،پناه بردن گروههائی اخراجی از یهود مدینه به خصوص بنی نضیر و افرادی چون حیی بن اخطب و امیدوار بودن یهود یثرب به خیبر، سبب شد تا پیامبر۶آنجا را از نظر دور ندارد. به دنبال قرارداد صلح حدیبیه که با قریش بسته شد اسلام رسمیت یافت و امکان انکار آن وجود نداشت. این صلح پیامبر را از طرف جنوب و قریش مطمئن و آسوده ساخت. اما ناحیه ی شمال که سمت خیبر بود در امان نبود، زیرا یهود آنجا ممکن بود گروههائی را بر علیه مسلمانان تحریک کنند.[۱۱۱۲]
قبل از انجام غزوه ی خیبر، عبدالله بن رواحه سردار بزرگ اسلام دو بار به خیبر رفت: بار اول به همراه سه تن از یاران که از وضع خیبر و اهل آن و قصد و هدفشان آگاه شود. بار دوم وقتی اسیر بن زرام که بعد از کشته شدن ابورافع به امیری رسیده بود، تصمیم گرفته بود تا با کمک غطفان به جنگ با پیامبر۶اقدام کند. پیامبر۶سی نفر را به سرپرستی عبدالله بن رواحه به آنجا فرستاد تا از در صلح با آنان وارد شوند زیرا اسیر گفته بود:[ای یهودیان ما در شهر و دیار محمد به جنگ او می رویم هرکس که در شهر و دیار خود جنگ کند، دشمن بر بعضی از اهدافش پیروز می شود.][۱۱۱۳] عبدالله بن رواحه کسی را پیش او فرستاد و گفت: ما سی تن از جانب رسول خدا۶آمده ایم تا تو را به حضورش برده و با تو به نیکی رفتار کند و تو را به فرماندهی خیبر منصوب نماید اسیر به طمع افتاد و با یهود مشورت کرد آن ها مخالفت کردند و گفتند محمد حاضر نمی شود امور را به دست یک نفر از بنی اسرائیل بدهد. اما اسیر با سی تن از یهود به راه افتاد ولی در میانه ی راه پشیمان گردید و با حمله ی وی به مسلمانان همراه عبدالله بن رواحه، منجر به سریه ی اسیر بن رزام گردیده و اسیر کشته شد..[۱۱۱۴] این ماجرا نشان دهنده ی پر خطر بودن یهود خیبر است که در صورت رها کردن ایشان برابر است با اجازه دادن به مخالفت تا در دشمنی و کینه پیش بروند. یهود خیبر شاهد مسائل و درگیری های مسلمانان با یهود مدینه بودند و هرگز ارتباط خود را با هم کیشان خود در مدینه از یاد نمی بردند.از طرف دیگر خیبر از نظر مسلمانان پایگاهی ناآرام و مشکوک و پناهگاه قویترین عوامل توطئه و دسیسه بود که با رسیدن خبر توطئه چینی آنان به پیامبر۶موجب اقدام جدی در مورد یهود خیبر گردید.[۱۱۱۵] این امکان وجود داشت که یهود خیبر مانعی بزرگ در راه گسترش اسلام به طرف نواحی شمالی تر باشد.[۱۱۱۶]از نتایج صلح حدیبیه، جدا ماندن قریش از یهود خیبر بود، خیبر سعی داشت با ملحق نمودن یهود مدینه به خود، قریش و دیگر قبائل عرب را علیه مسلمانان تهییج کند.[۱۱۱۷]
یهود خیبر گرچه ظاهراً اقدام چنان آشکاری از خود نشان نمی داد اما گذشته ی یهود در مدینه نشان داده بود که آنان هرگز درخور اعتماد نیستند و همواره از پشت خنجر می زنند و یا ممکن است فتنه ها را برانگیزند و توطئه ها بچینند یا اتحادیه ی دیگری مانند احزاب ایجاد کنند[۱۱۱۸] زیرا به دنبال صلح حدیبیه،یهود خیبر فکر کرد چون پیامبر۶نتوانست وارد مکّه شود ضعیف است و به علّت ضعف شدید نیروی اسلام صلح را پذیرفت. این تفکر آنان را بر آن داشت تا با وارد کردن یک ضربه ی ناگهانی به خواسته های خود برسند.[۱۱۱۹]
این گونه اندیشه ها موجب گردید که درسال ششم هجری سریه ای به فرماندهی علی بن ابیطالب۷با یکصد نفر به سوی فدک اعزام شد که در این ناحیه طایفه ای از بنی سعد بن بنی بکر ساکن بودند و پیامبر۶از قصد جمعی از اهالی آنجا برای کمک به توطئه ی یهود خیبر، اطلاع یافته بود.[۱۱۲۰]
لذا آغاز ربیعالاول سال هفتم [۱۱۲۱] هجرت، پیامبر اکرم۶با هزار و چهارصد مجاهد فى سبیل اللَّه[۱۱۲۲] که در حدیبیه حضور داشتند[۱۱۲۳] و یا داوطلبانه در این جنگ شرکت می کردند[۱۱۲۴] یهودیان را غافلگیر کرد و وانمود کرده بود که قصد سرزمین غطفان را دارد[۱۱۲۵] و با یک تیر دو نشان زد به این ترتیب که از سوئی اهل غطفان و فزاره به تصور حمله به ایشان ترسیدند و سعی کردند در سرزمین خود بمانند و دفاع نمایند که این مسئله علاوه بر ترساندن این دو گروه امکان کمک آنان به خیبر را به صفر رسانید. زیرا مسلمانان در سرآب رجیع فرود آمدند. رجیع سرزمینی میان خیبر و غطفان بود و عملاً نیز آنان نمی توانستند به خیبر یاری برسانند.و بالفرض قصد کمک هراس داشتند که مسلمانان به سرزمین خود ایشان حمله ور شود و لذا از مکان خودشان محافظت می کردند و دست از کمک به یهودخیبر برداشتند.[۱۱۲۶].قلعههاى محکم خیبر را شبانه محاصره نمود، یهودیان صبح هنگام بهروال همیشه از خانهها و قلعههاى خود برای رفتن به مزارع خارج شدند، اما ناگهان با سپاهیان اسلام روبهرو شدند که قلعهها را محاصره نمودهاند، با ترس و هراس به داخل قلعههاى خود پناه بردند و فریاد زدند محمّد به جنگ ما آمده.[۱۱۲۷] قلعه های محکمی که مردان جنگی آن به فنون رزمی، تجربه و آگاهی کافی داشتند و دارای سلاحهای جنگی فراوانی بودند.[۱۱۲۸] پیامبر۶ رجیع را به عنوان اردوگاه انتخاب کرد، روزها حمله مىکردند و شبها بهاردوگاه برمىگشتند، پس از هفت روز، اولین دژ یعنى «ناعم»فتح شد و بهتدریج سایر دژها بهتصرف سپاه اسلام درآمد، با فتح هر دژى نیروهاى دشمن به دژ دیگرى فرار مىکردند، که در پایان فتح دو دژ باقى مانده، بسیار دشوار مىنمود،[۱۱۲۹]
پیامبر۶سه روز پیاپى ابوبکر، عمر و سعد بن عباده را به فرماندهى سپاهش بهسوى این دو دژ فرستاد اما شکست خوردند و عقبنشینى کردند، تا اینکه روز چهارم حضرت امام على۷را به فرماندهى انتخاب کرد، سپاه اسلام مقابل دژ دشمن صف آرایى کرد، اما یهودیان بهفرماندهى «حارث»برادر«مرحب»بهسپاه اسلام هجوم بردند؛ سپاه اسلام رو بهفرار گذارد، امام على۷یک تنه در مقابل حارث ایستاد و او را کشت، یهودیان از ترس بهدرون دژ فرار کردند و درب را بستند؛ با مشاهده این وضعیت مسلمانان شهامت یافتند و برگشتند. در این هنگام «مرحب» قهرمان بزرگ خیبر درحالىکه ازمرگ برادرش متأثر بود از دژ بیرون آمد و شروع بهرجز خوانى کرد. امام على۷ مقابلش ایستاد، جنگى قهرمانانه آغاز شد، شمشیر على۷بر فرق مرحب فرود آمد، سپر و کلاهخود سنگى و سر او را، تا دندان دو نیم کرد و مرحب به هلاکت رسید، عدهاى به درون دژ فرار کردند و عدهاى دیگر مقابل على۷ایستادند و کشته شدند درب دژ را بستند. امام على۷درب را از جاى کند و از آن به عنوان سپر استفاده نمود آنگاه درب را بر روى خندق اطراف دژ انداخت و به عنوان پل از آن استفاده شد.[۱۱۳۰]
و بدین سان خیبر فتح شد، مدت محاصره و درگیری را یک ماه ذکر کرده اند[۱۱۳۱] که بیش از ۹۳ تن از سران یهود به هلاکت رسیدند، در حالى که تعداد شهداى اسلام از ۲۰ نفر تجاوز نمىکرد و تعدادى از یهودیان نیز اسیر شدند و غنائم بسیارى از جمله سلاح و ادوات رزمى فراوان و گنجهایى که داراى زیورآلات زیادى بود و ظروف و پارچه و چهارپایان و خوار و بار فراوان بهغنیمت سپاه اسلام درآمد. و نیز در یک منزلى خیبر و۱۴۰ کیلومترى مدینه شهرکى یهودى نشین به نام فدک بود که یهودیان فدک، پس از پیروزى اسلام نمایندهاى بهسوى پیامبر۶فرستادند و نصف فدک را واگذار به پیامبر۶کردند[۱۱۳۲] و حضرت آن را به دخترش حضرت زهرا۳بخشید.[۱۱۳۳]
۷-۴-۱- تحلیل جنگ خیبر
این جنگ بنابر گزارشات تاریخی به دلیل پیمان شکنی نبوده است، زیرا پیمانی به خصوص بین پیامبر۶و یهود خیبر ذکر نشده است؛ ولی می توان به پیمان عمومی پیامبر۶با مردم مدینه به صورت ذمّی، آنان را هم پیمان با پیامبر۶و مسلمانان دانست. ولی بیشتر تاریخ نویسان در این باره به نکات ذیل توجه نموده اند:
۱- یهود خیبر با برانگیختن احزاب، جنگ خندق را به راه انداخته، مدینه را در شرایط نامطلوبی قرار دادند؛ از این رو پیامبر۶در پی فرصتی بود تا سزای عمل ایشان را بدهد و با صلح حدیبیه و اطمینان از ناحیه ی قریش، تصمیم به سرکوبی ایشان گرفت.
۲- خیبر به پایگاهی برای توطئه و حرکت های نظامی علیه دولت مرکزی تبدیل شده بود و با تکیه بر درآمد کشاورزی خود، به دشمنان اسلام کمک مالی نیز می نمود.
۳- یهود خیبر با تحریک قبائل اطراف خود به ویژه غطفان درصدد حمله به مدینه بودند.
۴- این گروه شمال مدینه را ناامن کرده، مانع گسترش اسلام به آن منطقه بودند.
۵- یهود پس از قریش و مشرکان مکّه، دشمن دوم اسلام به شمار می رفت، بلکه می توان گفت از قریش بدتر بود و حاضر به آشتی هم نبود.
۶- با وجود حاکمیت امپراطوری روم در شمال جزیرهالعرب احتمال همکاری یهود خیبر و وادی القری با آنان برای هدف مشترک یعنی براندازی حکومت مدینه زیاد بود.
۷- سریه هائی که رسول خدا۶به اطراف مدینه به خصوص شمال گسیل کرد نشان از وضعیتی نامطلوب در آن منطقه داشت و لازم بود یهود که ریشه ی توطئه بود از بین برود.[۱۱۳۴]
۸- ابن اسحاق پس از جنگ بنی نضیر می گوید:[عده ای از آنان به شام کوچ کردند و اشراف آنان به خیبر.][۱۱۳۵] کوچ بزرگان بنی نضیر به خیبر – که نزدیکترین محل سکونت هم کیشان یهودی شان به مدینه بود – این احتمال را تقویت می کند که آنان جز انتقام و توطئه قصد دیگری نداشتند وگرنه همچون دیگر دوستان خود به حوالی شام می رفتند. تحریک احزاب و همراهی آنان در جنگ خندق نشانه ای بر این مطلب است.
الگوسازی قرآن کریم در مواجهه با یهود- فایل ۲۶