سپهر به مانند سالی آفریده شد و دوازده اختر چون دوازده ماه، هر اختری ٣٠ درجه است چون هر ماهی سی شبانه روز است. اورمزد هفتاورنگ را به ناحیه شمالی گمارد، جاییکه چون اهریمن یورش آورد، دوزخ شد. و برای اداره کشورها در دوران آمیختگی از هفت کشور، از هر کشور بندی بدو پیوسته است و به همین دلیل است که هفتاورنگ خوانده میشود.(بهار،١٣٧٨.ص۴۴) او سپهر آن اختران را چون چرخهای نهاد که در دوران آمیختگی به حرکت ایستند(بتوانند دوران کنند). سپس، بر فراز ایشان، ستارگان نیامیزنده، را قرارداد که چون اهریمن رسد، به نبرد او برخیزند و نگذارند به بالاتر بیامیزد. او فره بهدین مزدیسنی را بر آن سپاهبدان گمارد که جوهر رزم[۱] خوانده شود، که آشکار شدن پاکی است در برابر آمیختگی. به این دلیل ستارهی نیامیزنده خوانده میشود که چون اهریمن آمد، ایشان با او نیامیختند. اختر شماران سپهر ایشان را سپهر بالای سپهر میخوانند. برای اینها انگاره بهیزه نیست. زیرا آمیزندگان نمیتوانند چیز پاکان را برشمارند. ماه گوسپند تخمه بر بالای آن آفریده شد. خورشید تیز اسب هم بالای ایشان آفریده شد. هنینگ معتقد است که ایرانیان در اصل چهار آسمان را باز میشناختهاند: (١) سپهر اختران، (٢) ماه پایه، (٣) خورشید پایه و (۴) بهشت، که گاه، ابرپایه نیز بدان افزوده می شده است. اما اضافه شدن پایه های آسمان تا هفت پایه به سبب علاقه به تقدس عدد هفت و اعتقاد به مبارک بودن آن و نیز به سبب نفوذ عمیق نجوم بابلی است بر نجوم ایرانی. و بدین گونه است که هفت آسمان (در برابر چهار یا پنج آسمان بنا به اعتقاد قدیم) بوجود میآید که عبارتند از: نخست ابرپایه، دیگر سپهرِ اختران، سوم سپهرِ ستارگانِ نیامیزنده، چهارم ماه پایه، پنجم خورشید پایه، ششم گاهِ امشاسپندان و هفتم روشنی بیکران (نک. بخش چهارم). باید توجه داشت که فقط ستارگان دارای سپهراند و بقیه دارای پایه.
جایگاه فره بهدین مزدیسنی که بر سپهبدان گمارده میشود، ظاهراً در کهکشان است و بنابراین، کهکشان در سپهر ستارگان نیامیزنده قرار دارد. در مورد انگاره بهیزه، انگاره در فارسی به معنای دفتر حساب، وزیج به معنای محاسبات نجومی است که در پهلوی نیز همین معناها را دارند.او ماه و خورشید را به سرداریِ آن اخترانِ آمیزنده و نیامیزنده گمارد که ایشان را همه به خورشید و ماه است. گاه امشاسپندان بر بالای خورشید آفریده شد که به روشنی بیکران، [به] گاه هرمزد پیوسته است.
این را نیز شش پایه است که شش آفرینش است، همانند شش آفرینش مادی. میان این سپهر گمارده شد باد، ابر و آتش وازشت « نام چهارمین آتش از آتشهای مقدس است و آن آتشی است که در ابرهاست. » که چون اهریمن رسد بدان مینو[ها]ی بزرگ آن تیشتر آب ستاند، باران بارانَد. او همهی ایشان را نیز به خورشید، ماه و ستارگان بند کرد. دیگر [این که] آتش وازشت، باد و ابر همکار و یاور تیشتر، سپاهبد شرقاند.
از آن ستارگان، آن که بزرگتر است به اندازۀ خانه ای سنگی است، آن که میانه است همچندِ چرخه ای درشت است و آن که کوچکتر است همچندِ سرِ گاوِ خانگی است. ماه همچندِ اسپریسی [به اندازۀ] دو هاسر است که هر هاسری بر زمین درست به اندازۀ فرسنگی است. خورشید همچندِ ایرانویج است.ماه و خورشید و آن ستارگان، تا آمدن اهریمن، ایستادند و نرفتند. زمان به پاکی می گذشت و همواره نیمروز بود. پس از آمدن اهریمن، به حرکت ایستادند و تا فرجام از آن حرکت نایستادند. حرکت خورشید چون بزرگتر تیرِ سه پره است اگر آن بزرگتر مرد از آن بزرگتر کمان بیَفگند.ماه را حرکت همسان سه پره تیری میانه است اگر آن میانه مرد از آن میانه کمان بیفگند. ستارگان را حرکت چون سه پره تیر کوچک است اگر آن کوچک مرد از آن کوچک کمان بیفگند. از آن اختران تیشتر، بَشن، تریشَگ و اَزَرَگ، پَدیسپر و پیش پرویز تیزرو تراند. خورشید را از آن گاه که اختری را بهلد تا آن که دیگری را بیابد، میانگینِ درنگ به اندازۀ [زمانی است که] مردی سنگی بستاند و بیفگند.
فصل سوم
منازل قمر
۳-١.بحث هنینگ دربارهی این منازل
در میان ایرانیان چهار فهرست منازل قمر وجود دارد: فهرست بندهش در پازند، فهرست سغدی در آثارالباقیه، فهرست خوارزمی در آثارالباقیه و فهرستی که از روی یک نسخه ی سغدی منتشر ساخته است. فهرست مانوی همانند فهرست بندهش با منازل شماره ۲۷ سانسکریت اشوینی شروع می شده است، حال آنکه فهرست فریمن و دو فهرست ابوریحان بیرونی با منزل ثریا = سانسکریت کرتیکاه، آغاز می شوند. برای تشخیص یکایک منازل باید به یاد آورد که فهرست سغدی بیرونی شباهت بسیار نزدیک به فهرست منازل قمر سانسکریت دارد.(هنینگ،١٣٧۴)
چون نظام منازل قمر، از هند وارد ایران شد اسامی کاملا نوی برای منازل وضع کردند. مانند هندیان،اسامی را از چشمگیرترین ستارگان و یا صورفلکی مجاور دایره البروج که در محدوده ی مجاز نظام قرار داشتند اخذ کردند. درست است که پس از جا افتادن منازل قمر محتملاً از آن تنها به عنوان طریقه ای برای معلوم کردن طول استفاده می کرده اند، اما بسیار بعید به نظر می آید که در لحظه ی اقتباس نظام، ستارگانی که به اصطلاح پدر منزل می شده اند و نام آنها را روی منزل می گذاشتند، در داخل محدوده ی طولی مجاز منزل قمری که اسم خود را از آن ستاره می گرفت، نبوده باشند. این حداقل شرطی است که به هنگام اقتباس می باید رعایت کرده باشند تا دستگاه با موضع آسمان جور آید و تطبیق کند. اگر این نکته را تصدیق کنیم، آنگاه به شرط آنکه بتوان نام تعداد کافی آنها را معین و مشخص ساخت، می توان معلوم کرد که منازل قمر چه وقت وارد ایران شده اند. اگر از منزل قمری شماره ی ٣، یعنی پرویز = پروین (ثریا) جلو برویم، منزل قمر شماره ی ۴ = دبران. شماره ی ۵ ازیسر (راس الجبار یا راس الجوز ) و غیره، شماره ۶ = ابط الجوزا، شماره ٧ محتملا = راس التوام مقدم و راس التوام موخر. اندکی بعد شماره ی ١٠ نیز به احتمال زیاد قلب الاسد و شماره ی ٢٠ بیتردید = وگا = نسرواقع. منزل قبلی شماره ی ١٩ نیش عقرب = شوله. شماره ی ٢٢ یوغ احتمالا نمایانگر نسرطائر است. شمارش منازل قمر از نقطه ی اعتدال بهاری آغاز می شده است.(هنینگ، ١٣٧۴)
در منابع آمده است که در روزگار ساسانیان دو دوره وجود داشت که با هندو یونان تماس برقرار بود و کسب دانش نجوم تشویق می شد. یکی در دوره شاپور اول پس از خاتمه ی جنگ با رومی ها و دیگری در اواخر روزگار ساسانیان. احتمالا در سلطنت خسرو اول و یا اندکی زودتر. می شود نتیجه گرفت که منازل قمری پهلوی در عرض دوره ی دوم اقتباس شده اند. ( لازمه ی این نتیجه گیری این فرض است که منجمان ایرانی قادر بوده اند نقطه ی اعتدال بهاری را یافته، طول ها را با دقت اندازه گیری کنند و در تعیین منازل قمر اعمال دقت نمایند ) ضمنا با این نتیجه گیری برای تاریخ پاره ای از عبارات پهلوی که در آنها گفتگو از منازل قمر شده است، حد اخیری به دست می آوریم که با ارزش است. مثلا زایچه ی کیهان که در بندهش آمده است که البته این زایچه قابل اطمینان نیست زیرا طبق تحقیقات انجام شده این داده ها انعکاس واقعیت نیست.(همان)
٣-٢. یادداشتهایی دربارهی منازل قمر
٣-٢-١. پَدیسپَر: اولین خانه قمر است که برابر ستارگان اول و دوم حمل است که در عربی شرطین خوانده میشود. در عربی شرطین به معنی دو علامت است و به این دلیل دو علامت میگویند چون اصحاب سلاطین را شرط میگویند چون بر خود بوسیلهی رنگ سیاه یا سایر رنگها نشان میگذارند. در شرطان برج حمل دو ستاره است، آلفای حمل که سرخ رنگ است و ستارهی شراطان یا بتا سفید رنگ است و ستارۀ سومی که به آنها نزدیک است، را به آن دو اضافه میکنند وبه همین دلیل اشراط گفته میشود. آن ستارهی سوم، ستارهی مزارتیم است(گاما) دو گانهای است، که هر دو جزء آن دارای روشنایی یکسان هستند. (سالاری،١٣٨۴) وهنگامیکه با چشم به شرطان زمانی که وسط آسمان میرسد نگاه کنیم، به اندازهی دو زراع بین آنها فاصله خواهد بود. یکی از این دو ستاره شمالی و دیگری جنوبی است. و وقتی هم که میگوییم، اندازهی دو ستاره این مقدار است، هنگامی است که آنها را دقیقاً وسط آسمان مشاهده کنیم. اشراط را نطح نیز می گویند، چون شرطان بر سر دو شاخ حمل قرار گرفته است.(بیرونی، ١٣۵٢)
٣-٢-٢.پیش پَروِز: اوستایی این واژه upa-paoirya است. خانهی دوم قمر است. نام آن در عربی بطّین به معنای شکم کوچک است که برابر سه ستارهی هفتم، هشتم و یازدهم حمل است، که مانند مثلث متساوی الاضلاع است.(بهار، ١٣٧٨)
٣-٢-٣.پَروِز: خانهی سوم قمر است. مجموع چهار ستاره از برج ثور و دو ستارهی کوچک دیگر معروف به عقد ثریا در عربی و خوشهی پروین در فارسی است. فارسی: پروین، پرن و پرویز. بیرونی میگوید ثریا به خوشهی انگور شباهت دارد و عربها میگویند که ثریا دنبهی برج بره است، که این سخن پسندیده نیست چون پروین روی کوهان گاو قرار دارد و همچنین اینکه ثریا در اصل به معنای اجتماع و کثرت عدد است.(بهار،١٣٧٨) برخی از اعراب میگویند ثریا را ازاین سبب به این اسم خواندهاند که بارانی که در آن موقع میآید تولید ثروت میکند، و عربها به ثریا النجم هم میگویند. اما بطلمیوس تنها به ذکر چهار ستاره از خوشهی پروین پرداخته، چون او بیشتر از چهار تا را رصد نکرده بود. عربها معتقدند که وقتی این منزل زیر شعاع برود، که چهل روز است، بدترین اوقات سال است و از همه ازمنه سال وبا در آنوقت بیشتر است.(بیرونی،١٣۵٢)
٣-٢-۴.پَها: خانهی چهارم قمر برابر با ستارهی چهاردهم ثور که آنرا دبران یا دلبران خوانند. شاید بتوان گمان کرد که واژۀ paha: دراصل payig به معنای دنباله بوده است که هم معنا و متناسب با دبران است. دبران ستارهای است سرخ و نورانی و از لین جهت آن را دبران گویند که از پس ثریا میآید و او را درچشم جنوبی ثور است. دبران را فنیق نیز میگویند و فنیق شتر خیلی بزرگ است زیرا اعراب کواکبی را که در حول دبران است قلاص گفتهاند ( قلاص و قلوص یعنی شتران ماده). دبران را نیز تابع النجم و الثانی النجم گویند یعنی پیرو ثریا. زیرا دبران، پروین را در طلوع و غروب پیروی میکنند. دبران را مخرج گفتهاند.(همان)
٣-٢-۵. بُزیسَر: املاء پازند این این واژه احتمالاً از اصل پهلوی به پازند برگردانده شده، azesar است. از آنجا که نام منزل قمر هندی برابر آن marga-siras به معنای سر بز است و z در املای پهلوی هزوارشی برابرbuz است. خانهی پنجم قمر برابر با هقعه الجوزا در صورت فلکی جبار که کوکب نخستین آن صورت است.(قبلی)(سه ستارۀ ریز) اینها سه ستارهی ریز هستند که خیلی به هم نزدیک هستند و مثل این است که آثار شست و سبابه و انگشت میانی هستند، اگر این سه انگشت را باهم به زمین بزنند و از این جهت اعراب این سه ستاره را هقعه گفتهاند که بر دایرهای که در پهلوی اسب است و نزد مفصل پای آن مانند کردهاند و در لغت عرب گفته میشود فُرس مهقوع و برخی از تازیان هقعه را تحایی گویند و بطلمیوس این سه را یک کوکب سحابی دانسته و گفته هقعه آن ستارهی سحابی است که بر رأس الجبار یعنی جوزا جای دارد.(بیرونی،١٣۵٢)
٣-٢-۶. بَشن: خانهی ششم قمر است. هنینگ آنرا با ابط الجوزا که منکب الجوزا و یدالجوزا نیز خوانده میشود، یکی میداند. در نزد اعراب هنعه که در پای دوپیکر است. بیرونی میگوید دو ستارۀ درخشندهای هستند در کهکشان که میان جوزا و رأس التوئمین میباشند و فاصلهشان به اندازه یک تازیانه است و یکی از این دو را زر(بکسر زاء و تشدید راء) و دیگری را میسان نامند و هر دو در پای توأم تالی میباشند. هقعه( باید هنعه باشد شاید غلط تایپی بوده) بگفته زجاج از هنعه اشی مشتق است که چون چیزی را برگردانی و قسمتی از آنرا بر قسمت دیگر تا کنی، آنوقت گفته میشود هنعه الشی گویا هر یک از این دو کوکب بسوی دیگری منعطف شده، و برخی همچنین گفتهاند که به قیاس ستارۀ سومی به سوی ایشان که از میان آنها برکنار است و این دو را مثل گردن خم شده گردانیده، گفته شده است. اعراب پنداشتهاند هنعه با شش ستارۀ دیگر کمان جوزا هستند که اسد با این کمان تیر میاندازد.(همان)
٣-٢-٧. رَخوَت: خانهی هفتم قمر است و هنینگ آن را برابر با رأس التوأم المأخر و رأس التوأم المقدم (دو ستارۀ آلفا و بتای جوزا) در صورت فلکی جوزا میداند. در نزد اعراب نیز چنین است و آنرا ذراع مبسوطه خوانند. فاصلۀ این دو ستاره به اندازۀ یک زراع است. یکی از این دو شعرای غمیصاء است یعنی رمصاء که شعرای شامی باشد و این ذراع نزد عرب ذراع مبسوط است ولی ذراع مقبوض اسد آن است که یکی از کواکب آن شعرای عبور است که شعرای یمانی باشد. ولی نزد علمای نجوم ذراع گسترده اسد، رأس التوئمین است و ذراع مقبوض اسد از ستارگان کلب متقدم است و تازیان را در این مطلب اختلافات بسیاری است و در وجه تسمیه این کواکب، اخبار خرافی بسیار گفته شده و غمیصاء در سال هزاروسیصد اسکندری ده روز که از تموز بگذرد طلوع میکند و عبور که شعرای یمانی است بیست و سه شب که از تموز بگذرد طالع میگردد.(همان)
٣-٢-٨. تَریشَگ: املاء پازند taraha، خانۀ هشتم قمر است. هنینگ احتمال میدهد taraha قرائت غلطی برای trisag باشد که نام ایرانی صورت فلکی کلب اصغر است. در نزد اعراب این خانهی قمر برابر با نثره در برج خرچنگ است.(سه ستارۀ سرطان) نثره موضعی است که میان دهان اسد و منخرین آن است و این منزل را اعراب لهات هم میگویند و نثره دو ستاره است که میان آن دو لطخهای سحابی است.(همان)
٣-٢-٩.اَزَرَگ: خانهی نهم قمراست. در نزد اعراب برابر با طرف در برج خرچنگ است (ستارۀ کاپا سرطان و لاندا اسد). مقصود اعراب از طرف چشم اسد است و طرف هم دو ستاره است که یکی از این دو به صورت اسد نزدیک است و دومی از کواکب خارج از صورت سرطان و در جلوی کواکبی است که آنها را اشفار میگویند، یعنی مژههای برج شیر.(بهار،١٣٧٨)
٣-٢-١٠.نَخو: به معنای نخست و نخستین، خانهی دهم قمر است. هنینگ آن را قلب الأسد میداند در نزد اعراب نیز چنین است ( چهار ستارۀ اسد) و آنرا جبهه خوانند. یعنی جبهه و پیشانی برج شیر که چهار ستارهاند و فاصلهی هر یک از دیگری به اندازهی یک تازیانه است و به طور حمایلی از شمال به جنوب است. و به عقیده علملی نجوم به منزلهی یالهای شیر است و ستارۀ جنوبی آن را قلب الأسد ملکی نامیدهاند و چون سهیل در حجاز طلوع میکند جبهه نیز طلوع خواهد کرد و سهیل چهل و چهارمین ستارهی از کواکب سفینه محسوب است که در محل لنگر آن واقع است و عرض آن به قسمت جنوب، هفتادو پنج درجه است. بنابراین از افق ارتفاع زیادی نخواهد داشت و بدین سبب است که در رأیالعین مضطرب دیده میگردد. وهمچنین گفتهاند که چون چشم مردمی که چشم زن هستند، بر این ستاره بیفتد خواهند مرد.(همان)
٣-٢-١١.مَیان: به معنای میان خانهی یازدهم قمر است. محتملاً کوکب بیستم از اسد به معنای ظهر الأسد است. (دو ستارۀ تتا و لاندای اسد) که آن را زبره خوانند. البته بیرونی میگوید زبره به معنی شانه شیر است و زجاج میگوید که زبره به منزلهی موهایی است که بر شانههای شیر است، زیرا هنگامی که خشم میکند این موها برمیخیزد و نائب آملی میگوید که زبره، پارهی از آهن را گویند و دو شانهی شیر را به آن شبیه کردهاند و آن دو ستاره است که فاصلهی آن ها یک تازیانه است و این دو را عرب ها، خُرتین، میگویند که مفرد آن خرت است که به معنای سوراخ کردن باشد. زیرا هر یک از این دو کوکب مثل این است که به شکم برج شیر فرو میروند و این دو یکی در صورت فلکی برج اسد بر ران شیر است و دیگری بر بیخ دم آن و به طلوع این دو، سهیل در عراق عرب دیده میگردد.(بیرونی،١٣۵٢)
٣-٢-١٢.اَودُم: به معنای واپسین و خانۀ دوازدهم اسد است. کوکب بیست و هفتم ازاسد که ذنب الأسد، قنب الأسد، است و در نزد اعراب صرفه خوانده میشود. این صرفه ستارهایست درخشان و کواکبی که در نزد او جای دارند، خیلی بینورند. و صرفه در سمت دم اسد است و از این جهت بدین نام خوانده شد که چون صرفه طلوع کند گرما بر طرف میشود و وقتی سقوط میکند سرما از میان میرود.
٣-٢-١٣.ماشاهَه: خانۀ سیزدهم قمراست. در نزد اعراب عوا، که ستارۀ پنجم از برج سنبله است. اینها پنج ستاره هستند که بر خطی مانند منقار قرار گرفتهاند و بدین جهت این ستارگان را عوا گفتهاند چنانکه زجاج گفته «عویت الشئ اذا عطفته» و زجاج میگوید کسی را جز خود نمیشناسم که این کلمه را چنین تفسیر و معنی کرده باشد. و آنانکه در وجه تسمیه عواء گفتهاند که بمنزلهی سگانی است که به دنبال شیر میروند و عوعو میکنند، راهی غلط رفتهاند زیرا عواء بر سینه عذراء و بال آن واقع است.
٣-٢-١۴.اُسپور: خانهی چهاردهم قمراست. در نزد اعراب سماک اعزل که ستارۀ چهاردهم است از برج سنبله. (آلفای سنبله). سماک اعزل را ساق اسد نیز گفتهاند و ساق دیگر اسد سماک رامح است. و بدین جهت آن را اعزل میگویند که با سماک رامح ستارهایست که میگویند آن ستاره رمح به فارسی نیزهی آن است و سماک اعزل راچنین ستاره که حربه آن باشد نیست. این است که اعزل و بی سلاح مانده و سیبویه میگوید بدین سبب آن را سماک گویند که بلندی یافته و گفتهاند که وجه تسمیه آن است که ماه در آن دیده نمیشود و اگر این سخن راست بود لازم میآمد که اعزل را سماک نگوییم زیرا ماه در آن نازل میشود و در پارهای از اوقات آنرا منکسف مینماید و سماک اعزل ستارهایست در کف چپ عذراء و برخی از مردم آن را سنبله گویند و این مطلب هم درست نیست زیرا سنبله هبلهایست که بطلمیوس آن را ضفیره می گوید و آن ها ستارههای کوچکی هستند که به دور هم گرد آمدهاند و در پشت دم اکبر جای گرفتهاند و بسیار به برگ لبلاب مانند است و همه برج باین نام نامیده شده و بنابر رأی تازیان هلبه بر کنار دم اسد واقع است و به منزله موهایی است که در کنار دم شیر است.
٣-٢-١۵.هوسرَو: خانهی پانزدهم قمر است. در نزد اعراب دو ستارۀ ٢٢ و٢٣ و ستارۀ ٢۵ بر پای برج سنبله که آن را غَفَر میخوانند. اعراب میگویند که بهترین منازل است زیرا که در پشت اسد و جلوی عقرب است و ایذاء شیر در انیاب و در پنجه آن است و زیان کژدم هم در دم اوست. گفتهاند که موالید پیغمبران در این روز اتفاق افتاده است که بیرونی آن را قبول ندارد ولی میگوید که تولد موسی بر این قیاس باید با طلوع ناب اسد ( ناب مفرد انیاب است که دندانهای تیز است و انسان و حیوان با این نوع دندانها طعمه خود را میدرند) و حلول ماه در چنگال آن روی داده باشد. و بدین جهت این ستارگان را غفر گفتهاند که ضوء و فروغ آنها خیلی ناقص است و وجه تسمیه دیگر آن است که بر دو نیش برج کژدم برتری یافته و به منزلهی مغفر آن است و زجاج میگوید که اشتقاق این لفظ از غفره است و غفره مویهایی است که در کنار دم شیر است.
٣-٢-١۶.سِروُی: به معنای چنگال و شاخ و خانهی شانزدهم قمراست. در نزد اعراب: ستارگان اول و سوم که بردو کفهی ترازویند و درجایی قرار گرفتهاند که آنها را دو شاخ عقرب می خوانند. ومیانشان پنج ذراع است عرب آنرا زبانا که همان دو شاخ است میگویند. هنینگ آن را چنگال عقرب میخواند که همین خانهی قمر عربی است.
٣-٢-١٧.وَر: به معنای سینه و خانهی هفدهم قمر است. هنینگ آن را سینهی عقرب میداند. در نزد اعراب اکلیل است و در مورد جای آن اختلاف است.صوفی معتقد است که ستارهی ششم خارج از صورت ترازو، ستارهی اوسط اکلیل است. بیرونی در آثار الباقیه ذکر میکند که اکلیل سر برج عقرب است و سه ستاره هستند که صف کشیدهاند ولی ابن الصوفی میگوید این مطلب محال است و اولی این است که اکلیل هشتمین ستاره از صورت میزان و ششمین از ستارگان خارج از آن باشد و یکی دیگر را که بطلمیوس در مجسطی ذکر نکرده و آنان را که میگویند که اکلیل سه ستارهی درخشانی است که صف کشیدهاند تحطئه کرده به این گمان که اکلیل جز در فوق الرأس نیست و مشهور نزد عرب این است که همین سه ستارۀ مذکور اکلیل است و مثل ابن الصوفی با تازیان آن است که گفتهاند طرفین دعوی راضی شدند ولی قاضی اِبا میکند و رأی نمیدهد.
٣-٢-١٨.دِل: به معنای دل و خانهی هجدهم قمر است. در نزد اعراب، قلب العقرب در برج عقرب است و هنینگ نیز همین نظر را دارد.
٣-٢-١٩.دِرَفشَگ: خانهی نوزدهم قمر است و هنینگ آن را با شوله برابر میداند که نیش عقرب است. و از این جهت شوله گفته شده که پیوسته نیش عقرب بلند است و شوله دو ستارۀ درخشان هستند که در کنار دم عقب جای گرفتهاند.
٣-٢-٢٠.وَرَنت: خانهی بیستم قمر است. هنینگ آن را گونهای از وَنَند میداند که نسر واقع است. در نزد اعراب، در برج قوس، آن موضع را که میان دو نعام است وصل خوانند. اینها هشت ستارهاند که چهار تای از آنها در کهکشان بطور مربع واقع است و این چهار را نعام وارد گویند زیرا شترمرغهایی هستند که به نهر وارد شدهاند و چهار دیگر از این ستارگان بطور تربیع خارج ار آنند و این چهار را نعام صادر نامند چه از آب بیرون آمدهاند. زجاج میگوید نعائم بضم نون است و آن چوبهایی است که در سر چاه میگذارند و دلو را برآن میآویزند، نعام وارد در قوس و سهم رامی قرار گرفته و نعام صادر بر کتف و سینهی آن.
٣-٢-٢١.گا: به معنای گاو و خانهی بیست و یکم قمر است. در نزد اعراب آن موضعی است که در زیر قلادهی قوس خالی است و هیچ کوکب نیست و آن را بلده، یعنی بیابان خوانند. هنینگ آن را در آغاز برج جدی میداند. و زجاج میگوید بلده را به فرجهای که میان ابروان غیر پیوسته است تشبیه کردهاند و در لغت عرب میگویند رجل ابلد، یعنی مردی که میان دو ابروی او تهی باشد.
٣-٢-٢٢.یوغ: خانهی بیست و دوم قمر است و هنینگ آن را محتملاً نسر طائر در صورت فلکی عقاب میداند، و آن سومین کوکب در این صورت است. در نزد اعراب دو کوکب روشنی را که بر شاخ جدیاند، یعنی دوم و سوم را، که یکی شمالی و دیگری جنوبی هستند و فاصلهشان به اندازهی یک ذراع است و در نزدیکی یکی از این دو که شمالی است ستارهی کوچکی است که به منزلهی گوسفندی است که آن را ذبح میکنند، میدانند.
٣-٢-٢٣.موری: خانهی بیست و سوم قمر است. در نزد اعراب کوکبهای ششم و هفتم و هشتم را که بر دست چپ دلو است سعد بلع خوانند. بیرونی میگوید دو ستارهاند و در میان این دو یک ستاره است که پنهان از نظر است و مانند این است که یکی از این دو کوکب آن را بلعیده و از گلوی بلعنده گذشته و به سینه رسیده است و جمعی گویند که وجه تسمیه آن است که چون چیزی را بلعند ضوء آن را میگیرند و پوشانیده میشود و بدین جهت سعد سعد بلع گفتهاند.)آثارالباقیه،١٣۵٢.ص۴٨٠)
٣-٢-٢۴.بُنزَه: خانهی بیست و چهارم قمر است. در نزد اعراب کوکبهای بیست ودوم و سوم را که بر منکب چپ دلواند با کوکب بیست و هشتم از کواکب جدی، سعدالسعود خوانند. یکی از این سه ستاره از دیگران نورانیتر است و از این جها بدین نام خوانده شده که تازیان طلوع آن را سبب سعادت میدانند و به طلوع آن تیمن میجویند زیرا هنگامی این ستاره پیدا میشود، که زمستان منقضی شده باشد و سرما تمام گردد و در این وقت بارانها از دنبال یکدیگر میآیند.
٣-٢-٢۵.کَهت سر: هنینگ احتمال میدهد که میان نام صورت فلکی کهت در پهلوی و نام cetus در یونانی ارتباط باشد. از نظر مکانی نیز منطقاً باید در یک جای آسمان قرار داشته باشند. cetus در نجوم اسلامی با نام قیطس خوانده میشود که معرب همان cetus است و نهنگی است نقش بسته برآسمان. در نزد اعراب، سعدالاخبیه در برج دلو، خانهی بیست و پنجم قمر است. چهار ستارهاند که سه عدد از آنها به هیئت مثلثی حاده الزاویه است و یکی از آنها در میانه این مثلث است که این مثلث دایره وار بر گرداگرد آن مرکز است و این یک ستارهی موسوم به سعد است و ستارههای دیگر که بر گرد آنند اخبیه او هستند یعنی چادرها، و برخی گفتهاند وجه تسمیه سعد اخبیه آن است که چون این منزل طلوع کرد آنچه از هوام پنهان بودند آشکار میشوند و سعد اخبیه در دست راست ساکبالماء جای دارد.
٣-٢-٢۶.کَهت میان: خانهی بیست و ششم قمراست. در نزد اعراب دو کوکب متقدم از چهار کوکب روشن را که بر مربع فرس اعظمند فرغ مقدم خوانند. که عرقوه علیاء موسوم است و نیز دو دسته دلو خوانده میشود. در اینجا اعراب یک منزل اضافه بر ایرانیان دارند و آن، دو کوکب دیگر از چهار کوکب روشن مربع فرس اعظم است که فرغ موخر خوانده میشود و بیستو هشتمین منزل به شمار آید. فرغ ثانی یا موخر را عرقوه سفلی و دو دسته دلو که در قسمت پشت آن واقعند میدانند و آن نیز بر هیئت عرقوه علیاست و این چهار ستاره نزد اعراب دلو محسوس است.
٣-٢-٢٧.کَهت: خانهی بیست و هفتم قمر که واپسین آنها است. در نزد اعراب بطن الحوت را که ستارۀ دوازدهم از مرأه مسلسله است، منزل بیست و هشتم شمارند که برابر منزل بیست و هفتم ایرانی است و آن را جنب المسلسله نیز خوانند.
فصل چهارم
تقویمهای نجومی
۴-١.عناصر تقویمها، تعریف
١. تعداد تقویمهایی که در جهان ما در حال و گذشته مورد استفاده قرار گرفتهاند، بیشمار است. اما، علیرغم تفاوتهایی که این تقویمها با هم دارند، همگی دارای دو عنصر مشترک هستند: ١) وابستگی قمری: که واحدهای کوچکتر و نه دقیق زمان را تعیین میکند و ٢) وابستگی خورشیدی که «سال» یا به عبارت دیگر پیدایش تناوبی فصول را اندازه میگیرد. ظاهراً وابستگی خورشیدی به تنهایی برای امور کشاورزی اهمیت دارد و بنابراین نیازهای ابتدایی طبقه بالاتر تمدن را تامین میکند. وابستگی قمری ارزش عملی کمتری دارد، و به لحاظ نظری به محض اینکه جامعهی ساکن ابزاری برای ایجاد تقویم خورشیدی ابتدائی یافت، وابستگی قمری به کناری نهاده شد. اما در عمل این گسست اساسی با سنت تنها در موارد استثنائی ممکن بود.(گرشویچ،١٣٨٧.ص٨۵۴)
به طور خلاصه از بین تقویمهایی که تا کنون شناخته شدهاند، فقط چهار تقویم تنها بر اساس خورشید کار میکنند. این چهار تقویم عبارتند از، تقویم مصری، نقویم اوستایی متأخرهخامنشی، تقویم جولیاگرگوری، و تقویمی که مایاهای آمریکای مرکزی ایجاد کردند و بعدها ازتکها آن را پذیرفتند. اما حتی در تقویم مصری و جولیان هم مانند تقویم جدید گرگوری، عنصر قمری کاملاً از بین نرفته است. همانطور که میدانیم، عنصر قمری در تعیین عید پاک، که اهمیت مذهبی را حتی در آخرین مراحل تکامل چند هزارهای نشان میدهد، نقش مهمی دارد. بنابراین همه جا و همه وقت تقویم و مذهب را جداناشدنی مییابیم.
تغییرات دورهای ماه،«چهره»هایش، که ٣٠ روز طول میکشد، از زمان های دور، قبل از تاریخ، توجه انسان را به خود جلب کرده است. این چهرههای قمری جالبترین پدیدۀ تناوبی نجومی هستند که در هر مکانی از کرهی زمین قابل مشاهدهاند. بنابراین، ظاهراً ماه همیشه به عنوان نشانگر برجستهی زمان مورد توجه قرار گرفته است. حتی بعد از اینکه ساکنین اولیه به دنبال وسیلهای برای تعیین تواریخ سال خورشیدی بودند تا زمان بذرافشانی و درو همینطور روزهای مهم دیگر از نظر کشاورزی یا نیازهای دیگر جامعه را تعیین کنند ماه اهمیت خود را حفظ کرد.(همان.ص٨۵۶)
٢- حرکت دو جرم آسمانی بزرگ نامنظم است. طول مدت حقیقی ماه قمری( یک ماه قمری) از تحولی به تحول دیگر فرق میکند. طول مدت سال هم با تغییری کوچکتر، همین طور است. آنچه که درهمهی وجوه نجومی و تقویمی اهمیت دارد، تعیین میانهی دورۀ مورد نظر است.
ارزش جدید میانهی طول دورهی ماه قمری ۵٣٠۵٩/٢٩ روز است. این مدت با همین دقت در نظرسنجیهای بابلی دیده شده است ( نیمهی هزارۀ اول قبل از میلاد). در مورد سال، مسئله پیچیدهتر است و باید بین دو گزینه تمایز قائل شویم. این دو گزینه عبارتند از: سال نجومی، که افول زمان بین دو مقارنهی پیاپی خورشید، همراه با یک ستارهی ثابت که ثابت انتخاب شده است، به بیان دیگر قلب الاسد، که دورهای ٢۵۶٣۶/٣۶۵ روزه دارد. و سال استوایی که زمان بین مقارنههای پیاپی موضع ربیعی (همبُری مکان منطقه البروج) را اندازه میگیرد و طول مدت سال استوایی کمی کمتر و برابر با ٢۴٢٢٠/٣۶۵ روز است.
تفاوت بین این دو سال که از تقدم اعتدالین ناشی میشود، آنقدر کوچک است که در دورهای کوتاه به چشم نمیآید، اما در دورهی زمانی طولانیتر، محسوس است. برای مثال، این تفاوت از زمان اولین ساکنان شوش و تخت جمشید (۴٠٠٠ ق.م) تا زمان هخامنشیان، به ۵٠ روز میرسد. این نکته نشان میدهد که پدیدهای نجومی (مثلاً طلوع خورشیدی ستارهای مشخص در نزدیکی دایره البروج) که در سال ۴٠٠٠ قبل از میلاد در اعتدال بهاری ( طبق تقویم گرگوری، در ٢١ مارس) اتفاق افتاده است. در زمان هخامنشیان در حدود ١٠ مه اتفاق خواهد افتاد.
٣- براساس مشاهداتی که در یک مکان مشخص از زمین صورت گرفته و به دوره های زمانی طولانیتر تعمیم داده شده است میتوان، پیدایش منظم پدیده های نجومی گوناکون را به سادگی تشخیص داد. بنابراین به زودی ثابت میشود که محل طلوع و غروب خورشید («آزیموت» یعنی فاصله زاویهای از نقطه شرقی وغربی افق) از فصلی به فصل دیگر تغییر میکند. هنگام اعتدال بهاری خورشید در نقطهی شرق افق طلوع میکند و در نقطهی غربی افق غروب میکند. در پی آن این نقاط به تدریج از شرق و غرب، در مسیر شمال عدول میکنند، تا انقلاب تابستانی که به حداکثر فاصلهی خود میرسند و متوقف میشوند. پس از آن، این دو نقطه در مسیر مخالف به حرکت خود ادامه میدهند. عبور دوم آنها از شرق و غرب، اعتدال پاییزه را نشان می دهد. در انقلاب زمستانی آنها به حداکثر فاصله جنوبی خود می رسند و بار دیگر متوقف می شوند. در اینجا، آنها دوباره مسیر خود را تغییر می دهند تا دوباره به نقاط شرق و غرب برسند. بدین ترتیب این پدیده دوباره به همین ترتیب تکرار می شود.
۲-۱۷- ویژگیهای گیاه گندم
گندم جزء مهمترین گیاهان زراعی جهان به ویژه در کشورهای در حال توسعه به شمار می آید. در مقایسه با سایر محصولات و غلات، بیشترین سطح زیر کشت را به خود اختصاص داده است. این گیاه از نظر ارزش غذایی با سایر غلات عمده قابل رقابت بوده و پروتئین محتوی دانه آن بیشتر از آنهاست. به طور کلی حدود ۷۵ درصد گندم جهان بهمصرف خوراک انسان، ۱۵ درصد بهمصرف خوراک دام و ۱۰ درصد مابقی برای مصارف بذری مورد استفاده قرار میگیرد. مصرف سرانه گندم در کشورهای توسعه یافته با درآمد کافی، میل به سوی مصرف دامی و در کشورهای در حال توسعه، بیشتر به مصرف خوراک انسان میرسد که در ایران، نان حاصل از گندم مهمترین منبع غذای روزانه مردم است (مجنون حسینی، ۱۳۸۵).
گندم گیاهیاست تک لپهای، علفی، یکساله، خودگشن، از تیره غلات، خانواده گندمیان، جنس Triticum که دارای گونه های بسیار زیادی میباشد. دارای ریشه های افشان یا سطحی بوده که ریشه های فرعی و اصلی از محل طوقه خارج میشوند و همگی همقطر میباشند. عمق فعالیت آنها در خاک حدود ۳۰ سانتیمتر میباشد. ساقه گندم همانند تمامی گیاهان تیره غلات، بند بند، توخالی و استوانهای است به طوری که شکل استوانه آن به همراه دستههای فیبر، موجب استحکام ساقه می شود. گندم همچنین دارای تعدادی پنجه در کنار ساقه اصلی میباشد (امین و همکاران، ۱۳۸۳).
این گیاه در هر نوع خاکی کشت می شود، مشروط به اینکه خاک شور و باتلاقی نباشد. مناسبترین اراضی برای کشت گندم خاکهای لومی، شنی لومی و لومی رسی عمیق با زهکشی خوب میباشد. در زراعت آبی، نوسانات عملکرد گندم تا حد نسبتاً کمی تحت تأثیر بافت خاک میباشد، ولی در زراعتهای دیم، خاکهای ریز بافت مناسبتر هستند. مناسبترین اسیدیته خاک برای گندم محیط خنثی تا نسبتاً قلیایی (۵/۸-۷ = pH) میباشد (امین و همکاران، ۱۳۸۳).
۲-۱۸- سطح، میزان تولید و عملکرد گندم در ایران
در سال زراعی ۱۳۹۱، سطح برداشت گندم در کل کشور حدود ۵/۶ میلیون هکتار برآورد شده که معادل ۳/۵۱ درصد از کل سطح محصولات زراعی و ۱/۷۲ درصد از کل سطح غلات کشور میباشد که سطح اراضی آبی ۳۹ درصد و اراضی دیم ۶۱ درصد است. استان خوزستان با دارا بودن ۹ درصد از کل سطح برداشت گندم بیشترین سطح و استان قم با دارا بودن ۱۴/۰ درصد، کمترین سطح برداشت گندم را به خود اختصاص دادهاند (آمارنامه کشاورزی، ۱۳۹۱).
میزان تولید گندم کشور حدود ۲/۱۳ میلیون تن برآورد شده که معادل ۱۶ درصد از کل تولید محصولات زراعی و ۶/۶۱ درصد از کل تولید غلات کشور است که سهم اراضی آبی ۹/۶۸ درصد و اراضی دیم ۱/۳۱ درصد است. استان فارس علیرغم داشتن رتبه ۶ کشوری در سطح برداشت گندم، با داشتن ۶/۱۲ درصد از تولید گندم کشور در جایگاه نخست تولید این محصول قرار گرفته است و استانهای: خوزستان با سهم ۳/۱۲درصد، گلستان با ۷/۷ درصد، خراسانرضوی با ۹/۶ درصد، کرمانشاه با ۷/۵ درصد، اردبیل با ۵/۵ درصد و همدان با ۷/۴ درصد از تولید گندم کشور، در مقامهای دوم تا هفتم قرار دارند. شایان ذکر است که ۴/۵۵ درصد از کل میزان تولید گندم کشور مربوط به هفت استان مذکور می باشد و سهم سایر استانها ۶/۴۴ درصد بیشتر نبوده است (آمارنامه کشاورزی، ۱۳۹۱). عملکرد گندم آبی کشور ۳۵۷۰ کیلوگرم در هکتار و عملکرد گندم دیم ۱۰۳۰ کیلوگرم در هکتار می باشد. بیشترین عملکرد گندم آبی با ۵۲۲۳ کیلوگرم در هکتار متعلق به استان تهران و کمترین آن با ۲۰۱۴ کیلوگرم در هکتار با استان ایلام تعلق دارد. بیشترین عملکرد گندم دیم با ۳۰۰۱ کیلوگرم در هکتار متعلق به استان کرمان و کمترین آن با ۳۵۲ کیلوگرم در هکتار به استان بوشهر تعلق دارد. سطح گندم استان گلستان در سال زراعی ۱۳۹۱ حدود ۳۷۴۹۵۴ هکتار برآورد شد که ۱۵۶۱۶۳ هکتار آن آبی و ۲۱۸۷۹۱ هکتار آن به صورت دیم بوده است. میزان تولید گندم در استان گلستان حدود ۱۰۲۲۰۹۷ تن برآورد شد که استان گلستان با ۷/۷ درصد تولید گندم کشور بعد از فارس و خوزستان در جایگاه سوم تولیدکنندگان این محصول قرار گرفته است. راندمان تولید در هکتار گندم آبی استان گلستان ۹۵/۲۹۱۵ کیلوگرم و عملکرد دیم ۳/۲۵۹۰ کیلوگرم بوده است (آمارنامه کشاورزی، ۱۳۹۱).
فصل سوم
مواد و روش ها
۳-۱- گیاهان مورد مطالعه
این تحقیق بر روی دو گیاه گندم (Triticum aestivum) و اسفناج (Spinacia oleracea) انجام شد. گیاه گندم به دلیل استراتژیک بودن و سطح زیرکشت بالا در استان انتخاب شد. گیاه اسفناج نیز بدین دلیل انتخاب شد که تحقیقات متعدد نشان داده است که این گیاه قادر به جذب مقدار زیادی از عناصر کممصرف و سنگین بدون کاهش محصول یا نشان دادن آثار مسمومیت میباشد. دلیل دیگر این که این گیاه نقش مهمی را در رژیم غذایی مردم ایران به عنوان یک سبزی دارد (بوستانی و رونقی، ۱۳۹۰).
۳-۲- لجن فاضلاب مورد استفاده
لجن فاضلاب صنعتی از تصفیه خانه شهرک صنعتی آققلا تهیه و بهمنظور انجام تجزیههای شیمیایی و استفاده در خاک گلدان، هوا خشک گردید. پس از هوا خشک شدن جهت تیمار نمودن خاک با لجن، لجن مورد نظر کوبیده و از الک ۱ سانتی متری عبور داده شد. مقداری از لجن کوبیده شده نیز جهت انجام تجزیههای شیمیایی از الک ۲ میلیمتر عبور داده شد.
۳-۳- تجزیههای شیمیایی لجن
۳-۳-۱- pH و قابلیت هدایت الکتریکی
pH و قابلیت هدایت الکتریکی لجن در نسبت ۱:۵ تعیین شد. بدین منظور به ۴۰ گرم لجن کوبیده شده و عبور داده شده از الک ۲ میلی متر ۲۰۰ سیسی آب مقطر افزوده و پس از نیم ساعت تکان دادن و یک ساعت استراحت سوسپانسیون، pH به وسیله دستگاه pH متر مدل ۷۲۰ pH WTW و هدایت الکتریکی با هدایتسنج مدل ۷۲۰ cond WTW قرائت گردید (رودز،۱۹۹۶).
۳-۳-۲- ازت کل
مقدار ازت کل در نمونه لجن با بهره گرفتن از اکسیداسیون تر و به روش کجلدال اندازه گیری شد. جهت اندازه گیری ازت به روش کجلدال، ابتدا مقدار یک گرم لجن توزین و در لولههای هضم مخصوص دستگاه اتو آنالیزور کجلتک ریخته و سپس قرصهای کاتالیزور محتوی سولفات مس و سولفات پتاسیم به همراه ۲۰ میلی لیتر اسید سولفوریک غلیظ به نمونه اضافه شد. نمونه به بلوک هضم منتقل و به مدت دو تا سه ساعت حرارت داده شد. پس از سرد شدن نمونه، با کمک دستگاه تقطیر، نمونه تقطیر شد. آنگاه به کمک دستگاه تیتراسیون اتوماتیک، با بهره گرفتن از حجم مصرفی اسید کلریدریک ۱/۰ نرمال، نمونه تیتر شده و مقدار ازت آن محاسبه گردید (بنتونوکیس، ۱۹۹۰، امامی،۱۳۷۵، پیج و همکاران، ۱۹۸۲).
۳-۳-۳- آهن کل
به ۵/۰ گرم از لجن یک میلی لیتر از محلول تیزاب سلطانی[۴۲] (محلول اسید نیتریک و اسید کلریدریک با نسبت ۱ به ۳) و ۱۰ میلی لیتر از HF (با پیپت پلاستیکی) درظرف تفلون اضافه گردید. درب ظرف بسته و در دمای ۱۱۰ درجه برای مدت ۳ ساعت بر روی حمام شن حرارت داده شد. ۸/۲ گرم از اسید بوریک به یک بالن ۱۰۰ میلی لیتر پلاستیکی ریخته، سپس محلول حاصل در ظرف تفلون (پس از ۳ ساعت هضم) به بالن مذکور منتقل و سپس با آب مقطر به حجم رسانیده شد. آهن کل در عصاره با بهره گرفتن از دستگاه جذب اتمی قرائت گردید (هوسنر، ۱۹۹۶).
۳-۳-۴- کربن آلی لجن
برای اندازه گیری کربن آلی لجن، از روش والکی و بلاک استفاده شد (نلسون، ۱۹۸۲). در این روش لجن با اسید سولفوریک غلیظ و دی کرومات پتاسیم یک نرمال مجاور میگردد. بعد از گذشت نیم ساعت و افزودن حدود ۱۰۰ میلی لیتر آب مقطر و خنک شدن نمونه، دی کرومات پتاسیم باقی مانده با محلول فروسولفات نیم نرمال در حضور معرف ارتوفنانترولین تیتر می گردد. در حین تیتراسیون، تغییر رنگ از زرد به سبز و در نهایت قرمز آجری صورت میگیرد . از روی حجم فروسولفات مصرف شده، مقدار کربن آلی لجن برآورد گردید.
۳-۴- خاک مورد استفاده
خاک مورد استفاده از عمق ۰ تا ۲۰ سانتیمتری مرزعه تحقیقاتی دانشگاه تهیه و پس از هوا خشک نمودن و عبور از الک ۲ میلیمتر، برخی از مشخصات فیزیکی و شیمیایی آن تعیین گردید که شامل: بافت خاک به روش هیدرومتری (دی، ۱۹۶۵)، ظرفیت تبادل کاتیونی به روش جایگزینی با استات آمونیوم (چاپمن ،۱۹۶۵)، کربن آلی به روش واکلی و بلاک (نلسون، ۱۹۸۲)، کربنات کلسیم معادل به روش خنثیکردن با اسیدکلریدریک (پیج و همکاران،۱۹۸۲)، قابلیت هدایت الکتریکی در عصاره اشباع خاک با هدایت سنج الکتریکی،pH خاک به روش الکترود شیشه ای در عصاره ۱:۲ خاک و نیتروژن کل خاک (بنتون و کیس، ۱۹۹۰، امامی،۱۳۷۵، پیج و همکاران،۱۹۸۲) بود.
۳-۴-۱ اندازه گیری بافت خاک
مقدار ۵۰ گرم از خاک الک شده را درون بشر ریخته، پس از اکسیداسیون با مواد آلی با آب اکسیژنه، با بهره گرفتن از ۵۰ میلی لیتر محلول هگزا متافسفات سدیم ۵ درصد، پراکنده کردن ذرات خاک انجام شد. محتویات بشر با همزن ۱۰ دقیقه مخلوط شده، سپس محتوای استوانه فلزی را به یک سیلندر مدرج ریخته و حجم کل آن را با آب مقطر به یک لیتر رسانیده و درجه حرارت مخلوط اندازه گیری، سپس به مدت یک دقیقه به وسیله همزن دستی هم زده شد و با هیدرومتر بایکاس داخل سیلندر، اولین قرائت پس از ۴۰ ثانیه اول پس از هم زدن و دومین قرائت پس از ۶ ساعت انجام شد. در قرائت اول میزان رس و سیلت و در قرائت دوم میزان رس مشخص گردید (دی، ۱۹۶۵).
۳-۴-۲- pH، قابلیت هدایت الکتریکی و کربنآلی
۲۰۰ تا ۴۰۰ گرم از نمونه خاکهای کوبیده شده و عبور داده شده از الک ۲ میلیمتر، در یک لیوان پلاستیکی ریخته و به وسیله آب مقطر به گل اشباع تبدیل شد. سپس pH و هدایت الکتریکی نمونهها در عصاره گل اشباع قرائت (رودز، ۱۹۹۶) و برای اندازه گیری کربن آلی از روش والکی و بلاک استفاده گردید (نلسون، ۱۹۸۲). در این روش خاک با اسید سولفوریک غلیظ و دیکروماتپتاسیم یک نرمال مجاور میگردد. بعد از اتمام واکنش اکسایش-کاهش، دیکروماتپتاسیم باقیمانده با محلول فروسولفات در حضور معرف ارتوفنانترولین تیتر میگردد.
۳-۴-۳- اندازه گیری کربنات کلسیم معادل
برای اندازه گیری کربنات کلسیم (CCE) ابتدا یک گرم خاک هوا خشک در یک ارلن ۲۵۰ میلیلیتر ریخته شد و به آن ۲۵ میلیلیتر اسید کلریدریک یک نرمال اضافه شد. پس از گذشت ۳۰ دقیقه، ۱۰۰ میلیلیتر آب مقطر به آن اضافه شد. سپس به مدت ۱۵ دقیقه در دستگاه حمام آب جوش قرار گرفت. بعد از خنک شدن به آن ۳ تا ۴ قطره معرف فنول فتالئین اضافه شد و عمل تیتراسیون با محلول سود یک نرمال تا ثابت شدن رنگ ارغوانی انجام شد (پیج و همکاران، ۱۹۸۲). آزمایش در دو تکرار انجام و میانگین محاسبات منظور گردید.
۳-۴-۴- اندازه گیری ظرفیت تبادل کاتیونی
برای اندازه گیری ظرفیت تبادل کاتیونی (CEC) 5 گرم خاک هوا خشک در یک لوله سانتریفیوژ ریخته، به آن ۳۳ میلیلیتر استات سدیم نرمال (۲/۸ =pH) اضافه شد. بعد از ۵ دقیقه تکان دادن، تا شفاف شدن محلول رویی، حدود ۵ دقیقه و با ۳۰۰۰ دور در دقیقه سانتریفیوژ گردید و محلول صاف رویی دور ریخته شد. این عمل دو مرتبه دیگر نیز تکرار شد. در مرحله بعد، عمل شستشوی خاک با ۳۳ میلیلیتر الکل انجام شد و تا پایینآمدن قابلیت هدایت الکتریکی محلولرویی به زیر ۴۰ میکروموس بر سانتی متر، این عمل تکرار گردید. سپس خاک سه مرتبه و هر بار با ۳۳ میلیلیتر از محلول استات آمونیوم نرمال (۷=pH) به روش بالا شستشو داده شد و محلول صاف رویی در یک بالن حجم سنجی ۱۰۰ میلیلیتری جمعآوری و با استاتآمونیوم به حجم رسانیده شد. در نهایت غلظت کاتیون سدیم در محلول خاک با بهره گرفتن از دستگاه فلیمفتومتر اندازه گیری و CEC محاسبه شد. آزمایش در دو تکرار انجام و میانگین محاسبات منظور گردید (چاپمن، ۱۹۶۵).
۳-۴-۵- اعمال لجن فاضلاب به خاک گلدانها
برای آمادهکردن گلدانها ابتدا نمونه خاک در هوا خشک شده و بهوسیله چکش چوبی کوبیده شد. لجن فاضلاب نیز با چکش چوبی کاملاً کوبیده شد و به صورت همگن و یکنواخت درآمد. سپس در مقادیر ۰، ۵/۲۲، ۴۵، ۹۰، ۱۸۰ و ۳۶۰ تن در لجن خشک در هکتار بر اساس وزن مخصوص ظاهری و عمق ۲۰ سانتیمتر به خاک اضافه شد و کاملاً با خاک مخلوط شدند.
۳-۵- طرح آماری آزمایش و تیمارهای مورد استفاده
این پژوهش در قالب طرح کاملا تصادفی با کاربرد سطوح مختلف لجن فاضلاب صنعتی (صفر(شاهد)، ۵/۲۲، ۴۵، ۹۰، ۱۸۰ و ۳۶۰ تن در هکتار) در خاک و کشت دو گیاه گندم (رقم مروارید) و اسفناج (رقم شهررضا) به صورت گلدانی با ۴ تکرار در گلخانه مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی گرگان در سال زراعی ۱۳۹۲ به انجام رسید.
۳-۶- عملیات کاشت و نحوه آبیاری
برای گیاه گندم در گلدانهایی حاوی ۷ کیلوگرم خاک، تعداد ۲۰ عدد بذر گندم رقم مروارید در عمق ۲ سانتیمتری خاک در هر گلدان کشت شد و پس از استقرار گیاهان، شمار بوتهها به ۹ عدد تنک گردید. همچنین برای گیاه اسفناج، تعداد ۲۰ عدد بذر اسفناج رقم شهرضا در گلدانهایی حاوی ۴ کیلوگرم خاک کشت شد که پس از رشد، تعداد بوتهها به ۵ عدد تنک گردید. عملیات آبیاری و وجین علفهای هرز در هر دو گیاه با دست انجام پذیرفت. در طول کشت از هیچگونه کود شیمیایی، علفکش، سم و حشرهکش استفاده نگردید و در طول دوره رشد رطوبت گلدانها با توزین روزانه در حدود رطوبت گنجایش زراعی نگهداشته شد و بهمنظور ایجاد شرایط یکنواخت و کاهش تأثیر عوامل محیطی، گلدانها هر دو هفته یکبار جابهجا شدند.
شکل ۳-۱- گیاه گندم در مرحله خوشه رفتن
شکل ۳-۲- گیاه اسفناج در مراحل اولیه رشد
۳-۷- برداشت گیاهان و نمونهبرداری از خاکهای تیمار شده
گیاهان پس از ۹۰ روز برداشت شدند. خاک گلدانها نیز به منظور انجام برخی آنالیزها هوا خشک گردید و سپس از الک ۲ میلیمتری عبور داده شد و برخی از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی نظیر pH،
قابلیت هدایت الکتریکی و کربن آلی تعیین شد. پس از برداشت گیاهان، وزن خشک اندام هوایی و ریشه پس از گذاشتن نمونهها در آون (به مدت ۴۸ ساعت در دمای ۷۰ درجه سانتی گراد)، تعیین گردید. سپس غلظت آهن در اندام هوایی و ریشه به روش خشک[۴۳] عصارهگیری گردید. در این روش ۲ گرم پودر گیاهی توزین و در کروزه چینی ریخته و سپس بوتهها به مدت ۵ ساعت در کوره با دمای ۵۵۰ درجه سانتی گراد قرار داده شد. آنگاه خاکستر حاصل توسط ۱۰ میلیلیتر اسید کلریدریک ۲ نرمال در دمای ۸۰ درجه سانتی گراد هضم شد.
شکل ۳-۳- گیاه گندم در هنگام برداشت
شکل ۳-۴- گیاه اسفناج در هنگام برداشت
به محض خروج اولین بخارات سفید، محتویات کروزه از کاغذ صافی شماره ۴۲ واتمن به درون بالن حجم سنجی ۱۰۰ میلیلیتری صاف گردید. کروزه و کاغذ صافی چندین بار با دقت با اسید کلریدریک رقیق شسته شد و سپس بالن یاد شده به حجم رسانیده شد (پیج[۴۴] و همکاران، ۱۹۸۲). سپس غلظت عناصر در نمونههای صاف شده به وسیله دستگاه جذب اتمی مدل Unicam 919 قرائت گردید.
شکل ۳-۵- دستگاه جذب اتمی مدل ۹۱۹ Unicam
۳-۸- اندازه گیری مقدار آهن قابل استخراج با DTPA
مقدار ۱۰ گرم از خاک هوا خشک با ذرات کوچکتر از ۲ میلی متر را در دو تکرار وزن و در ظروف پلی اتیلن اسیدشویی قرار داده شد. ۲۰ میلی لیتر از محلول استخراج کننده (۰۰۵/۰ مولار DTPA، ۱/۰ مولار تری اتانول آمین و ۰۱/ ۰ مولار کلرید کلسیم بافر شده در ۳/۷=pH) به خاک اضافه و به مدت دو ساعت با سرعت ۱۲۰ دور در دقیقه تکان داده شد. سپس سوسپانسیون حاصل از طریق کاغذ صافی شماره ۴۲ واتمن صاف گردید. سپس غلظت آهن در عصاره حاصل توسط دستگاه جذب اتمی مدل ۹۱۹ Unicam قرائت گردید (لیندزی[۴۵] و نورول، ۱۹۷۸).
۳-۹- تعیین شکلهای آهن با بهره گرفتن از روش تسیر و همکاران (۱۹۷۹)
- ۷: بدبینی
- ۸: گرایش به ناخوشنودی و نارضایتی از فرد و محیط
- ۹: احساس تنش، فشار و کشمکش درونی و بی حوصلگی، کابوس و بی ارادگی
- ۱۰: گرایش به عیب جویی زیاد نسبت به خود
- ۱۱: احساس گناه و شرمندگی
- ۱۲: اختلال در پذیرش خود، نیاز به قدرت و مقام اجتماعی و جاه طلبی
-
- ۱۳: میل دایمی و شدید برای یافتن به صورت هدفهای مکرر و کاذب
- ۱۴: خود خواهی، خود مداری، فراگیری و اشتغالات ذهنی (عیوزی،۱۳۸۲: ص۱۵۳).
۱: امنیت از دیدگاه روانشناختی
از این دیدگاه امنیت عبارت است از «احساس اعتماد، آرامش و رهایی از اضطراب و ترس در رابطه با برآورده شدن نیازهای خود در حال و آینده» براساس این تعریف مشخص می شود، که امنیت دو ویژگی دارد:
اول، یک احساس است، پس لزومی ندارد که وجود خارجی داشته باشد؛ یعنی اگر فرد با وجود رفع نیازهایش در حال حاضر باز در جهت رفع نیازهای خود در آینده احساس اضطراب داشته باشد، ایمنی ندارد. و اگر فردی در حال حاضر نیازهایش مرتفع نمی شود، اما این احساس را دارد که در آینده میتوان آن را مرتفع کند، از احساس امنیت برخوردار است.
دوم، اینکه این احساس مربوط به رفع نیازهای خود در حال و آینده می باشد. به همین دلیل، اینکه فرد بتواند آینده خود را در جهت رفع نیازهای شخصی پیش بینی کند، امری ضروری برای احساس امنیت به شمار می رود.
حال به اختصار میتوان گفت امنیت یک احساس درونی و روانی است نه یک واقعیت خارجی ثابت، اگرچه این احساس باید بتواند در مورد نیازهای حال فرد، عینیت خارجی پیدا کند و برای ارضای نیازهای فرد در آینده نیز یک احساس آرامش خاطر و آسودگی فراهم کند (فرانک عربی،۱۳۸۴: ص۴۵).
۲: امنیت قابل قبول و احساس امنیت
با بررسی انجام شده، احساس عدم امنیت برخی از کشورها به واسطه نوع حکومت، افزایش بزهکاری، عدم کنترل مجرمان، ناکارآمدی نیروهای پلیس، محرومیت های اقتصادی و……ناشی از عدم امنیت مالی، جانی و روانی در جامعه است.
به طور طبیعی فقدان امنیت، احساس آن را در شهروندان کاهش خواهد داد. لیکن در برخی از جوامع با وجود امنیت قابل قبول و تحرک نیروهای پلیس در مقابله با متجاوزان و مجرمان و تأمین حداقل نیازهای مردم توسط دستگاه های مربوطه احساس عدم امنیت در شهروندان به نسبت وجود امنیت رقم بالاتری را نشان می دهد (رفعتی،۱۳۸۶: ص۲۹).
متأسفانه در کشور ما به میزانی که امنیت وجود دارد احساس امنیت کمتری در شهروندان مشاهده می شود. مقایسه آماری جرائم با کشورهای مختلف این واقعیت را روشن می سازد.
به عنوان نمونه سرقت منزل در ایران پنج فقره، انگلستان بیست فقره، در استرالیا بیست و پنج فقره، در هزار می باشد یعنی به ازای یک هزار منزل مسکونی در ایران پنج منزل، انگلستان بیست منزل در استرالیا بیست و پنج منزل در سال مورد سرقت قرار می گیرد. این مقایسه آمار نشان می دهد که ضریب امنیت شهروندان ایران بیش از ضریب امنیت شهروندان استرالیایی و انگلیسی است. اما احساس امنیت شهروندان ایران کمتر است. نتیجه اینکه احساس امنیت اگر به میزان جرم یا ضریب امنیتی موجود در جامعه ارتباط دارد ولی عوامل دیگری نیز در آن دخالت دارند (نشریه امنیت، ۱۳۷۹ : ص۲۵).
در همین ارتباط براساس یک نظر سنجی که در سال ۱۳۸۰ از سوی مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران در سطح شهر تهران به عمل آمده ۸۴٪ شهروندان تهرانی احساس ناامنی می کنند.
۳: شاخصها و مؤلفه های احساس امنیت
با توجه به تعریف احساس امنیت (احساس امنیت عبارت است از نوعی ذهنیت و جهت گیری روانی مثبت (رضایت بخش، قانع کننده و آرام بخش) شهروندان نسبت به عدم تأثیر گذاری حضور و بروز رویدادها و وقایع ضدامنیتی (تهدیدات) در شرایط فعلی و آتی، در حوزه های امنیت اجتماعی؛ ثبات سیاسی، انسجام هویتی یکپارچگی و امنیت سرزمین) (حاجیانی،۱۳۸۵: ص۲۵).
شاخصهای و مؤلفه های امنیت به شرح زیر است:
۱: برخورداری از رفاه و تأمین اجتماعی مناسب:
در حوزه ثروت، اشتغال، ازدواج، آتیه خود و فرزندان…..و برخورداری از چتر تأمین اجتماعی
۲: فقدان جرم و جنایت:
نگرش مردم در خصوص میزان وقوع جرائم و بزهکاری ها مانند خرید و فروش مواد مخدر شرارت، سرقت، اراذل و اوباش…
۳: شرایط و موقعیت خطرناک و مخاطره آمیز:
منظور وضعیت های است که فرد به دلیل قرار گرفتن در اجتماع شهری خواه ناخواه در معرض آنها قرار می گیرد حال دیدگاه و برداشت وی از این موقعیت چیست؟ برای مثال سپردن سرمایه به فرد دیگر، تردد با ماشین های مسافرکش شخصی، رفتن به پارک، وساطت در دعوا، انجام معاملات مهم، به تنهایی در خانه ماندن، انتخاب مسکن و…
۴: امنیت محله و شهر به طور کلی در مقایسه با جاهای دیگر
۵: توانایی نیروها، سازمانها و نهادهای تأمین کننده امنیت:
در اینجا نگرش فرد در خصوص توانمندی و کفایت پلیس و سایر مراجع مسئول که در برقراری امنیت دخالت دارند مورد توجه قرار می گیرد. شاخص های زیر در اینجا مورد نظر هستند.
۱-۵ پوشش فیزیکی کلانتری ها (پلیس ناظر)
۲-۵ حضور گسترده ی نزدیک و رودرروی پلیس (پلیس در دسترس)
۳-۵ سرعت عمل و حضور سریع در صحنه.
۴-۵ توان فنی، در بازجویی و…(پلیس حرفه ای)
۵-۵ هوش و ذکاوت پلیس. (پلیس باهوش)
۶-۵ برخورد دوستانه و عاطفی پلیس. (پلیس مهربان)
۷-۵ جدی گرفتن ارباب رجوع و شکایات آنها از لحاظ فنی و امید به رسیدگی توسط پلیس (پلیس پاسخگو)
۸-۵ هماهنگی
بین رده هایی مختلف (بسیج، پلیس، صداوسیما، سپاه، اموزش و پرورش،…………)
اعتماد اجتماعی
در اینجا میزان اطمینان فرد به سایرین و کسانی که در حوزه ی تعاملات وی قرار دارند مانند (خانواده، همسایگان دولت، همکاران، همشهریان و…..)
۵: حفظ هویت و ویژگی های شخصیتی
در اینجا امکان حفظ ویژگی های فردی و عدم دخالت دیگران در حوزه ی خصوصی وی مورد بررسی است.
شاخص های مهم این بعد عبارتنداز:
۱: گذراندن اوقات فراغت به دلخواه
۲: اشتغال به امور هنری مورد نظر
۳: امکان تامل و تفکر در حوزه های مورد نظر
۴: امکان اظهار نظر در حوزه های مختلف
۵: ایجاد شرایط مشارکت اجتماعی و سیاسی (چلبی،۱۳۷۵: ص۴۵).
* ثبات سیاسی
تصور مثبت براینکه نظام سیاسی و نهادهای مربوطه به آن از سوی عوامل داخلی یا اپوزسیون و نیز دشمن خارجی در معرض بی ثباتی، چالش و تغییر قرار نمی گیرد.
روش کتابخانه ای: در این روش برای جمع آوری اطلاعات در زمینه مبانی نظری موضوع پژوهش، از طریق مطالعه ی کتب، مقالات و مراجعه به سایت های تخصصی، اطلاعات لازم جمع آوری شده است.
روش اسناد کاوی: جهت جمع آوری اطلاعات مورد نیاز برای آزمون فرضیه ها از این روش استفاده شده است. داده های مورد نیاز از صورتهای مالی حسابرسی شده شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، نرم افزار ره آورد نوین و سایت اینترنتی “مدیریت پژوهش، توسعه و مطالعات اسلامی سازمان بورس اوراق بهادار[۷۲]” و داده های مرتبط با بورس اوراق بهادار تهران جمع آوری شده است.
۳-۷- روایی و پایایی ابزار گردآوری داده ها
یکی از مواردی که باید در گردآوری داده ها به آن توجه کرد، روایی و پایایی ابزار های مربوط به آن است. ابزاری که برای جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار می گیرد، در مرحله ی اول باید از روایی (اعتبار) برخوردار باشد و در مرحله دوم باید پایایی (اعتماد) داشته باشد. از آن جایی که داده ها از بانک اطلاعاتی سازمان بورس اوراق بهادار تهران به دست آمده یا مستقیماً از صورت های مالی و یادداشت های مربوط به آن استخراج شده است، بنابراین می توان به آن ها اعتماد نمود و به روایی داده ها اطمینان داشت.
۳-۸- فرضیه ی پژوهش
جهت کنترل دقیق تر متغیر ها در این پژوهش، فرضیه ای که مورد آزمون قرار گرفته است، به شرح ذیل است:
شرکت هایی که دارای کیفیت سود حسابداری بالاتری هستند ، ریسک نقدینگی کمتری دارند .
۳-۹- متغیرهای پژوهش
متغیرهای مورد استفاده در این پژوهش بر سه نوع اند؛ متغیر وابسته، متغیر مستقل و متغیر کنترل. متغیر وابسته، ریسک نقدشوندگی سهام است که هدف پژوهشگر تشریح یا پیش بینی تغییر پذیری در آن است. متغیر مستقل، کیفیت سود حسابداری است که در واقع، ویژگی است که بعد از انتخاب، دخالت یا دستکاری آن توسط پژوهشگر، مقادیری را می پذیرد تا تاثیرش بر متغیر وابسته مشاهده شود. متغیر کنترل شامل عامل بازده ی اضافی، نوسان پذیری بازده، اندازه، فرصت رشد، رشد فروش، طول مدت چرخه عملیات، تراکم سرمایه، نسبت نقدی و عملکرد شرکت است که پژوهشگر اثر آن را کنترل یا خنثی می نماید.
جدول(۳-۱): خلاصه ای از متغیرهای مورد بررسی در پژوهش
نوع متغیر | نام متغیر | نماد متغیر |
وابسته | ریسک نقد شوندگی سهام | Bitl |
مستقل | کیفیت سود (کیفیت اقلام تعهدی) | AQ |
کنترل | نوسان پذیری بازده | RVO |
اندازه | SIZE | |
فرصت رشد | BM | |
رشد فروش | GS | |
طول مدت چرخه عملیات | OC |
چکیده
این مطالعه در شهر مشهد و به منظور تعیین الگوی کشت بهینه، مقایسه الگوی موجود با الگوی بهینه انجام شده است.
کشاورزی، فعالیتی است که همواره تحت تأثیر عوامل طبیعی همچون سیل، خشکسالی، حمله آفتها و مانند آن قرار دارد از سوی دیگر، عوامل گوناگونی چون قیمتها، تغییر عملکرد و هزینه ها نیز همراه با عوامل طبیعی موجب بروز ریسک و نبود حتمیت در این فعالیت می شود. بنابراین تصمیم گیری در چنین شرایطی نیاز به ابزارهای مناسب و کارا برای منظور کردن عوامل پیشگفته در طراحی نظام های زراعی دارد الگوهای گوناگونی در دهه های اخیر پدید آمده و توسعه یافته که در آنها سعی شده است تا ریسک در تصمیم گیریها دخالت داده شود در این پژوهش از الگوی برنامه ریزی ریسکی همچون موتاد استفاده شده است همچنین مقایسه الگوی کشت فعلی با الگوی بهینه کشت در شرایط ریسک انجام شده است. داده های این تحقیق مربوط به بخش کشاورزی ، دوره مورد مطالعه ۶ سال از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ و منطقه مورد بررسی شهرستان مشهد مرکز استان خراسان رضوی می باشد. در این پزوژه از بسته نرم افزاری WINQSB استفاده شده است. محصولات مورد بررسی شامل گندم آبی ، جو آبی ، چغندر قند ، پیاز آبی و گوجه فرنگی آبی است.
نتایج به دست آمده نشان داد که پیاز آبی در سیستم برنامه ریزی خطی ساده و همچنین در شرایط ریسک سطح زیر کشت آن به میزان قابل توجهی افزایش می یابد. در حالی که سطح زیر کشت گوجه فرنگی در شرایط ریسک کاهش می یابد که این مطلب به دلیل محدودیت نیروی کار، نیاز فراوان به آب و بالا بودن هزینه آبیاری می باشد.
کلید واژگان : الگوی بهینه کشت ، مدل برنامه ریزی خطی ساده ، ریسک، موتاد ، شهر مشهد
فصل اول
مقدمه
بخش کشاورزی استان خراسان رضوی به عنوان یکی از بزرگترین و مهمترین تولید کنندگان محصولات کشاورزی با برخورداری از ظرفیتها و توانمندیهای وسیع با بیش از ۱۰۸۷۴۶۶ هکتار سطح زیر کشت انواع محصولات زراعی و باغی بیش از ۱۱۷۳۹۵۴۶ واحد دامی با تولید بیش از ۹/۷۵۹۲۴۱۳ تن انواع محصولات زراعی و باغی و دامی جایگاه تعیین کننده ای در اقتصاد ملی و استان داشته و نقش مهمی در تأمین نیازهای حیاتی جامعه، امنیت غذایی، تأمین مواد اولیه مورد نیاز صنایع، و ایجاد اشتغال دارد. ۱/۳۱ درصد اشتغال استان در این بخش قرار دارد که بعد از بخش خدمات بیشترین نقش را در اشتغال استان داشته و بیش از نیمی از جمعیت روستایی استان اشتغال و منبع تأمین درآمدشان بخش کشاورزی می باشد.
بخش کشاورزی استان در اغلب محصولات مهم رتبه های اول تا سوم کشور را دارا می باشد و سهم ارزش افزوده بخش کشاورزی استان از کل کشور ۴/۱۰ درصد و سهم ارزش افزوده بخش از تولید ناخالصی داخلی استان ۱/۱۵ درصد می باشد که بالاترین سهم را در مقایسه با سایر بخشهای اقتصادی دارد. بخش کشاورزی با توجه به ظرفیت و توانمندیهای قابل توجه و بازده سرمایه گذاری بیشتر، اشتغال زایی بالاتر به ازاء هر واحد سرمایه گذاری و پایین بودن هزینه تولید در مقایسه با سایر بخشها نقش مهمی در توسعه اقتصادی استان دارد شهر مشهد مرکز شهرستانی به همین نام و مرکز پهناورترین استان، یعنی خراسان است.
موقعیت جغرافیایی
شهر مشهد دارای ۳۱۳۳۳۷ کیلومتر مربع مساحت می باشد و در ۳۶ درجه و ۱۷ دقیقه عرض شمالی و ۵۹ درجه و ۳۶ دقیقه و ۴۵ ثانیه طول شرقی قرار دارد. وسعت شهرستان مشهد ۲۸/۱۰۳۲۹ کیلومتر مربع است و در حوضه آبریز کشف رود و در انتهای جنوبی دشت رسوبی توس واقع است و دو رشته کوه هزار مسجد در شمال و بینالود در جنوب آن قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا حدود ۹۷۰ متر و فاصله زمینی آن با تهران ۹۳۴ کیلومتر است، و رودخانه کشف رود در ۸ کیلومتری شمال این شهر از شمال غرب به سمت شرق جریان دارد. شهرستان مشهد محدود است از شمال به جمهوری ترکمنستان و از شمال غربی به درگز و چناران و از غرب و جنوب به شهرستانهای نیشابور و فریمان و از شرق و جنوب شرقی با سرخس و تربتجام هم مرز است.
این شهرستان در پایان سال ۱۳۸۴ دارای ۴ بخش به نامهای ۱- بخش مرکزی ۲- بخش احمد آباد ۳- بخش رضویه ۴- بخش طرقبه و ۵ شهر و ۱۳ دهستان و ۶۶۰ آبادی بوده که ۴۶۵ آبادی آن دارای سکنه و۱۹۵ آبادی فاقد سکنه است. جمعیت شهرستان مشهد براساس آخرین سرشماری در سال ۱۳۸۵، ۲۸۴۸۶۳۷نفر بوده است که ۲۴۳۴۳۰۶ نفر ساکن درنقاط شهری و ۴۱۴۳۳۱ درمناطق روستائی ساکن بودهاند. در نظام سلسله مراتب شهری ایران، مشهد در مرتبه دوم بعد از تهران قراردارد که به دلیل اعتبار فرامنطقهای و عوامل مختلفی همچون قرارداشتن در مسیر راه های تجاری و ارتباطی کشورهای آسیای میانه و افغانستان، همواره جمعیت آن در حال افزایش است.
آب و هوا
مشهد به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص که درمنطقه مرزی بین شمال و جنوب خراسان قراردارد و همچنین تداخل جبهههای مختلف آب و هوایی، دارای آب و هوا و خصوصیات ویژه اقلیمی است و قسمت اعظم دشت مشهد- نیشابور، جزء اقلیم سرد و خشک و قسمتی از دشت مشهد - قوچان، نیم خشک و سرد و بخش کوچکی از بلندترین ارتفاعات رشته کوه های بینالود و هزار مسجد جزء اقلیم مرطوب سرد میباشد و در مجموع شهر مشهد دارای آب و هوای متغیر، اما معتدل و متمایل به سرد و خشک است و از تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد و مرطوب برخوردار است. بیشترین درجه حرارت در تابستانها ۳۵ درجه بالای صفر و کمترین آن در زمستان ۱۵ درجه زیر صفر و میزان بارندگی متغیر و میانگین بارندگی سالانه در مشهد حدود ۲۵۳ میلیمتر میباشد. جدول شماره ۱ وضعیت جوی شهرستان مشهد را در سال ۱۳۸۴ نشان می دهد.
جدول ۱: وضعیت جوی شهرستان مشهد در سال ۱۳۸۴
متوسط بارندگی سالانه (میلیمتر) | حد اکثر حرارت روزانه (سانتیگراد) | حد اقل حرارت روزانه (سانتیگراد) |
حد اکثرسرعت باد(متربرثانیه) | تعداد روزهای یخبندان در سال | تعداد ساعات آفتابی درسال (ساعت) |
۵/۲۰۷ | ۸/۴۰ | ۲/۱۱- | ۱۳ | ۵۵ | ۱/۲۹۸۱ |
مأخذ: سازمان جهاد کشاورزی خراسان رضوی
جدول شماره ۲ میزان بارندگی ، درجه حرارت و میانگین رطوبت شهرستان مشهد را نشان می دهد بیشترین میزان بارندگی مربوط به ماه فروردین و کمترین میزان بارندگی در ماه مرداد می باشد
بیشترین درجه حرارت در تیر ماه و کمترین در جه حرارت در بهمن ماه می باشد.
بیشترین درصد رطوبت در ماه های دی و بهمن و کمترین درصد رطوبت در مردادماه است.
جدول ۲: میزان بارندگی, درجه حرارت,میانگین رطوبت شهرستان مشهد
ماه | فروردین | اردیبهشت | خرداد | تیر | مرداد | شهریور |