هایدر قبل از جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کرد نظریات فلسفی خود را در مورد علیت ابتدا در زمینه ادراک بیان کرد وی چندین مفهوم را در فرآیندهای ادراکی مطرح کرد که دو مفهوم به محیط و دو مفهوم دیگر به ادراک کننده مربوط است.
دو مفهوم مرتبط با محیط عبارتند از
۱) شی مورد ادراک
۲) ویژگی ها و صفات مربوط به آن شی
دو مفهوم مرتبط با شخص نیز عبارتند از
۱) الگوی تحریکی شبکیه
۲) سیستم ادراکی که شی ادراک شده را دوباره سازی مجدد میکند
هایدر(۱۹۹۹) معتقد است که دوباره سازی مجدد شی مطابق با محرک های ادراکی یک فرایند اسنادی است و اسناد یعنی اینکه سیستم ادراکی خصوصیات یک پدیده را به داده های حسی نسبت میدهد(هایدر،۱۹۹۹ به نقل از خانی اوشانی).
ایمر (۱۹۹۳) از مفاهیم فوق به عنوان اسناد صفات و خصوصیات یاد میکند و معتقد است که اسناد صفات از اسناد علی متفاوت است وقتی گفته می شود شی ۱ علت شی ۲ است اسنا دهنده میان دو شی یک پیوند علی برقرار کردهاست و نه اینکه صفاتی را به یک پدیده نسبت دهد(ایمر، ۱۹۹۳ به نقل از خانی اوشانی۱۳۸۹).
فرض های اساسی نظریه اسناد:
همان طور که ذکر شد مفاهیم اسنادی ابتدا در زمینه فرآیندهای ادراکی مورد توجه قرار گرفت و سپس توسط روانشناسان اجتماعی برای تبیین و تحلیل فرآیندهای رفتار دیگران به کار گرفته شد.با اینکه به دلایل گوناگون رویکردهای اسنادی در زمینههای متفاوت روانشناسی تا کنون هیچ نظریه منسجمی ارائه نشده است در تمام این نظریه ها فرض های اساسی وجود دارند که عبارتند از :
۱) نظریه های اسنادی فرض میکنند که افکار و شناخت های علی در رفتار، عواطف و تجارب نقش مهمی دارند بنابرین مدل های اسنادی یک رویکرد شتاختی است.
۲) فرض دوم این است که افراد برای تبیین علی وقایعی که در محیط اجتماعی رخ میدهد انگیخته شده اند و از روش هایی استفاده میکنند که همانند روش هایی ست که دانشمندان برای تعیین علییت به کار می گیرند بنابرایننظریه اسناد رویکرد منطقی دارد.
۳) فرض سوم اینکه نظریه های اسنادی ماهیتی کارکرد گرایانه دارند فرض بر این است که شناخت و فهم علییت و به کارگیری آن وصول به اهداف شخصی را ممکن ساخته و بقا را تضمین میکند اسناد دهنده یک اسناد دهنده محض نیست او در جستجوی دانستن است و هدف او اداره و کنترل مؤثر خود و محیط است.
نظریه اسناد به عنوان یک رویکرد شناختی در زنان:
در نظریه شناختی به سبک های اسنادی منفی و رابطه آن با درماندگی آموخته شده تأکید شده است این نظریه بر جامعه پذیری نقش های جنسیتی و تاثیر آن در افسردگی زنان اهمیت میدهد بر حسب این نظریه زنان بین پاسخ و بازده پاسخ شان در حیطه های مختلف زندگی ناهماهنگی بیشتری را تجربه میکنند و آموزش و تربیت آن ها به گونه ای است که بیشتر با نقش های زنانه نافعالی و درماندگی همانند سازی میکنند نقش زنان اغلب آن ها را متعهد ساخته است تا مراقبت جسمانی و عاطفی نسبت به اعضای خانواده فراهم سازند اما به همان میزان حمایت خانوادگی و اجتماعی دریافت نمی کنند لازم به ذکر است که در جوامعی مانند جوامع کشاورزی، و برخی موقعیت های اجتماعی نسبتا برابر مثل دانشجویان دانشگاه و گروه سالمندان تفاوتهای جنسیتی در میزان افسردگی گزارش نشده است و این عدم تفاوت جنسیتی در بروز افسردگی حاکی از تاثیر عوامل محیطی و موقعیتی در برابر تفاوتهای جنسیتی است لذا هنگامی که زنان و مردان در خانواده از موقعیت برابر بهره مند هستند تفاوت در میزان و بروز افسردگی بین دو جنس گزارش نشده است (خمسه ۱۳۸۶).
زنان درماندگیشان را مانند مردان بیان نمی کنند زنان نسبت به مردان به استرس حساس ترند این امکان وجود دارد که زنان به حوادث استرس زایی که در زندگیشان روی میدهد پاسخ های مختلف و همین طور استراتژی مقابله ای متفاوتی داشته باشند (کندلر و همکاران،۲۰۰۱).
در پژوهشی که دلا و همکاران در سال ۲۰۰۷ انجام دادند و در آن موش های نر و ماده را آموزش دادند که از شوک خفیفی به مدت ۷ روز (استرس قابل کنترل) فرار کنند هر موش به موش دیگر وصل بود برای جلوگیری از فرار آن ها (استرس غیر قابل کنترل) ولی با همان مقدار شوک یک روز بعد تمام موش های و همینطور گروه کنترل در یک تکلیف فرار دشوارتر آزموده شدند برخلاف تصور موش های نر فرار را یاد نگرفتند ولی موش های ماده یاد گرفتند تفاوتهای جنسی در رفتار درماندگی به وجود هورمون های جنسی در بزرگسالی وابسته نیست چرا که نه تخمدان برداری ماده ها و نه اخته کردن نرها باعث از میان رفتن درماندگی نشد (دلا، ادکمپ، وتستون و شورس ۲۰۰۷).
نظریه اسناد با قضاوتهای علی و چگونگی تبیین وقایعی که برای خود شخص و دیگران در محیط اجتماعی- فیزیکی رخ میدهد ارتباط دارد محققین علاوه بر بررسی ویژگی های چنین تبیینی بر پیشامدها و پیامدهای آن نیز تأکید دارندتبیین های علی غالبا به سوال چرا پاسخ میدهند بنابرین افکار و یا به عبارت دیگر شناخت ها محور اصلی تحقیقات اسنادی هستند رویکردهای اسنادی از جهتی با نظریه های شناختی تفاوت دارند این رویکردها شرایط فرد در محیط و حالت های انگیزشی را نیز در نظر می گیرند فرض اساسی نظریه های شناختی این است که موقعیت ها و یا محرک ها مستقیما به وجود آورنده رفتار و هیجان نیستند بلکه شناخت های فردی است که بین محرک و واکنش ها نقش واسطه دارد نظریه های شناختی چگونگی انتخاب، پردازش، یادآوری و ارزیابی اطلاعات فرد را در مورد خود و محیط مشخص میکند این فرآیندها در نطریه های اسنادی نیز قابل مشاهده است بنابرین نظریه های اسنادی رویکرد شناختی دارند(خانی اوشانی،۱۳۸۹).
سلیگمن ۱۹۷۵ فرض کرد وقتی انسان ها یا حیوان ها حادثه ای را تجربه میکنند که کنترلی بر آن ندارند انتظار ناتوانی در کنترل موقعیت های مشابه در آن ها ایجاد می شود و در آن شرایط مجموعه ای از اثرات درماندگی آموخته شده را ظاهر میسازند(سلیگمن ۱۹۷۵) درماندگی به شکل خودکار نتیجه یک تجربه غیر قابل کنترل نیست در واقع بسته به ادراک فرد از این مطلب است که چرا تجربه غیر قابل کنترل به وقوع می پیوندد بدین ترتیب مفاهیم تبیین و اسناد برای پاسخگویی به کاستی های تئوری اصلی درماندگی آموخته شده به کار برده شد (آبرامسون، سلیگمن و تیزدال۱۹۸۷ به نقل از منیر پور و همکاران ۱۳۸۶).
“