ج. بیان سلسه خواجگان نقشبند، نوشتهای است به نثر ونظم تنظیم شده در دو بخش، که در بخش اوّل به ذکر پیامبر و بزرگان اولیاء تا مرادش خواجه محمّد قاضی سمرقندی پرداخته و در بخش دوم، اندرزها و تعالیمی در باب سیر و سلوک آورده است.
د. رساله بطیخه، در این نوشته، مؤلف کوشیده است تا از افراط در دنیا گریزی پرهیز دهد و دنیا را زمینه ساز آخرت انسانها داند؛ وی زمینه این اثر خود را شرح حدیث«الدنیا مزرعه الآخره» قرار داده است.
شمار دیگری از آثار احمد خواجگی نگاهی به رابطه دین و حکومت دارد و در نوع خود، نمونههایی از ادبیات اندیشه سیاسی است. از این دسته آثارند:
ه. تنبهالسلاطین، که رسالهای است در باب عدالت زمامداران و زمینه اصلی آن تفسیر آیه«انی جاعل فی الارض خلیفه»(بقره/۳۰)است.
و. معراج العاشقین، رسالهای است در باب خلافت، آداب حکومت و شرایط گزینش خلیفه، با مضمونی نزدیک به سلوک الملوک فضل الله روزبهان خنجی(پاکتچی،۵۲۸:۱۳۹۲).
دیگر آثار احمد خواجگی،رساله تنبیه العلما و سماعیه، رساله وجودیه، رساله تلقین و ذکر قلبی، الفقر سواد الوجه فی الدارین، ذکر چهار کلمه، مرشد السالکین(صادقی؛سادات نبی طباء،۴۹:۱۳۸۹).
در پایان سخن از محفل احمد خواجگی باید به پادشاه خواجه اشاره کرد. شیخ احمد خواجگی طریقهی نقشبندیه را که در آن زمان موقعیت ممتازی در ماوراءالنهر یافته بود، اختیار کرد و به عنوان صوفیِی اهل سیاست، نقش مهمی در روابط صوفیه و دربار ازبکان ایفا نمود. از جمله میدانیم که وی در۹۳۶ق در حملهی عبیداللهخان به هرات با خان همراه بود(پاکتچی،۵۳۰:۱۳۹۲).
۵-۱۳- مراحل تاریخی نفوذ نقشبندیه در آسیای مرکزی
به لحاظ تاریخی، مسیر روحانی که اکنون به عنوان نقشبندیه شناخته شده می تواند به سه مرحله تقسیم شود، و هر یک از این قسمت ها به وسیله یک شخص فرهمند مؤثر که فعالیتهای روحانی جدیدی را بسط می دهند و حتی دودمان صوفی را باز تعریف می کند قابل تفکیک است. اوّلین مرحله، طریق مرشدان نامیده شده و این مرحله از رمان خواجه عبدالخالق غجدوانی، گرفته شده است و این یک مرحله، پیش از تاریخ است که از پیامبران نشأت گرفته است. بهاءالدین نقشبند مؤسس دومین مرحله تاریخی، زمانی که دومین طریقهی روحانی نقشبندیه نام گرفت آغاز کرده است. سومین مرحله تاریخی نقشبندیه توسط شیخ احمد سرهندی آغاز گردید که شامل: استعمال آموزشها و تکنیکهای روحانی احمد سرهندی می باشد. در واقع به پاس سرهندی است که این جنبش نقشبندیه- مجددیا یا به عبارت سادهتر مجددیه نامیده شده است(Buehler,1996,208-209).
صوفیها و مسلمانان دورهگرد(درویشها) با مشروع کردن قوانین مغولان هند اسلام را میان مردم توسعه و گسترش میدادند. و در عوض مغولان هند به صوفیها احترام میگذاشته، مقبرهها ساخته و زمینهایی را به آنها میبخشیدند. حتی اسامی جانشینان تغلق تیمور تأثیرات درویشی را نشان می دهند، مانند الیاس خواجه، خدر خواجه،اویس. عموماً صوفیها نمایندهی طبقهی اجتماعی میانه و پایین بیحرکت جامعه (ایستا) هستند، بنابراین سود اقتصادی صوفیها در جمعیت آبادیها تمرکز مییابد و تمامی این موارد به فروپاشی نهایی تفوق(برتری)کوچنشینی در آسیای مرکزی منجر شده است. تیمور دستور به ساختن یک مقبره زیبا و تماشایی برای صوفی احمد یسوی داده بود. در سالهای پیشین تیمور به یکی از راهنمایان بهاءالدین نقشبندی احترام زیادی قائل بود(Ibid:209-210).
در قرن دهم هجری/ شانزدهم میلادی احمد خواجگی جلالالدین کاسانی و سایر نقشبندیان بسیاری از گروه ها را در آسیای مرکزی به هم ارتباط داد که شامل قبایل کوچنشین، صنف صنعتگران شهرها و جمعیت روستا نشین دهکدهها بود. این پیروی گسترده باعث شد که احمد کاسانی از پادشاهان ازبک اجازهی ساخت مکانهای ویژهی صوفیها را در بخارا به دست آورد. این حمایت هنگامی که احمد کاسانی براق خان تشویق به رفع محاصره بخارا کرد، تأدیه شد. نقشبندیه حمایت تیموریه را به دنبال خود داشت و به عنوان میانجیها بین مردم و پادشاهان و همچنین بین مردم و خدا فراهم آورد(Ibid:210).
تا قبل از این پیشرفتها مهمترین فردی که در نفوذ نقشبندیه تأثیر داشت، همان خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار است، که دودمان و نوادگان روحانیاش نقشبندیه هند را تحت سلطهی خود قرار داده است. شخصیت قابل توجّه قدرتمند و روحانی احرار تعداد زیادی از مریدان با نفوذی را که نه تنها به هند بلکه به ترکیه، ایران و عربستان سفر کرده اند، به سمت خود کشانیده است(Ibid:211).
اوّلین بار نقشبندیه توسط بابر به هند آمد؛ پس از یک قرن، نقشبندی هندی، احمد سرهندی تجدیدکنندهی هزارهی دوم، یک مجموعه کارهایی را آغاز کرد که منتج به گسترش چشمگیر فعالیت نقشبندی گردید. در کمتر از یک قرن این دودمان جدید، که اکنون نقشبندیه-مجددیه نامیده می شود، جایگزین دودمانهای نقشبندی دیگر در هند و آسیای مرکزی شده است(Ibid:208).
صوفیان در طول تاریخ عناصری را با فرهنگ اسلام ترکیب کرده اند و برای انسان نتایجی به همراه داشته است. از همه چیز مهمتر این است که تصوف عملیترین راه وفادار ماندن به سنت پیامبر(ص) است. بسیاری از مسلمانان با پیوستن به طریقتی اصیل، وفاداری به سنت رسول الله را به عرصه عمل میآورند. به این ترتیب صوفیها از زمان پیامبر(ص) تا کنون نوعی تداوم و استمرار را ایجاد کرده اند.
درکتابهای فقهی و کلامی غالباً با اصطلاحاتی چون قاعده، قانون، حکم و فتوا مواجهیم امّا در آثار عرفانی معمولا سخن از دوست داشتن و محبت و عشق به میان می آید. شاید مهمترین خدمت عرفان و تصوف به جامعه اسلامی، تزریق همین معنویت و محبت باشد. امّا باید توجّه داشت که این محبت، صرفاً در لفظ و بیان نیست. صوفیان، به ویژه نقشبندیان با برخورداری از همین محبت دست به جهاد هم زدهاند. این وضع در حال حاضر در قفقاز و چچن ادامه دارد. اصولاً موضوعی در اسلام نیست که صوفیان خدمتی به آن نکرده باشند. این طور نیست که صوفیان و عرفای بزرگ ،مثلا ابنعربی، امام ربانی، و یا عبدالقادرگیلانی، در زندگی و آثار خود فقط به جنبهای از جوانب اسلام پرداخته باشند. آنها به اسلام به عنوان نظامی یکپارچه پرداختهاند. امروز صوفیان قادرند با زبان خود مسلمانان را دوباره با اسلام آشنا کنند، امّا در استفاده از واژه صوفی باید دقّت داشت. زیرا کسانی هستند که خود را صوفی و عارف میخوانند در صورتی که درحقیقت چنین نیستند. منظور این است که معنویت به تصوف محدود نمی شود.
این طریقت، در تاریخ خود جریانی واحد و همسان نداشته است و با گذشت زمان، مانند اکثر مکتبها و مذهبها بساطت آن از میان رفت و گونه گونه، رنگهایی یافت .بهاءالدین نقشبندی و مشایخ پیش از او مشایخ سلسله خواجگان به دور از ماجراهای سیاسی و اجتماعی، ساده و زاهدانه میزیستند و برای امرار معاش پیشه و کاری داشتند. خواجه محمود انجیر فغنوی به کسب گلکاری میپرداخته و از آن ممر وجه معاًش میساخته خواجه علی رامتینی به صنعت بافندگی اشتغال داشته است. و سیّد امیر کلال، کوزهگری میکرده و فرزندش امیر شاه از صحرا نمک میآورده و میفروخته و از آن راه زندگی میگذرانیده. ولی دیری نگذشت که مشایخ نقشبندی بر خلاف پیشینیان صاحب نقشی شدند در کارهای جهانی. عزّت و حرمت یافتند و صاحب دستگاه شدند. مانند خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار که متنفذترین مشایخ نقشبندی در عصر تیموری بود و بنا به نوشته جامی«کوکبهی فقرش»«نوبت شاهنشهی»میزد.
نتیجهگیری
چنانکه دیدیم «بلاد ترکستان از حد ختای تا ماوراءالنهر و حدود جیحون» جزء اولوس جغتای محسوب میگردید. ساکنان این سرزمینها پس از تحمل مصایب جنگهای دوران چنگیزی و قتل و غارتها و آتشسوزیها و دربهدریها، عاقبت گرفتار حکومتی شدند که جغتای فرمانروایی آن را از جانب پدر به عهده داشت و نگاهبان «یاسای چنگیزی» بود. او از جهت در پیشگرفتن سیاست ضد اسلامی در محدوده امپراتوری مغول و برقراری قوانین یاسایی به دشمن سوگند خوردهی مسلمین معروف بود او متخلفان را با شدیدترین مجازاتها کیفر داد تا آنجا که مسلمین مجبور به «اکل مردار» شدند و از وضو و غسل و نماز جماعت و غیره چشم پوشیدند، با این حال مقاومت مردم متوقف نشد؛ بدین معنی که با راهیابی در دل حکومت و در اندرون سرای دشمن، بتدریج و زیرکانه، نه تنها به حساسترین کارهای اداری و تشکیلاتی دست یافتند، بلکه در اندیشهی جغتاییان نیز رسوخ کردند و هنوز چند سالی نگذشته بود که شاهزادگان مغولی، از زن و مرد، یکی پس از دیگری با کنار گذاشتن دین آبا و اجدادی به اسلام روی آوردند. این نهضت با چنان سرعتی پیش رفت که پس از مرگ جغتای، اسلام در اولوس وی جای خود را تقریباً به طور کامل گشوده بود. جغتای برای گرداندن چرخهای عظیم و سنگین حکومت در سرزمینی برخوردار از فرهنگ و تمدن غنی، احتیاج به همکارانی کاردان داشت. تفاوت دو فرهنگ و نحوه تشکیلات، مغولان را به تنهایی از ادارهی حکومت عاجز میساخت. به همین دلیل به فوریت مسلمانان در اندرون دستگاه رخنه کردند و حساسترین شغلها را بر عهده گرفتند. سرانجام مسلمانان نه تنها در دستیابی به شغلهای حساس توفیق فراوان کسب کردند، بلکه با نفوذ معنوی در بین شاهزادگان و امرای طراز اوّل، موفق به جذب شمار بسیاری از آنان به اسلام شدند. نکتهی حائز اهمیّت اینکه مغولان جغتای پس از اسلام آوردن به جای تخریب به آبادانی روی آوردند و شهرها رونق گرفتند.
اسلام آوردن جغتاییان مزیت دیگر نیز داشت و آن اینکه مطابق قوانین اسلامی، مسلمانان را نمی توان به اسارت و بردگی گرفت از این رو ضمن اینکه بردگی مسلمین ممنوع شد. همچنین برخی آداب و رسوم علاوه بر این به همسری دادن دختران به غیر مسلمانان متروک شد و نامهای اسلامی فرزندان جایگزین نامهای مغولی شد.
صوفیان به علّت دارا بودن قدرت مادی فراوان و نفوذ معنوی بسیار زیاد در نفوس مغولان، توانستند ملجاء و پناهگاه معتبری در مقابل ظلم حکومت مغولی باشند. محافل تجمع صوفیان بهترین مکان بود تا مردم ستمدیده را دمی از قیل و قال و سختی و محنت رهایی بخشد و لذت لحظهای آرامش را به آنها بچشاند. تصوف به عنوان مقتدرترین عامل معنوی توانست مردم و حکومتهای منطقه را با وجود این مشکلات برای یکدیگر قابل تحمل سازد و گونه ای از وحدت معنوی را در حوزهای وسیع فراهم آورد. همچنین تصوف که از دیر زمان در این منطقه رواج داشت پس از حملهی مغول رونقی روز افزون یافت، تا حدّی که میتوان گفت اسلام شناخته شده در ماوراءالنهر در این دوره، بیشتر اسلامی صوفیانه بود. نقش سیاسی و اجتماعی بعضی از سلسلههای صوفی از جمله کبرویه، قادریه، یسویه و نقشبندیه در تغییر دین حاکمان مغول و جوامع شهری آسیای مرکزی در این دوره قابل توجّه و نگرش جدی است.
آموزههای نقشبندیه همراه با تحولات سیاسی و روی آوردن خاندان جغتایی به سرزمینهای دیگر از جمله هند، به آن مناطق گسترش یافت و این طریقه به یکی از با نفوذترین سلسلههای صوفیانه در هند و آسیای مرکزی تبدیل گردید.
منابع
منابع فارسی
- آژند، یعقوب(۱۳۶۵). قیامهای مردمی در قرن هفتم و هشتم هجری. تهران: امیرکبیر.
- آشتیانی، عبّاس اقبال(۱۳۷۳). تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری. جلد اوّل و دوم، تهران نامک.
- آیتی، عبدالمحمّد(۱۳۷۲). تحریر تاریخ وصّاف. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
- ابرقوهی، شمسالدین ابراهیم(۱۳۶۴/۱۴۰۶ق). مجمع البحرین. به اهتمام نجیب مایل هروی، تهران: مایل هروی، تهران مولی.
- ابن اثیر، عز الدین(۱۳۸۶). الکامل فی التاریخ. ترجمهی ابوالقاسم حالت، تهران: انتشارات علمی.
- ابن بطوطه(۱۳۷۰). سفرنامه. ترجمهی محمّد علی موحد، تهران: آگاه.
- ابن جبیر، محمّد بن احمد(۱۳۷۰). سفرنامهی ابن جبیر. ترجمهی پرویز اتابکی،مشهد: آستان قدس رضوی.
- ابن جوزی، ابوالفرج(۱۳۶۸). تلبیس ابلیس. ترجمهی علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران مرکز نشر دانشگاهی.
- احرار، عبیداللّهبن محمود(۱۳۸۰). احوال و سخنان خواجه عبیداللّه احرار، مشتمل بر ملفوظات احرار. به تحریر میرعبدالاول نیشابوری، تهران: چاپ عارف نوشاهی.
- اشپولر، برتولد(۱۳۵۱). تاریخ مغول در ایران. ترجمهی محمود میرآفتاب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
-_________(۱۳۸۴). تاریخ مغول(چنگیزخان). ترجمهی محمود بهفروزی، تهران: آزادمهر.
_________(۱۳۸۹). مغولان در تاریخ. ترجمه توضیحات و تعلیقات:عبدالرسول خیراندیش، تهران: آبادبوم.
- افلاکی العارفی، شمسالدین احمد(۱۳۶۲). مناقبالعارفین. با تصحیحات و حواشی و تعلیقات و بکوشش تحسین بازیجی. تهران: دنیای کتاب.
- الکاشانى، کمال الدین عبدالرزاق(۱۳۷۰). اصطلاحات الصوفیه. محمّد کمال ابراهیم جعفر، قم: انتشارات بیدار.
- انصاری، بهمن(۱۳۹۳). مغولان در ایران. تهران: نشر الکترونیک.
- اوزدالگا، الیزابت(۱۳۸۹). نقشبندیه در آسیای مرکزی و غربی. ترجمهی فهمیه ابراهیمی، تهران: پژوهشگاه تاریخ اسلام.
- بارتولد، ولادیمر(۱۳۵۲). ترکستان نامه. جلد اوّل و دوم، کریم کشاورز، تهران: آگاه.
-_________(۱۳۷۶).تاریخ ترکهای آسیای میانه. ترجمه غفار حسینی، تهران: توس.
- بارکهاوزن، یواخیم(۱۳۴۶). امپراطوری زرد چنگیزخان و فرزندانش. ترجمهی اردشیر نیکپور، تهران: زوار.
- برتلس، یوگنی ادواردویچ(۱۳۵۶). تاریخ ادبیات فارسی. ترجمهی سیروس ایزدی، تهران: هیرمند.
- بخاری، صلاح بن مبارک(۱۳۸۳). انیس الطالبین و عده السالکین. به تصحیح خلیل ابراهیم ساری اوغلی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- بدخشی، نورالدین جعفر(۱۳۷۴ش/۱۹۹۵م). خلاصه المناقب. به کوشش سیّده اشراف ظفر، اسلام آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.
- بناکتی، ابوسلیمانداوود(۱۳۴۸). تاریخ بناکتی. جعفر شعار، تهران: انجمن آثار ملی .
- بنیگسن، آلکساندر ؛ ویمبوش، اندرز(۱۳۷۶). صوفیان و کمیسرها: تصوف در اتّحاد شوروی. ترجمهی افسانه منفرد، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
- بیانی، شیرین(۱۳۵۳). ایران در برخورد با مغول. تهران:کتابخانهی طهوری.
-________(۱۳۷۹). مغولان و حکومت ایلخانی در ایران. تهران: سمت.
اسلام در قلمرو جغتاییان- فایل ۱۳