مسئله پیچیده دیگری که در فرایند انتخاب با آن رو به رو هستیم، تشخیص تفاوت بین کالاهای مصرفی و صنعتی میباشد. دالریپل، مردی از نسل قبل، خاطر نشان میکند که:
به طور قابل ملاحظهای برآورد بازار بالقوه و پیشبینی فروش محصولات با فناوری پیشرفته در کالاهای صنعتی نسبت به کالاهای مصرفی مشکلتر است. (جهانشاد و سرایی ، ۱۳۹۲)
۲ -۲ -۲ - روش های پیش بینی فروش
قبل از انجام پیش بینی لازم است که هزینه های آن ومخصوصا هزینه عدم صحت آن برآورد شود. اگر پیش بینی فروش بیشتر از واقعیت باشد، منابع استفاده شده تلف شده واگر پیش بینی فروش کمتر از واقعیت باشد، فرصتهای فروشی که وجود داشته از بین می رود.
-پیش بینی بر اساس زمان
-پیش بینی کوتاه مدت
- پیش بینی میان مدت
- پیش بینی بلند مدت
مرز بین این زمان ها به روشنی مشخص نبوده وطول هر یک از این زمان ها با توجه به ماهیت یک رویداد تغییر می کند. (جهانشاد و سرایی ، ۱۳۹۲)
۲ – ۳ - مدیریت سود
۲ -۳ – ۱ – تعریف مدیریت سود
اسکات : “مدیریت سود عبارتست از انتخاب خط مشی های حسابداری توسط مدیریت ، تا به واسطه این انتخابها به اهداف خود دست یابد.”
دانکن : “صورت سود و زیان به جای آنکه بیانگر عملکرد واقعی مدیر و شرکت باشد، تمایلات و خواسته های مدیر را نشان می دهد.”
جکسون و پیت من : “مدیریت سود عبارتست از انتخاب روش خاصی از گزارشگری به منظور اثرگذاری بر نتیجه”
نقش اصلی گزارشگری مالی ارائه اطلاعات معتبر و به موقع به استفاده کنندگان از اطلاعات مالی به منظور سودمندی در تصمیم گیری است ( هیئت استانداردهای حسابداری ١٩٨۴) . برای این منظوربه مدیران اجازه داده می شود تا در برخی مواقع با توجه به قضاوتهای شخصی خود بهترین روش را انتخاب کنند .دراین بین ممکن است مدیران به منظور برآورده کردن منافع شخصی خود از روشهایی استفاده کنند که منجر به گمراهی استفاده کنندگان از صورتهای مالی شود و یا منافع مالکان را برآورده نسازد. این مسئله خود منجر به مدیریت سود می شود. یکی از ایراداتی که طرفداران استانداردهای مبتنی بر قواعد به استانداردهای مبتنی بر اصول وارد می کنند نیز همین است. آنها اعتقاد دارند که استانداردهای مبتنی بر اصول، دست مدیر را برای انجام کارهای فرصت طلبانه باز می گذارد. درواقع مدیریت سود نوعی رفتار فرصت طلبانه مدیر با گروه های مختلف طرف قرداد است.
گروهی معتقدند که تمایزی بین مدیریت سود و تقلب وجود ندارد اما واقعیت این است که مدیریت سود در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری انجام میشود و مدیران ضمن رعایت استانداردهای حسابداری سود را مدیریت میکنند. (وکیلی فرد و علی اکبری، ۱۳۸۷)
تقلب عبارتست ازهرگونه اقدام عمدی یا فریبکارانه یک یا چند نفر از مدیران ،کارکنان یا اشخاص غیرقانونی. (استانداردهای حسابرسی ، ١٣٨۵ ،شماره ٢۴ ،بند ۴)
دیچو و دیگران( ٢٠٠٠ ) معتقدند که مدیریت سود گسترده تر از تقلب مالی است. انتخاب روش های گزارشگری مالی که تخطی آشکار از اصول پذیرفته شده حسابداری باشد در دامنه تقلب و مدیریت سود قرار می گیرد. به نظر می رسد در پاره ای اوقات انتخاب روش های منظم بر اساس اصول پذیرفته شده حسابداری نیز می تواند مدیریت سود محسوب شود.
در ایران نیز تعریف روشنی از مدیریت سود و هموارسازی سود از طرف مقامات قانون گذار در بورس اوراق بهادار تهران ارائه نشده است. اما مهمترین تفاوتی که بین “تقلب” و “مدیریت سود” وجود دارد این است که “تقلب” ناشی از تخطی ازاصول پذیرفته شده حسابداری است اما “مدیریت سود” ناشی از برخی قضاوتها و برآوردهای مجاز توسط مدیراست که بر اساس اصول پذیرفته شده حسابداری انجام می شود. رییس کمیسیون بورس اوراق بهادار ،آرتور لویت، مدیریت سود شرکتها را مورد مواخذه قرارداد و بیان کرد که این مسئله ممکن است منجر به بروز بحران در کیفیت گزارشگری مالی شود.
آرتور لویت معتقد است که شرکتهای سهامی عام برای اعمال مدیریت بر سود از شش روش حسابداری استفاده می کنند؛
١ - ارائه بیش از واقع ارقام ناشی از تغییرات، با هدف پاکسازی ترازنامه
٢ - طبقه بندی بخش مهمی از بهای یک واحد خریداری شده به عنوان مخارج تحقیق و توسعه و در نظر گرفتن آن به عنوان یک هزینه جاری، به گونه ای که بتوان این مبلغ را به یکباره به عنوان هزینه دوره ثبت کرد.
٣ - ایجاد بدهی های سنگین به منظور شناخت هزینه در دوره های آتی
۴ - برآوردهای غیر واقعی نظیر برآوردهای برگشت از فروش یا هزینه های تضمین به طوری که بتوان در دوره های آتی با معکوس کردن تعهدات بلند مدت، سودخالص را بهبود بخشید.
۵ - انجام اشتباهات عمدی در دفاتر شرکت و سپس عدم اصلاح آن به دلیل بی اهمیت بودن
۶ - شناسایی و ثبت درآمد پیش از اینکه فرایند تحصیل درآمد کامل شود.(وکیلی فرد و علی اکبری، ۱۳۸۷)
۲ – ۳ – ۲ - انگیزه های مدیریت سود
فشار برای کسب سود از عوامل متعددی ناشی می شود. انگیزه های مدیریت سود را می توان از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داد.
ابتدا این انگیزه ها را با توجه به فرضیه های تئوری اثباتی توجیه می نماییم.
١ - اگر مبالغ پرداختی به مدیران به عنوان پاداش مستقیما برمبنای اعداد و ارقام حسابداری نظیر سود خالص محاسبه شود، هرگونه تغییر در روش های حسابداری می تواند بر میزان این مبلغ اثر گذار باشد. این احتمال وجود دارد که مدیران به منظور دریافت پاداش بیشتر اقدام به مدیریت سود نمایند و با انتخاب رویه های خاصی از حسابداری سود را افزایش دهند (فرضیه پادا
ش).
٢ - زمانی که شرکتها برای انجام فعالیتهای خود جهت دریافت وام با اعتباردهنده وارد مذاکره
می شوند، اگر انعقاد قرارداد بدهی مبتنی بر اعداد وارقام حسابداری باشد، مثلا در قرارداد، وام گیرنده ملزم به داشتن حد معینی از نسبت بدهی به سرمایه یا نسبت بدهی به دارایی گردد، در آن صورت مدیران این انگیزه را دارند تا از روشهایی در حسابداری استفاده کنند که الزامات قرارداد را فراهم نماید .به عنوان مثال از روشهایی استفاده کنند که سود و دارایی را افزایش دهند(فرضیه بدهی).
٣ - اندازه و بزرگی شرکتها شاخصی برای توجه و تمرکز سیاسی است .شرکتهای بزرگ معمولا به منظور کاهش فشارهای سیاسی (مثلا افزایش دستمزد ناشی از افزایش سودآوری واحد تجاری که توسط اتحادیه های کارگری به واحد تجاری تحمیل می شود) از روشهایی استفاده می کنند که سود را کاهش دهند(فرضیه هزینه سیاسی).
در نوع دیگری از طبقه بندی می توان انگیزه های مدیریت سود را به سه دسته تقسیم نمود؛
عوامل و فشارهای خارجی، جو و محیط سازمانی و عوامل شخصی
عوامل و فشارهای خارجی
۱ - پیش بینی تحلیل گران مالی . اگر شرکتها نتوانند به آنچه که تحلیل گران مالی پیش بینی کردند دست یابند، ارزش سهام آنها به شدت سقوط می کند. بنابراین مدیران برای جلوگیری از این کاهش ارزش سود را مدیریت می کنند تا به آنچه پیش بینی کرده بودند دست یابند.
۲ - دسترسی به بازارهای تامین مالی . بسیاری از واحدهای تجاری به اهرمهای مالی برای ارائه بازده مطلوب به ذینفعان خود ، وابسته هستند. در این بین آژانسهایی وجود دارند که شرکتها را از نظر بدهی رتبه بندی میکنند [این عمل به منظور توان پرداخت بدهی شرکتها و همچنین رتبه تامین مالی آنها انجام می شود] این آژانسها از اطلاعاتی مشابه اطلاعات تحلیل گران مالی استفاده می کنند. شرکتها برای اینکه ارزش و اعتبار خود را حفظ کنند سود را دستکاری می کنند. زیرا یک کاهش جزیی در سود یا عدم دستیابی به پیش بینی ها می تواند منجر به کاهش رتبه شرکت از نظر بدهی وافزایش هزینه سرمایه شود و واحد تجاری دیگر قادر به صدور اوراق قرضه جدید نخواهد بود.
۳ - رقابت . شرکتهایی که در سطح بالایی از رقابت صنعتی قرار دارند، ممکن است بخواهند حاشیه ایی از درآمد یا بازار سرمایه را در اختیار خود داشته باشند. تمایل برای حفظ توان رقابت می تواند منجر به مدیریت سود شود.
۴ - انعقاد قرارداد . زمانیکه قراردادهای شرکت با سایر واحدهای تجاری بر مبنای نتایج و ارقام حسابداری منعقد شود، انگیزه مدیران برای مدیریت سود افزایش می یابد. مدیران با دستکاری جزیی در سود و مدیریت نتایج عملیات، میتوانند نسبتهای مالی را بهبود بخشند و مانع از دست دادن قراردادها شوند.
۵- حفظ روند سودآوری . در بازارهای پررونق سهام، شرکتهای سودآور تمایل دارند تا روند سودآوری خود را حفظ نمایند، از این رو اقدام به مدیریت سود می نمایند. این شرکتها برای حفظ افزایش ارزش سهام خود ، با ثبت نادرست فروشها و یا ثبت فروش پیش از آنکه مشتریان با خرید موافقت نمایند، درآمدهای خود را به مبلغی بیش از واقع ثبت می نمایند.
۶ - ابزارهای جدید مالی . به وجود آمدن ابزارهای جدید مالی باعث شد که نسبت به معاملات حسابداری مشابه رفتارهای متفاوتی بروز پیدا کند. ارائه یک رهنمود معتبر برای حسابداری ابزارهای مالی ،کاری دشوار و پیچیده است.موسسات مختلف با داشتن ابزارهای مالی مشابه ، ممکن است روش های مختلفی را برای ثبت آنها به کارگیرند تا از این طریق بتوانند به نتایج مطلوب خود دست یابند.
۷ - بی اعتنایی بازار نسبت به هزینه های عمده غیر عملیاتی . بازارهای مالی نسبت به هزینه های غیرعملیاتی که از نظر مقداری بزرگ می باشند، بی توجه هستند. این مسئله خود موجب ایجاد انگیزه در مدیران می شود تا هزینه های غیرعملیاتی را افزایش دهند. به عبارتی مدیران هزینه های عملیاتی را به عنوان غیرعملیاتی ثبت می کنند تا سود عملیاتی خود را بیش از واقع نشان دهند.
جو و محیط سازمانی
۱ - جاذبیت های ادغام . عملکرد خوب مالی می تواند جاذبیت های ترکیب را افزایش دهد. این امر
باعث می شود مدیران برای جذب شرکتها به منظور ترکیب، عملیات خود را به نحو مطلوب نشان دهند.
۲ - پاداش مدیریت . شرکتها اغلب با طرحهای اختیار خرید سهام و پاداش برای دستیابی به سود مورد نظر در ارتباط هستند. همسو کردن اهداف و منافع مدیران و صاحبان سهام ، انگیزه قوی برای مدیریت سود و دستکاری آن توسط مدیران را فراهم می آورد. حتی برخی از شرکتها به کارمندان خود وام می دهند تا کارکنان بتوانند سهام شرکت را خریداری کنند.
اثر تعدیل کننده تغییرات فروش دوره های قبل بر رفتار نامتقارن هزینه ها- فایل ۵