اهمیت یا با اهمیت بودن مراجعات نمیکشاند. البته گزارشهای رسیده از رویه و منش صحابهی وفادار رسولاکرم نیز بر درستی مدعای ما، صحه می گذارد. با این حال در کتابهای متقدمان به خصوص در جوامع اهل سنت، از جمله موطأ مالک، مسند احمدحنبل، صحیح مسلم و. . شاهد گزارشهایی از مراجعات برخی صحابه به اهلکتاب بودهایم. در این پژوهش سعی به بررسی اسناد و مدارک قائلان این نظریه داشته تا صحت گفتار ایشان معلوم شود.
مرجعیت اهلکتاب برای صحابه، از جهات گوناگون قابل بررسی است. اولین نکتهی قابل بررسی این است که در زمان پیامبر این مراجعات، اختصاص به چه افرادی داشت؟ آیا همه صحابه این مرجعیت اهلکتاب را پذیرفته بودند؟ در تاریخ، این مراجعات ثبت شده است و عموماً موضعگیری پیامبر نیز در قبال این ارتباطات، مذکور است. اما براستی چرا دیگر صحابه با این ارتباطات عجین نشدهاند؟ این پژوهش با در نظر گرفتن این مهم که از موضوع مطرح شده خارج نشود، سعی در پاسخگویی مختصری به این چراها دارد.
با مطالعه و بررسی اقوال صاحبنظران متأخر، برای توجیه و تأیید این مراجعات، ادلهی مختلفی یافت می شود. برخی از ایشان مراجعات به اهلکتاب را چه به لحاظ محتوایی و چه به لحاظ حجمی قابل توجه نمیداند و جزئی بودن آنها را مطرح می کند؛[۱] همچنین ابنکثیر استفاده از این موارد را به طور کلی رد نکرده و بکار گرفتن اسرائیلیات را به عنوان شاهد، مفید دانسته است؛[۲] البته دیگر دلایلی از این قبیل، از سمت صاحبنظران اهل سنت مطرح شده است.
سعی شده در طول انجام کار این نظریات مطرح، نقد و بررسی شوند تا در مقام عمل، این موارد با آن دلایل مقایسه و میزان حقیقی بودن آنها سنجیده شود. البته با بررسی و اثبات اینکه، مراجعات و سوالات در مسائل جزئی و برای گرفتن مؤید نبوده است، صاحبنظران باید در ادله خود تجدید نظر کنند.
محدودهای که در این تحقیق مد نظر است، استخراج نظریات مخالف و موافق در مورد نحوه، کیفیت و حجم مراجعات به اهلکتاب میباشد.
پژوهش انجام شده با در نظر گرفتن چهار فصل، کار خود را شروع و به پایان میرساند.
فصل اول تحت عنوان کلیات، مباحث ضروری مطرح می شود.
فصل دوم که جانمایه و هدف اصلی پژوهش در آن قرار دارد، به بررسی ادلهی صاحبنظران اهلسنت و شیعه پرداخته است و سعی در دستهبندی موافقان مراجعه و مخالفان مراجعه به اهلکتاب شده است.
فصل سوم سعی بر آن بوده است که به صحابه و دیگران و چگونگی موضعگیری آنان در قبال مراجعه به اهلکتاب پرداخته شود.
فصل چهارم، سعی در استخراج مصادیق مراجعاتِ صحابه به علمای اهلکتاب در بیش از۲۰ کتاب اهل سنت شده است. در این فصل شاهد دسته بندی این سوالات و یا حتی اقوال اهلکتاب هستیم.
در انتها با اختصاص به نتیجه گیری کلی، سعی در پاسخگویی به سوالاتِ مطرح شده در بیان مسئله پرداخته شده است.
۱-۲-ضرورت و اهمیت انجام تحقیق
به نظر میرسد با توجه به توضیحاتی که متأخران اهل سنت نسبت به دلیل مراجعات بزرگان اهل سنت به اهلکتاب یا وجود چنین روایاتی در جوامع خود ارائه دادهاند، استخراج و بررسی مصادیق و شواهد از مراجعات به علماء اهلکتاب از جوامع حدیثی اهل سنت نکته ای ضروری است که در این پژوهش به آن توجه شده است، تا ادعای مطرح شده از جانب علمای اهل سنت با واقعیات موجود در کتابهای اهل سنت بررسی و مقایسه شوند.
آشکار شدن میزان اهمیت سوالات پرسیده شده تا حد زیادی می تواند راه گشا و پاسخی مستدل به دلایل مطرح شده از طرف متأخران اهل سنت باشد.
۱-۳- سوالات تحقیق
۱-۳-۱-سوال اصلی
۱ . مراجعه و سوال صحابه از علماء اهلکتاب به واسطه چه کسانی و با چه انگیزههایی راه اندازی شد؟
۱-۳-۲-سوالات فرعی
۲ . در صورت بهره برداری از اقوال اهلکتاب در تفسیر قرآن این بهره برداری به چه شکل بوده است؟
۳ . چرا دیگر صحابه از این مرجعیت علمی که اهلکتاب در میان مردم به آن معروف بوده اند، بهره نبردهاند؟
۴ . روایات افرادی چون کعبالاحبار، عبداللهبنسلام و . . . با چه رویکردی دیده می شود؟
۱-۴- فرضیات
۱ . طبق شواهد و مدارک این مراجعات توسط برخی از صحابه و بدون ذکر انگیزه صریح دیده می شود.
۲ . بهره برداری و خطمشی مراجعات با تفکرات آنان ارتباط خاصی داشته است. از شواهد تاریخی بر می آید که مراجعات برخی از صحابه به اهلکتاب به منظور پرسش مسائل اساسی بوده و به جرأت میتوان گفت که این مراجعات نه تنها جزئی نبوده بلکه درباره مسائل اساسی چون احکام، تفسیر و اعتقادات بوده است.
۳ . اکثریت صحابه از این مرجعیت بی نیاز بودند. طبق گفتار بزرگان متأخرِ اهل سنت چون ابوریه، مسلمانان حتی از یک کلمه گفتار کعبالاحبار بی نیاز بودند؛ چرا که در بین آنها افرادی از صحابه وجود داشتند که جواب سوالات خود را میتوانستند از آنها دریافت کنند.
۴ . مراجعات به افرادی چون کعبالاحبار، عبدالله بن سلام و . . . مستند بر شواهد رویکردهای متفاوتی دارد. با نگاهی خوش بینانه، سوالات پرسیده شده از اهلکتاب از روی کنجکاویهای بیمورد بوده است. اما متأسفانه جوابهای دریافت شده از طرف صحابه بسیار مغتنم دانسته و به وسیله آن جوابها، تصمیماتی اساسی گرفته میشد. به عنوان نمونه میتوان به منصرف شدن عمر از رفتن به عراق آن هم با شنیدن جملات کعبالاحبار اشاره کرد و یا توضیحاتی که کعبالاحبار درباره برخی مسائل اعتقادی داده و بارها همان توضیحات از زبان خلیفهی دوم به عنوان اعتقاد شخصی خودش بیان شده است.
۱-۵- سابقه و پیشینهی تحقیق
در زمینه مراجعات به اهلکتاب، پژوهشی کامل و جامع بر اساس شواهد به چشم نمیخورد. از کتابهای نگاشته شده در زمینه اهلکتاب و منقولات ایشان میتوان به اسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث محمد حسین ذهبی و الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر رمزی نعناعه را نام برد؛ این کتابها در مجموع به بررسی اسرائیلیات و کلیت ممنوع بودن این مراجعات و بررسی برخی تفاسیر و نفوذ اسرائیلیات به این تفاسیر پرداخته است؛ اما تا کنون پژوهشی که به طور دقیق سوالات پرسیده شده از اهلکتاب را به لحاظ محتوایی بررسی کرده و دستهبندی کند، پیدا نکردهایم. در عین حال از مجموع این کتابها بهره برداری شد، اما آنچه اهمیت دارد این است که در انتها مطلبی حاوی بررسی محتوای سوالات پرسیده شده باشد، در آن وجود نداشت. برخی از مجموعه پژوهشهای انجام شده توسط اهل سنت عبارتند از:
اضواء علی السنته المحمدیه محمود ابوریه، التفسیر و المفسرون ذهبی.
از جمله پژوهشهای شیعیان میتوان به التفسیر و المفسرون محمد هادی معرفت، پژوهشهایی در باب اسرائیلیات محمد تقی دیاری و اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستانهای انبیاء در تفاسیر قرآن نوشته حمیدمحمدقاسمی اشاره کرد.
۱-۶- اهداف و کاربردهای تحقیق
هدف عمدهی این پژوهش، تفحص در جوامع حدیثی اهل سنت و استخراج همه موارد و شواهد مبنی بر مراجعهی صحابه به اهلکتاب است. همچنین از دیگر محورهای کاربردی آن نقادی دقیق دلایل این مراجعات خواهد بود؛ البته در طول انجام کار متوجه کم بودن این روایات در جوامع اهل سنت شده لذا به دیگر کتابهای معتبر آنها مراجعه نموده و نمونههای قابل توجهی را پیدا کردیم که گزارش آنها در کار قابل مشاهده است.
۱-۷- روش تحقیق
اطلاعات پایان نامه حاضر با مراجعه به کتابهای اهل سنت و به روش تحلیلی، بدینگونه که ابتدا نکات مورد نظر تحقیق، فیشبرداری شده و در موضوعات متناسب دستهبندی گردیده است، سپس کتابها و منابع، تهیه و مطالعه شد. نکات مورد نظر در فیشها ثبت گردید و سرانجام در پرداخت نهایی و نگارش از آن استفاده شده است. تمام روایات موجود در این کار از کتابهای متقدم اهلسنت جمعآوری گردیده است. لازم به ذکر است که در مطالعه صحاح سته به دنبال روایاتی بودیم که دربردارندهی سوال صحابهای از اهلکتاب یا نقلی از اهلکتاب باشد که ذیل عنوان پژوهش ما بگنجد ولی متأسفانه این منابع به رغم حجم زیاد نتوانست مقدار قابل توجهی از روایات را در اختیار نگارنده قرار دهد. به عبارتی با وجود بررسی صحاح سته با جلدهای متعدد و موطأ مالک و مسند احمد موفق به استخراج تنها ۲۵ روایت شده که در برخی کتابها مانند صحیح بخاری با چهار جلد و سنن ابن ماجه با دو جلد هیچ روایتی پیدا نکرده و این کار بسیار وقتگیر و کم نتیجه بود.
در مرحله بعد با انتخاب دیگر منابع دست اول اهلسنت به جستجو پرداختیم که با وجود گرفتن وقت زیاد اما نتیجه بدست آمده رضایتبخش بود؛ البته در کتابهای مرحله دوم نیز روایاتی وجود داشت که ذیل موضوع پژوهش قرار نمیگرفت، ولی در کل مجموعه روایات بدست آمده به حدی بود که بتوان با بررسی آنها به اهداف تبیین شده دست یافت. در انتخاب شواهد سعی بر آن بود که تنها قسمتی از آنها، که ارتباط مستقیمتری با موضوع پایان نامه داشت، استفاده شود.
در انتها به چند نکته باید اذعان داشت؛ از جمله اینکه در طول کار به جهت اهمیت “موضوعِ سوالات” و دوری از اطالهی کلام در برخی موارد به گزارش مختصری از روایات بسنده شده است و اینکه شواهد، فارغ از صحت یا عدم صحت برای پاسخگویی به صاحبنظران اهل سنت جمع آوری شده است؛ چرا که آنان نیز فارغ از صحت یا عدم صحت این منقولات و سوالات، بر این باورند که مراجعات و سوالات جدی نبوده است. در طول کار از برخی کتابها با انتشارات مختلف بهره گرفته شده است که برای نشان دادن تفاوت این کتابها به آوردن تاریخ انتشار اکتفا شده است.
۱-۸- اصطلاحات
۱-۸-۱- صحابه
اهلسنت در تعریف اصطلاحی صحابی چنین می گویند:
صحابی کسی است که پیامبر را در حالی که به او ایمان آورده، دیدار نموده و مسلمان از دنیا رفته باشد. چنین کسی صحابی است؛ خواه با پیغمبر زمانی دراز نشست و برخاست کرده باشد یا مدتی کوتاه، خواه از آن حضرت سخنی شنیده و روایت کرده باشد یا نه؛ خواه با پیغمبر خدا به جنگ مشرکین رفته باشد یا خیر. حتی یک بار دیدن آن حضرت هم کفایت می کند، اگر چه با او نشسته و مجلس او را درک نکرده باشد، و یا اینکه به خدمت آن حضرت رسیده، ولی بنا به علتی، مانند کوری یا عارضهای دیگر، او را به چشم سر ندیده باشد.[۳]
۱-۸-۲- اهلکتاب
اهل کتاب، اصطلاحی است در قرآن و منظور از آن کسانی می باشد که به یکی از ادیان یهود، مسیحیت، زرتشتی و صابئین اعتقاد دارند. [۴]دراصطلاح اسلام و قرآن یهودیان و مسیحیان را (اهل کتاب) گویند که داراى کتاب آسمانى هستند و اگرچه در آن تحریف کردهاند باز با مشرکان تفاوت فراوان دارند.[۵]
۱-۸-۳- مرجعیت علمای اهل کتاب
آن دسته از علمای اهل کتاب مد نظر می باشد که اگر چه سابقه یهودی یا مسیحی دارند اما به ظاهر اسلام آورده و مورد سوال صحابه رسول خدا قرار میگرفتند.
فصل دوم:
بررسی ادله موافقان و مخالفان مراجعه به اهل کتاب
برخی از صاحبنظران با وجود روایاتی از رسولاکرممبنی بر عدم مراجعه به اهلکتاب، همچنان این مراجعات را قبول داشته و صحابهی مراجعه کننده به اهلکتاب را تبرئه می کنند و دلیل این کار خود را وجود روایت «حدثوا عن بنی اسرائیل» پیامبر میدانند، البته عده ای به مخالفت برخاسته و دلایل خود را در مقابل موافقان مراجعه اقامه می کنند. ما در این بخش سعی داریم به بررسی نظرات موافقان و مخالفان علمای شیعه و اهل سنت بپردازیم.
۲-۱- بررسی دلایل موافقان مراجعه به اهلکتاب
این پژوهش در پی یافتن دلایل مراجعه صحابه به اهلکتاب و پاسخ به آنهاست. شواهد مندرج در منابع اهل سنت این مراجعات و سوالات متعدد را به ما منتقل می کند. در این قسمت اقوال بزرگان اهل سنت و دلایل آنها خواهد آمد.
در نگاهی دقیق میتوان گفت صاحبنظران خود را به صراحت طرفدار و قائل به مراجعه به اهلکتاب معرفی نمیکنند؛ اما به شکل عملی در مقام توجیهات بدون شاهد برمیآیند. نظریات افراد منتخب (متقدمان و متأخران) بر اساس توالی تاریخی مورد بررسی قرار میگیرد و اهم دلایل گزارش شده در این مورد در اقوال این منتخبان منعکس است.
۲-۱-۱- نجم الدین طوفی[۶]
از دلایل متقدمان که برای مراجعه به اهلکتاب مطرح شده است این است که این منقولات به منظور استشهاد برای تفاسیر قرآن به کار می رود. طوفی متوفی (۷۱۶ ه) از جمله این افراد است که آوردن اسرائیلیات در تفاسیر را خالی از اشکال میداند و برای گفته خود اینچنین دلیل آورده که گناهی بر کسانی که اسرائیلیات را تدوین کرده اند نیست، زیرا آنها به امید اینکه شاید لابهلای این عبارات حقایقی یافت شود که با آن مجملات قرآنی روشن گردد، به همین سبب آنها را تدوین کرده و دست به دست، به نسل امروز رساندهاند و هرگز منظور آنها این نبوده که این روایات از نظر مسلمانان حقیقت داشته است بلکه به این امید آنها را منتقل کرده اند که مورد نقد و بررسی آیندگان قرار گیرد. [۷]
به نظر، طوفی با این سخن ناقلان اسرائیلیات را به طور کامل مورد دفاع قرار داده است؛ او آوردن اسرائیلیات در تفاسیر را خالی از اشکال نمیبیند، با این حال آورندگانِ آنها را بی گناه میداند، او معتقد است که آنها با اعتقاد به صحت آنها را نیاوردهاند، بلکه آوردهاند تا دیگران بررسی کنند. او استفاده از اسرائیلیات را ذیل آیات به منظور رفع ابهام از قرآن مفید میداند. درست است که این سخن به طور مستقیم درباره مراجعه به اهلکتاب نیست اما به هر حال منقولات از اهل اهلکتاب را میتوان با توصیف اسرائیلی بودن یافت. ایشان به طور غیر مستقیم مهر تأییدی به این مراجعات میزدند چرا که از نظر او گذر زمان و رساندن این مطالب به دست اهل فن، عاملی برای رفع ابهام از چهره نورانی قرآن است.
این احتمال که شاید در لابهلای اسرائیلیات مطالبی یافت شود که در روشن ساختن مجملات خبرهای قرآن سودمند باشد، سوالی ایجاد می کند و آن اینکه مگر پیامبرنیازهای هدایتی مردم را بر طرف نکرده بود؟ آیا طوفی این سخن – مبنی بر نیاز قرآن، به روشنگری توسط کتابهای تحریف شده – را بر اساس دلیل محکمی از قرآن و سنت لازم میبیند، یا فقط یک احتمال او را به گفتن این سخن واداشته است؟
او در کلام خود اشاره می کند که « هیچ گناهی (برآنان) نیست » باید پرسید چرا گناهی نیست؟ آیا نقل (به اصطلاح) معارف یهود به نسل بعد ضرورتی داشت و نیازی از مسلمانان را برطرف میکرد؟ اگر بیان سخن اهلکتاب به این نیت بود که آنها همه حقیقتاند، آنجا باید گفت گناهی بر ایشان نیست؛ در حالی که مشکل از همین جا آغاز می شود که در حقیقت بودن بسیاری از این منقولات تردید وجود دارد و مهمتر از همه، این که غالب این منقولات را در کنار آموزههای قرآنی آورده و یا برخی از آنها را به رسولخدا نسبت دادهاند.
جناب طوفی باید شواهدی ارائه دهد که این منقولات عملا مبین مجملات قرآنی شده باشد. بر اساس گفته او ناقلان اولیه، نقد را به بعدی ها واگذار کرده اند؛ اگر این اتفاق در واقعیت افتاده است شواهد او کدامند؟ آیا صحابه به صراحت این مطلب را عنوان کردند که ما اسرائیلیات را نقل می کنیم، اما دیگران نقد کنند؟ یا این هم توجیهی است که در سالهای بعد از اذهان متأخران برآمده است، نه از اقوال و اعمال ناقلان متقدم.
امثال طوفی، باید استفاده از اسرائیلیات رابرای زدودن ابهام از آیات قرآن به طور واضح نشان دهند، در صورتیکه این امر در عمل صورت نپذیرفته است. از طرفی آیا ناقلان اسرائیلیات خود این نکته را صریح مطرح کردند که به این روایات اعتماد ندارند؟
۲-۱-۲- ابنتیمیه[۸]
نقد و بررسی مرجعیت اهل کتاب در بین صحابه در نقل روایات و تفسیر قرآن