۳-۳-۱-پیشگیری در مکتب تحققی و نظریه عقلانی بودن جرم ۵۶
۳-۳-۲-پیشگیری در نظریههای جامعهشناسی ۵۹
۳-۳-۳-پیشگیری در نظریه مدیریت ریسک جرم ۶۰
۳-۳-۴-پیشگیری در اندیشههای مارکسیستی ۶۰
۳-۳-۵-پیشگیری در نظریههای جرمشناسی واکنش اجتماعی ۶۱
۳-۴-گستره محدودیتهای پیشگیری ۶۲
۳-۴-۱-محدودیتهای جرمشناختی ۶۳
۳-۴-۱-۱-محدودیت در نوع جرایم ۶۳
۳-۴-۱-۲-محدودیت نسبت به افراد ۶۳
۳-۴-۱-۳-محدودیت تکنیکها ۶۴
۳-۴-۱-۴-کارایی مشروط ۶۴
۳-۴-۱-۵-محدودیت در تأمین امنیت پایدار ۶۵
۳-۴-۱-۶-کاهش میزان مشارکت مردم ۶۵
۳-۴-۱-۷-محدودیت هزینهها ۶۶
۳-۴-۱-۸-جابهجایی بزهکاری ۶۷
۳-۴-۲-محدودیتهای حقوق بشری ۶۹
۳-۴-۲-۱-تعرض به زندگی خصوصی ۷۱
۳-۴-۲-۲-کنترل و محدودیت در آزادیهای فردی ۷۱
فصل چهارم: پیشگیری از جرایم اطفال و نوجوانان از طریق طراحی محیطی ۷۳
۴-۱-تعریف نظریه CPTED ۷۶
۴-۲-سیر نظریهپردازی پیرامون نظریه CPTED 77
۴-۳-تحلیل وقوع جرم در رهیافتهای مکانیکی پیشگیری از جرم ۸۳
۴-۴-ارکان و عناصر نظریه CPTED 85
۴-۴-۱-تعیین قلمرو(قلمروگرایی) ۸۶
۴-۴-۲-نظارت یا مراقبت ۸۹
۴-۴-۲-۱-دوربین مدار بسته (CCTV) ۹۱
۴-۴-۲-۲-روشنایی ۹۱
۴-۴-۳-کنترل دسترسی یا ورودی ۹۳
۴-۴-۴-تصویر و نگهداری از فضا ۹۴
۴-۴-۵-سخت کردن آماج جرم ۹۵
۴-۴-۶-فعالیت پشتیبانی(حمایتی) ۹۷
۴-۴-۵-سخت کردن آماج جرم ۹۷
۴-۴-۶-فعالیت پشتیبانی(حمایتی) ۹۹
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات ۱۰۰
۵-۱-نتیجه گیری ۱۰۰
۵-۲-پیشنهادات ۱۰۲
منابع و ماخذ ۱۰۳
چکیده
امروزه جرم و ترس ناشی از جرم به عنوان یک نگرانی فراگیر در تمام جوامع تبدیل شده است. از طرف دیگر نیز سیاستهای دستگاه عدالت کیفری در مبارزه با جرم با شکست رو به رو شده است. این مسئله خود موجب اهمیت سیاستهای پیشگیری از جرم شده است. همچنین توجه به ارتباط بین محیطهای مسکونی و افزایش ایمنی آن از طریق بهبود در طراحی محیط، مقوله ای است که در بسیاری از کشورها توجه لازم به آن نشده است. اصطلاح پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی برای اولین بار توسط جرم شناس آمریکایی به نام سی. ری جفری شکل گرفت و میتوان آن را این گونه تعریف کرد: «طراحی مناسب و کاربری موثر از فضا و محیط ساخته شده، که منجر به کاهش فرصتهای مجرمانه، ترس از جرم و بهبود کیفیت زندگی میشود». این تئوری بر این اندیشه مبتنی است که رفتار انسانی در یک محیط شهری تحت تأثیر طراحی محیط قرار دارد. این تئوری تأکید دارد که با بهینه سازی فرصتهای نظارت، تعریف مشخص و واضح از قلمرو و ایجاد تصویری مثبت از محیط میتوان مجرمان را از ارتکاب جرم دلسرد نمود. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیل درصدد بررسی نقش طراحی محیطی در پیشگیری از جرایم اطفال و نوجوانان می باشد.
واژگان کلیدی: محیط، جرایم اطفال و نوجوانان، پیشگیری، پیشگیری از طریق طراحی محیط، امنیت.
فصل اول: کلیات پژوهش
۱-۱-مقدمه
جرم عبارت است از، هر شیوه رفتاری که قانون را نقض میکند. یک جرم وقتی اتفاق میافتد که چهار عامل همزمان با هم وجود داشته باشد: ۱قانون، ۲. مجرم، ۳.هدف و ۴. مکان وقوع جرم( اشنایدر: ۱۳۸۷، ۱۸).
از پیامدهای ازدیاد جمعیت و رشد بیرویه شهرها و به تبع آن افزایش اطفال و نوجوان، افزایش جرم و جنایت در آنهاست. شناسایی عوامل جرمزا اصلیترین گام در جهت کاهش جرایم محسوب میشود. اندیشمندان طی بررسیهای به عمل آمده به این نتیجه رسیدهاند که انگیزه، زمان و مکان، سه عنصر اصلی در وقوع جرایم مختلف میباشند. در واقع تفاوت در ویژگیهای رفتاری و ساختارهای مکانی و زمانی منجر به توزیع متفاوت جرایم ارتکابی از سوی اطفال و نوجوانان در سطح شهرها میشود. در این میان عنصر مکان در بروز انواع ناهنجاریها نقش بسزایی دارد. هر جرمی در شرایط زمانی و مکانی خاصی اتفاق میافتد. اطفال و نوجوانان بیشتر، مکانهایی را جهت اعمال مجرمانه خود بر میگزینند که فرصتهای مناسبی جهت ارتکاب جرم داشته باشند. بعضی مکانها، فرصت و شرایط محیطی مناسبی برای بزهکاران جهت انجام اعمال مجرمانه آنها پدید میآورند و در مقابل، بعضی محیطها مانع بروز ناهنجاری هستند. لذا تلاش در جهت حذف این فرصتها در فضاهای شهری منجر به کاهش جرایم اطفال و نوجوانان خواهد شد. در این راستا، طراحی شهری میتواند نقش بسیار مهمی در جلوگیری از وقوع جرایم ایفا نماید. برنامه ریزان شهری با شناخت محیط های جرمزا در شهرها و نیز با برنامهریزی و طراحی مناسب میتوانند فضاهای مقاوم در برابر جرم ایجاد نمایند و از وقوع بسیاری از جرایم جلوگیری نمایند. بنابراین با شناخت رابطه بین نوع و میزان جرم اطفال و نوجوانان و ویژگیهای مکانی و محیطی وقوع آنها و برنامهریزی و طراحی و معماری مناسب اینگونه فضاها، میتوان میزان ناهنجاری را در شهرها به حداقل میزان ممکن تقلیل داد.
۱-۲-بیان مسئله
یکی از پیچیدهترین مسائل در اکثر کشورها در نرخ بالای جرم و افزایش ناهنجاری های اجتماعی در آنهاست. بروز انواع جرم و ناهنجاری ها بالاخص از سوی اطفال و نوجوانان، منجر به ایجاد حس ناامنی و تحمیل مشکلات مالی بر دوش جامعه، دولت و تشکیلات قضایی کشور می شود. این مسئله لزوم اعمال سیاست های پیشگیری از جرم را بیش از پیش ضروری میسازد. البته مبارزه با جرم و کجروی های اجتماعی منوط شناخت عوامل جرم زاست(اشراقی:۱۳۸۹، ۱۴).
یکی از عوامل تاثیرگذار در جرایم اطفال و نوجوانان عامل محیط میباشد. همواره از محیط و عناصر آن برای تاثیرگذاری بر رفتار انسانی استفاده شده است. تاثیر محیط فیزیکی بر انسان موضوعی نو و جدیدی نیست و از قدیم الایام از محیط برای تاثیرگذاری بر رفتار انسان ها استفاده شده است. شاید این فرایند تاثیرگذاری را بتوان از طریق احساس هویت انسان و محیط تفسیر کرد. به عبارت دیگر، انسان هویت خود را در هویت محیط جستجو می کند و سعی در استحاله مختصات هویت خویش به سمت کسب مختصات محیط می کند(نقی زاده:۱۳۸۱، ۶۵).
تا دوران معاصر به دلیل محدودیت های مفهوم انسان در نظریه های طراحی، که صرفا انسان را از دید فیزیولوژیک مورد بررسی قرار می گرفت، الگویی نیز که در خصوص رابطه انسان و محیط ارائه می شد بر همین الگو مبتنی بود. این الگو که مبتنی بر جبرگرایی محیطی بود، بر مبنای مدل محرک و پاسخ قرار گرفته بود، بدین معنا که محیط طبیعی و مصنوع، محرک بوده و انسان پاسخ هایی از پیش تعیین شده به این محرک ها میدهد. البته نظریات موجود در خصوص ارتباط انسان و محیط فیزیکی را میتوان به سه دسته جبرگرایی محیطی، امکان گرایی محیطی و احتمال گرایی محیطی تقسیم بندی نمود(مطلبی:۱۳۸۰، ۵۹).
در کنار سایر رهیافت های پیشگیری از جرم که بیشتر به دنبال تغیرر شخصیت و از بین بردن زمینهها و علل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جرم بوده اند، رهیافت مکانیکی(وضعی و فرصت مدار) در پیشگیری از جرم به یکی از دیدگاههای غالب در زمینه پیشگیری از جرم تبدیل شده است. در کنار نظریه پیشگیری وضعی، نظریه دیگری مطرح شده است که به نظریه«پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی» معروف شده است. این دیدگاه از لحاظ مبانی نظری تا حدودی شبیه نظریه پیشگیری وضعی است ولی در قلمرو و کاربرد محدودتر از آن است. نظریه پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی بر این ادعا استوار است که میتوان با طراحی مناسب و کاربری موثر از محیط از ارتکاب جرم پیشگیری کرده و علاوه بر بهبود کیفیت محیط زندگی بر ترس ناشی از جرم نیز غلبه کرد. این نظریه هدف و تمرکز خود را بر محیط ساخته شده و جرایم ارتکابی و شایع در مناطق مسکونی قرار می دهد(محمودی و قورچی بیگی:۱۳۸۷، ۳۴۷).
شاید در این میان بتوان گفت که نقش و تاثیرگذاری محیط بر جرایم اطفال و نوجوانان از ابتدا زیاد مورد توجه واقع نشده بود. البته اگر به این مسئله هم پرداخته شده باشد، بیشتر از این رویکردها جبرگرایانه بوده و بیشتر بر تاثیرگذاری محیط جغرافیایی و طبیعی بر جرایم اطفال و نوجوانان پرداخته شده است و بحثی پیرامون تاثیر محیط فیزیکی و ساخته شده بر رفتار مطرح نبوده است. نظریه پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی، اوایل دهه۶۰ و۷۰میلادی در آمریکا شروع به شکل گیری میکند و در آثار افرادی چون الیزابت وود، جین جاکوبز، اسچلمو آنجل، اسکار نیومن و سی. ری جفری، اهمیت طراحی شهری و تاثیر آن بر رفتار و جرم، به وضوح مشاهده میشود. در این آثار، نوعی انتقاد از وضع موجود معماری در آن دوره وجود دارد. برای مثال، جاکوبز در کتاب خود، «حیات و مرگ شهرهای بزرگ آمریکا»، بیان می دارد که میتوان از طریق کاهش شرایط «گمنامی» و «انزوا» از جرایم اطفال و نوجوانان پیشگیری کرد. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیل در صدد بررسی تاثیر طراحی محیطی در پیشگیری از جرایم اطفال و نوجوانان می باشد.
۲-استقامت : زیرا عدل به معنی استقامت نیز هست گرچه ممکن است استقامت و استواء هر دو به یک مطلب بازگشت نمایند برای همین است که گاهی استقامت همراه قسط و گاهی همراه استواء میاید در آیه ۲۸۲ سوره بقره . «ذلک اقسط عند الله و اقوم ااشهاده » ودر) آیه ۱۶۱ سوره انعام) . « قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ » و در آیه ۴۳ سوره مریم. «فاتبعنی اهدک صراطا سویا » یا درآیه ۶ سوره فاتحه :«اهدنا صراط المستقیم » ودر آیه ۲۲ سوره ص. « و اهدنا الی سواء الصراط » ودر آیه ۱ و ۲ سوره کهف: «الحمدالله الذی انزل علی عبده الکتاب ولم یجعل له عوجا قیماً» ودر آیه ۷۶ سوره نحل « هل یستوی هو و من یأمر بالعدل و هو علی صراط مستقیم » و در آیه ۳۰ سوره احقاف . «یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم » و در آیه ۲۲ سوره ملک: « افمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم » ودر آیه ۶۷ سوره فرقان : « الذی لم یسر فواو لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً » مانند این است که بگویید نه افراط معنی کنند ونه تفریط بلکه بین این دو اعتدال را رعایت می نمایند(همان).
۳- میزان : در سوره الرحمن آیه: ۷ « والسماء رفعها و وضع المیزان» در تفسیر آیه در تفسیر صافی حدیثی از پیامبر )ص) نقل کرده است که فرموده است : « بالعدل قامت السموات والارض» در آیه ۴۷ سوره انبیاء : «و نضع الموازین القسط لیوم القیامه » در این آیه قسط به عنوان وصف میزان آمده است در آیه ۲۵ سوره حدید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط» تاریخ پیامبران فراوانی را نشان داده است که با خود کتاب داشته اند اما موردی را نشان نداده است که با خویش ترازو آورده باشند تنها در مورد حضرت شعیب آمده است که درباره رعایت حق در توزین سخن گفته است اما ذکری درباره طرح ترازو از سوی او در قرآن نیامده است از این قرینه بدست می آیدکه مقصود از انزال میزان یعنی انزال قسط و عدل ودستور به آن است تا جوامع به قسط و عدل رو کنند(مطهری،۱۳۸۲: ۶۷).
۴- قصد: در کتب لغت ضد قصد را جور معنی کرده اند در قرآن نیز در همین معنی به کار رفته است در سوره نحل آیه ۱۶می فرماید: «و علی الله قصد السبیل » . ۵- وسط: در تفسیر آیه ۱۴۳ سوره بقره : « و کذلک جعلناکم اکه وسطا تکونوا شهداء علی الناس » از پیامبر نقل شده که فرموده است وسطاً ای عدلاً الطریق الحکمیه ص ۱۹۴ به نقل از دائره المعارف علوم اسلامی . (جعفری لنگرودی ج ۲ :۸۹۴ ).
۱-۲-۱-۳-عدالت در اصطلاح علماء فقه
فقهاء، معنای اصطلاحی عدالت در نظر علماء اخلاق و عرفان را معتبر نمی دانند و بیانات خود فقها هم در این باره ، مختلف است و نظرات گوناگونی در این باره ابراز شده است که به همراه ادله آنها ذکر می شود:
قول اول: مشهور میان فقها علامه و متأخرین از اواین است که عدالت را به صفت نفسانیه تعریف نمودند، فرمایش علامه این است «العداله هی کیفیه نفسانیه تبعث علی ملازمه التقوی و المروه » .(قواعد الاحکام، ج: ۲ ص ۲۳۶ ). و فرمایش صاحب عروه در بحث تقلید و شرائط مجتهد این است « العداله عن ملکه اتیان الواجبات و ترک المحرمات». (العروه الوثقی ، ج: ۱ ۱۰ ). عدالت عبارت است از ملکه نفسانی که باعث انجام واجب و ترک محرمات می شود . وی در بحث شرائط امام جماعت چنین می فرماید : « العداله ملکه الاجتناب عن الکبائر و عن الاصرار علی الصغائر و عن منافیات المروه الداله علی عدم مبالاه مرتکبها بالدین ».( همان مرجع :( ۸۰۰
عدالت عبارت است از ملکه اجتناب و پرهیز از گناهان کبیره و پرهیز از اصرار بر صغیره و نیز پرهیز از انجام اعمالی که با مروت منافات دارد.
شهید ثانی در تعریف عدالت می فرماید: «العداله هیئه نفسانیه راسخهُ تبعث علی ملازمه التقوی و المروه ».( شرح لمعه،ج: ۲۲۵۲ ). یعنی عدالت عبارت است از حالت نفسانی که در شخص رسوخ نموده و باعث اختیار تقوی و مروت می باشدودر کتاب وسیله آمده است: «العداله هی حاله نفسانیه علی ملازمه التقوی مانعه عن ارتکاب الکبائر التی منها الاصرار علی الصغائر و عن منافیات المروه » .(وسیله النجاه،ص( ۱۳۱ ظاهر قول ارشاد هم همین است «وهی هیئهُ راسخهُ فی النفس تبعث علی ملازمه التقوی » .(ارشا د الاذهان، ج: ۲ ص ۱۵۶ ).
حضرت امام خمینی می فرماید: « العداله هی الملکه الرادعه عن معصیه الله ». ( تحریر الوسیله، ج: ۲ ۴۰۰ ). و صاحب روض الجنان می فرماید: « العداله هی کیفیه راسخهُ فی النفس تبعث علی ملازمه التقوی والمروه » .(روض الجنان فی شرح الارشاد الاذهان : ۲۸۹ ). ودر ریاض المسائل آمده است: «العداله هی ملکه نفسانیه باعثه علی ملازمه التقوی و ملازمه المروه. (ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، ج: ۱ ۲۳۵ ). به هر حال از لفظ عدالت ، تعبیر به کیفیت کنیم یا ملکه یا حالت یا هیئت و نظائر آن ، میان اصحاب این قول اختلاف است، ولی منظور و مقصود ، یکی است و آن امر نفسانی است که موجب آن می شود .(تفصیل الشریعه، ج۱:(۲۳۲. در تعریف مذکور، با ذکر ملکه یا حالت ، از صفات و حالاتی که این چنین نیستند احتراز شده است و آن حالاتی است که به سرعت تغییر می کنند و مثل سرخی حاصل از خجالت و زردی حاصل از ترس که بعد از برطرف شدن خجالت وترس از بین می رود اما وصف مذکور در تعریف باید از ملکات راسخه باشد که زوالش به سختی صورت می گیرد مثلاً سوره فاتحه در اثر کثرت قرائت برای نوع افراد بحد ملکه یعنی حالت راسخه رسیده است بدین معنی اگر بخواهند آنرا فراموش کنند و وسیله ای علم به آن را از خود زایل کنند ممکن نیست، به چنین کیفیتی اصطلاحاً ملکه یا حالت راسخه گویند(بحرانی،۱۴۰۹،ج۱۰: ۵ ).
قول دوم: این است که عدالت ، عبارت است از انجام واجبات و ترک محرمات که ناشی از ملکه عدالت باشد یا بگوئیم استقامت فعلیه ای که ناشی از ملکه باشد ، مرحوم شیخ مفید همین قول را اختیار نموده است «ان العدل من کان معروفاً بالدین والورع والکف عن محارم الله عزوجل » .(عاملی، ۱۴۱۳: ۷۲۵ ). عادل کسی است که معروف به دین و پرهیز کننده و خوددار از حرامهای خداوند بلند مرتبه باشد.
صاحب مهذب می فرماید: در شرع ، عدالت عبارت است از استقامت در انجام واجبات و ترک محرمات یعنی اینکه نسبت به دینش توجه و اهتمام بورزد سپس می فرماید : صرف ترک محرمات و انجام واجبات در بعضی اوقات را عدالت نمی گویند، زیرا عدالت در نزد عرف و متشرعه و نیز در واقع اخص از آن است ، چون این ، از حالات است در حالیکه عدالت از صفات راسخه در نفس است ، مثل شجاعت. (ابن براج،۱۴۰۶ : ۲۵).
مرحوم سید محمد رضا گلپایگانی در حاشیه اش بر عروه در تعریف عدالت می فرماید: «بل الظاهر ان العداله نفس الاجتناب المذکور الناس عن تلک الملکه » .(عروه الوثقی، ج: ۱ ۱۵).
مرحوم سید محمد هادی میلانی در حاشیه اش بر عروه راجع تعریف عدالت همین قول را می پذیرند: می فرمایند: «بل هی عن الاعتدال و الاستقامه فی مقام الامتثال باتیان الواجبات و ترک المحرمات تلازمها الملکه النفسیه لاانها » یعنی عدالت عبارت است از اعتدال و استقامت در مقام امتثال به انجام واجبات و ترک محرمات و ملکه نفسانی ملازم با عدالت است نه اینکه ملکه نفسانی خود عدالت باشد.( همان مرجع :۵۶).
در قول اول نفس ملکه نفسانیه ، عدالت نامیده شده است و التزام بر انجام واجبات و ترک محرمات از آثار عدالت می باشد در حالیکه بنا بر قول دوم ، انجام واجبات و ترک محرمات عدالت نامیده شده است و ملکه نفسانیه سبب عدالت می باشد، نه خود عدالت بنابر این طبق قول اول ، عدالت یک صفت نفسانی است و طبق قول دوم ، عدالت ، یک عمل خارجی است ( حا ئری ، ۱۳۸۱: ۳۳۷ ).
مرحوم خوئی راجع این تفاوت چنین می فرماید: «فهذا التعریف ناظرُ الی المسبب و المقتضی کما ان التعریف السابق ناظر الی السبب والمقتضی بمعنی ان العداله علی تعریف المتقدم – هو السبب والمقتضی للعمل و علی هذا التعریف هو العمل المسبب و المقتضی للملکه النفسانیه التی هی السبب هذا» یعنی تعریف دوم به مسبب و مقتضی ، نظر و توجه دارد در حالیکه تعریف اول به سبب و مقتضی عمل خارجی است بنابر تعریف دوم عملی است که مسبب و مقتضای ملکه نفسانی است که خود سبب آن است سپس مرحوم خوئی در ادامه می فرماید : «یمکن ان یقال :التعریفان را جعان الی شئ ٍ واحد » ممکن است گفته شود که دو تعریف مذکور به یک چیز باز می گردند و تفاوتی بینشان نیست زیرا عدالتی که در شریعت مقدس معتبر می باشد ملکه بماهی، نیست بلکه ملکه به عمل است یعنی ملکه ای که همراه با اتیان واجب و ترک محرمات باشد به جهت اینکه ارتکاب معصیت در خارج ، به خاطر تسلط هوای نفس بر ملکه ، فسق را دنبال دارد و اگر قائل به این باشیم که عدالت همان ملکه بماهی است بدون اینکه ملتبس به عمل باشد، لازم می آید که در زمان واحد ، عدالت و فسق در یک شخص اجتماع کند و این محال است پس صحیح است که گفته شود ، عدالت همان اعمال خارجی ناشی از ملکه نفسانی است پس مراد و منظور هر دو تعریف یکی است هر چند یکی از آن دو به تلبس عمل نظر دارد و دیگری ندارد (عاملی،۱۴۱۶،ج۱: ۲۵۲).
جناب آقای فاضل فرمایششان راجع دو تعریف مذکور این است: هر چند معنای دوم در ظاهر مغایر با معنای اول می باشد، زیرا ملکه ای که بنابر معنی اول به عدالت تفسیر شده است قائل از معنای اول حصول و تحقق ملکه نیست هر چند اجتناب فعلی از معاصی تحقق پیدا نکند، به دلیل اینکه اجماع هست بر اینکه فعل کبیره قادح و مضربه عدالت است بنابراین آنچه در این جا لازم است که گفته شود این است که مراد قائل به معنای اول همان ملکه اجتناب فعلی است نه مغایرت و تنافی بین این دو تفسیر و معنی وجود ندارد جز در اینکه : مرجع وجه اول به این است که عدالت عبارت از ملکه ای است که موجب اجتناب عملی می شود و مرجع وجه دوم به این است که عدالت عبارت از عمل خارجی و اجتناب فعلی ناشی از ملکه می باشد سپس در پایان می فرماید بر این مقدار از تفاوت ثمره ای مترتب نمی شود . ( تفصیل الشریعه ، ج:۱ ۲۳۳). صاحب مهذب نیز قائل است به اینکه بین آن دو قول در واقع تفاوتی نیست زیرا آنها نمی گویند که عدالت ملکه است هر چند آثار خارجی اش ظاهر نشود زیرا ملکه اتیان واجبات و ترک محرمات جدای از اتیان واجب و ترک محرمات نیست و آن دو عرفاً و بلکه حقیقتاً متلازم همدیگرند بنابراین هیچ فرقی وجود ندارد به اینکه بگوئیم عدالت اجتناب از معاصی ناشی از ملکه باشد و یا اینکه عدالت و ملکه اجتناب از معاصی باشد . ( ابن براج ، ۱۴۰۶، ج: ۱ ۴۲).
صاحب مدارک راجع دو قول مذکور می نویسد : قرینه خارجی بر این دلالت دارد که نسبت بین عدالت بنابر قول اول از نسبت اربع تساوی است به دلیل این که قائلین قول اول اتفاق دارند بر اینکه با ارتکاب گناه کبیره ،عدالت زئل می شود و فسق که ضد آنست حادث می شود پس مرادشان از ملکه موجبه یا باعثه همان موجبه یا باعثه فعلی است نه شأنی پس قول اول و دوم در خارج مساوی اند.
سپس در ادامه می فرماید: « نعم یبقی الکلام فی ان العداله هل هی الملکه الموجبه للاجتناب او الاجتناب عن ملکه او مرکب من کلیهما حتی یکون عباره من الاستقامه الظاهره فی الافعال والباطنه فی الاحوال» یعنی : بله کلام باقی می ماند در اینکه آیا عدالت همان ملکه موجب اجتناب است یا اجتناب ناشی از ملکه یا مرکب از هر دومی باشد یا اینکه عبارت باشد از استقامت ظاهری در افعال و استقامت باطنی در احوال ؟ سپس می فرماید برا ین کلام فایده زیادی مترتب نمی شود در پایان می فرماید : بله ثمره این نزاع در مقام جریان اصل استصحاب به هنگام شک آشکار می شود و دارای ثمره می باشد) حائری، ۱۳۸۱، ج۱ : ۸۹ ).
بیان مطلب اینکه : کسی که دارای ملکه عدالت باشد و در زوال آن شک کند ، طبق اصل استحصاب حکم به بقاء ملکه عدالت می شود و اگر علم به ارتکاب کبیره داشته باشد و در توبه ، شک داشته باشد بعید نیست که آثار عدالت بر او مترتب می شود زیرا ظاهر حال مسلمان از ارتکاب گناه مقتضی ندامت و پشیمانی از انجام آن گناه است) ابن براج، ۱۴۰۶، ج: ۱ ۴۷).
۱-۲-۱-۴-تعریف فقهی عدالت
رسول خدا)ص( فرمود:
«العدل میزان الله فى الارض فمن اخذه قاده الى الجنه ومن ترکه ساقه الى النار» (حر عاملی،۱۳۷۵،ج۱۱ :۳۱۰).
عدالت میزان و ترازوى خداوند در زمین است، هرکه آن را دریابد به بهشت او را سوق دهد، و هرکه آن را رها سازد به دوزخ او را مىکشاند.
و نیز فرمودند : کسی که در تعامل با مردم ستم نمی کند، و با گفتگو با آنان دروغ نمی گوید و در وعده و وعیدهای خود تخلف نمی کند ، او در صف کسانی است که مروتش کامل ، و عدالتش محرز و دادگری اش به ظهور رسیده است. با چنین فردی برادری واجب ، و غیبت او حرام است.) مجلسی ، ۱۴۰۳، ج ۷۰ : ۱).
از دیدگاه امام علی( ع )عدل و عدالت دارای چندی معنی و مفهوم است:
از معانی عدل و عدالت از دیدگاه امام علی (ع “( محق بودن هر فرد نسبت به حقی که به طور مشروع دارد، می باشد.
امام علی )ع( احقاق حقوق مردم را یک رویه ای عادلانه و از وظایف حاکم اسلامی می داند و در این رابطه می فرماید:
خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را باز گردانم و فرد قوی در نزد من پست و ناتوان است تا حق او را بازستانم . (نهج البلاغه، ۱۳۷۹ :( ۹۱ .
مرد را سرزنش نکنند که چرا حق اش را با تأخیر می گیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حق اش نیست بگیرد . (نهج البلاغه، ۱۳۷۹ : ۶۶۷).
هیچ عدلی سودمندتر از بازگرداندن مظلمه و ادای دیون نمی باشد. (غرر الحکم، ۱۳۷۷: ۱۸۷).
معنی و مفهوم دیگر عدل از دیدگاه امام علی )ع( انصاف است انصاف به معنی رفتار درستکارانه و سازگار با اصول عدالت) فرهنگ معاصر، ۱۳۷۷ : ۱۵۳).
علی )ع( در این باره می فرماید:
خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد. عدل، مراعات انصاف است و احسان همان بخشش و تفضل می باشد. )نهج البلاغه، ۱۳۷۹: ۶۷۹).
از امام علی )ع( پرسیدند که عدل برتر است یا بخشش؟
آن حضرت فرمود:
عدل و عدالت هر چیزی را در جای خود می نهد در حالیکه بخشش آن را از جای خود خارج می سازدعدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالیکه بخشش گروه خاصی را شامل است پس عدالت شریف و برتر است. (نهج البلاغه، ۱۳۷۹: ۷۳۵).
امام علی )ع( می فرماید: به درستی که عدل و دادگری آن است که به هنگام حکم دادن با انصاف باشی و از ظلم دوری نمایی .( غرر الحکم، ۱۳۷۷ :۲۲۰).
از سخنان و کلمات قصار امام علی (ع) چنین استنباط می شود که آن حضرت عدل را به معنی مراعات انصاف در حقوق مختلف افراد در جامعه می داند منظور از انصاف یعنی هر امری در جای خود و متناسب با حق خود رعایت شودبه عبارت دیگر رعایت اعتدال در امور و پرهیز از افراط و تفریط به معنی رعایت انصاف در امور می باشد. نقطه مقابل عدل و عدالت، جور و ستم و ظلم در امور مختلف می باشد و بر هر فرد مسلمان واجب است که نه تنها به دیگران ظلم نکند بلکه در برابر ظالمان ایستادگی و با آنها مقابله نماید عدالت به عنوان یک بحث اجتماعی و سیاسی دارای اهمیت زیادی میباشد و این عنصر در مبحث اداره حکومت اهمیت بسیار دارد به همین دلیل این عنصر از چشم رهبران و امامان شیعه بهدور نمانده است در اینجا به تعریف عدالت از دیدگاه امام علی)ع( اشاره میکنیم.
در نهج البلاغه هر دو تعریف قبلی عدالت با عباراتی مشابه آمده است و هر دو معنا مورد پذیرش واقع شده است در این اثر گرانقدر در جایی آمده است که عدالت عبارتست از هر چیز در سر جای خود قرار بگیرد و در جای دیگر، از عدل به رعایت کردن استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود دارد . ) فیضالاسلام ،۱۳۷۷: ( ۴۲۹ . تعبیر شده است.
امام صادق (ع ) در پاسخ به سوالی در چگونگی تحقق عدالت فردی فرمود : « هنگامی که فردی چشم از محارم فرو می بندد ، و زبانش را از گناه و دروغ باز می دارد ، و دستش را از ستم به دیگران نگه می دارد عادل است (بحار،ج ۷۸ : ۲۴۸).
عدالت عبارت است از قانون طبیعی ، و قانون طبیعی همه جا یکسان ، تغییر ناپذیر ابدی و برای همگان و همه دولت ها الزآور است همه قوانین برای آنکه عادلانه باشد، باید با قانون طبیعی هماهنگ باشد، عقل سلیم انسان ، معیار هماهنگی قوانین با قانون طبیعی است، قانون طبیعی را خداوند مقرر کرده است . ) عالم، بی تا ، ج ۱ :( ۳۱.
معنای عدالت در بین اندیشمندان مسلمان میتوان ادعا کرد که عدالت تقریباً در همه آثار شیعی جایگاه خود را حفظ کرده است این امر نشان دهنده اهمیت عدالت در تفکر شیعی میباشد در اینجا به تعریف عدالت در آثار متفکران شیعی اشاره میشود.
شهیدایت الله صدر که یکی از متفکران دینی و متخصص در رشته اقتصاد اسلامی میباشد عدالت را اینگونه تعریف میکند که «العداله عباره من الاستقامه علی شرع الاسلام و طریقه ». (عدالت، لیبرالیسم، امامت :۲۳ و۲۴ ).
ایشان در جای دیگری عدالت را با عبارتی نظیر «العداله هی الواسطه و الاعتدال فی السلوک». (همان :۲۵۶ )تعریف می کند.
شهید ثانی می نویسد : عدالت ملکه نفسانی است که موجب ملازمت تقوا در انجام واجبات و ترک محرمات می شود، در گناهان کبیره مطلقاً ، و در گناهان صغیره موجب خود داری از گناهان کوچک می گردد گنا هان کوچکی که تکرار شده و بر آنها اصرار ورزیده می شود عدالت همچنین همراهی با مروت را باعث می گردد ، و مروت عبارت است از متابعت عادات نیک و اجتناب از عادات زشت است و) شرح لمعه ، ج۱ :۳۷۸). شیخ انصاری )ره( در کتاب مکاسب که به عنوان یک کتاب فقهی در اسلام مطرح است، بیان میدارد عدالت به معنای استواء و یا استقامت و یا هر دو میباشد.
در انسان شناسی محقق نراقی)ره(مفهوم عدالت که تجلی و ظهور تهذیب قوه عامله انسان است، نقش اساسی در تصویر انسان کامل و الگوی مطلوب نراقی ایفا میکند ،( جایگاه عدالت در اندیشه سیاسی ، ۱۴۰۸ ، ج۱۳ :۱۲۴).
محقق نراقی در توصیف عدالت چنین نوشته است :
عدالت عبارت است از ملکه ای است که موجب انقیاد و اطاعت قوه عملی از نیروی عقلی می گردد، به نحوی که هیچ کاری از آدمی سر نزند مگر به فرموده عقل ، و این در صورتی حاصل آید که ملکه عدالت در وجود آدمیان استوار و مستقر شود ، به گونه ای که همه حرکات و اعمال انسان ، به روش اعتدال و تعادل صورت پذیرد) جامع السعادات ، ۱۴۰۸ ، ج۱ :۸۵ ).
شادروان علامه طباطبایی درتفسیرقوامین بالقسط می فرماید:آنان که قیام به عدالت می کنندپاره ای از اندیشمندان قسط و عدل را مترادف نمی شمردند،عدل عبارت است از شکل قانونی روابط اجتماعی میان افراد و گروه های اجتماعی براساس حقوق شناخته شده فردی و گروهی،و قسط عبارت است از سهم واقعی هر کس یا گروهی از مجموعه مواهب مادی و معنوی و امکانات اجتماعی درقبال نقش که درجامعه برعهده دارند. (المیزان ،۱۳۹۴،ج ۱۳:۱۷۱ ).
عدالت در همه شوون زندگی و وجود آدمی و همچنین در عرصه آفرینش، یعنی هم در عرصه تکوین و هم در عرصه تشریع، دارای اصالت و همچون قاعده مطرح است در دانشهایی چون فقه و حقوق، مقصود را تحقق عدالت میدانند ولی عدالت در همه عرصهها و صحنهها و علوم و معارف بشری یا دینی و الهی، قاعده و اصل است اما در فقه، به نظر شهید مطهری، عدالت، قاعدهای مظلوم است و حق آن ادا نشده و به عبارت دیگر، در حق عدالت، بیعدالتی روا شده است به گفته ایشان در فقه به هر مناسبتی، قاعدهای شکل گرفته، اما در مورد عدالت، غفلت یا غفلتهایی چهره بسته است(.مطهری ، ۱۳۷۰ ، ج۲ :۵۲).
آیتالله مصباح در تعریف عدل مینویسد:برای عدل میتوان دو مفهوم خاص و عام در نظر گرفت. یکی رعایت حقوق دیگران و دیگری انجامدادن کار حکیمانه که رعایت حقوق دیگران هم از مصادیق آن میباشد. ( قواعد الاحکام،۱۳۷۲ : ۱۹۳).
آیتالله معرفت نیز با بهره گرفتن از فرمایش حضرت علی در معرفی عدالت میگوید:
مقصود از عدالت اجتماعی، ایجاد توازن در جامعه است منظور از توازن هم همان تناسب است تناسب به معنای این است که هر چیزی در جای خودش و در محدوده مناسب جای بگیرد. (عدالت، ۱۳۸۳ :۵ ).
امام خمینی برقراری و تحقق عدالت در جامعه را در ردیف اصول و پایه هایی نظیر توحید قرار داده می فرمایند: ارزش ها در عالم دو قسم است؛ یک قسم ارزش های معنوی از قبیل ارزش توحید و جهاد مربوط به الوهیت واز قبیل عدالت اجتماعی حکومت عدل ورفتار عادلانه حکومت ها با ملت ها و بسط اجتماعی در بین ملت ها که تغییرپذیر نیست .(صحیفه امام،ج ۱۱: ۰(۱. ایشان با اعتقاد به جامعیت مکتب اسلام در برطرف کردن نیازهای مادی و معنوی افراد، برقراری عدالت اجتماعی را مقصد بزرگ اسلام معرفی نموده( صحیفه امام، ج ۱، ص ۱۹۸) . اهداف نظام اقتصادی اسلام را در راستای تحقق اهداف مکتب اسلام عنوان می کنند . (صحیفه امام، ج ۵ : ۴۳۷ ). لذا در دیدگاه ایشان مسأله عدالت موضوعی است که هیچ یک از ملاحظات اقتصادی نمی تواند آن ها را تحت الشعاع قرار داده، باید در تمامی برنامه ریزی ها و حتی نهادسازی ها چه در کوتاه مدت و چه در بلندمدت موردتوجه قرار گیرد امام خمینی تحقق عدالت در جامعه را نه به عنوان یکی از اهداف نظام اقتصادی مطلوب اسلام بلکه آن را برتر از تمامی اهداف و حتی در ردیف سلسله علل تشکیل نظام سیاسی عنوان می نمایند. (صحیفه امام، ج ۹ : ۲۰ ). بر این اساس امام خمینی ملاحظه اصول و قواعد عدالت در تمامی اجزاء نظام اقتصادی اعم از بخش سخت افزار نظام ابزارها و بخش نرم افزار نظام سیاستگذاری ها را لازمه اسلامی بودن نظام اقتصادی مطرح می نمایند.
همچنین امام خمینى از آن به میزان و معیار تعبیر کرده است:
زیرا اجراى قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیرى از ستمگران و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردى و اجتماعى و منع از فساد و فحشاء و انواع کجروىها و آزادى بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایى و جلوگیرى از استعمار و استثمار و استعباد و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عقل و عدل و انصاف، و صدها از این قبیل، چیزهایى نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگى اجتماعى کهنه شود، این دعوا مشابه آن است که گفته شود قواعد عقلى و ریاضى در قرن حاضر باید عوض شود و به جاى آن قواعد دیگر نشانده شود . (صحیفه نور، ج۲۱، ۱۷۷ ).
نمودار ۴-۱: نمودار سن پاسخگویان ۴۶
نمودار ۴-۲: نمودار وضعیت اشتغال پاسخگویان ۴۷
نمودار ۴-۳: نمودار طبقه اجتماعی ۴۸
نمودار ۴-۴: نمودار شاخص اصلاح بدن ۴۹
نمودار ۴-۵: نمودار شاخص مصرف گرایی ۵۴
نمودار ۴-۶: نمودار شاخص میزان مصرف رسانه ۵۷
نمودار ۴-۷: نمودار شاخص هویت شخصی ۵۹
نمودار ۴-۸: نمودار شاخص سرمایه فرهنگی ۶۲
نمودار ۴-۹: تأثیر رگرسیونی رابطه بین مصرف گرایی و اصلاح بدن ۶۶
نمودار ۴-۱۰: تأثیر رگرسیونی رابطه بین مصرف رسانه و اصلاح بدن ۶۷
نمودار ۴-۱۱: تأثیر رگرسیونی رابطه بین هویت شخصی و اصلاح بدن ۶۸
چکیده
پژوهش حاضر، با هدف بررسی عوامل مؤثر بر اصلاح بدن[۱]، رفتارهایی چون کنترل وزن، خدمات زیبایی، استفاده از داروها، کرمها و خدمات پزشکی و آرایشی را به روش کمی مورد بررسی قرار داده است. داده های پژوهش با بهره گرفتن از روش پیمایش، با بهره گرفتن از پرسشنامه با حجم نمونه ۳۸۴ نفر بر اساس جدول لین[۲] (۱۹۷۶,) از زنان۲۰ تا ۴۴ ساله مناطق ۲۲ گانه شهر تهران به روش نمونهگیری خوشه ای چند مرحلهای انتخاب شدند. برای سنجش روایی و پایایی سؤالات پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ و اعتبار صوری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین اصلاح بدن، مصرف گرایی، مصرف رسانه، هویت شخصی، طبقه اجتماعی و سن رابطه معناداری وجود دارد. و ۴۷ درصد از تغییرات اصلاح بدن توسط مصرف گرایی قابل تبیین است. همین طور حدود ۷ درصد از تغییرات توسط مصرف رسانه و ۱۲ درصد از تغییرات توسط هویت شخصی قابل تبیین میباشد. همچنین با بهره گرفتن از تحلیل واریانس، اصلاح بدن در سنین مختلف نیز تفاوت معناداری وجود داشت. و آزمون توکی نشان دهندهی این بود که کمترین میانگین اقدامات جهت اصلاح بدن را افراد بالای ۳۵ سال و بیشترین اقدامات را در سنین ۲۵ تا۳۵ سال انجام میدهند. بین طبقه اجتماعی پاسخگویان و اصلاح بدن نیز رابطه معناداری وجود داشت که با بالارفتن طبقه اجتماعی اقدامات جهت اصلاح بدن افزایش پیدا میکند.
واژگان کلیدی: اصلاح بدن، مصرف گرایی، مصرف رسانه، هویت شخصی، سرمایه فرهنگی، طبقهاجتماعی، زنان
فصل اول:
کلیات تحقیق
۱-۱- مقدمه
توجه به بدن، ظاهر و تناسب به عنوان مقولهای تأثیرگذار منجر به مطالعات اجتماعی و فرهنگی بسیاری جهت نظریه پردازی و مطالعات تجربی در دو دهه اخیر شده است. رفتارهای افراطی، نارضایتی نسبت به بدن، علاقمندی در نزدیک بودن به شاخصهای استاندارد، ایدهآلها، هنجارهای غربی میل بر تسلط و کنترل بدن، در زنان و جوانان بیشتر دیده میشود.
در قرن بیستم مخصوصاً در چند دهه اخیر برداشتهای نو به نو شونده از زیبایی سرعت گرفته است. در یک رویکرد کلی، زیبایی امری دنیوی (در برابر مقدس)، نسبی(در برابر مطلق)، جزئی (در برابر کلی) و از همه مهمتر ظاهری (در برابر باطنی) قلمداد شده و به عنوان مجموعهای از مؤلفههایی چون: تناسب اندام، آرایش، پوشش و جذابیت تعریف میشود (سینوت ۱۹۹۰، ۴۰). این رویکرد برجنبههایی از زیبایی تأکید دارد که قابل کسب کردن، پروراندن و خلق کردن بوده و براین اساس تأکید از زیبایی طبیعی برداشته میشود. در حقیقت این تغییر در تلقی از زیبایی همراه با دستاوردهای صنعتی و پزشکی باعث شده است که زیبایی دیگر یک مشخصهی طبیعی و زیستی نباشد. و ویژگی اکتسابی پیدا کند(وبستر و دریسکل ۱۹۸۳، ۱۶۲).
در سالهای اخیر بدن انسان به عنوان یک موضوع مهم مورد مطالعه جامعه شناسان معاصر قرار گرفته است. اهمیت بدن نه تنها در تحقیقات تجربی بلکه در تئوری پردازیهای جامعه شناسی آشکار شده است (انگلس و هاوسن ۲۰۰۱، ۲۰۰).
در سطوح ساختاری و ارزشی، فرایندهای چندی را میتوان در اهمیت و جایگاه ارتقاء یافتهی بدن و بدنی شدن فرهنگ به خصوص با مخاطب قرار دادن جوانان برشمرد، که از آن جمله میتوان به رشد فنآوریهای سلامت، تغذیه و ورزش، صنعت زیبایی و مد، افزایش علاقه به جوانی، اولویت یافتن مصرف، فردگرایی فزاینده، توجه به تمایز وسبک زندگی، رسانهای شدن فرهنگ (به ویژه تأکید بر بدن زیبا و جوان) و اهمیت یافتن فرهنگ عامه پسند اشاره کرد. فرایندهای فوق درتعامل با شرایط تاریخی، اقتصادی، ایدئولوژیک ومکانی خاص جلوههای متفاوتی مییابند و به مدد فرایند جهانی شدن و رسانهای شدن فرهنگ از اشتراکات زیادی نیز برخوردار گردیدهاند. بدین سان، فرهنگ بدن را باید منظری دانست که به کمک آن میتوان تحولات فرهنگی و روند آنها را مورد ارزیابی قرار داد. بدن عرصهای برای باز آفرینی فرهنگی و اجتماعی است و روشنگر روابط قدرت و نحوهی تأثیرگذاری آن بر تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی است(ذکایی۱۳۸۷، ۱۷۰).
۱-۲- بیان مسئله
جامعه شناسان بدن را به عنوان یک پروژه مفهوم بندی کردهاند که به عنوان بخش مرکزی هویت “خود” کار میکند (شیلینگ ۲۰۰۳ به نقل از گیملین ۲۰۰۶، ۴۰). در جامعه شناسی پذیرفته شده است که بدن تصویر مرکزی است که ما از خودمان داریم(فدرستون ۱۹۹۱ و گافمن ۱۹۹۶، ۱۰۱). شیوه های مدیریت بدن را به عنوان یک پروژه در نظر میگیرد که با احساس توسعهی “خود” در یک خط قرار دارد (شیلینگ ۲۰۰۳، ۱۸۷).
رشد تکنولوژی های تغذیه، سلامت و ورزش در کنار اهمیت یافتن عاملیت، استقلال عمل، مصرف گرایی شدید، اهمیت یافتن جوانی و افزایش علاقه به بدنهای جوان و زیبا که خود از فرهنگ عامه پسند رسانه های نو تأثیر زیادی پذیرفته است، بدن و بدنی شدن را به موضوعی محوری در مطالعات اجتماعی و فرهنگی جامعهی معاصر تبدیل کرده است. فرهنگ بدن تصویری از جامعه و تحولات کلان فرهنگی و نیز روند تغییرات آن را ارائه میکند (ذکایی، ۱۳۸۷، ۱۹۵).
برنامههای تلویزیون، مجلات، تبلیغات و فیلمها ارائه دهندهی ایدئولوژی عمومی زیبایی است. ترکیب و دائمیکردن این ایده که بدن فوقالعاده لاغر، مطلوب و ایدهآل است. داشتن چنین تصوری احساس نارضایتی را در زنان نسبت به بدنشان ایجاد میکند و آنان را گرفتار کم کردن وزن میکند. به علاوه رسانه با سعی در به دست آوردن چیزی که ممکن است ایدهآل و دست نیافتنی باشد، میتواند تأثیر آسیبزایی بر رضایت از بدن داشته باشد. تصویر ارائه شده از خود بیشتر مواقع توسط رسانه به وسیلهی تجربیات اجتماعی ارائه میشود و مردم بسیار به رسانه برای اجتماعی شدن اعتماد میکنند، رسانه ارتباط جمعی به طور فزایندهای نگهداشت مسئولیت برای تغییرات این مسیر از درک بدن است. در جامعه امروزی زنان و دختران به طور مداوم در معرض بمباران پیامهای استاندارد اجتماعی برای شکل و سایز بدن هستند و این دائم در تمام دنیا در حال افزایش است. رسانه ها برنامههایی از جذابیت، جوانی و لاغری هنر پیشهها را به نمایش میگذارند. این صفات جسمانی اغلب به طور غیر واقع بینانهای با دستاوردهایی چون شهرت و موفقیت زنان همراه است. این تصاویر احتمالاً بر دیدگاه، اجرا و نقش در شکل دادن ادراک زنان و رضایت از بدنشان تأثیر میگذارد (بوتا ۲۰۰۳، ۳۸۹-۴۰۰).
مطالعات بسیاری نشان میدهد که زنان بسیار بیشتر از مردان نارضایتی از بدن را تجربه میکنند. و این به واسطهی فشارهای هنجاری و نگاه شیء گونه به بدن در جامعهی مصرفی و سرمایه داری به زنان است. در واقع فشار بر زنان به طور کیفی و کمی متفاوت از فشار بر مردان است. زنان اغلب موضوع “نگاه خیره” هستند، تا برعکس و بیشتر احتمال دارد که زنان رژیم بگیرند، جراحی زیبایی انجام دهند و اختلالات تغذیه ای داشته باشند(گروگن ۱۹۹۶، ۱۹) چرا که باید در نظر داشت زن بودن، کار پر مخاطرهای است(گیدنز ۱۳۸۸،۱۵۱). امروزه بدن و نگرانیها درمورد آن یکی از مهمترین نگرانیها و دل مشغولیها در زندگی دختران و زنان است همهی زنان احساس میکنند یک مشکلی (عیبی) در یکی از قسمتهای بدنشان وجود دارد(واتکینز ۱۳۸۴، ۱۴۱).
مشاهدات نشان داده است که مقایسه های اجتماعی نقش مهمی در شکل گیری، نگهداری و کاهش ارزش بدن داشته است(هدر ۲۰۰۴، ۵۰۰). تحقیقات انجام شده نشان داده است برخی از زنان متأثر از استانداردهای فرهنگی زیبایی و مقایسهی جذابیت و زیبایی خود با دیگران هستند. در واقع برخی تحقیقات به بررسی راههایی که در آن تفاوتهای فردی در ارتباط با تصاویر رسانهای و نارضایتی از بدن هستند، میپردازند. به طور مثال (هندرسون ۱۹۹۷، ۷۴) زنانی که اعتماد به نفس پایینی نسبت به تجربهی جذابیت خود دارند، پس از مشاهدهی “ایدهآل” تصویر زنان در رسانه ها رضایت کمتری از بدن خود پیدا میکنند(هدر۲۰۰۴، ۵۰۰).
در چند دههی اخیر در ایران تناسب اندام به عنوان معیار زیبایی اندام مورد توجه دختران و زنان قرار گرفته است و اقدام برای رعایت رژیم لاغری جهت دستیابی به تناسب اندام به دغدغهی برخی دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است در حالیکه در مورد نسلهای پیشین چنین تأکید شدیدی بر لاغری موجود نبوده است و حتی میتوان ادعا کرد که ادبیات عامیانه با کاربرد اصطلاحاتی چون ضرورت وجود یک"پرده گوشت” سلیقهی ایرانی را در مورد معیار زیبایی اندام برای زنان تا حدی در تضاد با لاغری افراطی آنچنان که در کشورهای غربی در حال حاضر تبلیغ میشود، نشان میدهد. باید دانست همچنان که در غرب نیز گروگن(۲۰۰۰) یادآور گردیده، تغییر سلیقهی عمومی مبنی بر ترجیح لاغری بر چاقی در واقع پدیدهی نسبتاً جدیدی است که ظهور آن به آغاز قرن بیستم باز میگردد (احمدنیا ۱۳۸۵، ۲۹). اما این رژیمهای غذایی برای سلامت روانی و جسمانی زنان پیامدهای سوئی دارد. هنگامی که لاغری به عنوان شرایط مطلوب بدنی در رسانه ها تبلیغ میشود دختران و پسران جوان در طلب رسیدن به وزن ایدهآل خود را در معرض رژیمهای سخت غذایی قرار میدهند و در واقع خود را در حساسترین شرایط رشد بدنی از شرایط تغذیه سالم و متعادل محروم میسازند(احمدنیا ۱۳۸۵، ۲۹).
تأکید بر زیبایی و اندام متناسب در دنیای مدرن از پدیده های غیر قابل انکار است که اغلب نیازهای اقتصادی سرمایه داری را پوشش میدهد و تولید را در گرو مصرف میداند. جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در دوران مدرن استانداردهای جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکل دهندهی روابط افراد محسوب میشود به طوری که رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدن سازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلفی برای مراقبت از بدن پدیدار شده است(فاضلی ۱۳۸۲، ۱۵۰-۱۴۲).
نگرانیهایی که در انسان مدرن در خصوص رابطه اجتماعیاش با دیگران و قضاوت آنها دربارهی خودش به وجود آورده از مهمترین عرصهی این نگرانیهاست(اینالو، رضایی و فکری ۱۳۸۹، ۷۸).
گیدنز(۲۰۰۳) معتقد است زنان به ویژه بر اساس ویژگیهای جسمانیشان مورد قضاوت قرار میگیرند، و احساس شرمساری نسبت به بدنشان رابطه مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض اختلالات تغذیه ای قرار میگیرند که وی آن را ناشی از چند دلیل عمده میداند: اول این که هنجارهای اجتماعی ما در مورد زنان به نسبت بیشتری بر جذابیت جسمانی تأکید دارد. دوم این که، آنچه به لحاظ اجتماعی تصویری مطلوب از بدن تعریف میشود، درمورد زنان تصویری لاغر اندام و نه عضلانی است. سوم این که، هر چند امروزه زنان در عرصهی عمومی و زندگی اجتماعی نسبت به قبل، فعالتر شدهاند، اما همچنان همان قدر براساس پیشرفتها و موفقیتهایشان مورد ارزیابی قرار میگیرند که بر پایه وضعیت ظاهریشان.
در عصر حاضر زندگی روزمره به موضوع انتخاب شخصی تبدیل شدهاست، بدین معنا که مردم میتوانند کاری را انجام دهند که میخواهند و میتوانند چیزی بشوند که خودشان میخواهند بشوند، رویهای که حاکی از فردی شدن است. امروزه مردم به طور فزایندهای بر مبنای علایق و منافع فردی دست به کنش میزنند(گیبینز و ریمر۱۳۸۱، ۱۱۰).
نکتهی مهم برای ما این است که تأکید فزاینده بر مدیریت بدن (رژیم غذایی، اهمیت ورزش در حفظ شادابی و تناسب اندام، آرایش و جراحی صورت و بدن) و نیز مسئولیت اخلاقی در قبال حفاظت از بدن و نمایاندن بدن به مثابه یک تصویر، نشانگر شکلهای مدرن تمایز و تشخص اجتماعی است و دیگر اینکه نظارت و تنظیم و تعدیل دقیق بدن را میتوان داستان یا روایتی دانست که فرد از چگونگی زیستن خود در چارچوبهای متفاوت زندگی جمعی نقل میکند."اگر فرد در مقام راوی نگریسته شود آنگاه روایت وی تا حد زیادی به خود وی به مثابه عامل بستگی خواهد داشت و از همین جاست که مفهوم شیوه زندگی که تأکید بیشتری بر خلاقیت و آزادی کنشگر در ساختن هویت خود از طریق انتخابهای مصرفی دارد. از مفهوم روش زندگی که بیانگر شیوه های رفتاری و الگوهای کنشی رایج در یک خرده فرهنگ یا قوم است متمایز میشود” (چاوشیان ۱۳۸۱، ۶۰).
نتایج تحقیقات متعدد در ایران (از جمله تحقیق ارزش و نگرشهای ایرانیان، موج دوم، که از سوی وزارت ارشاد به انجام رسیده و تحقیق احمدنیا و مهریار ۱۳۸۳) اهمیت معیار زیبایی ظاهری را در انتخاب همسر ایدهآل از سوی مردان ایرانی تأکید میکند، جای تعجب ندارد که زنان به زیباییهای ظاهری اهمیت بسیاری داده و در صدد تأثیر گذاری بر بدن خویش برآیند و از روند همگانی توجه افراطی به وضعیت ظاهری خود در جهان تبعیت نمایند. صحبتهای یکی از زنان در روزنامه همشهری نشانگر برخی از این واقعیتهاست: علت اینکه بعضی خانمها به سمت جراحی پلاستیک و آرایش میروند این است که همسرانشان این گونه دوست دارند. روزگار به گونهای پیش میرود که برخی فکر میکنند دیگر نمیتوان حتی بدون آرایش از منزل خارج شد وگرنه فردی عقب مانده و متحجر به حساب میآیند(روزنامه همشهری۱۴ اسفند ۱۳۸۲، ۴ ضمیمه بازارچه).
در تحقیق دیگری که در شهرهای تهران، شیراز و استهبان توسط خواجه نوری و مقدس در ارتباط با فرایند جهانی شدن و تصور از بدن انجام شده است، یافته های تحقیق نشان داده است که تفاوت تصور از بدن در این سه شهر از لحاظ محل سکونت (به ترتیب تهران ، شیراز و استهبان) معنی دار بوده است.
سوزان براون میلر (۱۹۸۴، مورد ارجاع توسط گروگن ۲۰۰۰، ۳۵۷) نشان میدهد که چگونه بدن زنان در طول تاریخ محدود و کنترل شده تا با معیارهایی زیبایی شناختی از طریق پوشیدن گنهای مخصوص و اخیراً از طریق رژیمهای لاغری هماهنگ شود و چگونه این مراقبت فوق العاده موجب ضعف و ناتوانی جسمانی ایشان میشود.
تأکید بر رژیمهای غذایی، استفاده از داروها و وسایل بدنسازی و مسئولیت در قبال سلامتی و نمایاندن بدن و دیگر نظارتها و تنظیم دقیق بدن به عنوان شکلهای مدرن تمایز و تشخص اجتماعی میباشد اعتقاد به رابطه مصرف و متغیرهای ساختاری در دیدگاه کلاسیک و در نظریهی پسامدرن رد میشود. از نظر پسامدرنها اولاً رفتار مصرفی کنش استراتژیک به مثابه نماد پایگاه و معطوف به حفظ انسجام گروهی نیست و به علاوه این کنش غیر استراتژیک بیش از هر زمان دیگری حول محور بدن سامان میگیرد (بوکوک ۱۹۹۳، ۱۴۴ به نقل از فاضلی ۱۳۸۲، ۵۴). از پی طرح، نظریهی مصرف مدار بودن هویت در جامعهی کنونی، ایدهی “پروژه بدن” مطرح میشود که بر اساس آن بدن به مثابه وسیلهای برای تحقق بخشیدن به هویت فرد قلمداد میگردد (شیلینگ ۱۹۹۳ به نقل از کیوانآرا ۱۳۸۹، ۶۱).
در این عصر زنان و جوانان هویت خود را در ارتباط با ظاهر خود تعریف میکنند، آن چنان که ظاهر بدن و هویت با مصرف گرایی قرن بیست و یک پیوند خوردهاست. به عبارت دیگر ظاهر به منبع هویت و مصرف گرایی به نمایشگاه منزلت و پرستیژ تبدیل شدهاست (رفعت جاه ۱۳۸۶، ۱۶۹).
دستکاری در نمای ظاهری بدن بر اساس ارزشهای جهانی شده اتفاق میافتد. بدن به عنوان مکانی برای مصرف محصولات جهان سرمایه داری متأثر از ابزارهایی چون ماهواره، اینترنت، تبلیغات تجاری و غیره میباشد و در اشاعهی این ارزشهای خاص به عنوان جهانی شدن ایران هم از این قاعده مستثنی نیست، مخصوصاً کلان شهر تهران به شدت تحت تأثیر این عوامل قرار دارد که در نتیجهی آن بسیاری از ارزشهای ارائه شده مربوط به زیبایی و دستکاری در بدن به خصوص میان زنان به ارزشهایی بدیهی تبدیل شده است.
احمدنیا (۱۳۸۰) یادآور میشود که هنگامیکه لاغری به عنوان شرایط مطلوب بدنی در رسانه ها تبلیغ میشود، دختران و پسران جوان در طلب رسیدن به وزن ایدهآل، خود را در معرض رژیمهای سخت غذایی قرار میدهند و در واقع خود را در حساسترین دوران رشد بدنی، از شرایط تغذیه سالم و متعادل محروم میسازند.و از آن جا که بسیاری از این اقدامها بدون مشورت با پزشک انجام میگیرد این افراد با عوارض جانبی گوناگونی مواجه میشوند.
رژیمهای بدنی افراد بیاشتها اغلب افراط آمیز است. برای مثال ممکن است شخصی چند کیلومتر بدود، در یک کلاس تأدیبی و تمرینهای طولانی شرکت کند و بعد برود مدتی هم ورزشهای بدنی کار کند(گیدنز ۱۳۸۸،۱۵۵).
در ریاضت کشی ارادی مرتبط با رژیم غذایی مورد بحث نوعی ” اضطرار و سرسختی” دیده میشود که فقط از سر هوس یا صرفاً برای باریک اندامی نیست. موضوع در ذات خود نوعی نفی خویشتن است. چنان که جان سورز مینویسد “از گرسنگی مردن در دریایی از وفور و نعمت نوعی نفی خویشتن است که با تناقضی ظاهری داعیهی اثبات بازتاب هویت شخصی و عرضهی پیکری مطلوب دارد (گیدنز ۱۳۸۸، ۱۵۵). با وجود این، ریاضت کشی اجباری کاملاً متفاوت از نظارت بازتابی بر جسم خویش است، و بنابراین شگفت انگیز نیست که فرد مبتلا به بیاشتهایی عصبی اغلب احساس میکند که عملاً تحت سلطهی همان رژیمی قرار گرفته است که شخصاً به بدن خویش تحمیل کرده است. به گفته وینیکات و لینگ، بدن جزئی از یک “خود” کاذب میشود که، در عین بیاعتنایی به خواهشهای نفسانی فرد، دقیقاً تحت سلطه و فرماندهی آنها قرار میگیرد. احساس ویرانگری ناشی از شرمساری ناخودآگاهانه بر رژیمهای بدنی متمرکز میگردد. شدت خارقالعادهای که ریاضت کشی رژیمگرایانه میتواند تحمل کند در بردارنده انگ و عیار نوعی پیشکش سنگدلانه درونی است که فرد از سرچشمهی آن در طرح کلی هویت شخصی آگاهی درستی ندارد. “بیگانگی” بدنی- که “خود” نمیتواند آن جا را خانه خویش احساس کند- بیانگر این نکته است که چرا رژیمهای غذایی در پارهای موارد ممکن است به “روزه داری تا سرحد مرگ” پیش برود. در چنین وضع و حالی، فرد فقط هنگامی خود را “ارزشمند” احساس میکند که بتواند براساس رژیمی چنان کامل به زندگی ادامه دهد که کمترین انحراف از آن خطرناک باشد. بی اشتهایی عصبی در حقیقت تلاشی برای کسب امنیت خاطر در دنیای آکنده از گزینشهای متعدد، ولی ابهام آمیز است (گیدنز ۱۳۸۸،۱۵۵-۱۵۶).
بدن نیز در جریان فردی شدن اختصاصیتر و تابع استانداردهای جدیدی شده است و افراد سعی در تنظیم یا انضباط بدن خود یا با بیان ترنر “بدن، خود به منزله پروژه” به عنوان یک بازآفرینی دارند. این تحقیق سعی خواهد کرد عوامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تأثیرگذار بر روی اصلاح بدن در شهر تهران به عنوان مدرنترین منطقه کشور و عواملی که بر این گونه شیوه های رفتاری، انتخاب مصرفی، تأکید فزاینده بر رژیمهای غذایی و مسئولیت در قبال تناسب اندام در این شهر را برعهده دارند بررسی کند.
بدن و چهره مطلوبتر میتواند فرصتهای بهتر و بیشتری در اختیار زنان و دختران قرار دهد و دستیابی به ایدهآلهای آنان در زمینه ازدواج، توجه همسر و احراز ، ترقی یا حتی حفظ و دوام شغل، و نظایر آن را فراهم سازد. از آنجا که بدن به عنوان جلوهگاه فردی نشان دهندهی تفکرات و نظامهای ارزشی و هنجاری به شمار میرود، فقدان تحقیقات در ارتباط با مسائل فوق در حوزه جامعه شناسی بدن در ایران، بسیاری از سؤالات در این زمینه را در حد حدس و گمان باقی گذاشته است. مسأله محوری پژوهش حاضر این است که چه عواملی میتواند در شکل دادن به الگوهای تغییر و اصلاح بدن مؤثر باشد.
۱-۳- اهمیت و ضرورت تحقیق
از جمله معیارهایی که نشانگر اهمیت و ضرورت یک پژوهش است میتوان به چند مورد اشاره کرد. یکی مربوط بودن به مسئلهای عملی، مربوط بودن به جمعیتی بزرگ، یا جمعیتی پر نفوذ و سرنوشت ساز و پر کردن شکاف پژوهش (میلر ۱۳۸۰، ۲۰).
جمعیت زنان نیمی از جمعیت جامعه را شکل میدهند و به لحاظ کارکردشان بسیار پرنفوذ و سرنوشت ساز هستند.
از آنجا کهزنان نسبت به مردان به وضعیت زیبایی ظاهری خود و آنچه به چشم میآید دقت بیشتری دارند و حساسیت و توجه افزونتری نشان میهند این توجه وافر آنان را وا میدارد تا رفتارهایی گاه افراطی را به منظور تطبیق ویژگیهای بدن با الگوهای فرهنگی زیبایی چهره و اندام که در رسانه های جمعی و عوامل تبلیغاتی صنعت زیبایی تبلیغ میشود اتخاذ کنند که تبعات سوئی را به بار میآورد در بیشتر مواقع نمایش اندام انسانها با هدف تبلیغ تجاری و برای فروش انواع کالاها صورت میگیرد. در برخی موارد ارتباط آشکاری بین اندام فردی که کالایی را در تلویزیون تبلیغ میکند و خود آن کالا وجود دارد. بارزترین نمونه آن تبلیغ لباس وکفش ورزشی است (کریلک ۲۰۰۲، ۷۴).
مسئله مدیریت بدن برای زنان و دختران به قدری مهم است که آنان ممکن است نسبت به چاق شدن خود حالت وسواسی پیدا کنند، ادامه این وسواس احتمال بروز نوعی بیماری به نام بهداشت عصبی را تشدید میکند که همراه با تحمیل محدودیتهای شدید در رژیم غذایی، کاهش شدید در رژیم غذایی و ترس از افزایش وزن است، همچنین میتوان به ابتلای مکرر پرخوری و مصرف فوق العاده زیاد غذایی که باز عمدتاً در کسانی اتفاق میافتد که به وزن خود حساس هستند اشاره کرد(لطف آبادی ۱۳۷۸،۱۷۱).
با توجه به ارتباط بین نارضایتی از بدن و بینظمی در خوردن و تفاوتهای جنسیتی در نارضایتی از بدن، شناسایی عوامل خطر برای ایجاد نارضایتی از بدن و منابعی که باعث بالا بردن رضایت از بدن میشود بسیار مهم است(بارکر و گلامبوس ۲۰۰۳، ۲۵).
در این فصل مبانی نظری و تجربی پژوهش ارائه میشود به گونه ای که ابتدا به بررسی استرس زدایی مبتنی حضور ذهن و آموزش رفتار درمانی شناختی پرداخته شده است. سپس نظریههای موجود در زمینه خستگی درد، استرس ادراک شده و عاطفه منفی بیماران مبتلا به درد مزمن ارائه شده است.
بخش اول: مبانی نظری پژوهش
۲-۱- خستگی درد
در مورد روششناسی خستگی درد چالشهای بسیاری وجود دارد اما شاید بزرگترین چالش آن عدم توافق در مورد تعریف خستگی باشد (جاکوبسن[۵۶]، ۲۰۰۴). خستگی مربوط به درد و به خصوص سرطان از شایعترین علائم ناتوان کننده در افراد است. اگر چه گاهی بیماران واژه خستگی را برای بیان احساس خواب آلودگی، افسردگی، ضعف و درماندگی استفاده میکنند، اما به طور کلی خستگی را میتوان به عنوان یک فقدان انرژی فیزیکی یا ذهنی که منجر به افت فعالیتهای فرد میشود، تعریف کرد (برون و کرونک، ۲۰۱۰). خستگی مرتبط با بیماری های مثل میگرن ، ام اس و سرطان دارای ابعاد چند مفهومی است که از جنبههای جسمانی، روانشناختی و اجتماعی قابل بررسی است (ون، کانگ، کارپنتر، ۲۰۰۸).
بیماران مبتلا به سرطان معمولا خستگی را به عنوان مانعی برای عملکرد طبیعی و کیفیت زندگی میدانند (موستین[۵۷] و همکاران، ۲۰۰۷). شبکه ملی جامع سرطان[۵۸] (۲۰۰۷) خستگی سرطان را به این شرح تعریف می کند: خستگی مرتبط با سرطان یک ناراحتی پایدار است، خستگی یا احساس ذهنی از خستگی، به علت سرطان یا حاصل درمان سرطان است و ارتباطی به فعالیتهای معمول اخیر ندارد.
تعریف ارائه شده توسط سلا[۵۹] و همکاران (۲۰۰۱) ویژگیهای مختلف خستگی را در بر میگیرد: خستگی حالت ذهنی فراگیر، پایدار و کاهش ظرفیت جسمی و ذهنی است که با استراحت برطرف نمیشود. این تعریف دارای سه ویژگی شایان ذکر است. اول، مشخصه خستگی به عنوان یک پدیده ذهنی، که بر این اساس میتواند از روش خودگزارشدهی اندازهگیری شود. دوم، ارائه راههای مختلفی که در آن خستگی از خستگی عادی مشخص شود، که عبارتند از: شدت و مزمن بودن (خستگی شدید و پایدار) و نفوذ ناپذیری آن که با اقدامات معمول، رهایی از خستگی ندارد (برطرف نشدن با استراحت). سوم، اهمیت بالینی این پدیده و ویژگیهای چند بعدی آن (کاهش ظرفیت کار فیزیکی و روانی) (جاکوبسن، ۲۰۰۴).
۲-۲- ملاکهای تشخیصی
به طور معمول، یک بیمار که فقط میگوید در حال تجربه خستگی است به عنوان داشتن CRFدر نظر گرفته میشود. اما اغلب پزشکان موافقند که مجموعهای از معیارهای تشخیصی، جهت پژوهش و برنامه ریزی درمان ضرورت دارد (سلا و همکاران، ۲۰۰۱). از طرفی چون تعاریف خستگی متفاوتند، برای روش بهینه ارزیابی خستگی، در این بیماران اتفاق نظری وجود ندارد. از این رو اهمیت به دست آوردن خودگزارشدهی به طور گستردهای به رسمیت شناخته شده است و انواع ابزار خود گزارشدهی در حال حاضر استفاده میشود (جاکوبسن، ۲۰۰۴). با یک رویکرد جامع تر، چندین محقق اندازه گیریهای چند بعدی خستگی برای بیماران مبتلا به سرطان را توسعه و اعتبار دادهاند. این اقدامات عبارتند از: پرسشنامه کوتاه خستگی (مندوزا[۶۰] و همکاران، ۱۹۹۹)، مقیاس تجدید نظر پیپر خستگی (پیپر[۶۱] و همکاران، ۱۹۹۸)، پرسشنامه علائم چند بعدی خستگی (استین، مارتین، هان و جاکوبسن، ۱۹۹۸ به نقل از جاکوبسن، ۲۰۰۴)، مقیاس خستگی در سرطان (اکویاما[۶۲] و همکاران، ۲۰۰۰)، مقیاس تجدید نظر خستگی سرطان شوارتز[۶۳] (شوارتز و میک[۶۴]، ۱۹۹۹)، پرسشنامه چند بعدی خستگی (اسمتس[۶۵]، گارسن[۶۶]، بنک[۶۷]، هاس[۶۸]، ۱۹۹۵).
جدول ۱-۲
نمونههایی از مقیاسهای چند بعدی اندازهگیری خستگی (به نقل از جاکوبسن، ۲۰۰۴)
مقیاس | ابعاد | منبع |
پرسشنامه کوتاه خستگی | شدت دخالت | مندوزا و همکاران (۱۹۹۹) |
مقیاس خستگی سرطان | فیزیکی شناختی عاطفی | اکویاما و همکاران (۲۰۰۰) |
پرسشنامه نشانگان خستگی | شدت فرکانس تنوع روزانه دخالت | هان و همکاران (۱۹۹۸) |
پرسشنامه چند بعدی خستگی | کلی فیزیکی روانی کاهش فعالیت کاهش انگیزه | اسمتس، گارسن، بنک، هاس (۱۹۹۵) |
پرسشنامه علائم چند بعدی خستگی | کلی فیزیکی عاطفی روانی انرژی | استین، مارتین، هان و جاکوبسن (۱۹۹۸) |
مقیاس خستگی پیپر تجدید نظر | شدت / رفتاری معنای عاطفی حسی شناختی / خلق | پیپر و همکاران (۱۹۹۸) |
ب-در حروف عطف
آن مال از سه چیز بیرون نیست یا از آن خدایست یا از آن بندگان خدای یا از آن تست.
(حروف ربط و اضافه، خطیب رهبر، ص ۵۰۷)
«إنّه لابُدَّ لِلّناسِ مِنْ أمیر بَرًّ أوْ فاجرٍ»
یعنی :ناچار برای مردم امیری لازم است، خواه نیکوکار یا بدکار باشد.
(ترجمه و شرح معنی الأدیب، حسینی، ج ۱، ص ۳۳۱)
۳۵- تکثیر در وصف(در حروف اضافه)
هر گاه حرف اضافه بر سر اسمی آید که آن اسم پیش از این حرف اضافه نیز آورده شده باشد یا بر سر صفتی آید که پیش از آن صفت، اسم اشاره « این» آمده باشد و از این ترکیب بسیاری توصیف، چیزی دریافت شود،گوییم حرف اضافه بر تکثیر در وصف، دلالت دارد:مانند:
جائی و چه جای از این مغاکی ماننده گور هولناکی
رُبَّ قالٍ القرآن و القرآنُ یلعنُهُ :(چه بسا تلاوت کننده قرآن که قرآن او را لعنت میکند). ( معانی حرف با شواهد از قرآن حدیث، دکتر رادمنش، ص ۵۳)
۳۶-تلخیص و وصل (در حروف ربط)
بر خلاصه کردن کلام و کوتاه گردانیدن سخن دلالت می کند، و پیوند بقیه سخن یا مطلبی را با قسمتهای پیش از آن می دهد، مانند:
گفت:اگر ما دل درین دیار بندیم، کار دشوار شود و چندین ولایت به شمشیر گرفته ایم و سخت با نام
است، آخر فرع است و دل در فرع بستن و اصل را بجای ماندن محال است.
(تاریخ بیهقی، خطیب رهبر، ج۱، ص ۱۶)
در کتب نحوی غربی حرف عطف به این معنا یافت نشد.
۳۷- تمثیل (در حروف اضافه)
بر ذکر مثال ها دلالت می کند، مانند:
و بنده علی را بدان نصیحت کرده بودم از خوارزم چه به نام و چه به پیغام که آن مبالغه ها نباید کرد.
(تاریخ بیهقی ،تصحیحدکتر فیاض ،س۶۲) درکتب نحوی نحو حرف جر به این معنی یافت نشد.
۳۸-توالی و تعاقب ( در حروف اضافه)
بر پی هم آمدن دو چیز را نشان می دهد، مانند :
من از قومی به قومی نقل و تحویل می کردم و همه مخاطره و بیم بود إلّا آنکه خدای تبارک و تعالی خواسته که ما به سلامت از آنجا بیرون آییم.
(سفرنامه ناصرخسرو، به کوشش دکترنادر وزین پور،ص ۱۰۲) در کتب نحوی عربی حرف جر به این معنی یافت نشد.
۳۹-توبیخ و تقریع (در حروف ربط)
گاه از جمله شرط، توبیخ و سرزنش مقصود است،مانند.
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد آه اگر از پی امروز بود فردایی
(حروف ربط واضافه ،خطیب رهبر،ص۵۸)
در کتب نحوی عربی، حرف عطف به این معنا یافت نشد. ۴۰-توضیح (در حروف اضافه)
بر رفع ابهام دلالت می کند و معنی را آشکارتر ی نماید و امروز گاه بجای آن « از نظر و از جهت» بکار می برند، مانند:
یافتیم آن نواحی را خراب از حرث و نسل، چیزی نکاشته بر آن جایگاه رسیده که یک ذرّه گیاه بدیناری به مثل نمی یافتند. (تاریخ بیهقی ،خطیب رهبر، ج۳،ص۹۶۲)
و حُلّوا أساورَ مِنْ فِضَّهٍ (آنان در بهشت دستبندهایی از جنس نقره دارند) (انسان ،۲۱)
توضیح بیان جنس
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۵۷)
۴۱-حال
الف- در حروف اضافه
بر صفت و هیأت و چگونگی فاعل و یا مفعول دلالت می کند،مثال:
به ره بر یکی پیشم آمد جوان به تک در پی اش گوسفندی دوان
(بوستان سعدی ، فروغی ، ص ۲۳۹)
ب-در حروف ربط
نشان می دهد که همزمان با وقوع فعل جمله پیش فعل جمله معطوف یا تابع نیز تحقق یافته است مانند:
در دیرِ مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست.
«أیأکُلُهُ الذئبُ، و نحنُ عُصبهٌ » (یوسف ،۱۵)
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، جز سوم، ص ۹۹)
۴۲-زمان
نسبت وقوع میان دو فعل جمله اصلی و تابع را بیان می کند و بر چهار گونه است.
الف-مقارنت زمانی (در حروف ربط) بر همزمان وقوع دو فعل اصلی و تابع دلالت می کند، مانند:
چندانکه بر درمهاش اطلاع یافت ببرد. (ص ۱۱۰ گلستان سعدی)
ب- تقدم زمانی (در حروف ربط) بر وقوع فعل جمله تابع پیش از وقوع فعل جمله اصلی دلالت می کند مانند:پس از آنکه حصار شده آمد، لشکر دیگر اندر رسید. (ص ۱۱۶ تاریخ بیهقی)
ج- تأخر زمانی (در حروف ربط ) بر وقوع یافتن فعل جمله تابع پس از فعل جمله اصلی دلالت می کند، مانند :
پیش از آنکه امیر مسعود از نیشابور به هرات آمدی، از غزنین اخبار می رسید. (ص ۶۷، تاریخ بیهقی)
د- غایت زمانی:فعل جمله تابع بر نهایت زمان وقوع فعل جمله اصلی دلالت می کند مانند:
مرا کز عشق به ناید شعاری مبادا تا زیم جز عشق کاری (حروف ربط و اضافه، خطیب رهبر، ص ۵۷)